

{چپ}{لینک آدرس:"http://mtif.ir/files/155.pdf"}{پررنگ}دریافت متن کامل مقاله{/پررنگ}{/لینک}{/چپ}
{پررنگ}مقدّمه
{/پررنگ}کتاب {کج}المعتمد فی الأصول{/کج} نگاشتۀ رکنالدّین محمود مَلاحِمی خوارزمی (د: 536 ه.ق.)، متکلّم ناموَر معتزلی، در شمار مکتوبات کلامی مبسوط و ارزشمند معتزله قرار دارد که چند سال پیش ویراست بازنگریستۀ تازهای از آن به اهتمام اسلامپژوه برجسته، آقای ویلفِرد مادِلونگ منتشر شد. بهرغم اهمّیّت بسیار کتاب {کج}المعتمد{/کج} در مطالعات معتزلی و شیعی، تاکنون هیچیک از ویراستهای این اثر معرّفی و ارزیابی نشده است. در نوشتار پیشرو ضمن اشاره به جایگاه مَلاحِمی و آثار کلامی او در میان میراث کلامی معتزله و نیز بیان وجوه مختلف اهمّیّت کتاب {کج}المعتمد{/کج} به معرّفی و نقد ویراست تازۀ این کتاب پرداخته میشود. بررسی ویراست مورد نظر آشکارا نمودار وقوع سهوها و سهلانگاریهای چشمگیر در فرایند تصحیح و چاپ این کتاب است و ضرورت بازنگری و بازویرایی دقیق آن را گوشزد میکند. پیش از آنکه به سنجش ویراست مزبور پرداخته شود، بیان مقدّمهای در باب جایگاه مَلاحِمی و کتاب {کج}المعتمد{/کج} در مکتب و میراث کلامی معتزله بایسته و سودمند مینماید. بدینمنظور مروری کلّی و اجمالی بر گرایشها و مذاهب کلامی پدیدآمده در تاریخ کلام معتزله خواهیم نمود.
{پررنگ}1_ مروری بر گرایشها و مذاهب کلامی مختلف در معتزله
{/پررنگ}پس از پیدایی مکتب کلامی معتزله در قرن دوم هجری در بصره و شکلگیری رسمی دانش کلام در این فرقه، بهتدریج در اثر بروز اختلافات اندیشگی گوناگون در میان متکلّمان معتزلی و اختیار مبانی متفاوت و متعارض فلسفی و طبیعی از سوی آنان، گرایشها و مذاهب کلامی مختلفی در این فرقه پدید آمد. نخست، مکتب معتزلۀ بصره به ظهور رسید که طبق گزارش منابع معتزلی، با اندیشههای کلامی واصِل بن عَطاء (د: 131 ه.ق.) و عَمرو بن عُبَید (د: 144 ه.ق.) و در پی اعتزال و کنارهگیری آنان از مجلس درس حسن بصری (د: 110 ه.ق.) بنیانگذاری شد. این مکتب، در ادامه، با آراء و تعالیم متکلّمانی چون ابوبکر أصَمّ (د: حدود 200 ه.ق.)، مُعَمَّر بن عَبّاد سُلَمی (د: 215 ه.ق.)، ابوالهُذَیل عَلّاف (د: حدود 227 ه.ق.)، ابراهیم بن سَیّار نَظّام (د: بین 220 _ 230 ه.ق.)، هِشام فُوَطی (د: پیش از 230 ه.ق.)، عَبّاد بن سلیمان (د: حدود 250 ه.ق.)، جاحِظ (د: 255 ه.ق.) و ابویعقوب یوسف بن عبدالله شَحّام (د: 257 ه.ق.) بسط و گسترش یافت و در اثر تعالیم جُبّائیان، یعنی ابو علی محمّد بن عبدالوهّاب جُبّایی (د: 303 ه.ق.) و فرزندش ابوهاشم جُبّایی (د: 321 ه.ق.) به تکامل رسید. با وجود اختلافات ژرف و دامنهدار و بنیادینی که گاه میان متکلّمان معتزلی نامبرده در مکتب بصره دیده میشود، بهطور معمول آراء تمامی آنان در زیر عنوان متکلّمان مکتب بصره طرح و بررسی میگردد.
در اوایل قرن سوم هجری مکتب کلامی دیگری در معتزله پدید آمد که به «مکتب بغداد» معروف شد و در تقابل با «مکتب بصره» قرار گرفت. مکتب بغداد معتزله بر دست بِشر بن مُعتَمِر (د: 210 ه.ق.) تأسیس شد و متکلّمان نامداری چون ثُمامة بن أشرَس نُمَیری (د: 213 ه.ق.)، ابوموسی مُردار (د: 226 ه.ق.)، جعفر بن مُبَشِّر (د: 234 ه.ق.)، جعفر بن حَرب (د: 236 ه.ق.)، ابوجعفر محمّد بن عبدالله اِسکافی (د: 240 ه.ق.)، ابوالحسَین خَیّاط (د: حدود 300 ه.ق.) و شاگردش ابوالقاسم کعبی بلخی (د: 319 ه.ق.) آن را ترویج و گسترش دادند. علی بن عیسی رُمّانی (د: 384 ه.ق.) نیز یکی دیگر از متکلّمان برجستۀ معتزلی مکتب بغداد است که شیخ مفید مدّتی نزد وی تحصیل کرده بوده. متکلّمان معتزلی بغدادی در باب بسیاری از مسائل فلسفی و طبیعی و اعتقادی ایستارهای متفاوتی با دیدگاههای متکلّمان بصری را برگزیدند که این امور موجب تمایز و جدایی آنان از متکلّمان بصری شد.
در قرن چهارم هجری سومین مکتب کلامی برجستۀ متمایز در معتزله تحتتأثیر آراء ابوهاشم عبدالسّلام بن محمّد بن عبدالوهّاب جُبّایی (د: 321 ه.ق.) و شاگردان وی تکوین یافت. این مکتب جدید که بهدلیل انتساب به شخص ابوهاشم به مکتب «بَهشَمیّه» موسوم و نامبردار شد و از پیروانش نیز گاه با عنوان «بَهاشِمَه» یاد شده است، در واقع، منشعب از مکتب بصرۀ معتزله است و بهنحوی زیر مجموعۀ آن مذهب کلامی بهشمار میآید. با این حال، مکتب «بَهشَمیّه» بهجهت ویژگیها و ممیّزات فکری قابلتوجّه نسبت به سایر معتزلۀ بصره و نیز ارائۀ یک نظام کلامی منسجم از سوی سلسلهای از متکلّمان مبرِّز توانست خود را بهصورت مکتبی مستقلّ و ممتاز در چارچوب فرقۀ معتزله تثبیت و ترویج نماید.
اختلافنظرهای پرشمار متکلّمان بصری بَهشَمی با متکلّمان معتزلی بغدادی در خصوص مسائل فلسفی و طبیعی، در برخی از منابع، و مهمتر از همه در کتاب {کج}المسائل فی الخلاف بین البصریّین و البغدادیین{/کج} به قلم ابورشید نیشابوری، شاگرد قاضی عبدالجبّار معتزلی (د: 415 ه.ق.) گزارش شده است.{پاورقی} ابورشید هدف خود را از نگارش این کتاب چُنین بیان کرده است: «أن أُملي المسائل التي یقَعُ فیها الخلاف بین شیخنا أبيهاشم و بین البغدادیین.». النیشابوری، أبورشید، {کج}المسائل فی الخلاف بین البصریین و البغدادیین{/کج}، تحقیق و تقدیم: مَعن زیادة، رضوان السیّد، بیروت، معهد الأنماء العربی، 1979 م.، ص 28.{/پاورقی} نیشابوری یکی از پیروان مکتب ابوهاشم بود و در خصوص منزلت والای ابوهاشم و آثارش سخنی قریب به این مضمون دارد که کتابهای او محلّ توجه اهل علم است و طالبان دانش به تحصیل و تعلیم آنها میپردازند و در تمام بلاد اسلامی افراد انتساب به شاگردانِ شاگردان ابوهاشم را مایۀ شرف و مباهات خود میدانند.{پاورقی}«والله تعالى قد رفع قدر الشيخ أبي هاشم وأعلى محله، وله الحمد والشكر، وقد صارت کتبه هي التي ينتفع بها ويتخرج بقراءتها، فلا يحصل في جميع بلدان الإسلام إلّا من يتشرف بالانتساب إلى تلامذة تلامذته.». همان، ص 286.{/پاورقی}
پس از ابوهاشم جُبّایی، دو شاگرد سرشناس او، یعنی ابوعلی بن خَلّاد و ابو عبدالله بصری (د: 369 ه.ق.) {پاورقی} القاضی عبدالجبّار، {کج}طبقات المعتزلة{/کج}، چاپ شده در: {کج}فضل الاعتزال و طبقات المعتزلة{/کج}، اکتشفها وحقّقها: فؤاد سیّد، أعدّها للنشر: أیمن فُؤاد سیّد، المعهد الآلمانی للأبحاث الشرقیّة، بیروت، 1439 ه.ق.، ص 120.{/پاورقی}و نیز متکلّمان برجستۀ دیگری همچون ابواسحاق ابراهیم بن عیّاش، و صاحب ابن عَبّاد (د: 385 ه.ق.)، دانشمند و وزیر ادیب آلبویه، در تقویت و ترویج مکتب بَهشَمیّه کوششهای بسیاری نمودند. عبدالقاهر بغدادی (د: 429 ه.ق.) به هنگام یادکرد از مذهب «بَهشَمیّه» خاطرنشان کرده است که بیشتر معتزلیان عصر وی بهسبب دعوت صاحب ابن عَبّاد به این مذهب، در زمرۀ پیروان بَهشَمیّه درآمدهاند.{پاورقی}«ذكر البهشمية: هولاء أتباع أبى هاشم بن الجُبَّائى و أكثر معتزلة عصرنا على مذهبه، لدعوة ابن عَبَّاد وزير آل بُوَيه إليه.». البغدادی، عبدالقاهر، {کج}الفَرق بین الفِرَق{/کج}، حقّقه: محمّد محیالدین عبدالحمید، دار المعرفة للطباعة و النشر، بیروت، صص 184 _ 185.{/پاورقی} ابوالحسن عبدالجبّار بن احمد بن خلیل بن عبدالله همدانی اسدآبادی، معروف به قاضی عبدالجبّار معتزلی (د: 415 ه.ق.)، شاگرد ابو عبدالله بصری، از دیگر متکلّمان پیرو مکتب ابوهاشم جُبّایی است که با نگارش آثار کلامی کلانی همچون {کج}المُغنی فی أبواب التوحید و العدل{/کج} نقشی بیبدیل در توضیح و تبیین آراء و اندیشههای مکتب بَهشَمیّه ایفا نمود. به همین نحو، شاگردان قاضی عبدالجبّار بهویژه متکلّمانی چون ابورشید سعید بن محمّد نیشابوری، ابو محمّد حسن بن احمد مَتَّوَیه، مانْکدیم احمد بن حسین بن ابی هاشم حسینی شَشدیو (د: حدود 425 ه.ق.) و در نسل بعدی این متکلّمان، دانشمندانی مثل حاکم چِشُمی (د: 494 ه.ق.) با نگاشتههای مبسوط و پرشمار خود تأثیری ماندگار در تثبیت و تحکیم ارکان کلام بَهشَمی برجا نهادند.
در قرن پنجم هجری، چهارمین مکتب کلامی برجستۀ متمایز در تاریخ معتزله از درون بَهشَمیّه و در واکنش به همین مکتب، در اثر رواج آموزهها و تعالیم یکی از شاگردان قاضی عبدالجبّار، یعنی ابوالحسین محمّد بن علی بصری (د: 436 ه.ق.) تکوین یافت. از مکتب کلامی ابوالحسین بصری گاه با عنوان «حُسَینیّه» یاد شده است{پاورقی} الرازی، فخرالدّین، {کج}اعتقادات فرق المسلمین والمشرکین{/کج}، بمراجعة و تحریر: علی سامی النشّار، مکتبة النهضة المصریّة، القاهرة، 1356 ه.ق.، ص 45.{/پاورقی} امّا این عنوان شهرت چندانی ندارد. فخر رازی در یکی از آثار خود خاطرنشان کرده است که در عصر او، یعنی قرن ششم هجری، از میان تمام فِرَق معتزله تنها پیروان بَهشَمیّه و حُسَینیّه باقی ماندهاند.{پاورقی} همان.{/پاورقی} همو ابوالحسین را گرانقدرترین شاگرد قاضی عبدالجبّار دانسته است{پاورقی} همو، {کج}الریاض المونقة فی آراء أهل العلم{/کج}، تحقیق: أسعد جمعة، مرکز النشر الجامعی، تونس، 2004 م.، ص 286.{/پاورقی} و وی را از هوشمندان معتزله برشمرده.{پاورقی} همو، {کج}المطالب العالیة{/کج}، تحقیق: أحمد حجازی السقا، دار الکتاب العربی، 1407 ه.ق.، ج 1، ص 87.{/پاورقی} ابوالحسین بصری در بغداد زندگی و تدریس میکرده است{پاورقی} الحاکم الجِشُمی، {کج}شرح عیون المسائل{/کج}، چاپ شده در: سیّد، فؤاد، {کج}فضل الاعتزال وطبقات المعتزلة{/کج}، ص 401.{/پاورقی} و در دو دانش کلام و اصول فقه تبحّر ویژه داشته و نگاشتههایش در این زمینه بر آثار بعدی بسیار اثرگذار بوده است. سخن فخر رازی در این زمینه جالب توجّه است که اذعان نموده آراء و دیدگاههای ابوالحسین در اصول دین (کلام) و اصول فقه هر دو متین و استوار است و فقط کسی میتواند ارج کلام او را بفهمد که با دیدۀ انصاف در آن نگرد و با سخنان عالمان پیش از او بسنجد و تفاوت بسیار میان آنها را دریابد.{پاورقی}«واعلم أنّ كلام أبي الحسين في كِلا الأصولين كلام مَتين، وإنّما يَعرف قدره من نظر فيه بعين الإنصاف، وقابَلَه بكلام مَن قبله، حتى نَجد التفاوت الشديد والبَون العظيم». الرازی، فخرالدّین، {کج}الریاض المونقة فی آراء أهل العلم{/کج}، ص 269.{/پاورقی}
ابوالحسین بصری برخِلاف استادش قاضی عبدالجبّار که از پیروان بَهشَمیّه بود، تحتتأثیر تحصیلات و آموزشهای فلسفیِ پیشین خود به انتقاد از برخی مبانی و آراء و استدلالهای بَهشَمیان و ابطال آنها پرداخت{پاورقی} ابن وزیر در گزارشی یادآور شده است که ابوالحسین بصری معتقد بوده برای شناخت بطلان آراء بَهشَمیّه صِرف آگاهی از مقصود و منظور آنها کفایت میکند: «أنّ الشیخ أبا الحسین ذکر أنه یکفی فی معرفة بطلان مذاهب أصحابه البهاشمیّة من المعتزلة مجرد معرفة مقاصدهم». الوزیر، محمّد بن ابراهیم، {کج}إیثار الحقّ علی الخلق{/کج}، تحقیق: أحمد مصطفی حسین صالح، الدار الیمنیة للنشر والتوزیع، 1405 ه.ق.، ص 100؛ «و لقد صدق الشيخ أبو الحسين رحمه الله تعالى فى مقالته: إنى لو اقتصرت على ذكر أدلتهم و عللهم لكفى الناظر فيها فى العلم بأنها لا تثمر ظنا فضلا عن علم.». همو، {کج}ترجیح أسالیب القرآن علی أسالیب الیونان{/کج}، مطبعة المعاهد، القاهرة، 1349 ه.ق.، ص 128.{/پاورقی} و با ارائۀ دیدگاههای تازۀ خود مذهب و طریقت جدیدی را در معتزله بنیانگذاری کرد. از پیروان این مسلک که در مناطقی همچون بغداد و بعدها در خوارزم (خُوارَزم) حضور داشتند گاه به «معتزلۀ متأخّر» یاد شده است.{پاورقی} المحقّق الحلّی، جعفر بن الحسن، {کج}المسلک فی أصول الدّین{/کج}، تحقیق: رضا استادی، چاپ دوم، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، 1379 ه.ش.، ص 33.{/پاورقی} مکتب و اندیشههای ابوالحسین در میان عالمان بعدی به عنوان یک مسلک و مذهب مشخّص و متمایز از سایر مکاتب معتزلی بهخوبی شناخته شده بوده است.{پاورقی} برای نمونه ابن وزیر از مختار بن محمود غزمینی به عنوان یکی از یاوران «مذهب» ابوالحسین بصری یاد کرده است: «و منهم مختار بن محمود أحد ناصری {پررنگ}مذهب{/پررنگ} أبی الحسین البصری». الوزیر، محمّد بن ابراهیم، {کج}ترجیح أسالیب القرآن علی أسالیب الیونان{/کج}، ص 21. {/پاورقی} این مکتب، در حقیقت، آخرین مذهب کلامی در معتزله بهحساب میآید و پس از آن دیگر هیچ مکتب کلامی جدیدی در معتزله پدید نیامد. در تحقیقات معاصر، توجّه خاص به آراء و مکتب کلامی ابوالحسین بصری و پیروان آن مرهون پژوهشهای ویلفِرد مادِلونگ{پاورقی} نمونهای از نخستین پژوهشهای او را در این زمینه نگرید در: مادلونگ، ویلفرد، «آخرین دورۀ معتزله: ابوحسین بصری و مکتب وی»، چاپ شده در: {کج}ملاصدرا، منطق، اخلاق و کلام{/کج}، بنیاد حکمت اسلامی صدرا، تهران، 1382 ه.ش.، صص 503 _ 510.{/پاورقی} و بعضی از شاگردان او است.
چنانکه اشاره شد، ابوالحسین بصری و حامیان مکتب او از منتقدان جدّی برخی مبانی و آراء و استدلالهای متکلّمان بصری بَهشَمی مثل عقیدۀ به «حال» و «شیئیّت معدوم» و «معانی» بودند و به همین جهت، معتزلیان بَهشَمی نگاه خصمآلودی نسبت به آنان داشتند. حاکم چِشُمی (د: 494 ه.ق.) که خود در زمرۀ معتزلیان بَهشَمی بهشمار میآید، تصریح نموده که بَهاشِمه به دو دلیل از ابوالحسین بصری نفرت و بیزاری میجستهاند: یکی آنکه وی آلوده به نگرشها و گرایشهای فلسفی بوده است، و دیگر آنکه او ادلّۀ مشایخ معتزلی را نقد و نقض میکرده و استدلالهای ایشان را باطل میانگاشته است. به باور چِشُمی همین دو امر موجب شد که دانش بصری از برکت چندانی برخوردار نباشد.{پاورقی}«و كان لأصحابنا عنه نفرة لشیئین: أحدهما أنّه دَنّسَ نفسه بشيء من الفلسفة و كلام الأوائل، و ثانيهما ما ردّ به على المشائخ في بعض <کذا: نقض> أدلّتهم في كتبه. و ذكر أنّ الاستدلال بذلک لا يصحّ. فبهذین الأمرین لم یبارک فی علمه». الحاکم الجِشُمی، {کج}شرح عیون المسائل{/کج}، چاپ شده در: سیّد، فؤاد، {کج}فضل الاعتزال وطبقات المعتزلة{/کج}، ص402. {/پاورقی} آشنایی ابوالحسین با فلسفه و گرایش فلسفی او مورد تأکید برخی از منابع دیگر نیز قرار گرفته است{پاورقی} شهرستانی، بصری را عالمی فلسفهگرا معرّفی کرده است که سخنان خود را در علم کلام در میان معتزله ترویج داده و آنها چون با مذاهب مختلف و روشهای آنان چندان آشنا نبودند سخنان او را پذیرفتند: «و الرجل فلسفي المذهب؛ إلا أنه روّج كلامه على المعتزلة في معرض الكلام فراج عليهم؛ لقلة معرفتهم بمسالك المذاهب.». الشهرستانی، {کج}المِلَل و النِّحَل{/کج}، تخریج: محمّد بن فتح الله بَدران، القاهرة، مکتبة الانجلو المصریة، الطبعة الثانیة، ج 1، ص 78. {/پاورقی} و به نظر میرسد که انتقادات او بر نظام کلامی بَهشَمیان در نتیجۀ آشنایی او با همین نظرگاههای فلاسفه ایراد شده است.
در خصوص اختلافنظرهای ابوالحسین بصری با بَهشَمیّه در مسائل گوناگون طبیعی و فلسفی و کلامی، فخر رازی فهرست بهنسبت مبسوطی از این اختلافات را ارائه نموده است و در باب یکایک آنها بهاختصار توضیح داده.{پاورقی} الرازی، فخرالدّین، {کج}الریاض المونقة فی آراء أهل العلم{/کج}، صص 287 _ 295.{/پاورقی} او به اختلافات ابوالحسین با قاضی عبدالجبّار در زمینۀ مسائل اصول فقه نیز اشاره نموده است.{پاورقی} همان، صص 295_ 296.{/پاورقی} یوسف البصیر، متکلّم یهودیِ بَهشَمیِ ناقدِ آراء ابوالحسین بصری ابراز داشته که علّت اصلی تفاوتهای مبنایی و نظری میان ابوالحسین و بَهشَمیّه آن بوده است که ابوالحسین به دیدگاههای متکلّمِ بغدادیِ رقیبِ بَهشَمیان، یعنی ابوالقاسم کعبی بلخی گراییده بوده: «خالف فیه أصحاب الشیخ أبی هاشم ناحیاً نحو أبی القاسم البلخی».{پاورقی} Hassan Ansari, Wilferd Madelung and Sabine Schmidtke, “Yūsuf al-Baṣīr’s Rebuttal of Abū l-Ḥusayn al-Baṣrī in{پررنگ} {/پررنگ}a Yemeni Zaydī Manuscript of the 7th/13th Century”, in: {کج}The Yemeni Manuscript Tradition{/کج}, Edited by: David Hollenberg Christoph Rauch, Sabine Schmidtke, Brill, Leiden, 2015, p. 38, 35.{/پاورقی} در میان امامیّه و زیدیّه نیز عقاید ابوالحسین بصری اغلب با دیدگاههای ابوالقاسم کعبی بلخی یکسان انگاشته شده است.{پاورقی} ibid, 36.{/پاورقی} بر این اساس، مکتب و اندیشههای کلامی ابوالحسین بصری را باید در چارچوب واگرایی او از مکتب معتزلۀ بصری و همگرایی با مکتب معتزلۀ بغداد مدّ نظر قرار داد و بررسی نمود.
از نگاشتههای کلامی ابوالحسین بصری تنها قسمتهای ناقص و اندکی شناسایی شده است و اکنون از هیچیک از آثار کلامی مهمّ وی دستنوشت کاملی در اختیار نیست تا بر اساس آن از آراء و منظومۀ کلامی او آگاهی یابیم. در واقع، از مهمترین و مفصّلترین کتاب بصری در علم کلام، یعنی {کج}تَصَفُّح الأدلّة{/کج} _ که بهگواهی رکنالدّین مَلاحِمی، ابوالحسین فرصت تکمیل تألیف آن را پیدا نکرده بوده و فقط مشتمل بر مباحث باب توحید تا باب نفی رؤیت باری بوده است{پاورقی} المَلاحِمی الخوارزمی، رکن الدین محمود بن محمّد، {کج}کتاب المعتمد فی أصول الدین{/کج}، تحقیق و تقدیم: ویلفرد مادلونغ، میراث مکتوب، تهران، 1390 ش.، ص 10.{/پاورقی}_ تنها بخشی کوتاه شناسایی شده است{پاورقی} قسمتهای بازمانده از این کتاب با مشخّصات زیر بهچاپ رسیده است:{/پاورقی} و از کتاب خلاصه و گزیدهتر وی با نام {کج}غُرَر الأدلّة{/کج} نیز فقط منقولاتی پراکنده در متون متکلّمان بعدی باز مانده است. ازاینرو برای شناخت مواقف و مواضع کلامی ابوالحسین ناگزیریم از تألیفات برجامانده از پیروان مکتب او بهره گیریم.
در میان پیروان مکتب ابوالحسین بصری هیچیک به اندازۀ رکنالدّین محمود مَلاحِمی خوارزمی (د: 536 ه.ق.) در تبیین و ترویج مبانی و اندیشههای وی نکوشیده است. در حقیقت، مَلاحِمی برجستهترین پیرو و مدافع مکتب بصری بهحساب میآید که نقش بارز و مهمّی در ترسیم دستگاه کلامی او ایفا نمود. بهنظر برخی از محقّقان، به رسمیّت شناخته شدن اندیشههای کلامی ابوالحسین بصری به عنوان یک مکتب کلامی معتبر در میان معتزله، تنها در اثر نگاشتهها و تلاشهای مَلاحِمی اتّفاق افتاد و پیش از آن، اندیشههای بصری صرفاً انحرافی حاشیهای در کلام معتزلی بهحساب میآمد.{پاورقی} مادلونگ، ویلفرد، «آخرین دورۀ معتزله: ابوحسین بصری و مکتب وی»، چاپ شده در: {کج}ملاصدرا، منطق، اخلاق و کلام{/کج}، ص 505.{/پاورقی} آثار کلامی مَلاحِمی که در ادامۀ این نوشتار معرّفی میشود در حال حاضر مهمترین و بهترین مأخذ برای شناخت دیدگاههای ابوالحسین بصری در مسائل مختلف کلامی است.
پس از مَلاحِمی احتمالاً برجستهترین متکلّم پیرو مکتب ابوالحسین عالمی است غیر امامی و غیر زیدی در سدۀ ششم هجری قمری با نام تقیالدّين (الأئمّة) ابو المَعالی صاعِد بن أحمد عَجالی أصولی نویسندۀ کتاب {کج}الکامل فی الاستقصاء{/کج} {کج}فيما بلغنا من کلام القدماء{/کج}.{پاورقی} دربارۀ او و کتابش نگرید به: انصاری، حسن، «کتاب الکامل صاعد بن احمد الاصولی، کتابی در دانش کلام معتزلی»، منتشر شده در:{/پاورقی} مختار بن محمود زاهدی غَزمینی از وی با عنوان افضل متکلّمان و کسی که در تقریر قواعد عدل و توحید جایگاهی وحید و دستنایافتنی دارد یاد کرده است.{پاورقی}«خاتمة أهل الاصول علامة الدنيا أفضل المتكلمين من الآخرين والأولين، تقي الملة والدين ناصر الاسلام والمسلمين العجالي قدس الله روحه في الجنة ونور بقناديل العفو والعمران ضریحه الامام الذي بلغ في تقرير قواعد العدل والتوحيد مبلغاً لم يبلغ اليه الاوائل والاواخر وقد سمح خاطره بدقائق لم تسمح بمثلها الخواطر». الوزیر، محمّد بن ابراهیم، {کج}ترجیح أسالیب القرآن علی أسالیب الیونان{/کج}، ص 128. {/پاورقی} او در کتاب {کج}الکامل {/کج}بهتفصیل برخی از مهمترین اختلافنظرها میان مکتب ابوالحسَین بصری و مکتب بَهشَمیّه را برشمرده است. عَجالی در این اثر به 16 مسألۀ اصلی اشاره نموده که در برخی از آنها بین مکتب ابوالحسین و بَهشَمیّه در حکم مسأله اختلاف است و در برخی دیگر در خصوص طریق اثبات حکم.{پاورقی}«وقد تكلمنا في هذا الكتاب مع أبيهاشم وأصحابه في ست عشرة مسألة: في بعضها وقع الخلاف في حكم المسألة. وفي بعضها وإن وقع الوفاق في حكم المسألة لكن وقع الخلاف في طريق إثبات ذلك الحكم؛ فنتكلم فيها أولا في تصحيح طريقتنا، وثانيا في تزییف طریقتهم». العجالی، تقیالدّین، {کج}الکامل فی الاستقصاء فیما بلغنا من کلام القدماء{/کج}، دراسة و تحقیق: السیّد محمد الشاهد، وزارة الأوقاف، القاهرة، 1420 ﻫ.ق. / 1999 م.، ص 60.{/پاورقی}
یکی دیگر از پیروان مکتب کلامی ابوالحسین بصری، مفسّر و ادیب بزرگ معتزلی، جارُ الله زَمَخشَری (د: 538 ه.ق.) است. او که همعصر رکنالدّین مَلاحِمی خوارزمی بوده است مدّتی در خوارزم نزد وی شاگردی نموده و از طریق وی با آراء بصری آشنا شده بوده است. {پاورقی} در خصوص گرایش کلامی زمخشری به مکتب ابوالحسین بصری نگرید به مقالۀ ویلفِرد مادلونگ با عنوان «الهیّاتِ زمخشری»:{/پاورقی}زَمَخشَری افزون بر تفسیر ارجمند {کج}کشّاف{/کج} که حاوی نِکات کلامی شایان توجّهی نیز هست، رسالهای کوتاه در کلام اعتزالی با عنوان {کج}المنهاج فی أصول الدّین{/کج} نگاشته است که در چند نوبت نیز بهچاپ رسیده.{پاورقی} الزمخشری، جارالله، {کج}کتاب المنهاج فی أصول الدّین{/کج}، تحقیق و تقدیم: سابینا شمیدکه، الدار العربیة للعلوم، بیروت، 1428 ه. / 2007 م.{/پاورقی}
از دیگر مدافعان و پیروان مکتب ابوالحسین بصری میتوان اشاره کرد به ابوالرجاء نجمالدّین مختار بن محمود بن محمّد زاهدی غَزمینی (د: 658 ه.ق.)، فقیه و متکلّم نامدار حنفی{پاورقی} ابن وزیر از مختار بن محمود غزمینی به عنوان یکی از یاوران مذهب ابوالحسین بصری یاد کرده است: «و منهم مختار بن محمود أحد ناصری مذهب أبی الحسین البصری». الوزیر، محمّد بن ابراهیم، {کج}ترجیح أسالیب القرآن علی أسالیب الیونان{/کج}، ص 21؛ در موضع دیگری نیز او را یکی از پیشوایان اصحاب ابوالحسین بصری لقب داده است: «الشیخ العلامة مختار بن محمود المعتزلی المتکلّم أحد أئمة أصحاب الشیخ أبی الحسین البصری». همان، ص 109. نیز نگرید به: همو، {کج}إیثار الحقّ علی الخلق{/کج}، ص 172. {/پاورقی} و نویسندۀ کتابی در علم کلام به نام «المُجتبیٰ».{پاورقی} مادلونگ، ویلفرد، مقدّمه بر: المَلاحِمی الخوارزمی، رکن الدین محمود بن محمّد، {کج}کتاب المعتمد فی أصول الدین{/کج}، ص ix.{/پاورقی} مختار بن محمود در قسمتی از کتاب هماکنون مفقود {کج} المجتبی{/کج} و زیر عنوان «خاتمة أبواب العدل و التوحید» به بررسی چهل مسألۀ اختلافی میان معتزله پرداخته بوده است{پاورقی}«قال الشیخ العلامة مختار بن محمود فی {کج}خاتمة أبواب العدل و التوحید{/کج} المشتملة علی أربعین مسئلة مما اختلف فیه المعتزلة». الوزیر، محمّد بن ابراهیم، {کج}ترجیح أسالیب القرآن علی أسالیب الیونان{/کج}، ص 117. در ص 75 نیز ابن وزیر از این قسمت مطلبی نقل کرده است: «قال الشیخ العلامة مختار بن محمود المعتزلی فی کتابه {کج}المجتبی{/کج} فی خاتمة أبواب العدل ... ». {/پاورقی} که ابن وزیر قسمتی (افزون بر ده صفحه) از آن را بازگو نموده.{پاورقی} همان، صص 117 _ 129.{/پاورقی}
مکتب ابوالحسین بصری نه تنها در میان معتزله بلکه در میان زیدیّه و امامیّه نیز حامیان و پیروانی داشته است و نگرشها و نگارشهای او بر برخی از متکلّمان این دو فرقه اثرگذار بوده است. به گفتۀ احمد بن یحیی بن مرتضی (د: 840 ه.ق.) بسیاری از دانشمندان متأخّر همچون امام زیدی، یحیی بن حمزه علوی و اکثر امامیّه از مکتب ابوالحسین بصری و مَلاحِمی پیروی میکردهاند.{پاورقی}«ابوالحسین البصری محمّد بن علی ... ومن تلامذته الشیخ النحریر محمود بن الملاحمی مصنّف المعتمد الأکبر، وقد تابعهما خلق کثیر من العلماء المتأخّرین کالإمام یحیی بن حمزة وأکثر الامامیّة.». ابن مرتضی، أحمد بن یحیی، {کج}طبقات المعتزلة{/کج}، ص 119.{/پاورقی} در واقع، شَکلگیری مکتبی در امامیّه که میتوان آن را «مکتب حلّۀ متقدّم» نامید، تحتتأثیر گرایش برخی از متکلّمان امامی نظیر سدید الدین حِمَّصی رازی (د: پس از 600 ه.ق.) و محقّق حلّی (د: 676 ه.ق.) به این مکتب اتّفاق افتاد. اثرگذاری مکتب ابوالحسین بصری بر متکلّمان امامی تا پس از پیدایی مکتب حلّۀ متأخّر نیز استمرار یافت بهطوریکه متکلّمان این مکتب از جمله خواجه نصیرالدّین طوسی (د: 672 ه.ق.) و ابن میثم بَحرانی (د: حدود 699 ه.ق.) و علامۀ حلّی (د: 726 ه.ق.) نیز در پارهای از مسائل رأی ابوالحسین را برگزیدند. بههمین نحو، شماری از آراء و دیدگاههای بصری مورد پذیرش و اعتناء متکلّم اشعری برجستهای همچون فخر رازی قرار گرفته است.{پاورقی} ابن مرتضی به اثرپذیری فخر رازی از آراء بصری در مسائل لطیف کلام و غیر آن تصریح کرده است: «والفخر الرازی من المجبرة اعتمد علی رأیه فی اللطیف و غیره.». همان.{/پاورقی} از آثار فخر معلوم است که وی بهخوبی با برخی از تألیفات کلامی ابوالحسین همچون {کج}تَصَفُّح الأدلّة{/کج} و {کج}غُرَر الأدلّة {/کج}آشنایی داشته است.{پاورقی} برای نمونه نگرید به: الرازی، فخرالدّین، {کج}الریاض المونقة فی آراء أهل العلم{/کج}، ص 289 که به دو رأی متفاوت ابوالحسین در باب موضوعی در دو کتاب یادشده اشاره میکند. رازی در موضعی از {کج}المطالب العالیة{/کج} نیز به نقل قسمتهایی از {کج}تصفّح الأدلّه{/کج}ی ابوالحسین پرداخته است. نگرید به: همو، {کج}المطالب العالیة{/کج}، ج 1، ص 87.{/پاورقی} احتمالاً فخر رازی در سفر خویش به خوارزم با کلام معتزلی، و بهویژه با مکتب ابوالحسین بصری و مَلاحِمی آشنایی بیشتری پیدا کرده بوده است.{پاورقی} مادلونگ، ویلفرد، مقدّمه بر: المَلاحِمی الخوارزمی، رکن الدین محمود بن محمّد، {کج}کتاب المعتمد فی أصول الدین{/کج}، ص viii.{/پاورقی}
{پررنگ}2_ نگاشتههای کلامی رکنالدّین مَلاحِمی
{/پررنگ}آثار کلامی مفصّل بازمانده از مَلاحِمی از وجوه گوناگون حائز اهمّیّت ویژه و درخور توجّه خاص است. نخست اینکه نگاشتههای وی زمینۀ مناسبی را برای کسب آگاهی و تحقیق در باب مکتب کلامی ابوالحسین بصری فراهم آورده است و بهخوبی حکایتگر بسیاری از دیدگاهها و ویژگیهای اندیشگی مؤسِّس این مکتب است. گفتاوردها و منقولات پرشماری که مَلاحِمی در آثار مختلف خود از کتابهای هماکنون مفقودِ بصری همچون {کج}تَصَفُّح الأدلّة{/کج} و {کج}غُرَر الأدلّة {/کج}آورده است با توجّه به فقدان آثار مزبور بسیار ارزشمند و شایان توجّه جدّی است.
دومین وجه اهمّیّت مکتوبات کلامی مَلاحِمی راجع است به اینکه وی در آنها، بهطور مشخّص در دو کتاب {کج}المعتمد{/کج} {کج}فی الأصول{/کج} و {کج}الفائق{/کج} {کج}فی الأصول{/کج}، به تبیین و تلخیص و تنظیم و نیز همسنجی و مقایسۀ تعالیم مکاتب معتزلی پیش از خود پرداخته است. او در آثار نامبرده، هم دیدگاهها و استدلالهای مذاهب کلامی مختلف معتزله را در خصوص مسائل گوناگون تبیین کرده است و آنها را با همدیگر مقایسه و ارزیابی نموده، و هم به تنظیم و تنسیق مباحث مطرح در متون معتزلی پیشین اقدام نموده است.{پاورقی} عبارت مَلاحِمی در مقدّمۀ کتاب {کج}المعتمد{/کج} بیانگر همین ویژگی و وجه اهمّیّت کتاب اوست: «فأردت أن أجمع فی هذا الکتاب ما حصّله المتقدّمون والمتأخّرون منهم، وأذکر ما یُنصر به ما یختاره کلّ واحد منهم، وأبین صحّة الصحیح منه وسقم السقیم.». المَلاحِمی الخوارزمی، رکن الدین محمود بن محمّد، {کج}کتاب المعتمد فی أصول الدین{/کج}، ص 10.{/پاورقی} به همین جهت میتوان از رهگذر مطالعۀ آثار مَلاحِمی عِلاوه بر آشنایی با مکتب کلامی ابوالحسین بصری، تا حدّ زیادی از رویکردها و ایستارهای متکلّمان بصری متقدّم و متکلّمان معتزلی بغدادی و بَهشَمی نیز آگاه شد و به سنجش همزمان مواضع و مواقف آنان پرداخت.
دیگر جنبۀ مهم و شاید منحصر بهفرد تألیفات مَلاحِمی آن است که آثار وی نمودار جدال تفکّر معتزلی با اندیشۀ فلسفی مشّایی است. در واقع، یکی از ویژگیهای فکری بارز مَلاحِمی تقابل و ستیز او با آراء فلسفی است و به همین جهت، آثار کلامی وی، بهویژه {کج}تحفة المتکلّمین{/کج}، صحنۀ مواجهۀ دو نوع خِردورزیِ معتزلی و مشّایی در هستیشناسی و مسائل اعتقادی است و بهگونهای رویارویی عقلگرایی کلامی را با عقلگرایی فلسفی بازتاب میدهد. برخِلاف ابوالحسین بصری (د: 436 ه.ق.) که بهدلیل معاصرت با ابنسینا (د: 428 ه.ق.) احتمالاً فرصت آشنایی با آثار و آراء بوعلی را پیدا نکرده بوده است، مَلاحِمی از نگاشتهها و نگرشهای شیخالرئیس نیک آگاه بوده و به نقد آنها همّت گمارده است. شاید بتوان گفت که هیچیک از متکلّمان معتزلیِ پیش و پس از مَلاحِمی به اندازۀ وی با فلسفۀ ابنسینا آشنا نبودهاند. ازاینرو بهنظر میرسد که باید مَلاحِمی را برجستهترین متکلّم معتزلیِ ناقد فلسفۀ سینوی بهحساب آورد.
افزون بر نِکات یادشده، آثار کلامی مَلاحِمی جوانب و وجوه اهمّیّت دیگری را نیز داراست که در مقدّمههایی که بر ویراستهای آثار او نوشته شده است به برخی از آنها اشارت رفته. در ادامه، بهاختصار مکتوبات کلامی مهمّ مَلاحِمی معرّفی میشود:
{پررنگ}1. {/پررنگ}{پررنگ}{کج}المعتمد فی الأصول{/پررنگ}{/کج}{پررنگ}
{/پررنگ}کتاب کلان {کج}المعتمد فی الأصول{/کج} ( {کج}المعتمد فی أصول الدین{/کج}) در اصل، نگاشتۀ کلامی پر برگ و سترگی بوده است و مفصّلترین اثر مَلاحِمی بهشمار میآید. او در این کتاب به تحریر و تقریر کامل مسائل کلامی بر طبق طریقۀ ابوالحسین بصری در تألیف کتاب {کج}تَصَفُّح الأدلّة{/کج} پرداخته است. بهگفتۀ مَلاحِمی، غرض اصلی وی از تصنیف این اثر اثبات اصول و فروع اعتقادی دین اسلام و پاسخ به شبهات مطرح در خصوص آنها است. {پاورقی} همان، ص 12.{/پاورقی}همو انگیزۀ خویش را در نگارش {کج}المعتمد {/کج}چنین توضیح داده است که چون ابوالحسین بصری فرصت تکمیل تألیف کتاب {کج}تَصَفُّح الأدلّة{/کج} را پیدا نکرده بوده و فقط به نوشتن مباحث مدّ نظر خود از باب توحید تا باب نفی رؤیت باری موفّق شده بوده است، وی تصمیم گرفته با استعانت از مطالب مکتوب ابوالحسین کتابی جامع و کامل در علم کلام فراهم آورد تا فرد با خواندن آن بر مطالب تمام کتابهای نوشته شده در این علم واقف گردد.{پاورقی}«فأردت أن أجری فی هذا الکتاب علی طریقته فی تصفّح الأدلّة وأستعین بما استفدته مما أورده علی الذی لم یورده ... ... فمن عُنی بتحصیله وفهم جمله وتفصیله، أشرف به علی المرام فی علم الأصول ولم یحتج بعد فهمه إلی أستاذ فی علم الکلام بل یقف به علی جمیع الکتب المصنّفة فی هذا الفنّ إذا طالعه.». همان، صص 10 _ 11.{/پاورقی} از این توضیح معلوم میشود که سرمشق مَلاحِمی در تصنیف کتاب {کج}المعتمد{/کج}، بنا بهتصریح خودش، کتاب {کج}تَصَفُّح الأدلّة{/کج} بوده است.
مَلاحِمی با اشاره به نام {کج}المعتمد فی الأصول{/کج} که برای کتاب خویش برگزیده است خاطرنشان میکند که وی در این کتاب فقط به بیان ادلّۀ قابل اعتماد، و طرح و نقد شبهات قوی و قابل اعتنا در هر مسئله میپردازد{پاورقی}«غرضنا أن نذکر المعتمد فی کل باب من الأدلّة والشبه.». همان، ص 10؛ «وسمّیته کتاب المعتمد فی الأصول لأنی لم أورد فیه إلا کل معتمد من الأدلّة فی کل مسألة و بیّنتُ فیه کل ما ظنه بعضهم معتمداً.». همان، ص 11. {/پاورقی} برخِلاف ابوالحسین بصری که در کتاب {کج}تَصَفُّح الأدلّة{/کج} طریق بسط و تفصیل در ذکر مطالب را در پیش گرفته بوده است و همهگونه دلیل و شبهه، اعمّ از ضعیف و قوی، و معتمد و غیر معتمد را بازگو کرده بوده.{پاورقی} همان، ص 10. {/پاورقی}
رکنالدّین مَلاحِمی در کتاب {کج}الفائق{/کج} تصریح نموده است که وی تألیف کتاب {کج}المعتمد{/کج} را به انجام رسانده بوده.{پاورقی} نگرید به: المَلاحِمی الخوارزمی، رکن الدین، {کج}کتاب الفائق فی أصول الدین{/کج}، تحقیق و مقدّمه: ویلفرد مادلونگ، مارتین مکدرمت، مؤسّسۀ پِژوهشی حکمت و فلسفۀ ایران و مؤسّسۀ مطالعات اسلامی دانشگاه آزاد برلین، تهران، 1386ش.، صص 1، 627.{/پاورقی} با این حال، متأسّفانه تاکنون دستنوشت کاملی از این کتاب نفیس شناسایی نشده است و مقدار بازماندۀ کنونی از آن _ که در ویراست جدید این اثر حجمی قریب به 874 صفحه دارد _ تنها در حدود یکپنجم متن اصلی کتاب {کج}المعتمد{/کج} را شامل میشود و باقیماندۀ اثر مزبور همچنان مفقود است.{پاورقی} مادلونگ، ویلفرد، مقدّمه بر: المَلاحِمی الخوارزمی، رکن الدین محمود بن محمّد، {کج}کتاب المعتمد فی أصول الدین{/کج}، ص v.{/پاورقی} متن برجاماندۀ فعلی از کتاب {کج}المعتمد{/کج} فقط مشتمل است بر مباحث مربوط به معرفتشناسی (بحث علم و نظر)، اثبات حدوث عالم و وجود خداوند، اثبات صفات خدا (الکلام فی الصفات)، مبحث توحید (الکلام فی التوحید)، ردّ بر آراء دهریّه و ثنویّه و مجوس و فلاسفه و قرامطه و نصاری و نیز بخشی از مسائل عدل الهی (الکلام فی العدل).
{پررنگ}2. {/پررنگ}{پررنگ}{کج}الفائق فی الأصول{/پررنگ}{/کج}{پررنگ}
{/پررنگ}کتاب{کج} الفائق فی الأصول{/کج} ( {کج}الفائق فی أصول الدین{/کج}) بهطور عمده گزیده و تلخیصی است از کتاب مبسوط {کج}المعتمد{/کج} {کج}فی الأصول {/کج}که البتّه بهتصریح مَلاحِمی گاه مطالب و نِکات تازهای نیز بدان افزوده شده است.{پاورقی} برای نمونه در موضعی از {کج}الفائق {/کج}تصریح میکند که استدلالی که ایراد نموده است اصلاً در کتاب{کج} المعتمد{/کج} ذکر نشده و از خواص این کتاب بهحساب میآید: «وهذا أقوی ما یُحتجّ به لنصرة قول أبی الحسین الخیّاط، ولم نذکره فی{کج} المعتمد{/کج}، فهو من خواصّ هذا الکتاب.». المَلاحِمی الخوارزمی، رکن الدین، {کج}کتاب الفائق فی أصول الدین{/کج}، ص 447.{/پاورقی} مَلاحِمی در آغاز {کج}الفائق{/کج} یادآور شده است که چون تَعداد مجلّدات کتاب {کج}المعتمد{/کج} زیاد گشته و برای بیشتر طالبان علم کتابت و قرائت آن دشوار گردیده است تصمیم گرفته در این کتاب خلاصهای از مهمترین مطالب موجود در {کج}المعتمد{/کج} را گردآوری نماید تا بهمنزلۀ مدخلی برای آن متن مطوّل بهحساب آید و آن اثر مطوّل نیز در حکم شرحی بر این مختصر محسوب گردد.{پاورقی} همان، ص 1.{/پاورقی}
تألیف کتاب {کج}الفائق {/کج}در سال 532 هجری قمری، یعنی چهار سال پیش از درگذشت مَلاحِمی به پایان رسیده است{پاورقی} نگرید به: همان، ص 630.{/پاورقی} و این اثر در زمرۀ آخرین نگاشتههای کلامی مَلاحِمی بهشمار میآید. با توجّه به اینکه اکنون متن کاملی از کتاب {کج}المعتمد{/کج} را در دسترس نداریم، کتاب {کج}الفائق{/کج} میتواند مرجع و راهنمای مناسبی برای شناخت آراء مَلاحِمی در مباحث و موضوعاتی باشد که متن فعلی کتاب{کج} المعتمد{/کج} فاقد آنها است. تاکنون دو ویراست مختلف از کتاب{کج} الفائق{/کج} بهطبع رسیده است که در ویراست نخست از سه نسخه{پاورقی} المَلاحِمی الخوارزمی، رکن الدین، {کج}کتاب الفائق فی أصول الدین{/کج}، تحقیق و مقدّمه: ویلفرد مادلونگ، مارتین مکدرمت، مؤسّسۀ پِژوهشی حکمت و فلسفۀ ایران و مؤسّسۀ مطالعات اسلامی دانشگاه آزاد برلین، تهران، 1386ش. {/پاورقی} و در دیگری از دو نسخه استفاده شده است. {پاورقی} المَلاحِمی الخوارزمی، محمود بن محمّد، {کج}کتاب الفائق فی أصول الدین{/کج}، حققه و قدم له وعلق علیه: فِیصَل بُدَیر عَون، مطبعة دار الکتب والوثائق القومیّة بالقاهرة، 1431 ق. / 2010 م.{/پاورقی}
{پررنگ}3. {/پررنگ}{پررنگ}{کج}تحفة المتکلّمین{/پررنگ}{/کج}
کتاب {کج}تحفة المتکلّمین {/کج}که بر اساس یگانه دستنوشت شناختهشده از آن زیر عنوان «تحفة المتکلّمین فی الردّ علی الفلاسفة» تصحیح و منتشر شده است{پاورقی} المَلاحِمی الخوارزمی، رکن الدین، {کج}تحفة المتکلّمین فی الردّ علی الفلاسفة{/کج}، تصحیح: حسن انصاری، مؤسّسۀ پِژوهشی حکمت و فلسفۀ ایران، تهران، 1387ش.، 227 ص.{/پاورقی} احتمالاً واپسین اثر کلامی مَلاحِمی بوده است و وی آن را پس از فراغت از نگارش دو کتاب {کج}المعتمد{/کج} و {کج}الفائق{/کج} تألیف نموده است.
مَلاحِمی در {کج}تحفة المتکلّمین {/کج}به نقد نگرشها و اندیشههای فیلسوفان مسلمان به ویژه ابنسینا در مسائل مختلف و مهمّ هستیشناسی و خداشناسی و اعتقادی پرداخته است. او در مقدّمۀ این اثر اظهار میدارد که پیشتر در کتاب {کج}المعتمد فی الأصول{/کج} به سنجش و نقد دیدگاههای فیلسوفان مسلمانی چون فارابی و ابنسینا در موضوعات اعتقادی دستیازیده است و نشان داده که آنها دین اسلام را بر اساس روشهای فلاسفۀ متقدّم شرح و تفسیر کردهاند و در نتیجه آن را از حقیقت اسلام خارج ساختهاند. وی سپس خاطرنشان میکند که برخی از فقهای شافعی و حنفی به یادگیری علوم فلاسفۀ متأخّر رو آوردهاند و پنداشتهاند که تحصیل علوم فلسفی موجب یادگیری تحقیق در علوم مختلف حتّی در فقه و اصول فقه میشود، در حالی که این تصوّر چیزی جز پنداری دروغین و امیدی واهی نیست. او گمان میبرد که در نهایت، سرنوشت اسلام در میان امّت اسلامی به همان نحوی رقم خورد که دین حضرت عیسی (ع) در میان نصاری بدان منتهی شد؛ یعنی رهبران آنان به فلسفۀ یونانی گرائیدند و به شرح و تفسیر دین مسیحیّت بر اساس طرق فلاسفه پرداختند که این امر منجر به حدوث تحریفات و جهالاتی همچون تثلیث و خداانگاریِ عیسی در این دین شد. ازاینرو مَلاحِمی بر آن میشود که در {کج}تحفة المتکلّمین {/کج}تفسیر فلاسفه از اعتقادات اسلامی را بازنماید و اشکالات وارد بر اسلامِ فلاسفه را بازگو نماید.{پاورقی} همان، صص 3 _ 4.{/پاورقی} عبارات یادشده، ستیز و مخالفت مَلاحِمی با فلسفۀ اسلامی و یونانی را نیک آشکار میسازد و رویکرد وی را در نگارش کتاب {کج}تحفة المتکلّمین{/کج} نشان میدهد. بنابراین، کتاب یادشده از این حیث که در سرتاسر آن تقابل میان اندیشۀ معتزلی و اندیشۀ فلسفی بهنمایش گذاشته شده است حائز اهمیّت ویژه است.{پاورقی} دربارۀ این اثر و ویژگیهای آن نگرید به: انصاری قمی، حسن، «کتابی تازهیاب در نقد فلسفه: پیدا شدن کتاب {کج}تحفة المتکلمین{/کج} ملاحمی»، مجلّۀ {کج}نشر دانش{/کج}، سال هجدهم، پاییز 1380 ش، شماره 101، صص 31 _ 32؛ همو، «چالشهای متکلمان و فیلسوفان در تمدن اسلامی»، مجلّۀ {کج}کتاب ماه دین{/کج}، سال دوازدهم، خرداد 1388 ش، شماره 140، صص 38 _ 45. {/پاورقی}
افزون بر آثار پیشگفته، رکنالدّین مَلاحِمی تألیفات دیگری نیز داشته است که در بعض آثار خود به آنها اشاره نموده. او در کتاب {کج}الفائق{/کج} از دو نوشتۀ دیگرش، یعنی «جواب المسائل الاصبهانیّة»{پاورقی} المَلاحِمی الخوارزمی، رکن الدین، {کج}کتاب الفائق فی أصول الدین{/کج}، ص 122.{/پاورقی} و «کتاب الحدود»{پاورقی} همان، صص 80، 396.{/پاورقی} یاد کرده است. تا آنجا که آگاهیم دستنوشتی از دو اثر مزبور تاکنون شناسایی نشده است. نگاشتۀ دیگر مَلاحِمی کتابی است در دانش اصول فقه به نام «التجرید فی أصول الفقه (تجرید المعتمد)» که گزیدهای است از کتاب نفیس و اثرگذار {کج}المعتمد فی أصول الفقه{/کج} نوشتۀ ابوالحسین بصری.{پاورقی} در این خصوص نگرید به: انصاری، حسن، اشمیتکه، زابینه، «مقدّمه بر چاپ نسخهبرگردان {کج}التجرید فی أصول الفقه{/کج}»، ص iv.{/پاورقی} این کتاب بهصورت نسخهبرگردان بهچاپ رسیده است.{پاورقی} ابنالملاحمی الخوارزمی، رکنالدّین، {کج}التجرید فی أصول الفقه، {/کج}مقدّمه و فهارس: حسن انصاری و زابینه اشمیتکه، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی و مؤسسۀ مطالعات اسلامی دانشگاه آزاد برلین، تهران، 1390 ش.{/پاورقی}
{پررنگ}3_ معرّفی ویراستهای کتاب {/پررنگ}{پررنگ}{کج}المعتمد فی الأصول{/پررنگ}{/کج}{پررنگ}
{/پررنگ}از کتاب {کج}المعتمد فی الأصولِ{/کج} مَلاحِمی تاکنون دو ویراست متفاوت با مشخّصات زیر نشر یافته است:
1. المَلاحِمی الخوارزمی، رکنالدّین محمود بن محمّد، {کج}کتاب المعتمد فی أصول الدین{/کج}، عني بتحقیق ما بقي منه: مارتن مکدرمت، ویلفرد مادیلونغ، الهدی، لندن، 1991 م.
این ویراست بر اساس دو نسخۀ خطّی به شمارههای 213 (شمارۀ جدید: 679) [نسخۀ با نشان «ا» در ویراست جدید] و 214 (شمارۀ جدید: 680) [نسخۀ با نشان «ج» در ویراست جدید] (علم کلام) کتابخانۀ جامع کبیر صنعاء در یمن فراهم آمده است.
2. المَلاحِمی الخوارزمی، رکنالدّین محمود بن محمّد، {کج}کتاب المعتمد فی أصول الدین{/کج}، تحقیق و تقدیم: ویلفرد مادلونغ، میراث مکتوب، تهران، 1390 ش.
در این چاپ برای تصحیح متن اثر، افزون بر دو نسخۀ پیشگفته که در طبع نخست کتاب مورد استفاده قرار گرفته بود، به دو نسخۀ تازهیاب دیگر نیز مراجعه شده است. این دو نسخه عبارت است از: (1) نسخۀ محفوظ در کتابخانۀ جامع الإمام الهادی صنعاء [نسخۀ با نشان «ب» در ویراست جدید] و (2) نسخۀ نگاشتهشده برای مکتبۀ مؤیّد بالله یحیی بن حمزه [نسخۀ با نشان «د» در ویراست جدید].
چهار نسخۀ یادشده، بهترتیب، صفحات زیر از ویراست جدید کتاب را شامل میشود:
1) نسخۀ «ا» = صفحات 9 _ 267.
2) نسخۀ «ب» (تازهیاب) = صفحات 25 _ 381.
3) نسخۀ «ج» = صفحات 331 _ 639.
4) نسخۀ «د» (تازهیاب) = صفحات 516 _ 874.
مهمترین تفاوتهای ویراست دوم کتاب {کج}المعتمد{/کج} با ویراست نخست آن بهطور خلاصه از این قرار است که:
1. حجم کتاب در ویراست دوم با توجّه به پیدا شدن دو نسخۀ جدید از اثر تقریباً به میزان دو برابر افزایش یافته است؛ یعنی از صفحات 268 تا 381 و از 639 تا 874 از ویراست تازه، برای نخستینبار منتشر شده است و در چاپ اوّل کتاب مندرِج نبوده.
2. دو نسخۀ تازهیاب پیشگفته، هر یک افزون بر قسمتهای جدید، شامل بخشهایی از کتاب که در ویراست نخست آن چاپ شده است نیز میشود و ازاینرو، در ویراست جدید{کج} المعتمد{/کج} از آن دو نسخه هم برای تصحیح و اصلاح متن کتاب استفاده شده است. {پاورقی} مادلونگ، ویلفرد، مقدّمه بر: المَلاحِمی الخوارزمی، رکن الدین محمود بن محمّد، {کج}کتاب المعتمد فی أصول الدین{/کج}، صص viii v _ .{/پاورقی}
3. در ویراست دوم کتاب{کج} المعتمد{/کج} حدود نیمی از کتاب آمیخته با اغلاط و آشفتگیهای قابل توجّه به چاپ رسیده است. در ادامۀ مقاله توضیح لازم در این باب ارائه خواهد شد.
{پررنگ}4_ نقد ویراست دوم کتاب {/پررنگ}{پررنگ}{کج}المعتمد{/پررنگ}{/کج}{پررنگ}
{/پررنگ}ویراست دوم ویلفِرد مادلونگ، محقّق نامدار آلمانی از کتاب {کج}المعتمد{/کج} که بهطور مشترک از سوی نشر میراث مکتوب و مؤسّسۀ مطالعات اسلامی دانشگاه آزاد برلین منتشر شده است، برخلاف انتظار، طبعی است مغلوط و نااستوار و نامعتمد از این کتاب. نادرستیهای گوناگونِ مشهود در چاپ این اثر، بهویژه اغلاط املایی و حروفنگاشتی پرشمار آن بیانگر وقوع خطایی است خطیر در تصحیح و تمهید و آمادهسازی متن کتاب. شگفتا که این طبع مغلوط و معیوب از {کج}المعتمدِ{/کج} مَلاحِمی بهعنوان ویراستی پیراسته و منقّح و مزیّن به وصف «طبعة مزیّدة و منقّحة» بر روی جلد اثر معرّفی شده است، حال آنکه چنانکه خواهیم دید، طبع مزبور نه منقّح است و نه مهذَّب و نه معتمد.
ارزیابی کلّی ویراست دوم از کتاب {کج}المعتمد{/کج} ما را به این نتیجه رهنمون میشود که ویراست مزبور مشتمل بر دو بخش است:
1) قسمتهایی که پیشتر در چاپ نخست کتاب منتشر شده بوده است و اکنون در این ویراست دوم دوباره حروفچینی و بازچاپ شده است.
این قسمتها که حدود نیمی از حجم کتاب را تشکیل میدهد، آکنده است از اغلاط و آشفتگیهای مختلف. ظاهراً علّت راهیافتن این اغلاط به ویراست مورد گفتوگو حروفچینی مجدّد سهلانگارانۀ این بخشها و عدم بازبینی یا بازبینی غیر دقیق آنها بوده است.
2) بخشهایی که بهتازگی تصحیح شده است و در چاپ قبلی کتاب منتشر نشده بوده (یعنی از صفحات 268 تا 381 و از 639 تا874).
این قسمتها که بهتقریب نیم دیگری از کتاب را شامل میشود، اغلب بهدرستی تصحیح و چاپ شده است و خوشبختانه بر اثر حروفچینی مجدّد در معرض خطاهای حروفنگاشتی چشمگیر قرار نگرفته است. با این وصف، در همین قسمتها نیز خطاهایی در ثبت یا ضبط کلمات رخ داده است که در ادامه به چند نمونه از آنها اشاره میکنیم. ابتدا ضبط نادرست کلمات و سپس صورت صحیح آنها نشان داده میشود:
1. ص 713، س آخر: معودوماً ← معدوماً.
2. ص 718، س 7: ثانیه و ثالثه ← ثانیة و ثالثة.
3. ص 723، س 3: علی {راده}التفضیل{/راده} ← علی التفصیل.
4. ص 761، س 8: هو علم {راده}ینفي{/راده} شيء عنه ← هو علم بنفي شيء عنه.
5. ص 687، س 16: واجب الوجود مستغن بوجوب وجوده {راده}من{/راده} موجد ← عن.
6. ص 700، س 9: {راده}واحب{/راده} الوجود ← واجب الوجود.
7. ص 701، س 7: ما له بذاته قبل ما له بغیره {راده}قبلته الذات{/راده} ← قبلیّةً بالذات.
8. ص 701، س 8: وما عدمه قبل وجوده فهو محدث أزلاً وأبداً {راده}لا أنه{/راده} موجود من غیره أزلاً وأبداً ← لأنّه.
در دنبالۀ این نوشتار به پارهای از اشکالات قابل طرح در خصوص بخش نخست ویراست دوم کتاب{کج} المعتمدِ{/کج} مَلاحِمی بهاختصار اشاره میشود.
{پررنگ}4_1_{/پررنگ} {پررنگ}درهم ریختگی کلمات و عبارات
{/پررنگ}یکی از ایرادات وارد بر ویراست تحت بررسی عبارت است از آشفتگی و درهمریختگی برخی از عبارات کتاب. این آشفتگیها گاه تا حدّی است که پارهای از جملات کتاب صورتی معمّاگونه نیز پیدا کرده و فهم آنها اصلاً امکانپذیر نیست. برای نمونه، در صفحۀ 29 کتاب {کج}المعتمد{/کج} سطرهای 19 _ 20 عبارتی بهصورت زیر درج شده است:
«ترتیب یتضمّن الذي التأمل هو النظر فقیل: الحد في ذلک زید وإن اعتقادات أو ظنون، کان أکشف.»!
چنانکه معلوم است، عبارت یادشده در شکل کنونی آن اصلاً قابل فهم نیست و هیچ معنایی را افاده نمیکند! برای حلّ این معمّا و دستیافتن به صورت اصلی و صحیح متن کافی است عبارت مزبور را از قسمت «وإن» برعکس بخوانیم؛ یعنی ترتیب کلمات قبل از «وإن» را از انتها به ابتدای جمله در نظر بگیریم. در اینحالت، عبارت مزبور صورت اصیل و درست خود را پیدا میکند و مفید معنا خواهد بود:
«وإن زید ذلک في الحدّ فقیل: النظر هو التأمل الذي یتضمّن ترتیب اعتقادات أو ظنون، کان أکشف.».
نظیر همین اشکال باز در صفحۀ 44 کتاب در سطرهای 2 _ 3 قابل مشاهده است که در آن عبارتی بهصورت زیر ثبت شده: «قولک: أم أصدقتُ أخبر ني کذبتُ».
در اینجا نیز ترتیب اصلی کلمات برهم خورده است و جملهای نامفهوم حاصل شده. عبارت صحیح از این قرار است: «قولک: أخبرني أ صدقتُ أم کذبتُ».
{پررنگ}4_2_ درج عبارات زائد و تَکراری
{/پررنگ}نوعی دیگر از آشفتگیهای مشهود در چاپ کتاب {کج}المعتمد{/کج} راجع است به درج عبارات زائد و تَکراری در پارهای از مواضع کتاب. برای نمونه، در صفحۀ 112 کتاب، قریب به یک سطر از عبارات متن تَکرار شده است:
«وأما ما احتجّوا به من أن القادر منا يتعذّر عليه تحريك الثقيل دون الخفيف، فيقال لهم: إن العلة في تعذّر تحريك الثقيل دون الخفيف ظاهرة، وهي كثرة الاعتماد والثقل في الثقيل، وذلك مما يصح تزايده ويحتاج في نقله إلى مدافعات كثيرة {پررنگ}الاعتماد والثقيل في الثقيل، وذلك مما يصح تزايده ويحتاج في نقله إلى مدافعات كثيرة{/پررنگ} إلى العلو، تزيد على مدافعات الثقيل إلى الأسفل، حتى يستقل.».
در گفتاورد بالا قسمت «الاعتماد والثقيل في الثقيل، وذلك مما يصح تزايده ويحتاج في نقله إلى مدافعات كثيرة» بهاشتباه تکرار گردیده و زائد محسوب میشود.
نمونهای دیگر از این نوع خطا در صفحۀ 416 سطر 20 کتاب قابل ملاحظه است که عباراتی بهصورت زیر مندرِج است:
«وحکم الصفة الذاتیة عند الشیخ أبي هاشم هو إیجاب هذه الصفات، والمعقول من صفة الوجود تصحیح هذه الصفات، {پررنگ}والمعقول من صفة الوجود تصحیح هذه الصفات{/پررنگ}.».
در متن منقول پیشگفته نیز بهاشتباه عبارت «والمعقول من صفة الوجود تصحیح هذه الصفات» تَکرار شده است.
{پررنگ}4_3_ اغلاط املایی و حروفنگاشتی
{/پررنگ}بیشترین خطای قابل ملاحظه در ویراست مورد گفتوگو از کتاب{کج} المعتمد{/کج} مربوط است به نادرستیهای املایی و حروفنگاشتیِ راهیافته در آن. در جدول زیر تنها به یکصد نمونه از این قبیل اغلاط اشاره میشود. ناگفته پیداست که شمار واقعی این خطاها در متن اثرِ تحت بررسی بسی بیش از مقداری است که در زیر شناسانده میشود.
{جدول عرض:"600" قاب:"2" وسط}
{ردیف}
{خانه}{وسط}{پررنگ}ردیف{/پررنگ}{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}{پررنگ}ضبط درست{/پررنگ}{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}{پررنگ}ضبط نادرست{/پررنگ}{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}{پررنگ}نشانی{/پررنگ}{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}1{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}فاطر{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}قاطر{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 57، س 17{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}2{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}من المذاهب{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}منالمذاهب{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 9، س 16{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}3{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}أن یذکر{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}أن بذکر{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 11، س 4{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}4{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}للمعلوم{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}للعلوم{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 18، س 3{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}5{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}طمأنینة{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}طمأنیة{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 18، س 10{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}6{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}لیس{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}لس{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 19، س 12{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}7{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}بنفی{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ینفی{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 20، س 18{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}8{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}لا یستعمل{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}لا یسعمل{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 20، س 22{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}9{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}لاختلاف{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}لاختلفا{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 22، س 20{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}10{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}زیداً{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}زبداً{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 22، س 6{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}11{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}فإنّ{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}فإنت{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}همان{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}12{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}لم یعنِ{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}لم بعنِ{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 23، س 10{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}13{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}الضروریّة{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}الضروبیة{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 24، س 20{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}14{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}یستقیم{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}یسقیم{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 26، س 24{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}15{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}متّبع{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}متبه{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 28، س 14{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}16{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ترجّح{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ترحّح{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 28، س 18{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}17{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}صفاته{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}صافته{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 29، س 10{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}18{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ناظراً{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ناظرراً{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 29، س 13{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}19{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}الدلالة{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}الدلاته{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 30، س 9{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}20{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}فنقول{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}فتقول{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 32، س 17{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}21{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ذوبان{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}دوبان{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 35، س 23{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}22{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}أبداً{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}أبدذً{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 37، س 1{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}23{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}لا یدرکه{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}لا یریکه{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}همان{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}24{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}لیس یشکّ{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}لیس بشکّ{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 37، س 17{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}25{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}والضعیف{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}واضعیف{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 38، س 25{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}26{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}یذوقه{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}یذروقه{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 40، س 2{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}27{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ما یقوله قائلٌ فإنّ{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ما یقوله فإنّ{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 42، س 6{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}28{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}لأنّا{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}لإنّا{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 45، س 7{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}29{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}واحتجّت{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}واحتجّب{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 46، س 9{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}30{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}تتخیّلونها{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}تتحیلونها{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 46، س 11{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}31{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}لمعان{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}لممعان{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 46، س 14{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}32{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}صغیراً{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}صغیرّا{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 46، س 19{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}33{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}الماء{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}اللماء{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 46، س 22{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}34{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}فإنّه{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}فإن{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 48، س 13{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}35{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ساکنة{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ساکتة{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 48، س 18{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}36{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ماء{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ماه{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 49، س 20{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}37{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}لیتوصّل{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}لیُتصَّل{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 54، س 1{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}38{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}قول من أنکر{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}قول أنکر{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 55، س 6{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}39{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}الأصوات{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}الأصواب{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 55، س 15{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}40{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}حقیقتها{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}حقیّتها{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 56، س 13{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}41{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}حقیقته{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}حقیّته{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 56، س 15{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}42{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}المجمل{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}الجمل{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 56، س 16{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}43{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}المنن الجسیمة{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}المنن الجسمیة{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 11، س 15{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}44{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}التکلیف به{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}له التکلیف{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 57، س 18{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}45{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}إذا{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}وإذا{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 58، س 15{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}46{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}کلّفوا{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}کالفوا{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 59، س 3{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}47{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}فلعمرک{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}فعلمرک{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 59، س 17{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}48{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}إذا{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}أذا{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 60، س 1{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}49{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}الإماء{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}الأماء{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 60، س 21{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}50{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}الآتی{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}الآلی{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 60، پ 1{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}51{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}أو یقال{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}أو یقلا{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 61، س 1{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}52{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}الإقرار{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}الأقرار{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 61، س 20{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}53{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}بصحّة ما نلقّنهم{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}بحصة ما نقلنهم{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 61، س 21{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}54{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}قد یقوم{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}قو یقوم{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 62، س 7{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}55{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}العنبری{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}اعتبری{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 62، س 7{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}56{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}مخطئاً{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}مخصئاً{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 64، س 4{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}57{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}لم یقترن به{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}لم یتقرن به{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 64، س 9{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}58{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ریبة{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}زینة{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 71، س 13{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}59{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}یردّون{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}یزرون{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}همان{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}60{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}یتبیّن{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}یبین{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 71، س 14{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}61{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}لا إله إلاّ الله{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}لا إلاّ الله{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 74، س 5{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}62{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}العقاب من جهته{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}العقاب ن جهته{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 76، س 5{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}63{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}المحدثة{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}المحدهة{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 80، س 13{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}64{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ما ننفي عنه{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ما ننفي نه{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 81، س 1{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}65{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}الاجتماع{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}الجتماع{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 60، س 21{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}66{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}لیس{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}لیسن{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 86، س 4{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}67{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}بالشیء{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}بالشیأ{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 93، س 18{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}68{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}الجوهر{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}لجوهر{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 92، س آخر{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}69{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}لانقطاع{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}لانتقطاع{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 97، س 24{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}70{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}نفاة{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}تفاة{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 99، س 16{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}71{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}لیس{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}لیسن{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 101، س 21{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}72{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}الدواعي{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}الدوعي{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 117، س 19{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}73{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}أن یوجب{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}أي نوجب{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 120، س 20{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}74{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}تحیّزه{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}تخیّزه{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 121، س 19{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}75{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}الاستغناء{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}الستغناء{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 122، س 17 _ 18{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}76{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}لأن الموجب{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}لإن الوجِب{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 122، س 17{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}77{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}لا نعلمها باضطرار{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}لا تعلمها باظطرار{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 122، س 22{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}78{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}الکتاب{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}الکاب{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 129، س 16{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}79{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}علیها{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}علها{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 131، س 8{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}80{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}بحر{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}بجر{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 133، س 9{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}81{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}بئر{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}بثر{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 133، س 19 _ 20{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}82{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}مرئیّاً{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}مرثیّاً{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 137، س 1 _ 2{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}83{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}انفراده{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}انفرده{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 138، س 13{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}84{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}الممتدّ{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}المتدّ{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 142، س 13{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}85{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}الشیخ{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}الشیح{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 155، س 8{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}86{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}بعضها{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}بضها{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 155، س 9{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}87{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}إمّا{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}إما أما{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 155، س 22{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}88{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}دون{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}دن{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 231، س 10{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}89{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}دون الجماد{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}دو نالجماد{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 189، س 18{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}90{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}المسموع{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}المسوع{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 193، س 16{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}91{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}قیل{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}قبل{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 159، س 11{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}92{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}لا وجه له{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}لا وجه لا{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 555، س 12{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}93{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}الإدراک{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}الإدارک{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 464، س 23{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}94{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}أسقطتموها{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}أستقطتموها{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 93، س 6{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}95{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}الفرح{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}الفدح{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 418، س 9{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}96{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}موافقته{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}مواقفته{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 32، س 7{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}97{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}المبرّز{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}المبرّر{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 37، س 8{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}98{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}واحتجّوا{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}واحجوا{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 40، س 4{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}99{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}یکلفوا{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}یکل فوا{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 61، س 8{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{ردیف}
{خانه}{وسط}100{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}علیه السلام{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}رضي الله عنه عنه علیه السلام{/وسط}{/خانه}
{خانه}{وسط}ص 71، س 12{/وسط}{/خانه}
{/ردیف}
{/جدول}
{پررنگ}4_4_ افتادگیها و اشکالات ویرایشی
{/پررنگ}افزون بر ایرادات پیشگفته، اشکالات خُرد و کلان دیگری نیز در ویراست دوم کتاب {کج}المعتمد{/کج} قابل مشاهده است که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1. افتادگی برخی از کلمات: برای نمونه، ص 42 س 6: «کلّ ما یقوله فإنّ غیر القائل» که کلمۀ «قائل» پس از «یقوله» از قلم افتاده است، و ص 55 س 6: «هذا یبطل قول أنکر» که کلمۀ «مَن» پس از «قول» جاافتاده است.
2. اشکالات ویرایشی گوناگون: همچون درج تشدیدهای بیجا یا نادرست، مثلاً ص 64 س 9: «یدّل» که صورت صحیح آن «یدلّ» است، و ص 36 س 8: «زیدّا» که شَکل درست آن «زیداً» است، یا حرکتگذاریهای غلط، مثل ص 49 س 23: «شرطاٌ» که صورت درست آن «شرطاً» است، یا کاربرد علائم ویرایشی نادرست، مثل ص 42 س 6 که بهاشتباه از علامت سؤال استفاده شده.
{پررنگ}4_5_ تغییر عنوان اصلی کتاب
{/پررنگ}مَلاحِمی در مقدّمۀ کتاب {کج}المعتمد {/کج}بهصَراحت این کتاب خود را «المعتمد فی الأصول» نامگذاری کرده است: «وسمّیته کتاب المعتمد فی الأصول.». {پاورقی} المَلاحِمی الخوارزمی، رکن الدین محمود بن محمّد، {کج}کتاب المعتمد فی أصول الدین{/کج}، ص 11. {/پاورقی}باز همو در دو کتاب دیگرش، یعنی {کج}الفائق فی الأصول{/کج} و {کج}تحفة المتکلّمین{/کج} به هنگام اشاره و ارجاع به کتاب {کج}المعتمد{/کج} با همین عنوان مختار خود، یعنی «المعتمد فی الأصول» از آن یاد کرده است.{پاورقی} نگرید به: المَلاحِمی الخوارزمی، رکن الدین، {کج}کتاب الفائق فی أصول الدین{/کج}، صص 1، 627؛ همو، {کج}تحفة المتکلّمین فی الردّ علی الفلاسفة{/کج}، صص 3، 166. {/پاورقی} با این وصف، هر دو ویراست نشریافته از این کتاب، زیر عنوان «کتاب المعتمد فی أصول الدین» بهچاپ رسیده است. ظاهراً از آنجا که در نسخههای بازمانده از کتاب {کج}المعتمد{/کج} عنوان کتاب مَلاحِمی بهصورت «کتاب المعتمد فی أصول الدین» ثبت شده است، مصحّح کتاب نیز همین عنوان غیر دقیق و تغییر یافته را انتخاب نموده و کتاب مزبور را تحت این نام منتشر کرده است. این در حالی است که عنوان دقیق اثر بنا به نصّ صریح نویسندۀ آن «المعتمد فی الأصول» است و طبعاً کتاب مورد گفتوگو میبایست زیر همین عنوان نیز بهطبع میرسید. میدانیم که کاتبان آثار در حین کتابت آنها گاه بنا به دلایلی تصرّفاتی در آنها میکردهاند که در بسیاری از موارد، از جمله در همین مورد تغییر در عنوان اثر، چنین تصرّفاتی ناروا و نادرست بوده است. ازاینرو با توجّه به نصّ صریح مَلاحِمی و نیز یادکردهای او از کتاب{کج} المعتمد{/کج} در سایر آثارش زیر نام «المعتمد فی الأصول» ترجیح اجتهاد کاتبان در برابر نصّ نویسندۀ کتاب و چاپ آن تحت عنوان «کتاب المعتمد فی أصول الدین» درست به نظر نمیرسد و بایسته بود که کتاب مزبور با نام اصلی خودش چاپ گردد.
گذشته از نادرستیهای یادشده، کاستیهایی نیز در ویراست دوم کتاب{کج} المعتمد{/کج} به نظر میرسد که از آن جمله میتوان اشاره کرد به عدم ترجمۀ فارسی دو مقدّمۀ انگلیسی مصحّح بر این کتاب. در ویراست مورد گفتوگو، عِلاوه بر یک پیشگفتار فارسی سودمند به قلم آقای دکتر حسن انصاری، هم مقدّمۀ انگلیسی مادِلونگ بر ویراست نخست این کتاب بازچاپ شده است و هم مقدّمۀ جدیدی که او برای ویراست دوم این اثر نوشته است. در چاپ جدید {کج}المعتمد {/کج}هیچیک از این دو مقدّمه به زبان فارسی ترجمه نشده است و طبعاً خوانندگان فارسیزبان کتاب از کلّیّۀ توضیحات مصحِّح در خصوص فرایند تحقیق کتاب و حتّی آشنایی با نسخههای اساس تصحیح آن محروم و ناآگاه ماندهاند. شایسته و بلکه بایسته بود که ناشران و ناظران محترم کتاب برای فراهم کردن زمینۀ استفادۀ خوانندگان از دو مقدّمۀ کوتاه مصحّح بر کتاب{کج} المعتمد{/کج} به ترجمۀ آنها به زبان فارسی اقدام میکردند و آن برگردانها را نیز به همراه کتاب منتشر مینمودند. خوشبختانه یکسال پس از نشر ویراست دوم کتاب {کج}المعتمد {/کج}هر دو مقدّمۀ آقای مادلونگ به فارسی برگردانده و جداگانه منتشر شد{پاورقی} مادلونگ، ویلفرد، «مقدمۀ چاپ دوم کتاب المعتمد فی اصول الدین»، ترجمۀ: مصطفی امیری، گزارش میراث، مرداد _ آبانماه 1391، شماره 52 و 53، صص 79 _ 86. {/پاورقی} و اینک بهرهور شدن از آنها امکانپذیر است. در ویراست نخست کتاب {کج}المعتمد{/کج} که در لندن منتشر شده است، مقدّمۀ انگلیسی مصحّحان کتاب، به زبان عربی نیز ترجمه و بهچاپ رسیده و بدینسان امکان بهرهمندی آشنایان با زبان عربی از مطالب و نِکات سودمند مندرِج در این مقدّمه فراهم آمده است.
باری، اغلاط و نقائص گونهگون واضح و فاضح در ویراست دوم کتاب{کج} المعتمد{/کج} نمودار سهو و سهلانگاری مصحّح و ناشر آن در کار آمادهسازی و چاپ کتاب است. در واقع، حتّی یک مرور ساده و بررسی مختصر امّا دقیق این ویراست قبل از چاپ نیز میتوانست نابسامانیها و نادرستیهای آن را آشکار سازد و ضرورت اصلاح آنها را فرا یاد آوَرَد. با این حال، ظاهراً مصحّح نامور و سایر دستاندرکاران تمهید و نشر این کتاب فرصت چنین ارزیابی و مرور مختصری را نداشتهاند و شتاب آنان برای چاپ کتاب سبب غَفلت از اشکالات موجود در آن شده است! به هر حال، با توجّه به اهمّیّت وافر کتاب {کج}المعتمد{/کج} و کاستیهای پیشگفتۀ ویراست عرضهشده از آن لازم است این اثر نفیس باری دیگر از نو و بهنحو دقیق و منقّح بازویرایی و منتشر شود و اینبار ویراستی معتمد از {کج}المعتمدِ{/کج} مَلاحِمی در دسترس محقّقان قرار گیرد.
{عکس وسط جایگزین:"تصویر شماره 2" زیرنویس:" " آدرس:"/media/editor/6169710c93230.jpg" قاب:0 قابرنگ:#000000}
جمعه ۲۳ مهر ۱۴۰۰ ساعت ۳:۳۳
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .