مقدّمه
کتاب المعتمد فی الأصول نگاشتۀ رکنالدّین محمود مَلاحِمی خوارزمی (د: 536 ه.ق.)، متکلّم ناموَر معتزلی، در شمار مکتوبات کلامی مبسوط و ارزشمند معتزله قرار دارد که چند سال پیش ویراست بازنگریستۀ تازهای از آن به اهتمام اسلامپژوه برجسته، آقای ویلفِرد مادِلونگ منتشر شد. بهرغم اهمّیّت بسیار کتاب المعتمد در مطالعات معتزلی و شیعی، تاکنون هیچیک از ویراستهای این اثر معرّفی و ارزیابی نشده است. در نوشتار پیشرو ضمن اشاره به جایگاه مَلاحِمی و آثار کلامی او در میان میراث کلامی معتزله و نیز بیان وجوه مختلف اهمّیّت کتاب المعتمد به معرّفی و نقد ویراست تازۀ این کتاب پرداخته میشود. بررسی ویراست مورد نظر آشکارا نمودار وقوع سهوها و سهلانگاریهای چشمگیر در فرایند تصحیح و چاپ این کتاب است و ضرورت بازنگری و بازویرایی دقیق آن را گوشزد میکند. پیش از آنکه به سنجش ویراست مزبور پرداخته شود، بیان مقدّمهای در باب جایگاه مَلاحِمی و کتاب المعتمد در مکتب و میراث کلامی معتزله بایسته و سودمند مینماید. بدینمنظور مروری کلّی و اجمالی بر گرایشها و مذاهب کلامی پدیدآمده در تاریخ کلام معتزله خواهیم نمود.
1_ مروری بر گرایشها و مذاهب کلامی مختلف در معتزله
پس از پیدایی مکتب کلامی معتزله در قرن دوم هجری در بصره و شکلگیری رسمی دانش کلام در این فرقه، بهتدریج در اثر بروز اختلافات اندیشگی گوناگون در میان متکلّمان معتزلی و اختیار مبانی متفاوت و متعارض فلسفی و طبیعی از سوی آنان، گرایشها و مذاهب کلامی مختلفی در این فرقه پدید آمد. نخست، مکتب معتزلۀ بصره به ظهور رسید که طبق گزارش منابع معتزلی، با اندیشههای کلامی واصِل بن عَطاء (د: 131 ه.ق.) و عَمرو بن عُبَید (د: 144 ه.ق.) و در پی اعتزال و کنارهگیری آنان از مجلس درس حسن بصری (د: 110 ه.ق.) بنیانگذاری شد. این مکتب، در ادامه، با آراء و تعالیم متکلّمانی چون ابوبکر أصَمّ (د: حدود 200 ه.ق.)، مُعَمَّر بن عَبّاد سُلَمی (د: 215 ه.ق.)، ابوالهُذَیل عَلّاف (د: حدود 227 ه.ق.)، ابراهیم بن سَیّار نَظّام (د: بین 220 _ 230 ه.ق.)، هِشام فُوَطی (د: پیش از 230 ه.ق.)، عَبّاد بن سلیمان (د: حدود 250 ه.ق.)، جاحِظ (د: 255 ه.ق.) و ابویعقوب یوسف بن عبدالله شَحّام (د: 257 ه.ق.) بسط و گسترش یافت و در اثر تعالیم جُبّائیان، یعنی ابو علی محمّد بن عبدالوهّاب جُبّایی (د: 303 ه.ق.) و فرزندش ابوهاشم جُبّایی (د: 321 ه.ق.) به تکامل رسید. با وجود اختلافات ژرف و دامنهدار و بنیادینی که گاه میان متکلّمان معتزلی نامبرده در مکتب بصره دیده میشود، بهطور معمول آراء تمامی آنان در زیر عنوان متکلّمان مکتب بصره طرح و بررسی میگردد.
در اوایل قرن سوم هجری مکتب کلامی دیگری در معتزله پدید آمد که به «مکتب بغداد» معروف شد و در تقابل با «مکتب بصره» قرار گرفت. مکتب بغداد معتزله بر دست بِشر بن مُعتَمِر (د: 210 ه.ق.) تأسیس شد و متکلّمان نامداری چون ثُمامة بن أشرَس نُمَیری (د: 213 ه.ق.)، ابوموسی مُردار (د: 226 ه.ق.)، جعفر بن مُبَشِّر (د: 234 ه.ق.)، جعفر بن حَرب (د: 236 ه.ق.)، ابوجعفر محمّد بن عبدالله اِسکافی (د: 240 ه.ق.)، ابوالحسَین خَیّاط (د: حدود 300 ه.ق.) و شاگردش ابوالقاسم کعبی بلخی (د: 319 ه.ق.) آن را ترویج و گسترش دادند. علی بن عیسی رُمّانی (د: 384 ه.ق.) نیز یکی دیگر از متکلّمان برجستۀ معتزلی مکتب بغداد است که شیخ مفید مدّتی نزد وی تحصیل کرده بوده. متکلّمان معتزلی بغدادی در باب بسیاری از مسائل فلسفی و طبیعی و اعتقادی ایستارهای متفاوتی با دیدگاههای متکلّمان بصری را برگزیدند که این امور موجب تمایز و جدایی آنان از متکلّمان بصری شد.
در قرن چهارم هجری سومین مکتب کلامی برجستۀ متمایز در معتزله تحتتأثیر آراء ابوهاشم عبدالسّلام بن محمّد بن عبدالوهّاب جُبّایی (د: 321 ه.ق.) و شاگردان وی تکوین یافت. این مکتب جدید که بهدلیل انتساب به شخص ابوهاشم به مکتب «بَهشَمیّه» موسوم و نامبردار شد و از پیروانش نیز گاه با عنوان «بَهاشِمَه» یاد شده است، در واقع، منشعب از مکتب بصرۀ معتزله است و بهنحوی زیر مجموعۀ آن مذهب کلامی بهشمار میآید. با این حال، مکتب «بَهشَمیّه» بهجهت ویژگیها و ممیّزات فکری قابلتوجّه نسبت به سایر معتزلۀ بصره و نیز ارائۀ یک نظام کلامی منسجم از سوی سلسلهای از متکلّمان مبرِّز توانست خود را بهصورت مکتبی مستقلّ و ممتاز در چارچوب فرقۀ معتزله تثبیت و ترویج نماید.
اختلافنظرهای پرشمار متکلّمان بصری بَهشَمی با متکلّمان معتزلی بغدادی در خصوص مسائل فلسفی و طبیعی، در برخی از منابع، و مهمتر از همه در کتاب المسائل فی الخلاف بین البصریّین و البغدادیین به قلم ابورشید نیشابوری، شاگرد قاضی عبدالجبّار معتزلی (د: 415 ه.ق.) گزارش شده است.1
ابورشید هدف خود را از نگارش این کتاب چُنین بیان کرده است: «أن أُملي المسائل التي یقَعُ فیها الخلاف بین شیخنا أبيهاشم و بین البغدادیین.». النیشابوری، أبورشید، المسائل فی الخلاف بین البصریین و البغدادیین، تحقیق و تقدیم: مَعن زیادة، رضوان السیّد، بیروت، معهد الأنماء العربی، 1979 م.، ص 28.
«والله تعالى قد رفع قدر الشيخ أبي هاشم وأعلى محله، وله الحمد والشكر، وقد صارت کتبه هي التي ينتفع بها ويتخرج بقراءتها، فلا يحصل في جميع بلدان الإسلام إلّا من يتشرف بالانتساب إلى تلامذة تلامذته.». همان، ص 286.
پس از ابوهاشم جُبّایی، دو شاگرد سرشناس او، یعنی ابوعلی بن خَلّاد و ابو عبدالله بصری (د: 369 ه.ق.) 3
القاضی عبدالجبّار، طبقات المعتزلة، چاپ شده در: فضل الاعتزال و طبقات المعتزلة، اکتشفها وحقّقها: فؤاد سیّد، أعدّها للنشر: أیمن فُؤاد سیّد، المعهد الآلمانی للأبحاث الشرقیّة، بیروت، 1439 ه.ق.، ص 120.
«ذكر البهشمية: هولاء أتباع أبى هاشم بن الجُبَّائى و أكثر معتزلة عصرنا على مذهبه، لدعوة ابن عَبَّاد وزير آل بُوَيه إليه.». البغدادی، عبدالقاهر، الفَرق بین الفِرَق، حقّقه: محمّد محیالدین عبدالحمید، دار المعرفة للطباعة و النشر، بیروت، صص 184 _ 185.
در قرن پنجم هجری، چهارمین مکتب کلامی برجستۀ متمایز در تاریخ معتزله از درون بَهشَمیّه و در واکنش به همین مکتب، در اثر رواج آموزهها و تعالیم یکی از شاگردان قاضی عبدالجبّار، یعنی ابوالحسین محمّد بن علی بصری (د: 436 ه.ق.) تکوین یافت. از مکتب کلامی ابوالحسین بصری گاه با عنوان «حُسَینیّه» یاد شده است5
الرازی، فخرالدّین، اعتقادات فرق المسلمین والمشرکین، بمراجعة و تحریر: علی سامی النشّار، مکتبة النهضة المصریّة، القاهرة، 1356 ه.ق.، ص 45.
همان.
همو، الریاض المونقة فی آراء أهل العلم، تحقیق: أسعد جمعة، مرکز النشر الجامعی، تونس، 2004 م.، ص 286.
همو، المطالب العالیة، تحقیق: أحمد حجازی السقا، دار الکتاب العربی، 1407 ه.ق.، ج 1، ص 87.
الحاکم الجِشُمی، شرح عیون المسائل، چاپ شده در: سیّد، فؤاد، فضل الاعتزال وطبقات المعتزلة، ص 401.
«واعلم أنّ كلام أبي الحسين في كِلا الأصولين كلام مَتين، وإنّما يَعرف قدره من نظر فيه بعين الإنصاف، وقابَلَه بكلام مَن قبله، حتى نَجد التفاوت الشديد والبَون العظيم». الرازی، فخرالدّین، الریاض المونقة فی آراء أهل العلم، ص 269.
ابوالحسین بصری برخِلاف استادش قاضی عبدالجبّار که از پیروان بَهشَمیّه بود، تحتتأثیر تحصیلات و آموزشهای فلسفیِ پیشین خود به انتقاد از برخی مبانی و آراء و استدلالهای بَهشَمیان و ابطال آنها پرداخت11
ابن وزیر در گزارشی یادآور شده است که ابوالحسین بصری معتقد بوده برای شناخت بطلان آراء بَهشَمیّه صِرف آگاهی از مقصود و منظور آنها کفایت میکند: «أنّ الشیخ أبا الحسین ذکر أنه یکفی فی معرفة بطلان مذاهب أصحابه البهاشمیّة من المعتزلة مجرد معرفة مقاصدهم». الوزیر، محمّد بن ابراهیم، إیثار الحقّ علی الخلق، تحقیق: أحمد مصطفی حسین صالح، الدار الیمنیة للنشر والتوزیع، 1405 ه.ق.، ص 100؛ «و لقد صدق الشيخ أبو الحسين رحمه الله تعالى فى مقالته: إنى لو اقتصرت على ذكر أدلتهم و عللهم لكفى الناظر فيها فى العلم بأنها لا تثمر ظنا فضلا عن علم.». همو، ترجیح أسالیب القرآن علی أسالیب الیونان، مطبعة المعاهد، القاهرة، 1349 ه.ق.، ص 128.
المحقّق الحلّی، جعفر بن الحسن، المسلک فی أصول الدّین، تحقیق: رضا استادی، چاپ دوم، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، 1379 ه.ش.، ص 33.
برای نمونه ابن وزیر از مختار بن محمود غزمینی به عنوان یکی از یاوران «مذهب» ابوالحسین بصری یاد کرده است: «و منهم مختار بن محمود أحد ناصری مذهب أبی الحسین البصری». الوزیر، محمّد بن ابراهیم، ترجیح أسالیب القرآن علی أسالیب الیونان، ص 21.
نمونهای از نخستین پژوهشهای او را در این زمینه نگرید در: مادلونگ، ویلفرد، «آخرین دورۀ معتزله: ابوحسین بصری و مکتب وی»، چاپ شده در: ملاصدرا، منطق، اخلاق و کلام، بنیاد حکمت اسلامی صدرا، تهران، 1382 ه.ش.، صص 503 _ 510.
چنانکه اشاره شد، ابوالحسین بصری و حامیان مکتب او از منتقدان جدّی برخی مبانی و آراء و استدلالهای متکلّمان بصری بَهشَمی مثل عقیدۀ به «حال» و «شیئیّت معدوم» و «معانی» بودند و به همین جهت، معتزلیان بَهشَمی نگاه خصمآلودی نسبت به آنان داشتند. حاکم چِشُمی (د: 494 ه.ق.) که خود در زمرۀ معتزلیان بَهشَمی بهشمار میآید، تصریح نموده که بَهاشِمه به دو دلیل از ابوالحسین بصری نفرت و بیزاری میجستهاند: یکی آنکه وی آلوده به نگرشها و گرایشهای فلسفی بوده است، و دیگر آنکه او ادلّۀ مشایخ معتزلی را نقد و نقض میکرده و استدلالهای ایشان را باطل میانگاشته است. به باور چِشُمی همین دو امر موجب شد که دانش بصری از برکت چندانی برخوردار نباشد.15
«و كان لأصحابنا عنه نفرة لشیئین: أحدهما أنّه دَنّسَ نفسه بشيء من الفلسفة و كلام الأوائل، و ثانيهما ما ردّ به على المشائخ في بعض <کذا: نقض> أدلّتهم في كتبه. و ذكر أنّ الاستدلال بذلک لا يصحّ. فبهذین الأمرین لم یبارک فی علمه». الحاکم الجِشُمی، شرح عیون المسائل، چاپ شده در: سیّد، فؤاد، فضل الاعتزال وطبقات المعتزلة، ص402.
شهرستانی، بصری را عالمی فلسفهگرا معرّفی کرده است که سخنان خود را در علم کلام در میان معتزله ترویج داده و آنها چون با مذاهب مختلف و روشهای آنان چندان آشنا نبودند سخنان او را پذیرفتند: «و الرجل فلسفي المذهب؛ إلا أنه روّج كلامه على المعتزلة في معرض الكلام فراج عليهم؛ لقلة معرفتهم بمسالك المذاهب.». الشهرستانی، المِلَل و النِّحَل، تخریج: محمّد بن فتح الله بَدران، القاهرة، مکتبة الانجلو المصریة، الطبعة الثانیة، ج 1، ص 78.
در خصوص اختلافنظرهای ابوالحسین بصری با بَهشَمیّه در مسائل گوناگون طبیعی و فلسفی و کلامی، فخر رازی فهرست بهنسبت مبسوطی از این اختلافات را ارائه نموده است و در باب یکایک آنها بهاختصار توضیح داده.17
الرازی، فخرالدّین، الریاض المونقة فی آراء أهل العلم، صص 287 _ 295.
همان، صص 295_ 296.
Hassan Ansari, Wilferd Madelung and Sabine Schmidtke, “Yūsuf al-Baṣīr’s Rebuttal of Abū l-Ḥusayn al-Baṣrī in a Yemeni Zaydī Manuscript of the 7th/13th Century”, in: The Yemeni Manuscript Tradition, Edited by: David Hollenberg Christoph Rauch, Sabine Schmidtke, Brill, Leiden, 2015, p. 38, 35.
ibid, 36.
از نگاشتههای کلامی ابوالحسین بصری تنها قسمتهای ناقص و اندکی شناسایی شده است و اکنون از هیچیک از آثار کلامی مهمّ وی دستنوشت کاملی در اختیار نیست تا بر اساس آن از آراء و منظومۀ کلامی او آگاهی یابیم. در واقع، از مهمترین و مفصّلترین کتاب بصری در علم کلام، یعنی تَصَفُّح الأدلّة _ که بهگواهی رکنالدّین مَلاحِمی، ابوالحسین فرصت تکمیل تألیف آن را پیدا نکرده بوده و فقط مشتمل بر مباحث باب توحید تا باب نفی رؤیت باری بوده است21
المَلاحِمی الخوارزمی، رکن الدین محمود بن محمّد، کتاب المعتمد فی أصول الدین، تحقیق و تقدیم: ویلفرد مادلونغ، میراث مکتوب، تهران، 1390 ش.، ص 10.
قسمتهای بازمانده از این کتاب با مشخّصات زیر بهچاپ رسیده است:
در میان پیروان مکتب ابوالحسین بصری هیچیک به اندازۀ رکنالدّین محمود مَلاحِمی خوارزمی (د: 536 ه.ق.) در تبیین و ترویج مبانی و اندیشههای وی نکوشیده است. در حقیقت، مَلاحِمی برجستهترین پیرو و مدافع مکتب بصری بهحساب میآید که نقش بارز و مهمّی در ترسیم دستگاه کلامی او ایفا نمود. بهنظر برخی از محقّقان، به رسمیّت شناخته شدن اندیشههای کلامی ابوالحسین بصری به عنوان یک مکتب کلامی معتبر در میان معتزله، تنها در اثر نگاشتهها و تلاشهای مَلاحِمی اتّفاق افتاد و پیش از آن، اندیشههای بصری صرفاً انحرافی حاشیهای در کلام معتزلی بهحساب میآمد.23
مادلونگ، ویلفرد، «آخرین دورۀ معتزله: ابوحسین بصری و مکتب وی»، چاپ شده در: ملاصدرا، منطق، اخلاق و کلام، ص 505.
پس از مَلاحِمی احتمالاً برجستهترین متکلّم پیرو مکتب ابوالحسین عالمی است غیر امامی و غیر زیدی در سدۀ ششم هجری قمری با نام تقیالدّين (الأئمّة) ابو المَعالی صاعِد بن أحمد عَجالی أصولی نویسندۀ کتاب الکامل فی الاستقصاء فيما بلغنا من کلام القدماء.24
دربارۀ او و کتابش نگرید به: انصاری، حسن، «کتاب الکامل صاعد بن احمد الاصولی، کتابی در دانش کلام معتزلی»، منتشر شده در:
«خاتمة أهل الاصول علامة الدنيا أفضل المتكلمين من الآخرين والأولين، تقي الملة والدين ناصر الاسلام والمسلمين العجالي قدس الله روحه في الجنة ونور بقناديل العفو والعمران ضریحه الامام الذي بلغ في تقرير قواعد العدل والتوحيد مبلغاً لم يبلغ اليه الاوائل والاواخر وقد سمح خاطره بدقائق لم تسمح بمثلها الخواطر». الوزیر، محمّد بن ابراهیم، ترجیح أسالیب القرآن علی أسالیب الیونان، ص 128.
«وقد تكلمنا في هذا الكتاب مع أبيهاشم وأصحابه في ست عشرة مسألة: في بعضها وقع الخلاف في حكم المسألة. وفي بعضها وإن وقع الوفاق في حكم المسألة لكن وقع الخلاف في طريق إثبات ذلك الحكم؛ فنتكلم فيها أولا في تصحيح طريقتنا، وثانيا في تزییف طریقتهم». العجالی، تقیالدّین، الکامل فی الاستقصاء فیما بلغنا من کلام القدماء، دراسة و تحقیق: السیّد محمد الشاهد، وزارة الأوقاف، القاهرة، 1420 ﻫ.ق. / 1999 م.، ص 60.
یکی دیگر از پیروان مکتب کلامی ابوالحسین بصری، مفسّر و ادیب بزرگ معتزلی، جارُ الله زَمَخشَری (د: 538 ه.ق.) است. او که همعصر رکنالدّین مَلاحِمی خوارزمی بوده است مدّتی در خوارزم نزد وی شاگردی نموده و از طریق وی با آراء بصری آشنا شده بوده است. 27
در خصوص گرایش کلامی زمخشری به مکتب ابوالحسین بصری نگرید به مقالۀ ویلفِرد مادلونگ با عنوان «الهیّاتِ زمخشری»:
الزمخشری، جارالله، کتاب المنهاج فی أصول الدّین، تحقیق و تقدیم: سابینا شمیدکه، الدار العربیة للعلوم، بیروت، 1428 ه. / 2007 م.
از دیگر مدافعان و پیروان مکتب ابوالحسین بصری میتوان اشاره کرد به ابوالرجاء نجمالدّین مختار بن محمود بن محمّد زاهدی غَزمینی (د: 658 ه.ق.)، فقیه و متکلّم نامدار حنفی29
ابن وزیر از مختار بن محمود غزمینی به عنوان یکی از یاوران مذهب ابوالحسین بصری یاد کرده است: «و منهم مختار بن محمود أحد ناصری مذهب أبی الحسین البصری». الوزیر، محمّد بن ابراهیم، ترجیح أسالیب القرآن علی أسالیب الیونان، ص 21؛ در موضع دیگری نیز او را یکی از پیشوایان اصحاب ابوالحسین بصری لقب داده است: «الشیخ العلامة مختار بن محمود المعتزلی المتکلّم أحد أئمة أصحاب الشیخ أبی الحسین البصری». همان، ص 109. نیز نگرید به: همو، إیثار الحقّ علی الخلق، ص 172.
مادلونگ، ویلفرد، مقدّمه بر: المَلاحِمی الخوارزمی، رکن الدین محمود بن محمّد، کتاب المعتمد فی أصول الدین، ص ix.
«قال الشیخ العلامة مختار بن محمود فی خاتمة أبواب العدل و التوحید المشتملة علی أربعین مسئلة مما اختلف فیه المعتزلة». الوزیر، محمّد بن ابراهیم، ترجیح أسالیب القرآن علی أسالیب الیونان، ص 117. در ص 75 نیز ابن وزیر از این قسمت مطلبی نقل کرده است: «قال الشیخ العلامة مختار بن محمود المعتزلی فی کتابه المجتبی فی خاتمة أبواب العدل ... ».
همان، صص 117 _ 129.
مکتب ابوالحسین بصری نه تنها در میان معتزله بلکه در میان زیدیّه و امامیّه نیز حامیان و پیروانی داشته است و نگرشها و نگارشهای او بر برخی از متکلّمان این دو فرقه اثرگذار بوده است. به گفتۀ احمد بن یحیی بن مرتضی (د: 840 ه.ق.) بسیاری از دانشمندان متأخّر همچون امام زیدی، یحیی بن حمزه علوی و اکثر امامیّه از مکتب ابوالحسین بصری و مَلاحِمی پیروی میکردهاند.33
«ابوالحسین البصری محمّد بن علی ... ومن تلامذته الشیخ النحریر محمود بن الملاحمی مصنّف المعتمد الأکبر، وقد تابعهما خلق کثیر من العلماء المتأخّرین کالإمام یحیی بن حمزة وأکثر الامامیّة.». ابن مرتضی، أحمد بن یحیی، طبقات المعتزلة، ص 119.
ابن مرتضی به اثرپذیری فخر رازی از آراء بصری در مسائل لطیف کلام و غیر آن تصریح کرده است: «والفخر الرازی من المجبرة اعتمد علی رأیه فی اللطیف و غیره.». همان.
برای نمونه نگرید به: الرازی، فخرالدّین، الریاض المونقة فی آراء أهل العلم، ص 289 که به دو رأی متفاوت ابوالحسین در باب موضوعی در دو کتاب یادشده اشاره میکند. رازی در موضعی از المطالب العالیة نیز به نقل قسمتهایی از تصفّح الأدلّهی ابوالحسین پرداخته است. نگرید به: همو، المطالب العالیة، ج 1، ص 87.
مادلونگ، ویلفرد، مقدّمه بر: المَلاحِمی الخوارزمی، رکن الدین محمود بن محمّد، کتاب المعتمد فی أصول الدین، ص viii.
2_ نگاشتههای کلامی رکنالدّین مَلاحِمی
آثار کلامی مفصّل بازمانده از مَلاحِمی از وجوه گوناگون حائز اهمّیّت ویژه و درخور توجّه خاص است. نخست اینکه نگاشتههای وی زمینۀ مناسبی را برای کسب آگاهی و تحقیق در باب مکتب کلامی ابوالحسین بصری فراهم آورده است و بهخوبی حکایتگر بسیاری از دیدگاهها و ویژگیهای اندیشگی مؤسِّس این مکتب است. گفتاوردها و منقولات پرشماری که مَلاحِمی در آثار مختلف خود از کتابهای هماکنون مفقودِ بصری همچون تَصَفُّح الأدلّة و غُرَر الأدلّة آورده است با توجّه به فقدان آثار مزبور بسیار ارزشمند و شایان توجّه جدّی است.
دومین وجه اهمّیّت مکتوبات کلامی مَلاحِمی راجع است به اینکه وی در آنها، بهطور مشخّص در دو کتاب المعتمد فی الأصول و الفائق فی الأصول، به تبیین و تلخیص و تنظیم و نیز همسنجی و مقایسۀ تعالیم مکاتب معتزلی پیش از خود پرداخته است. او در آثار نامبرده، هم دیدگاهها و استدلالهای مذاهب کلامی مختلف معتزله را در خصوص مسائل گوناگون تبیین کرده است و آنها را با همدیگر مقایسه و ارزیابی نموده، و هم به تنظیم و تنسیق مباحث مطرح در متون معتزلی پیشین اقدام نموده است.37
عبارت مَلاحِمی در مقدّمۀ کتاب المعتمد بیانگر همین ویژگی و وجه اهمّیّت کتاب اوست: «فأردت أن أجمع فی هذا الکتاب ما حصّله المتقدّمون والمتأخّرون منهم، وأذکر ما یُنصر به ما یختاره کلّ واحد منهم، وأبین صحّة الصحیح منه وسقم السقیم.». المَلاحِمی الخوارزمی، رکن الدین محمود بن محمّد، کتاب المعتمد فی أصول الدین، ص 10.
دیگر جنبۀ مهم و شاید منحصر بهفرد تألیفات مَلاحِمی آن است که آثار وی نمودار جدال تفکّر معتزلی با اندیشۀ فلسفی مشّایی است. در واقع، یکی از ویژگیهای فکری بارز مَلاحِمی تقابل و ستیز او با آراء فلسفی است و به همین جهت، آثار کلامی وی، بهویژه تحفة المتکلّمین، صحنۀ مواجهۀ دو نوع خِردورزیِ معتزلی و مشّایی در هستیشناسی و مسائل اعتقادی است و بهگونهای رویارویی عقلگرایی کلامی را با عقلگرایی فلسفی بازتاب میدهد. برخِلاف ابوالحسین بصری (د: 436 ه.ق.) که بهدلیل معاصرت با ابنسینا (د: 428 ه.ق.) احتمالاً فرصت آشنایی با آثار و آراء بوعلی را پیدا نکرده بوده است، مَلاحِمی از نگاشتهها و نگرشهای شیخالرئیس نیک آگاه بوده و به نقد آنها همّت گمارده است. شاید بتوان گفت که هیچیک از متکلّمان معتزلیِ پیش و پس از مَلاحِمی به اندازۀ وی با فلسفۀ ابنسینا آشنا نبودهاند. ازاینرو بهنظر میرسد که باید مَلاحِمی را برجستهترین متکلّم معتزلیِ ناقد فلسفۀ سینوی بهحساب آورد.
افزون بر نِکات یادشده، آثار کلامی مَلاحِمی جوانب و وجوه اهمّیّت دیگری را نیز داراست که در مقدّمههایی که بر ویراستهای آثار او نوشته شده است به برخی از آنها اشارت رفته. در ادامه، بهاختصار مکتوبات کلامی مهمّ مَلاحِمی معرّفی میشود:
1. المعتمد فی الأصول
کتاب کلان المعتمد فی الأصول ( المعتمد فی أصول الدین) در اصل، نگاشتۀ کلامی پر برگ و سترگی بوده است و مفصّلترین اثر مَلاحِمی بهشمار میآید. او در این کتاب به تحریر و تقریر کامل مسائل کلامی بر طبق طریقۀ ابوالحسین بصری در تألیف کتاب تَصَفُّح الأدلّة پرداخته است. بهگفتۀ مَلاحِمی، غرض اصلی وی از تصنیف این اثر اثبات اصول و فروع اعتقادی دین اسلام و پاسخ به شبهات مطرح در خصوص آنها است. 38
همان، ص 12.
«فأردت أن أجری فی هذا الکتاب علی طریقته فی تصفّح الأدلّة وأستعین بما استفدته مما أورده علی الذی لم یورده ... ... فمن عُنی بتحصیله وفهم جمله وتفصیله، أشرف به علی المرام فی علم الأصول ولم یحتج بعد فهمه إلی أستاذ فی علم الکلام بل یقف به علی جمیع الکتب المصنّفة فی هذا الفنّ إذا طالعه.». همان، صص 10 _ 11.
مَلاحِمی با اشاره به نام المعتمد فی الأصول که برای کتاب خویش برگزیده است خاطرنشان میکند که وی در این کتاب فقط به بیان ادلّۀ قابل اعتماد، و طرح و نقد شبهات قوی و قابل اعتنا در هر مسئله میپردازد40
«غرضنا أن نذکر المعتمد فی کل باب من الأدلّة والشبه.». همان، ص 10؛ «وسمّیته کتاب المعتمد فی الأصول لأنی لم أورد فیه إلا کل معتمد من الأدلّة فی کل مسألة و بیّنتُ فیه کل ما ظنه بعضهم معتمداً.». همان، ص 11.
همان، ص 10.
رکنالدّین مَلاحِمی در کتاب الفائق تصریح نموده است که وی تألیف کتاب المعتمد را به انجام رسانده بوده.42
نگرید به: المَلاحِمی الخوارزمی، رکن الدین، کتاب الفائق فی أصول الدین، تحقیق و مقدّمه: ویلفرد مادلونگ، مارتین مکدرمت، مؤسّسۀ پِژوهشی حکمت و فلسفۀ ایران و مؤسّسۀ مطالعات اسلامی دانشگاه آزاد برلین، تهران، 1386ش.، صص 1، 627.
مادلونگ، ویلفرد، مقدّمه بر: المَلاحِمی الخوارزمی، رکن الدین محمود بن محمّد، کتاب المعتمد فی أصول الدین، ص v.
2. الفائق فی الأصول
کتاب الفائق فی الأصول ( الفائق فی أصول الدین) بهطور عمده گزیده و تلخیصی است از کتاب مبسوط المعتمد فی الأصول که البتّه بهتصریح مَلاحِمی گاه مطالب و نِکات تازهای نیز بدان افزوده شده است.44
برای نمونه در موضعی از الفائق تصریح میکند که استدلالی که ایراد نموده است اصلاً در کتاب المعتمد ذکر نشده و از خواص این کتاب بهحساب میآید: «وهذا أقوی ما یُحتجّ به لنصرة قول أبی الحسین الخیّاط، ولم نذکره فی المعتمد، فهو من خواصّ هذا الکتاب.». المَلاحِمی الخوارزمی، رکن الدین، کتاب الفائق فی أصول الدین، ص 447.
همان، ص 1.
تألیف کتاب الفائق در سال 532 هجری قمری، یعنی چهار سال پیش از درگذشت مَلاحِمی به پایان رسیده است46
نگرید به: همان، ص 630.
المَلاحِمی الخوارزمی، رکن الدین، کتاب الفائق فی أصول الدین، تحقیق و مقدّمه: ویلفرد مادلونگ، مارتین مکدرمت، مؤسّسۀ پِژوهشی حکمت و فلسفۀ ایران و مؤسّسۀ مطالعات اسلامی دانشگاه آزاد برلین، تهران، 1386ش.
المَلاحِمی الخوارزمی، محمود بن محمّد، کتاب الفائق فی أصول الدین، حققه و قدم له وعلق علیه: فِیصَل بُدَیر عَون، مطبعة دار الکتب والوثائق القومیّة بالقاهرة، 1431 ق. / 2010 م.
3. تحفة المتکلّمین
کتاب تحفة المتکلّمین که بر اساس یگانه دستنوشت شناختهشده از آن زیر عنوان «تحفة المتکلّمین فی الردّ علی الفلاسفة» تصحیح و منتشر شده است49
المَلاحِمی الخوارزمی، رکن الدین، تحفة المتکلّمین فی الردّ علی الفلاسفة، تصحیح: حسن انصاری، مؤسّسۀ پِژوهشی حکمت و فلسفۀ ایران، تهران، 1387ش.، 227 ص.
مَلاحِمی در تحفة المتکلّمین به نقد نگرشها و اندیشههای فیلسوفان مسلمان به ویژه ابنسینا در مسائل مختلف و مهمّ هستیشناسی و خداشناسی و اعتقادی پرداخته است. او در مقدّمۀ این اثر اظهار میدارد که پیشتر در کتاب المعتمد فی الأصول به سنجش و نقد دیدگاههای فیلسوفان مسلمانی چون فارابی و ابنسینا در موضوعات اعتقادی دستیازیده است و نشان داده که آنها دین اسلام را بر اساس روشهای فلاسفۀ متقدّم شرح و تفسیر کردهاند و در نتیجه آن را از حقیقت اسلام خارج ساختهاند. وی سپس خاطرنشان میکند که برخی از فقهای شافعی و حنفی به یادگیری علوم فلاسفۀ متأخّر رو آوردهاند و پنداشتهاند که تحصیل علوم فلسفی موجب یادگیری تحقیق در علوم مختلف حتّی در فقه و اصول فقه میشود، در حالی که این تصوّر چیزی جز پنداری دروغین و امیدی واهی نیست. او گمان میبرد که در نهایت، سرنوشت اسلام در میان امّت اسلامی به همان نحوی رقم خورد که دین حضرت عیسی (ع) در میان نصاری بدان منتهی شد؛ یعنی رهبران آنان به فلسفۀ یونانی گرائیدند و به شرح و تفسیر دین مسیحیّت بر اساس طرق فلاسفه پرداختند که این امر منجر به حدوث تحریفات و جهالاتی همچون تثلیث و خداانگاریِ عیسی در این دین شد. ازاینرو مَلاحِمی بر آن میشود که در تحفة المتکلّمین تفسیر فلاسفه از اعتقادات اسلامی را بازنماید و اشکالات وارد بر اسلامِ فلاسفه را بازگو نماید.50
همان، صص 3 _ 4.
دربارۀ این اثر و ویژگیهای آن نگرید به: انصاری قمی، حسن، «کتابی تازهیاب در نقد فلسفه: پیدا شدن کتاب تحفة المتکلمین ملاحمی»، مجلّۀ نشر دانش، سال هجدهم، پاییز 1380 ش، شماره 101، صص 31 _ 32؛ همو، «چالشهای متکلمان و فیلسوفان در تمدن اسلامی»، مجلّۀ کتاب ماه دین، سال دوازدهم، خرداد 1388 ش، شماره 140، صص 38 _ 45.
افزون بر آثار پیشگفته، رکنالدّین مَلاحِمی تألیفات دیگری نیز داشته است که در بعض آثار خود به آنها اشاره نموده. او در کتاب الفائق از دو نوشتۀ دیگرش، یعنی «جواب المسائل الاصبهانیّة»52
المَلاحِمی الخوارزمی، رکن الدین، کتاب الفائق فی أصول الدین، ص 122.
همان، صص 80، 396.
در این خصوص نگرید به: انصاری، حسن، اشمیتکه، زابینه، «مقدّمه بر چاپ نسخهبرگردان التجرید فی أصول الفقه»، ص iv.
ابنالملاحمی الخوارزمی، رکنالدّین، التجرید فی أصول الفقه، مقدّمه و فهارس: حسن انصاری و زابینه اشمیتکه، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی و مؤسسۀ مطالعات اسلامی دانشگاه آزاد برلین، تهران، 1390 ش.
3_ معرّفی ویراستهای کتاب المعتمد فی الأصول
از کتاب المعتمد فی الأصولِ مَلاحِمی تاکنون دو ویراست متفاوت با مشخّصات زیر نشر یافته است:
1. المَلاحِمی الخوارزمی، رکنالدّین محمود بن محمّد، کتاب المعتمد فی أصول الدین، عني بتحقیق ما بقي منه: مارتن مکدرمت، ویلفرد مادیلونغ، الهدی، لندن، 1991 م.
این ویراست بر اساس دو نسخۀ خطّی به شمارههای 213 (شمارۀ جدید: 679) [نسخۀ با نشان «ا» در ویراست جدید] و 214 (شمارۀ جدید: 680) [نسخۀ با نشان «ج» در ویراست جدید] (علم کلام) کتابخانۀ جامع کبیر صنعاء در یمن فراهم آمده است.
2. المَلاحِمی الخوارزمی، رکنالدّین محمود بن محمّد، کتاب المعتمد فی أصول الدین، تحقیق و تقدیم: ویلفرد مادلونغ، میراث مکتوب، تهران، 1390 ش.
در این چاپ برای تصحیح متن اثر، افزون بر دو نسخۀ پیشگفته که در طبع نخست کتاب مورد استفاده قرار گرفته بود، به دو نسخۀ تازهیاب دیگر نیز مراجعه شده است. این دو نسخه عبارت است از: (1) نسخۀ محفوظ در کتابخانۀ جامع الإمام الهادی صنعاء [نسخۀ با نشان «ب» در ویراست جدید] و (2) نسخۀ نگاشتهشده برای مکتبۀ مؤیّد بالله یحیی بن حمزه [نسخۀ با نشان «د» در ویراست جدید].
چهار نسخۀ یادشده، بهترتیب، صفحات زیر از ویراست جدید کتاب را شامل میشود:
1) نسخۀ «ا» = صفحات 9 _ 267.
2) نسخۀ «ب» (تازهیاب) = صفحات 25 _ 381.
3) نسخۀ «ج» = صفحات 331 _ 639.
4) نسخۀ «د» (تازهیاب) = صفحات 516 _ 874.
مهمترین تفاوتهای ویراست دوم کتاب المعتمد با ویراست نخست آن بهطور خلاصه از این قرار است که:
1. حجم کتاب در ویراست دوم با توجّه به پیدا شدن دو نسخۀ جدید از اثر تقریباً به میزان دو برابر افزایش یافته است؛ یعنی از صفحات 268 تا 381 و از 639 تا 874 از ویراست تازه، برای نخستینبار منتشر شده است و در چاپ اوّل کتاب مندرِج نبوده.
2. دو نسخۀ تازهیاب پیشگفته، هر یک افزون بر قسمتهای جدید، شامل بخشهایی از کتاب که در ویراست نخست آن چاپ شده است نیز میشود و ازاینرو، در ویراست جدید المعتمد از آن دو نسخه هم برای تصحیح و اصلاح متن کتاب استفاده شده است. 56
مادلونگ، ویلفرد، مقدّمه بر: المَلاحِمی الخوارزمی، رکن الدین محمود بن محمّد، کتاب المعتمد فی أصول الدین، صص viii v _ .
3. در ویراست دوم کتاب المعتمد حدود نیمی از کتاب آمیخته با اغلاط و آشفتگیهای قابل توجّه به چاپ رسیده است. در ادامۀ مقاله توضیح لازم در این باب ارائه خواهد شد.
4_ نقد ویراست دوم کتاب المعتمد
ویراست دوم ویلفِرد مادلونگ، محقّق نامدار آلمانی از کتاب المعتمد که بهطور مشترک از سوی نشر میراث مکتوب و مؤسّسۀ مطالعات اسلامی دانشگاه آزاد برلین منتشر شده است، برخلاف انتظار، طبعی است مغلوط و نااستوار و نامعتمد از این کتاب. نادرستیهای گوناگونِ مشهود در چاپ این اثر، بهویژه اغلاط املایی و حروفنگاشتی پرشمار آن بیانگر وقوع خطایی است خطیر در تصحیح و تمهید و آمادهسازی متن کتاب. شگفتا که این طبع مغلوط و معیوب از المعتمدِ مَلاحِمی بهعنوان ویراستی پیراسته و منقّح و مزیّن به وصف «طبعة مزیّدة و منقّحة» بر روی جلد اثر معرّفی شده است، حال آنکه چنانکه خواهیم دید، طبع مزبور نه منقّح است و نه مهذَّب و نه معتمد.
ارزیابی کلّی ویراست دوم از کتاب المعتمد ما را به این نتیجه رهنمون میشود که ویراست مزبور مشتمل بر دو بخش است:
1) قسمتهایی که پیشتر در چاپ نخست کتاب منتشر شده بوده است و اکنون در این ویراست دوم دوباره حروفچینی و بازچاپ شده است.
این قسمتها که حدود نیمی از حجم کتاب را تشکیل میدهد، آکنده است از اغلاط و آشفتگیهای مختلف. ظاهراً علّت راهیافتن این اغلاط به ویراست مورد گفتوگو حروفچینی مجدّد سهلانگارانۀ این بخشها و عدم بازبینی یا بازبینی غیر دقیق آنها بوده است.
2) بخشهایی که بهتازگی تصحیح شده است و در چاپ قبلی کتاب منتشر نشده بوده (یعنی از صفحات 268 تا 381 و از 639 تا874).
این قسمتها که بهتقریب نیم دیگری از کتاب را شامل میشود، اغلب بهدرستی تصحیح و چاپ شده است و خوشبختانه بر اثر حروفچینی مجدّد در معرض خطاهای حروفنگاشتی چشمگیر قرار نگرفته است. با این وصف، در همین قسمتها نیز خطاهایی در ثبت یا ضبط کلمات رخ داده است که در ادامه به چند نمونه از آنها اشاره میکنیم. ابتدا ضبط نادرست کلمات و سپس صورت صحیح آنها نشان داده میشود:
1. ص 713، س آخر: معودوماً ← معدوماً.
2. ص 718، س 7: ثانیه و ثالثه ← ثانیة و ثالثة.
3. ص 723، س 3: علی التفضیل ← علی التفصیل.
4. ص 761، س 8: هو علم ینفي شيء عنه ← هو علم بنفي شيء عنه.
5. ص 687، س 16: واجب الوجود مستغن بوجوب وجوده من موجد ← عن.
6. ص 700، س 9: واحب الوجود ← واجب الوجود.
7. ص 701، س 7: ما له بذاته قبل ما له بغیره قبلته الذات ← قبلیّةً بالذات.
8. ص 701، س 8: وما عدمه قبل وجوده فهو محدث أزلاً وأبداً لا أنه موجود من غیره أزلاً وأبداً ← لأنّه.
در دنبالۀ این نوشتار به پارهای از اشکالات قابل طرح در خصوص بخش نخست ویراست دوم کتاب المعتمدِ مَلاحِمی بهاختصار اشاره میشود.
4_1_ درهم ریختگی کلمات و عبارات
یکی از ایرادات وارد بر ویراست تحت بررسی عبارت است از آشفتگی و درهمریختگی برخی از عبارات کتاب. این آشفتگیها گاه تا حدّی است که پارهای از جملات کتاب صورتی معمّاگونه نیز پیدا کرده و فهم آنها اصلاً امکانپذیر نیست. برای نمونه، در صفحۀ 29 کتاب المعتمد سطرهای 19 _ 20 عبارتی بهصورت زیر درج شده است:
«ترتیب یتضمّن الذي التأمل هو النظر فقیل: الحد في ذلک زید وإن اعتقادات أو ظنون، کان أکشف.»!
چنانکه معلوم است، عبارت یادشده در شکل کنونی آن اصلاً قابل فهم نیست و هیچ معنایی را افاده نمیکند! برای حلّ این معمّا و دستیافتن به صورت اصلی و صحیح متن کافی است عبارت مزبور را از قسمت «وإن» برعکس بخوانیم؛ یعنی ترتیب کلمات قبل از «وإن» را از انتها به ابتدای جمله در نظر بگیریم. در اینحالت، عبارت مزبور صورت اصیل و درست خود را پیدا میکند و مفید معنا خواهد بود:
«وإن زید ذلک في الحدّ فقیل: النظر هو التأمل الذي یتضمّن ترتیب اعتقادات أو ظنون، کان أکشف.».
نظیر همین اشکال باز در صفحۀ 44 کتاب در سطرهای 2 _ 3 قابل مشاهده است که در آن عبارتی بهصورت زیر ثبت شده: «قولک: أم أصدقتُ أخبر ني کذبتُ».
در اینجا نیز ترتیب اصلی کلمات برهم خورده است و جملهای نامفهوم حاصل شده. عبارت صحیح از این قرار است: «قولک: أخبرني أ صدقتُ أم کذبتُ».
4_2_ درج عبارات زائد و تَکراری
نوعی دیگر از آشفتگیهای مشهود در چاپ کتاب المعتمد راجع است به درج عبارات زائد و تَکراری در پارهای از مواضع کتاب. برای نمونه، در صفحۀ 112 کتاب، قریب به یک سطر از عبارات متن تَکرار شده است:
«وأما ما احتجّوا به من أن القادر منا يتعذّر عليه تحريك الثقيل دون الخفيف، فيقال لهم: إن العلة في تعذّر تحريك الثقيل دون الخفيف ظاهرة، وهي كثرة الاعتماد والثقل في الثقيل، وذلك مما يصح تزايده ويحتاج في نقله إلى مدافعات كثيرة الاعتماد والثقيل في الثقيل، وذلك مما يصح تزايده ويحتاج في نقله إلى مدافعات كثيرة إلى العلو، تزيد على مدافعات الثقيل إلى الأسفل، حتى يستقل.».
در گفتاورد بالا قسمت «الاعتماد والثقيل في الثقيل، وذلك مما يصح تزايده ويحتاج في نقله إلى مدافعات كثيرة» بهاشتباه تکرار گردیده و زائد محسوب میشود.
نمونهای دیگر از این نوع خطا در صفحۀ 416 سطر 20 کتاب قابل ملاحظه است که عباراتی بهصورت زیر مندرِج است:
«وحکم الصفة الذاتیة عند الشیخ أبي هاشم هو إیجاب هذه الصفات، والمعقول من صفة الوجود تصحیح هذه الصفات، والمعقول من صفة الوجود تصحیح هذه الصفات.».
در متن منقول پیشگفته نیز بهاشتباه عبارت «والمعقول من صفة الوجود تصحیح هذه الصفات» تَکرار شده است.
4_3_ اغلاط املایی و حروفنگاشتی
بیشترین خطای قابل ملاحظه در ویراست مورد گفتوگو از کتاب المعتمد مربوط است به نادرستیهای املایی و حروفنگاشتیِ راهیافته در آن. در جدول زیر تنها به یکصد نمونه از این قبیل اغلاط اشاره میشود. ناگفته پیداست که شمار واقعی این خطاها در متن اثرِ تحت بررسی بسی بیش از مقداری است که در زیر شناسانده میشود.
ردیف | ضبط درست | ضبط نادرست | نشانی |
1 | فاطر | قاطر | ص 57، س 17 |
2 | من المذاهب | منالمذاهب | ص 9، س 16 |
3 | أن یذکر | أن بذکر | ص 11، س 4 |
4 | للمعلوم | للعلوم | ص 18، س 3 |
5 | طمأنینة | طمأنیة | ص 18، س 10 |
6 | لیس | لس | ص 19، س 12 |
7 | بنفی | ینفی | ص 20، س 18 |
8 | لا یستعمل | لا یسعمل | ص 20، س 22 |
9 | لاختلاف | لاختلفا | ص 22، س 20 |
10 | زیداً | زبداً | ص 22، س 6 |
11 | فإنّ | فإنت | همان |
12 | لم یعنِ | لم بعنِ | ص 23، س 10 |
13 | الضروریّة | الضروبیة | ص 24، س 20 |
14 | یستقیم | یسقیم | ص 26، س 24 |
15 | متّبع | متبه | ص 28، س 14 |
16 | ترجّح | ترحّح | ص 28، س 18 |
17 | صفاته | صافته | ص 29، س 10 |
18 | ناظراً | ناظرراً | ص 29، س 13 |
19 | الدلالة | الدلاته | ص 30، س 9 |
20 | فنقول | فتقول | ص 32، س 17 |
21 | ذوبان | دوبان | ص 35، س 23 |
22 | أبداً | أبدذً | ص 37، س 1 |
23 | لا یدرکه | لا یریکه | همان |
24 | لیس یشکّ | لیس بشکّ | ص 37، س 17 |
25 | والضعیف | واضعیف | ص 38، س 25 |
26 | یذوقه | یذروقه | ص 40، س 2 |
27 | ما یقوله قائلٌ فإنّ | ما یقوله فإنّ | ص 42، س 6 |
28 | لأنّا | لإنّا | ص 45، س 7 |
29 | واحتجّت | واحتجّب | ص 46، س 9 |
30 | تتخیّلونها | تتحیلونها | ص 46، س 11 |
31 | لمعان | لممعان | ص 46، س 14 |
32 | صغیراً | صغیرّا | ص 46، س 19 |
33 | الماء | اللماء | ص 46، س 22 |
34 | فإنّه | فإن | ص 48، س 13 |
35 | ساکنة | ساکتة | ص 48، س 18 |
36 | ماء | ماه | ص 49، س 20 |
37 | لیتوصّل | لیُتصَّل | ص 54، س 1 |
38 | قول من أنکر | قول أنکر | ص 55، س 6 |
39 | الأصوات | الأصواب | ص 55، س 15 |
40 | حقیقتها | حقیّتها | ص 56، س 13 |
41 | حقیقته | حقیّته | ص 56، س 15 |
42 | المجمل | الجمل | ص 56، س 16 |
43 | المنن الجسیمة | المنن الجسمیة | ص 11، س 15 |
44 | التکلیف به | له التکلیف | ص 57، س 18 |
45 | إذا | وإذا | ص 58، س 15 |
46 | کلّفوا | کالفوا | ص 59، س 3 |
47 | فلعمرک | فعلمرک | ص 59، س 17 |
48 | إذا | أذا | ص 60، س 1 |
49 | الإماء | الأماء | ص 60، س 21 |
50 | الآتی | الآلی | ص 60، پ 1 |
51 | أو یقال | أو یقلا | ص 61، س 1 |
52 | الإقرار | الأقرار | ص 61، س 20 |
53 | بصحّة ما نلقّنهم | بحصة ما نقلنهم | ص 61، س 21 |
54 | قد یقوم | قو یقوم | ص 62، س 7 |
55 | العنبری | اعتبری | ص 62، س 7 |
56 | مخطئاً | مخصئاً | ص 64، س 4 |
57 | لم یقترن به | لم یتقرن به | ص 64، س 9 |
58 | ریبة | زینة | ص 71، س 13 |
59 | یردّون | یزرون | همان |
60 | یتبیّن | یبین | ص 71، س 14 |
61 | لا إله إلاّ الله | لا إلاّ الله | ص 74، س 5 |
62 | العقاب من جهته | العقاب ن جهته | ص 76، س 5 |
63 | المحدثة | المحدهة | ص 80، س 13 |
64 | ما ننفي عنه | ما ننفي نه | ص 81، س 1 |
65 | الاجتماع | الجتماع | ص 60، س 21 |
66 | لیس | لیسن | ص 86، س 4 |
67 | بالشیء | بالشیأ | ص 93، س 18 |
68 | الجوهر | لجوهر | ص 92، س آخر |
69 | لانقطاع | لانتقطاع | ص 97، س 24 |
70 | نفاة | تفاة | ص 99، س 16 |
71 | لیس | لیسن | ص 101، س 21 |
72 | الدواعي | الدوعي | ص 117، س 19 |
73 | أن یوجب | أي نوجب | ص 120، س 20 |
74 | تحیّزه | تخیّزه | ص 121، س 19 |
75 | الاستغناء | الستغناء | ص 122، س 17 _ 18 |
76 | لأن الموجب | لإن الوجِب | ص 122، س 17 |
77 | لا نعلمها باضطرار | لا تعلمها باظطرار | ص 122، س 22 |
78 | الکتاب | الکاب | ص 129، س 16 |
79 | علیها | علها | ص 131، س 8 |
80 | بحر | بجر | ص 133، س 9 |
81 | بئر | بثر | ص 133، س 19 _ 20 |
82 | مرئیّاً | مرثیّاً | ص 137، س 1 _ 2 |
83 | انفراده | انفرده | ص 138، س 13 |
84 | الممتدّ | المتدّ | ص 142، س 13 |
85 | الشیخ | الشیح | ص 155، س 8 |
86 | بعضها | بضها | ص 155، س 9 |
87 | إمّا | إما أما | ص 155، س 22 |
88 | دون | دن | ص 231، س 10 |
89 | دون الجماد | دو نالجماد | ص 189، س 18 |
90 | المسموع | المسوع | ص 193، س 16 |
91 | قیل | قبل | ص 159، س 11 |
92 | لا وجه له | لا وجه لا | ص 555، س 12 |
93 | الإدراک | الإدارک | ص 464، س 23 |
94 | أسقطتموها | أستقطتموها | ص 93، س 6 |
95 | الفرح | الفدح | ص 418، س 9 |
96 | موافقته | مواقفته | ص 32، س 7 |
97 | المبرّز | المبرّر | ص 37، س 8 |
98 | واحتجّوا | واحجوا | ص 40، س 4 |
99 | یکلفوا | یکل فوا | ص 61، س 8 |
100 | علیه السلام | رضي الله عنه عنه علیه السلام | ص 71، س 12 |
4_4_ افتادگیها و اشکالات ویرایشی
افزون بر ایرادات پیشگفته، اشکالات خُرد و کلان دیگری نیز در ویراست دوم کتاب المعتمد قابل مشاهده است که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1. افتادگی برخی از کلمات: برای نمونه، ص 42 س 6: «کلّ ما یقوله فإنّ غیر القائل» که کلمۀ «قائل» پس از «یقوله» از قلم افتاده است، و ص 55 س 6: «هذا یبطل قول أنکر» که کلمۀ «مَن» پس از «قول» جاافتاده است.
2. اشکالات ویرایشی گوناگون: همچون درج تشدیدهای بیجا یا نادرست، مثلاً ص 64 س 9: «یدّل» که صورت صحیح آن «یدلّ» است، و ص 36 س 8: «زیدّا» که شَکل درست آن «زیداً» است، یا حرکتگذاریهای غلط، مثل ص 49 س 23: «شرطاٌ» که صورت درست آن «شرطاً» است، یا کاربرد علائم ویرایشی نادرست، مثل ص 42 س 6 که بهاشتباه از علامت سؤال استفاده شده.
4_5_ تغییر عنوان اصلی کتاب
مَلاحِمی در مقدّمۀ کتاب المعتمد بهصَراحت این کتاب خود را «المعتمد فی الأصول» نامگذاری کرده است: «وسمّیته کتاب المعتمد فی الأصول.». 57
المَلاحِمی الخوارزمی، رکن الدین محمود بن محمّد، کتاب المعتمد فی أصول الدین، ص 11.
نگرید به: المَلاحِمی الخوارزمی، رکن الدین، کتاب الفائق فی أصول الدین، صص 1، 627؛ همو، تحفة المتکلّمین فی الردّ علی الفلاسفة، صص 3، 166.
گذشته از نادرستیهای یادشده، کاستیهایی نیز در ویراست دوم کتاب المعتمد به نظر میرسد که از آن جمله میتوان اشاره کرد به عدم ترجمۀ فارسی دو مقدّمۀ انگلیسی مصحّح بر این کتاب. در ویراست مورد گفتوگو، عِلاوه بر یک پیشگفتار فارسی سودمند به قلم آقای دکتر حسن انصاری، هم مقدّمۀ انگلیسی مادِلونگ بر ویراست نخست این کتاب بازچاپ شده است و هم مقدّمۀ جدیدی که او برای ویراست دوم این اثر نوشته است. در چاپ جدید المعتمد هیچیک از این دو مقدّمه به زبان فارسی ترجمه نشده است و طبعاً خوانندگان فارسیزبان کتاب از کلّیّۀ توضیحات مصحِّح در خصوص فرایند تحقیق کتاب و حتّی آشنایی با نسخههای اساس تصحیح آن محروم و ناآگاه ماندهاند. شایسته و بلکه بایسته بود که ناشران و ناظران محترم کتاب برای فراهم کردن زمینۀ استفادۀ خوانندگان از دو مقدّمۀ کوتاه مصحّح بر کتاب المعتمد به ترجمۀ آنها به زبان فارسی اقدام میکردند و آن برگردانها را نیز به همراه کتاب منتشر مینمودند. خوشبختانه یکسال پس از نشر ویراست دوم کتاب المعتمد هر دو مقدّمۀ آقای مادلونگ به فارسی برگردانده و جداگانه منتشر شد59
مادلونگ، ویلفرد، «مقدمۀ چاپ دوم کتاب المعتمد فی اصول الدین»، ترجمۀ: مصطفی امیری، گزارش میراث، مرداد _ آبانماه 1391، شماره 52 و 53، صص 79 _ 86.
باری، اغلاط و نقائص گونهگون واضح و فاضح در ویراست دوم کتاب المعتمد نمودار سهو و سهلانگاری مصحّح و ناشر آن در کار آمادهسازی و چاپ کتاب است. در واقع، حتّی یک مرور ساده و بررسی مختصر امّا دقیق این ویراست قبل از چاپ نیز میتوانست نابسامانیها و نادرستیهای آن را آشکار سازد و ضرورت اصلاح آنها را فرا یاد آوَرَد. با این حال، ظاهراً مصحّح نامور و سایر دستاندرکاران تمهید و نشر این کتاب فرصت چنین ارزیابی و مرور مختصری را نداشتهاند و شتاب آنان برای چاپ کتاب سبب غَفلت از اشکالات موجود در آن شده است! به هر حال، با توجّه به اهمّیّت وافر کتاب المعتمد و کاستیهای پیشگفتۀ ویراست عرضهشده از آن لازم است این اثر نفیس باری دیگر از نو و بهنحو دقیق و منقّح بازویرایی و منتشر شود و اینبار ویراستی معتمد از المعتمدِ مَلاحِمی در دسترس محقّقان قرار گیرد.
- ابورشید هدف خود را از نگارش این کتاب چُنین بیان کرده است: «أن أُملي المسائل التي یقَعُ فیها الخلاف بین شیخنا أبيهاشم و بین البغدادیین.». النیشابوری، أبورشید، المسائل فی الخلاف بین البصریین و البغدادیین، تحقیق و تقدیم: مَعن زیادة، رضوان السیّد، بیروت، معهد الأنماء العربی، 1979 م.، ص 28.
- «والله تعالى قد رفع قدر الشيخ أبي هاشم وأعلى محله، وله الحمد والشكر، وقد صارت کتبه هي التي ينتفع بها ويتخرج بقراءتها، فلا يحصل في جميع بلدان الإسلام إلّا من يتشرف بالانتساب إلى تلامذة تلامذته.». همان، ص 286.
- القاضی عبدالجبّار، طبقات المعتزلة، چاپ شده در: فضل الاعتزال و طبقات المعتزلة، اکتشفها وحقّقها: فؤاد سیّد، أعدّها للنشر: أیمن فُؤاد سیّد، المعهد الآلمانی للأبحاث الشرقیّة، بیروت، 1439 ه.ق.، ص 120.
- «ذكر البهشمية: هولاء أتباع أبى هاشم بن الجُبَّائى و أكثر معتزلة عصرنا على مذهبه، لدعوة ابن عَبَّاد وزير آل بُوَيه إليه.». البغدادی، عبدالقاهر، الفَرق بین الفِرَق، حقّقه: محمّد محیالدین عبدالحمید، دار المعرفة للطباعة و النشر، بیروت، صص 184 _ 185.
- الرازی، فخرالدّین، اعتقادات فرق المسلمین والمشرکین، بمراجعة و تحریر: علی سامی النشّار، مکتبة النهضة المصریّة، القاهرة، 1356 ه.ق.، ص 45.
- همان.
- همو، الریاض المونقة فی آراء أهل العلم، تحقیق: أسعد جمعة، مرکز النشر الجامعی، تونس، 2004 م.، ص 286.
- همو، المطالب العالیة، تحقیق: أحمد حجازی السقا، دار الکتاب العربی، 1407 ه.ق.، ج 1، ص 87.
- الحاکم الجِشُمی، شرح عیون المسائل، چاپ شده در: سیّد، فؤاد، فضل الاعتزال وطبقات المعتزلة، ص 401.
- «واعلم أنّ كلام أبي الحسين في كِلا الأصولين كلام مَتين، وإنّما يَعرف قدره من نظر فيه بعين الإنصاف، وقابَلَه بكلام مَن قبله، حتى نَجد التفاوت الشديد والبَون العظيم». الرازی، فخرالدّین، الریاض المونقة فی آراء أهل العلم، ص 269.
- ابن وزیر در گزارشی یادآور شده است که ابوالحسین بصری معتقد بوده برای شناخت بطلان آراء بَهشَمیّه صِرف آگاهی از مقصود و منظور آنها کفایت میکند: «أنّ الشیخ أبا الحسین ذکر أنه یکفی فی معرفة بطلان مذاهب أصحابه البهاشمیّة من المعتزلة مجرد معرفة مقاصدهم». الوزیر، محمّد بن ابراهیم، إیثار الحقّ علی الخلق، تحقیق: أحمد مصطفی حسین صالح، الدار الیمنیة للنشر والتوزیع، 1405 ه.ق.، ص 100؛ «و لقد صدق الشيخ أبو الحسين رحمه الله تعالى فى مقالته: إنى لو اقتصرت على ذكر أدلتهم و عللهم لكفى الناظر فيها فى العلم بأنها لا تثمر ظنا فضلا عن علم.». همو، ترجیح أسالیب القرآن علی أسالیب الیونان، مطبعة المعاهد، القاهرة، 1349 ه.ق.، ص 128.
- المحقّق الحلّی، جعفر بن الحسن، المسلک فی أصول الدّین، تحقیق: رضا استادی، چاپ دوم، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، 1379 ه.ش.، ص 33.
- برای نمونه ابن وزیر از مختار بن محمود غزمینی به عنوان یکی از یاوران «مذهب» ابوالحسین بصری یاد کرده است: «و منهم مختار بن محمود أحد ناصری مذهب أبی الحسین البصری». الوزیر، محمّد بن ابراهیم، ترجیح أسالیب القرآن علی أسالیب الیونان، ص 21.
- نمونهای از نخستین پژوهشهای او را در این زمینه نگرید در: مادلونگ، ویلفرد، «آخرین دورۀ معتزله: ابوحسین بصری و مکتب وی»، چاپ شده در: ملاصدرا، منطق، اخلاق و کلام، بنیاد حکمت اسلامی صدرا، تهران، 1382 ه.ش.، صص 503 _ 510.
- «و كان لأصحابنا عنه نفرة لشیئین: أحدهما أنّه دَنّسَ نفسه بشيء من الفلسفة و كلام الأوائل، و ثانيهما ما ردّ به على المشائخ في بعض <کذا: نقض> أدلّتهم في كتبه. و ذكر أنّ الاستدلال بذلک لا يصحّ. فبهذین الأمرین لم یبارک فی علمه». الحاکم الجِشُمی، شرح عیون المسائل، چاپ شده در: سیّد، فؤاد، فضل الاعتزال وطبقات المعتزلة، ص402.
- شهرستانی، بصری را عالمی فلسفهگرا معرّفی کرده است که سخنان خود را در علم کلام در میان معتزله ترویج داده و آنها چون با مذاهب مختلف و روشهای آنان چندان آشنا نبودند سخنان او را پذیرفتند: «و الرجل فلسفي المذهب؛ إلا أنه روّج كلامه على المعتزلة في معرض الكلام فراج عليهم؛ لقلة معرفتهم بمسالك المذاهب.». الشهرستانی، المِلَل و النِّحَل، تخریج: محمّد بن فتح الله بَدران، القاهرة، مکتبة الانجلو المصریة، الطبعة الثانیة، ج 1، ص 78.
- الرازی، فخرالدّین، الریاض المونقة فی آراء أهل العلم، صص 287 _ 295.
- همان، صص 295_ 296.
- Hassan Ansari, Wilferd Madelung and Sabine Schmidtke, “Yūsuf al-Baṣīr’s Rebuttal of Abū l-Ḥusayn al-Baṣrī in a Yemeni Zaydī Manuscript of the 7th/13th Century”, in: The Yemeni Manuscript Tradition, Edited by: David Hollenberg Christoph Rauch, Sabine Schmidtke, Brill, Leiden, 2015, p. 38, 35.
- ibid, 36.
- المَلاحِمی الخوارزمی، رکن الدین محمود بن محمّد، کتاب المعتمد فی أصول الدین، تحقیق و تقدیم: ویلفرد مادلونغ، میراث مکتوب، تهران، 1390 ش.، ص 10.
- قسمتهای بازمانده از این کتاب با مشخّصات زیر بهچاپ رسیده است:
- مادلونگ، ویلفرد، «آخرین دورۀ معتزله: ابوحسین بصری و مکتب وی»، چاپ شده در: ملاصدرا، منطق، اخلاق و کلام، ص 505.
- دربارۀ او و کتابش نگرید به: انصاری، حسن، «کتاب الکامل صاعد بن احمد الاصولی، کتابی در دانش کلام معتزلی»، منتشر شده در:
- «خاتمة أهل الاصول علامة الدنيا أفضل المتكلمين من الآخرين والأولين، تقي الملة والدين ناصر الاسلام والمسلمين العجالي قدس الله روحه في الجنة ونور بقناديل العفو والعمران ضریحه الامام الذي بلغ في تقرير قواعد العدل والتوحيد مبلغاً لم يبلغ اليه الاوائل والاواخر وقد سمح خاطره بدقائق لم تسمح بمثلها الخواطر». الوزیر، محمّد بن ابراهیم، ترجیح أسالیب القرآن علی أسالیب الیونان، ص 128.
- «وقد تكلمنا في هذا الكتاب مع أبيهاشم وأصحابه في ست عشرة مسألة: في بعضها وقع الخلاف في حكم المسألة. وفي بعضها وإن وقع الوفاق في حكم المسألة لكن وقع الخلاف في طريق إثبات ذلك الحكم؛ فنتكلم فيها أولا في تصحيح طريقتنا، وثانيا في تزییف طریقتهم». العجالی، تقیالدّین، الکامل فی الاستقصاء فیما بلغنا من کلام القدماء، دراسة و تحقیق: السیّد محمد الشاهد، وزارة الأوقاف، القاهرة، 1420 ﻫ.ق. / 1999 م.، ص 60.
- در خصوص گرایش کلامی زمخشری به مکتب ابوالحسین بصری نگرید به مقالۀ ویلفِرد مادلونگ با عنوان «الهیّاتِ زمخشری»:
- الزمخشری، جارالله، کتاب المنهاج فی أصول الدّین، تحقیق و تقدیم: سابینا شمیدکه، الدار العربیة للعلوم، بیروت، 1428 ه. / 2007 م.
- ابن وزیر از مختار بن محمود غزمینی به عنوان یکی از یاوران مذهب ابوالحسین بصری یاد کرده است: «و منهم مختار بن محمود أحد ناصری مذهب أبی الحسین البصری». الوزیر، محمّد بن ابراهیم، ترجیح أسالیب القرآن علی أسالیب الیونان، ص 21؛ در موضع دیگری نیز او را یکی از پیشوایان اصحاب ابوالحسین بصری لقب داده است: «الشیخ العلامة مختار بن محمود المعتزلی المتکلّم أحد أئمة أصحاب الشیخ أبی الحسین البصری». همان، ص 109. نیز نگرید به: همو، إیثار الحقّ علی الخلق، ص 172.
- مادلونگ، ویلفرد، مقدّمه بر: المَلاحِمی الخوارزمی، رکن الدین محمود بن محمّد، کتاب المعتمد فی أصول الدین، ص ix.
- «قال الشیخ العلامة مختار بن محمود فی خاتمة أبواب العدل و التوحید المشتملة علی أربعین مسئلة مما اختلف فیه المعتزلة». الوزیر، محمّد بن ابراهیم، ترجیح أسالیب القرآن علی أسالیب الیونان، ص 117. در ص 75 نیز ابن وزیر از این قسمت مطلبی نقل کرده است: «قال الشیخ العلامة مختار بن محمود المعتزلی فی کتابه المجتبی فی خاتمة أبواب العدل ... ».
- همان، صص 117 _ 129.
- «ابوالحسین البصری محمّد بن علی ... ومن تلامذته الشیخ النحریر محمود بن الملاحمی مصنّف المعتمد الأکبر، وقد تابعهما خلق کثیر من العلماء المتأخّرین کالإمام یحیی بن حمزة وأکثر الامامیّة.». ابن مرتضی، أحمد بن یحیی، طبقات المعتزلة، ص 119.
- ابن مرتضی به اثرپذیری فخر رازی از آراء بصری در مسائل لطیف کلام و غیر آن تصریح کرده است: «والفخر الرازی من المجبرة اعتمد علی رأیه فی اللطیف و غیره.». همان.
- برای نمونه نگرید به: الرازی، فخرالدّین، الریاض المونقة فی آراء أهل العلم، ص 289 که به دو رأی متفاوت ابوالحسین در باب موضوعی در دو کتاب یادشده اشاره میکند. رازی در موضعی از المطالب العالیة نیز به نقل قسمتهایی از تصفّح الأدلّهی ابوالحسین پرداخته است. نگرید به: همو، المطالب العالیة، ج 1، ص 87.
- مادلونگ، ویلفرد، مقدّمه بر: المَلاحِمی الخوارزمی، رکن الدین محمود بن محمّد، کتاب المعتمد فی أصول الدین، ص viii.
- عبارت مَلاحِمی در مقدّمۀ کتاب المعتمد بیانگر همین ویژگی و وجه اهمّیّت کتاب اوست: «فأردت أن أجمع فی هذا الکتاب ما حصّله المتقدّمون والمتأخّرون منهم، وأذکر ما یُنصر به ما یختاره کلّ واحد منهم، وأبین صحّة الصحیح منه وسقم السقیم.». المَلاحِمی الخوارزمی، رکن الدین محمود بن محمّد، کتاب المعتمد فی أصول الدین، ص 10.
- همان، ص 12.
- «فأردت أن أجری فی هذا الکتاب علی طریقته فی تصفّح الأدلّة وأستعین بما استفدته مما أورده علی الذی لم یورده ... ... فمن عُنی بتحصیله وفهم جمله وتفصیله، أشرف به علی المرام فی علم الأصول ولم یحتج بعد فهمه إلی أستاذ فی علم الکلام بل یقف به علی جمیع الکتب المصنّفة فی هذا الفنّ إذا طالعه.». همان، صص 10 _ 11.
- «غرضنا أن نذکر المعتمد فی کل باب من الأدلّة والشبه.». همان، ص 10؛ «وسمّیته کتاب المعتمد فی الأصول لأنی لم أورد فیه إلا کل معتمد من الأدلّة فی کل مسألة و بیّنتُ فیه کل ما ظنه بعضهم معتمداً.». همان، ص 11.
- همان، ص 10.
- نگرید به: المَلاحِمی الخوارزمی، رکن الدین، کتاب الفائق فی أصول الدین، تحقیق و مقدّمه: ویلفرد مادلونگ، مارتین مکدرمت، مؤسّسۀ پِژوهشی حکمت و فلسفۀ ایران و مؤسّسۀ مطالعات اسلامی دانشگاه آزاد برلین، تهران، 1386ش.، صص 1، 627.
- مادلونگ، ویلفرد، مقدّمه بر: المَلاحِمی الخوارزمی، رکن الدین محمود بن محمّد، کتاب المعتمد فی أصول الدین، ص v.
- برای نمونه در موضعی از الفائق تصریح میکند که استدلالی که ایراد نموده است اصلاً در کتاب المعتمد ذکر نشده و از خواص این کتاب بهحساب میآید: «وهذا أقوی ما یُحتجّ به لنصرة قول أبی الحسین الخیّاط، ولم نذکره فی المعتمد، فهو من خواصّ هذا الکتاب.». المَلاحِمی الخوارزمی، رکن الدین، کتاب الفائق فی أصول الدین، ص 447.
- همان، ص 1.
- نگرید به: همان، ص 630.
- المَلاحِمی الخوارزمی، رکن الدین، کتاب الفائق فی أصول الدین، تحقیق و مقدّمه: ویلفرد مادلونگ، مارتین مکدرمت، مؤسّسۀ پِژوهشی حکمت و فلسفۀ ایران و مؤسّسۀ مطالعات اسلامی دانشگاه آزاد برلین، تهران، 1386ش.
- المَلاحِمی الخوارزمی، محمود بن محمّد، کتاب الفائق فی أصول الدین، حققه و قدم له وعلق علیه: فِیصَل بُدَیر عَون، مطبعة دار الکتب والوثائق القومیّة بالقاهرة، 1431 ق. / 2010 م.
- المَلاحِمی الخوارزمی، رکن الدین، تحفة المتکلّمین فی الردّ علی الفلاسفة، تصحیح: حسن انصاری، مؤسّسۀ پِژوهشی حکمت و فلسفۀ ایران، تهران، 1387ش.، 227 ص.
- همان، صص 3 _ 4.
- دربارۀ این اثر و ویژگیهای آن نگرید به: انصاری قمی، حسن، «کتابی تازهیاب در نقد فلسفه: پیدا شدن کتاب تحفة المتکلمین ملاحمی»، مجلّۀ نشر دانش، سال هجدهم، پاییز 1380 ش، شماره 101، صص 31 _ 32؛ همو، «چالشهای متکلمان و فیلسوفان در تمدن اسلامی»، مجلّۀ کتاب ماه دین، سال دوازدهم، خرداد 1388 ش، شماره 140، صص 38 _ 45.
- المَلاحِمی الخوارزمی، رکن الدین، کتاب الفائق فی أصول الدین، ص 122.
- همان، صص 80، 396.
- در این خصوص نگرید به: انصاری، حسن، اشمیتکه، زابینه، «مقدّمه بر چاپ نسخهبرگردان التجرید فی أصول الفقه»، ص iv.
- ابنالملاحمی الخوارزمی، رکنالدّین، التجرید فی أصول الفقه، مقدّمه و فهارس: حسن انصاری و زابینه اشمیتکه، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی و مؤسسۀ مطالعات اسلامی دانشگاه آزاد برلین، تهران، 1390 ش.
- مادلونگ، ویلفرد، مقدّمه بر: المَلاحِمی الخوارزمی، رکن الدین محمود بن محمّد، کتاب المعتمد فی أصول الدین، صص viii v _ .
- المَلاحِمی الخوارزمی، رکن الدین محمود بن محمّد، کتاب المعتمد فی أصول الدین، ص 11.
- نگرید به: المَلاحِمی الخوارزمی، رکن الدین، کتاب الفائق فی أصول الدین، صص 1، 627؛ همو، تحفة المتکلّمین فی الردّ علی الفلاسفة، صص 3، 166.
- مادلونگ، ویلفرد، «مقدمۀ چاپ دوم کتاب المعتمد فی اصول الدین»، ترجمۀ: مصطفی امیری، گزارش میراث، مرداد _ آبانماه 1391، شماره 52 و 53، صص 79 _ 86.
جمعه ۲۳ مهر ۱۴۰۰ ساعت ۳:۳۳
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .