چکیده:بخشی از میراث علمی ارزشمند بازمانده از خواجه نصیرالدّین طوسی (د: 672 ه.ق.)، حکیم شهیر شیعیِ امامی، مکاتبات علمی وی در زمینههای گوناگون با دانشمندان مذاهب مختلف است. از جملۀ این مکاتبات، رسالههایی است که نصیرالدّین طوسی و نجمالدّین کاتبی دربارۀ تقریری از برهان صدّیقین برای اثبات وجود خدا به یکدیگر نوشتهاند و در آنها بر سر اعتبار این نوع تقریر از برهان صدّیقین و نیز ادلّۀ اقامهشده بر استحالۀ تسلسل گفتوگو کردهاند. از این مکاتبات فلسفی دو تحریر، یکی اصلی و دیگری تلفیقی، برجامانده است که از تحریر اصلی آن تاکنون سه ویراست و از تحریر تلفیقی آن یک ویراست ارائه شده است. در نوشتار حاضر نخست مضمون و مسائل اصلی مطرح در این مکاتبات گزارش شده است و سپس دو تحریر اصلی و تلفیقی بازمانده از آنها با تکیه بر مهمترین نسخههای شناختهشده از این مکاتبات معرّفی گردیده. همچُنین، چهار ویراستِ ارائهشده از مکاتبات طوسی و کاتبی شناسانده و جداگانه ارزیابی شده است. این بررسی و ارزیابی نشان میدهد که هر چهار تصحیح تاکنون بهطبع رسیده از این مکاتبات ویراستهایی مغلوط و غیر انتقادی و نامعتبر است و بنابراین ضرورت دارد مکاتبات مزبور بر اساس دستنوشتهای کهن موجود بار دیگر از نو با اسلوب علمی و انتقادی تصحیح و منتشر شود.
کلید واژهها: مکاتبات فلسفی، نصیرالدّین طوسی، نجمالدّین کاتِبی، برهان صدّیقین، استحالۀ تسلسل، حلّ مشکلات الإشارات، رسائل خواجه نصیرالدّین طوسی.
مقام والای علمی دانشمند و حکیم پرآوازۀ شیعۀ امامی، خواجه نصیرالدّین طوسی (د: 672 ه.ق.) و مرجعیّت و تبحّر او در بسیاری از دانشها نزد عالمان مسلمان عصر وی مسلّم و معروف بوده است. این مرجعیّت و اقتدار علمیِ خواجه را از شمار زیاد مکاتبات او با سایر دانشمندان علوم مختلف و انواع پرسشهای علمی که آنان به پیشگاه خواجه مطرح میکرده و از وی طلب پاسخ و حلّ مشکل مینمودهاند نیز بهخوبی میتوان دریافت. بیگمان یکی از دلایل مهمّ جایگاه رفیع و مقام مَنیع خواجه نزد عالمان مذاهب مختلف اسلامی و ارج و احترامی که آنان همواره برای وی میگزاردهاند رُتبت و منزلت علمی وی در شاخههای گوناگون خاصّه علوم عقلی بوده است. مجموع مکاتبات علمی خواجه با دانشوران معاصر او هماینک بخش سترگی از میراث علمی گرانسنگ خواجه نصیرالدّین طوسی بهشمار میآید که هم منبعی غنی برای شناخت اندیشههای خواجه است و هم تکاپوهای علمی و پویاییهای اندیشگی دانشیمردان روزگار او را بازتاب میدهد.
شمار زیادی از مکاتباتی که از خواجه نصیر برجا مانده عبارت است از پاسخهای او به پرسشهایی که دیگران از وی پرسیدهاند و در موارد اندکی نیز این مکاتبات مربوط است به پرسشهای او از برخی عالمان معاصر خودش. امّا تعداد مکاتبات و مراسلات چندگانۀ طوسی با یکی از عالمانِ غیر شیعیِ عصر خودش که در طی آنها تبادل پرسش و پاسخها چند نوبت استمرار پیدا کرده باشد بسیار محدود است و حتّی نمونههای مشابه آن را از سایر عالمان امامی نیز کمتر سراغ داریم و در واقع خواجه نصیر از این حیث در میان دانشمندان امامی ممتاز است. نمونۀ مشهور این مکاتبات چندگانه، مراسلات طوسی با صدرالدّین قونوی است که به چاپ نیز رسیده است. یکی دیگر از چند نمونۀ اندک این مفاوضات و مطارحاتِ سلسلهوار، مکاتبات چندگانۀ طوسی با نجمالدّین کاتبی است در باب تقریری مشهور از برهان صدّیقین برای اثبات وجود خدا. متکلّم و منطقدان نامدار اشعری، نجمالدّین علی بن عمر کاتبی قزوینی (د: 675 ه.ق.) یکی از دانشمندانی بوده است که مکاتبات علمی مختلفی با خواجه نصیرالدّین طوسی داشته. خواجه نصیر و کاتبی از نزدیک با همدیگر آشنایی داشتهاند و کاتبی یکی از چند دانشمندی بوده که خواجه خود از آنها برای همکاری در رصدخانۀ مراغه دعوت کرده بوده است.1 مکاتبات متعدّد کاتبی با خواجه در مسائل و مباحث گوناگونی چون منطق2 و فلسفه و طبیعیّات و طبیّات3 صورت گرفته که اغلب آنها پیش از این به چاپ رسیده است. ظاهراً میان کاتبی و دیگر متکلّم امامی، ابنمیثم بحرانی نیز گفتوگوها و مفاوضاتی دربارۀ تقریر دیگری از برهان صدّیقین اتّفاق افتاده بوده که _ طبق گزارش ابنمیثم _ با اعتراض کاتبی بر تقریر ابتکاریِ ابنمیثم از برهان بر اثبات وجود خدا آغاز شده و سپس با پاسخ بحرانی به آن اعتراض استمرار یافته و در نهایت با اعتراف کاتبی به حقّانیّت پاسخ بحرانی خاتمه یافته است.4
از مکاتبات چندگانۀ طوسی با نجمالدّین کاتبی در باب برهان صدّیقین دو تحریر، یکی اصلی و دیگری تلفیقی در دسترس است که تاکنون در قالب چهار ویراست منتشر شده. گزارشی مختصر از محتوای این مکاتبات و معرّفی دو تحریرِ اصلی و تلفیقی آنها و همچُنین ارزیابی چهار ویراستِ عرضهشده از مکاتبات مزبور موضوع اصلی مقال حاضر است.
گفتنی است که مرحوم میرزا عبدالله افندی اصفهانی به سلسلهای دیگر از مکاتبات فلسفی طوسی و کاتبی نیز اشاره کرده است که اکنون اطّلاع دقیقی از آنها در دست نیست. او پس از نام بردن از مکاتبات طوسی و کاتبی در مسألۀ توحید (همان اثبات واجب تعالی)، در زمرۀ تصانیف خواجه نصیر از پاسخهای او به پرسشهای کاتبی در مسائل غامض و دشوار حکمت یادکرده که افزون بر هفت مسأله بوده است. بنا به گزارش وی، این پرسش و پاسخها در قالب دو مکاتبه انجام گرفته بوده است و دیباجۀ آنها به زبان فارسی نوشته شده بوده. 5
1_ نگاهی به محتوای مکاتبات طوسی و کاتبی
موضوع اصلی مکاتبات و مباحثات فلسفی طوسی و کاتبی بررسی میزان اعتبار و صحّت مقدّمات تقریری معروف از برهان صدّیقین برای اثبات وجود خدا است. این تقریر از برهان صدّیقین که صورت نخستین آن ابتدا در کتاب نجاة و رسالۀ المبدأ و المعاد و با اندکی تفاوت در الإشارات و التنبیهاتِ شیخالرئیس بوعلی سینا (د: 428 ه.ق.) مطرح شده است6 پس از وی با اقبال و استقبال بسیاری از فیلسوفان و متکلّمان مسلمان روبرو شد و صورتبندی تازهای از آن بر دست فخر رازی (د: 606 ه.ق.) در کتاب معالم7 ارائه گردید. این تقریر معروف از برهان صدّیقین محور گفتوگوها و مباحثاتی دامنهدار میان نجمالدّین کاتبی و خواجه نصیرالدّین طوسی قرار گرفته است. در خصوص تاریخ وقوع این مکاتبات اطّلاع دقیقی در دست نداریم و نه در متن مکاتبات و نه در منابع دیگر هیچ اشارهای به زمان نگارش آنها نشده است. نقطۀ آغاز این مکاتبات نگارش رسالهای کوتاه و مستقل از سوی نجمالدّین کاتبی به درخواست یکی از شاگردان یا دوستان وی در نقد تقریر برهان صدّیقینِ حکماء بوده است. این رساله با عبارات زیر شروع میشود:
«أمّا بعد حمد اللّه و الثّناء عليه بما هو أهله و مستحقّه، و الصّلاة على نبيّه محمد و آله. فهذه رسالة، حرّرتها بالتماس بعض مَن شاركتُهم فى البحث من العلماء _ أدام اللّه فضائلهم_ فى مباحث تتعلّق بالبرهان الّذي ذكره الأوائل فى إثبات وجود واجب الوجود.».
کاتبی در رسالۀ یادشده نخست به تقریر این برهان _ که وی آن را به حکمای متقدّم یا بهاصطلاح «أوائل» منسوب داشته است _ پرداخته و سپس ایراداتی چند بر آن وارد کرده است. متن این تقریر از برهان صدّیقین آنگونهکه کاتبی گزارش نموده چُنین است:
«إعلم أنّ الأوائل قالوا فى إثبات هذا المطلوب العظيم: لا شكّ فى وجود موجود، فذلك الموجود إن كان واجباً لذاته فقد حصل المطلوب، و إن كان ممكناً لذاته فقد افتقر إلى مؤثّر؛ فذلك المؤثّر إن كان واجباً لذاته فقد حصل المرام أيضاً، و إن كان ممكناً لذاته افتقر إلى مؤثّر؛ فذلك المؤثّر إن كان بعض ما كان أثراً له لزم الدّور؛ و إنّه محال، لأنّه حينئذٍ يتوقّف كلُّ واحد منهما على الآخر لوجوب تقدُّم المؤثّر بالذّات على الأثر، و يلزم منه تقدُّم كلِّ واحد منهما على نفسه، لأنَّ الموقوف على الموقوف على الشىء موقوف على ذلك الشّىء.
و إن كان ذلك المؤثّر شيئاً آخر غير ما هو أثر له، فلا يخلو: إمّا أن ينتهى إلى موجود واجب لذاته؛ أو يتسلسل إلى غير النّهاية. و الأوّل منه حصول المطلوب أيضاً؛ و الثّاني باطل، و إلّا یحصل مجموع مركّب من أفراد غیر متناهية، و لو كان كذلك لكان ممكناً لذاته، لافتقاره إلى أجزائه الّتی هى غيره، و وجوب استلزام الافتقار إلى الغير إمكانَ المفتقر، و كلُّ ممكن لا بدَّ له من مؤثّر، فلذلك المجموع مؤثِّر، فذلك المؤثِّر إمّا أن يكون نفسَه، أو أمراً داخلاً فيه، أو أمراً خارجاً عنه، و الأوَّل محال؛ لوجوب تقدّم المؤثّر بالذّات على الأثر و امتناع تقدّم الشّىء على نفسه، و الثّانی أيضاً محال، لأنَّ المؤثِّر فى المجموع مؤثِّر فى كلّ جزء من أجزائه، فلو كان أحد أجزاء ذلك المجموع مؤثِّراً فى ذلك المجموع لزم أن يكون مؤثِّراً فى نفسه و مؤثِّراً فيما أثَّر فيه، و كلّ منهما محال؛ أمّا الأوّل فلامتناع تقدّم الشّىء على نفسه، و أمّا الثّاني فلاستلزامه الدّور، و قد أبطلناه.
و لمّا بطل هذان القسمان تعيّن الثّالث؛ و هو أن يكون المؤثِّر فى ذلك المجموع أمراً موجوداً خارجاً عن ذلك المجموع، و الخارج عن جملة الممكنات لا يكون ممكناً لذاته _ و إلّا لكان داخلاً فيه _ بل خارجاً عنه، و هو المطلوب.». 8
به نظر کاتبی استدلالی که در متن برهان برای ابطال تسلسل بیان شده است، استدلال صحیحی نیست و بطلان تسلسل را ثابت نمیکند.9 ازاینرو وی کوشیده است برهان مزبور را بهگونهای تازه تقریر نماید که در آن خواه تسلسل باطل باشد یا نباشد وجود واجب بالذّات اثبات شود.10 کاتبی در ادامه، این تقریر تازۀ خود از برهان را نیز ضعیف دانسته و بر آن اشکالاتی وارد کرده است. به گفتۀ وی اینکه در تقریر پیشگفتۀ حکماء از برهان صدّیقین در بخش استدلال بر بطلان تسلسل بیان شده است: «اگر یکی از اجزاء سلسلۀ ممکنات، علّت پدید آمدن کلّ سلسله باشد آنگاه باید علّت و مؤثّرِ یکایک افراد آن سلسله نیز باشد و در نتیجه، آن جزء از سلسله باید علّت خودش و علّتِ علّتِ خودش نیز باشد که مُحال است» استدلال درستی نیست و قبول نداریم که علّت یک مجموعه، علّت یکایک افراد آن مجموعه نیز هست. در واقع ممکن است علّت یک مجموعه فقط برای کلّ مجموعه از آن حیث که مجموعه است علّیّت داشته باشد و علّت یکایک اجزاء آن مجموعه نباشد، مثلاً به این نحو که بعض اجزاء مجموعه بینیاز از مؤثّر باشد یا اینکه معلولِ علّت دیگری غیر از علّت کلّ مجموعه باشد. برای نمونه، مجموع موجودات عالم اعمّ از واجب و ممکن، مجموعهای است ممکن بالذّات چون نیازمند به اجزاء خود است. علّت این مجموعۀ ممکن بالذّات، واجبالوجود بالذّات است؛ امّا معلوم است که واجبالوجود علّت خودش (که جزئی از این مجموعه بود) نیست؛ زیرا بینیاز از علّت و مؤثّر است.11
کاتبی در دنبالۀ رساله به دو برهان معروف دیگر بر بطلان تسلسل، یعنی برهان «تطبیق» و نیز برهان «حیثیّات» شیخ اشراق اشاره کرده است و بر آن دو برهان هم ایراداتی وارد نموده و آن دو را ضعیف و ناتمام ارزیابی کرده است.12 در پایان رساله نیز کاتبی به بیان نِکاتی در باب برهان حکماء بر اثبات قِدَم عالم و نیز جواز ترجیح بلا مرجِّح پرداخته است.13
از گزارشی که در خصوص محتوای رسالۀ کاتبی تقدیم شد معلوم میشود که مضمون این رساله در واقع نقد برهان صدّیقینِ ابنسینا و فخر رازی و بهویژه ردّ چند استدلال معروف بر بطلان تسلسل است و برخلاف ظاهر نام رسالۀ اثبات الواجب که این رساله بدان اشتهار یافته14 کاتبی در آن درصدد ارائۀ برهانی برای اثبات واجب تعالی نبوده است.15
یادکردِ این نکته بیفایده نیست که تمام اشکالات کاتبی بر استدلال مطرح در برهان صدّیقین حکماء برای ابطال تسلسل و همچُنین ایرادات وارد بر دو برهان «تطبیق» و «حیثیّات» که وی در مکاتباتش با طوسی بیان کرده است، در اثر دیگر معروف او، یعنی حکمة العین نیز بازگو شده است.16 علّامۀ حلّی در شرح خود بر این کتاب به اشکالات کاتبی بر دلیل ابطال تسلسلِ مطرح در برهان صدّیقین مزبور پاسخ گفته و آنها را اشکالاتی جدلی و بهدور از تحقیق خوانده است.17 علّامه همچُنین به اشکالات کاتبی بر برهان تطبیق پاسخهایی داده است.18
پس از اینکه کاتبی رسالهاش را در نقد تقریر مذکور از برهان صدّیقین نگاشت، این رساله بهطور اتّفاقی در دسترس خواجه نصیرالدّین طوسی قرار گرفته19 و وی پس از مطالعۀ آن به بیان ایراداتی بر قسمتهای مختلف رساله پرداخته است. در برخی منابع کهن از این رسالۀ خواجه با عنوان «رسالة إلی نجمالدّین الکاتبی فی إثبات واجب الوجود» یاد شده است.20 خواجه در مکتوب خود، نخست از مطالب مطرح در رسالۀ کاتبی تحسین و تمجید نموده است و سپس ابراز داشته که درصدد است دیدگاههای خود را در باب آراء مندرِج در مواضع مختلف این رساله بیان کند:
«طالعتُ الرّسالة الّتی عملها مولانا الإمام نجم الملّة و الدّين؛ علّامة العصر، أفضل العالم، على الكاتب القزوينىّ _أدام اللّه إفضاله_ فى المباحث المتعلّقة بإثبات واجب الوجود لذاته_ جلّت أسماؤه_ ، فوجدتها مشحونة بغرر الدّرر، مشتملة على فرائد الفوائد، فأثبتُّها، و أوردتُ ما سنح لى فى كلّ موضع ممّا يتعلّق به إيراد المستفيدين لا ردُّ المعترضين، ليتحقق لى الحقّ فى ذلك، و اللّه الموفّق و المعين».21
در ادامۀ رساله خواجه توضیحاتی را در خصوص بعض مقدّمات برهان صدّیقینِ مورد بحث ارائه کرده است. پس از آن وی به تقریر برهان صدّیقین در هر دو صورتی که ابطال تسلسل در زمرۀ مقدّمات آن باشد یا نباشد پرداخته است.22 سپس خواجه در مقام پاسخگویی به اشکالات کاتبی بر برهان صدّیقینِ حکماء برآمده است و در جواب اشکال نخست کاتبی که گفته بود قبول ندارد علّت یک مجموعه، باید علّت یکایک افراد آن مجموعه نیز باشد میگوید: علّت تامّۀ وجود مجموعه عبارتست از جمیع اجزاء مجموعه و علّت تامّۀ جمیع اجزاء همان علّت اجزاء است. در واقع، علّت تامّۀ یک مجموعه ابتدا علّت اجزاء مجموعه است و بعد به واسطۀ اجزاء، علّت کلّ مجموعه است. بنابراین علّت و مؤثّر تامِّ مجموعه، همان علّت و مؤثّر تامِّ همۀ اجزاء مجموعه نیز هست.23
در دنبالۀ رساله خواجه به اشکالات کاتبی و دیگران بر برهان تطبیق برای ابطال تسلسل جواب داده است.24 در پایان نیز طوسی به ردّ سخن کاتبی در خصوص جواز ترجیح بلا مرجِّح پرداخته است. به نظر کاتبی ترجیح بلا مرجِّح مُحال نیست و برای نمونه، فاعلی مختار ممکن است از دو چیز مساوی یکی را حتّی بدون وجود هیچ مرجِّحی ترجیح دهد، مثل فرد گریزان از حیوان وحشی که به هر حال یکی از دو راهی را که پیشروی او قرار گیرد انتخاب میکند ولو اینکه هیچ مرجِّحی نداشته باشد.25 خواجه نصیر در نقد این ادّعای کاتبی خاطرنشان میکند که باور به جواز ترجیح یکی از دو امر مساوی بر دیگری بدون وجود هیچگونه مرجِّح، اعتقادی مخالف با بدیهی عقل است و مستلزم باور به امکان تحقّق شیء ممکن بدون وجود موجِد و علّت. به نظر خواجه، در مثال فرد گریزان از حیوان وحشی حتماً مرجِّحی در کار است هرچند که علم به مرجِّح نداشته باشیم و عدم علم به مرجِّح هیچگاه ملازم با نفی آن نیست.26
پس از نگارش این ردّیّه بر دست خواجه، نجمالدّین کاتبی از آن باخبر شده و بعد از مطالعۀ پاسخهای خواجه به تدارک جوابی از برای آن ردّیّه پرداخته است. کاتبی در ابتدای این جوابیه از پاسخهای خواجه به ایرادات خودش بر برهان حکماء تمجید کرده و خاطرنشان میکند که خواجه در ضمن پاسخ به آن اشکالات، تحقیقات و تدقیقاتی نموده است بدان پایه که خِرَدهای کامل نیز از درک آنها ناتوانند. سپس میافزاید اگرچه اکتفا به استفاده از آن تحقیقات و فوائد گرانسنگ لازم است، از آنجا که خواجه از باب کمال لطف و تربیت اهل علم خواستار آن شده که آنچه را در خصوص آن فوائد به ذهن میرسد بیان نمایم در اینجا آراء خویش را ابراز میکنم و در عین حال معترفم که از درک کُنه آنچه خواجه اظهار داشته عاجز و ناتوانم.27
خواجۀ طوسی بعد از مشاهدۀ جوابهای کاتبی درصدد برمیآید بار دیگر به ایضاح برخی مسائل و ایراد پارهای مشاکل در خصوص سخنان کاتبی اقدام کند و ازاینرو رسالهای دیگر در پاسخ به وی مینگارد که با عبارات زیر آغاز میشود:
«وقفت على ما أفاده مولانا الإمام المعظَّم، العالم المحقق، نجم الملّة و الدّين، عزیز الإسلام و المسلمين؛ بعد ما أوردت ما سنح لى من الأسئلة و الأجوبة المتعلّقة برسالته فى مباحث إثبات واجب الوجود لذاته، لأستفيد من أبكار أفكاره مزيدَ الفوائد، فعدتُ إلى إيراد ما فى خاطرى ممّا أظنّه بياناً لما أوردتُه، لأعرض عليه. متوقّعاً أن يذكر ما عليه من القبول و الرّدّ ليتمّ ما أرجو من زيادة الاستفادة إن شاء اللّه تعالى، و به التّوفيق.».28
کاتبی پس از خواندن پاسخهای طوسی آنها را پسندیده و در مکتوبی دیگر به حقّانیّت و درستی و استواری این پاسخها اعتراف میکند. او در این مکتوب، بهویژه از تقریر بدیع و تازهای که خواجۀ طوسی از برهان تطبیق ارائه نموده تمجید کرده است. همو در پایان اشاره میکند که قصد بازگشت به دیار و خانوادۀ خود را دارد و ازاینرو تمایلی به ادامۀ این مکاتبات و مباحثات ندارد.29 خواجه نصیر نیز در پاسخ به این اعترافِ کاتبی نامهای نگاشته و از مواجهۀ منصفانه و حقگرایانۀ وی ستایش و تشکّر کرده است30 و بدینترتیب مکاتبات این دو دانشمند دربارۀ آن تقریر از برهان صدّیقین و همچُنین ادلّۀ اثبات استحالۀ تسلسل خاتمه مییابد.
بنابراین بهاختصار سیر این دسته از مکاتبات طوسی و کاتبی به ترتیب زیر است:
1) رسالۀ کاتبی در نقد برهان صدّیقین بر اثبات واجب.
2) نقد طوسی بر آن.
3) پاسخ کاتبی به نقدهای طوسی.
4) ردّیّۀ طوسی بر پاسخهای کاتبی.
5) اعتراف کاتبی به حقّانیّت سخنان طوسی.
6) تقدیر و تشکّر طوسی.
نکتۀ شایان توجّه و تأمّل در خصوص دو مکاتبۀ پایانی طوسی و کاتبی (که عبارت است از اعتراف کاتبی به حقّانیّت سخنان طوسی و تقدیر و تشکّر طوسی از حقطلبی کاتبی) آن است که این دو مکاتبه در بسیاری از نسخههای موجود از مکاتبات طوسی با کاتبی _ از جمله در نسخۀ شمارۀ 3191 کتابخانۀ فاتح ترکیه که چنانکه در ادامه خواهیم گفت کهنترین دستنوشتِ تاکنون شناختهشده از این مکاتبات است و طی سالهای 677 و 678 هجری قمری کتابت شده _ نیامده است و تنها در چند نسخۀ خطّی متأخّر در پایان چهار مکاتبۀ نخست کتابت شده است. 31 در برخی دیگر از نسخ نیز پنج مکاتبۀ نخست آمده و آخرین پاسخ خواجه نصیر نوشته نشده است. اگر این دو مکاتبۀ واپسین طوسی و کاتبی از اساس، اَصالت و حقیقتی داشته باشد آنگاه عدم نقل و استنساخ این دو مکاتبۀ پایانی در بسیاری از نسخههای این مکاتبات احتمالاً به سبب مشتمل نبودن آنها بر مباحث علمیِ مرتبط با چهار مکاتبۀ پیشین بوده است.
به هر روی، مسائل اصلی مطرح در مجموع این مکاتبات که محور گفتوگوهای کاتبی و طوسی قرار گرفته است عبارت است از:
1) اثبات واجبالوجود از طریق تقریری خاص از برهان صدّیقین.
2) براهین ابطال تسلسل بهویژه برهان تطبیق و برهان حیثیّات و برهان از طریق مجموع ممکنات.
3) حدوث و قِدَم عالم.
4) ترجیح بلا مرجِّح.
از آنجا که نقل و بررسی تمام ایرادها و پاسخهای مطرح در این مکاتبات چندگانه بحث حاضر را به درازا میکشاند از ورود به جزئیّات آنها احتراز نمودیم. آنچه در اینجا اهمّیّت داشت اشاره به مکاتبات و مباحثاتی بود که در باب آن تقریر خاص و مشهور از برهان صدّیقین میان عالمی شیعی و دانشمندی اشعری صورت گرفته بوده و اهتمام و اعتنای آنان به این تقریر ویژه از برهان صدّیقین را نشان میدهد. این مکاتبات و مطالب مطرح در آنها مورد توجّه برخی از فیلسوفان نیز قرار گرفته است و در بعضی از آثار خود بدانها اشاره کردهاند. از جمله، جلالالدّین دوانی (د: 908 ه.ق.) در موضعی از رسالۀ معروف خود با عنوان «إثبات الواجب القدیمة» به مکاتبات میان کاتبی و طوسی اشاره کرده است.32
گذشته از محتوای علمی این مکاتبات، شیوۀ بسیار محترمانه و منصفانۀ تخاطب و گفتوگوی این دو دانشور شیعه و سنّی با یکدیگر و فروتنی آنها در برابر هم که بهنحوی آشکار در این مکاتبات بازتاب یافته است بسیار آموزنده و شایان توجّه است. عبارات احترامآمیز و تکریم و تجلیل و تمجید وافری که هر یک از این دو عالم امامی و اشعری در حقّ یکدیگر روا داشتهاند33 حاکی از آن است که میتوان فارغ از تعارضات مرسوم مذهبی، زیست و تعاملی مسالمتآمیز و مبتنی بر احترام متقابل با معتقدان به مذاهب اسلامی دیگر داشت و لزوماً مواجهۀ پیروان یک فرقۀ اسلامی با باورمندان به سایر مذاهب اسلامی نباید مواجههای ستیزهجویانه و آمیخته با نفرت و لعنت باشد.
2_ دو تحریر اصلی و تلفیقی از مکاتبات فلسفی طوسی و کاتبی
بررسی دستنوشتهای بازمانده از مکاتبات فلسفی طوسی و کاتبی حاکی از آن است که از این مکاتبات دو صورت و تحریر مختلف در دسترس است که یکی همان صورت اصلی و نخستین مکاتبات در قالب مکتوباتی مستقل و جدا از هم است و دیگری صورتی تلفیقی و ترکیبشده از آنها که احتمالاً بر دست شخص ثالثی سامان یافته است. در این تحریر تلفیقی، تمام پرسش و پاسخهای مربوط به هم از مجموع مکاتبات چهارگانۀ طوسی و کاتبی جمعآوری شده و ذیل یکدیگر قرار گرفته است. ظاهراً هدف فراهمآورندۀ این تحریر تلفیقی قراردادن تمام مطالب ناظر به هم در زیر همدیگر بطور یکجا در پیش چشم خواننده بوده تا رشتۀ مباحث و مطالب و پرسش وپاسخها از یکدیگر گسسته نشود و پیوستگی آنها با هم رعایت و منظور گردد. روشن است که ملاحظۀ یکجای پرسش و پاسخها و ردّیّهها و جوابیّههای مربوط به هم پیگیری روند مباحث و درک مطالب را آسانتر میکند و از این حیث تدارک چُنین نسخۀ تلفیقی از آن مکاتبات سودمند و ارزشمند است.
اینکه تمهید و تحریر این نسخۀ تلفیقی در چه زمانی صورت گرفته است پرسشی است که اکنون پاسخ دقیقی از برای آن در دست نداریم امّا با توجّه به دستنوشتی از این نسخۀ تلفیقی که در حدود قرن هشتم هجری کتابت شده است میتوان دریافت که ایدۀ تلفیق این مکاتبات با یکدیگر دستکم از همان حدود قرن هشتم وجود داشته است. در مجموعۀ خطّی شمارۀ 10/630 کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی نسخهای از چهار مکاتبۀ اصلی طوسی و کاتبی موجود است که در آن دو مکاتبۀ نخستین طوسی و کاتبی در یکدیگر تلفیق شده است (صص 165 _ 171 نسخه) و دو مکاتبۀ بعدی هر کدام به همان نحو جداگانه و مستقل که در اصل نوشته شده بودهاند کتابت شده است (صص 171 _ 181 نسخه).
همچُنین در مجموعۀ خطّی دیگری به شمارۀ 1/611 محفوظ در کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی که کتابت آن در سال 1097 هجری قمری به انجام رسیده است نسخهای تلفیقی از چهار مکاتبۀ نخست طوسی و کاتبی وجود دارد. مدوِّن این مکاتبات با درج عباراتی چون «اعترض مولانا نجمالدّین علی مولانا نصیرالدّین فی قوله ... »، «أجاب مولانا نصیرالدّین بأن قال: ... »، «قال مولانا نجمالدّین: ... » و «قال الإمام نصیرالدّین: ... » مطالب و سؤال و جوابهای ناظر به یکدیگر از مجموع چهار مکاتبه را در ذیل هم جای داده است. دستنوشت دیگری از همین تحریرِ تلفیقیِ مکاتبات چهارگانه نیز در مجموعهای خطّی متعلّق به کتابخانۀ راغب پاشا در ترکیه به شمارۀ 1461 از برگ 198 ب تا برگ 209 ب موجود است. تاریخ کتابت این نسخۀ تلفیقی معلوم نیست ولی بر روی اوراق نخستینِ مجموعۀ خطّی مزبور که مشتمل بر صد و چهار رسالۀ کوتاه فلسفی و کلامی از خواجه نصیرالدّین طوسی و برخی دیگر از حکماء است دو تاریخ مربوط به گواهی تملّک نسخه، یعنی سالهای 1139 و 1170 ثبت شده و احتمالاً کتابت این مجموعه باید در حدود قرن ده و یازده هجری صورت گرفته باشد.
مقایسۀ سه نسخۀ پیشگفته از تحریر تلفیقیِ مکاتبات طوسی و کاتبی حاکی از آن است که از میان آنها دو دستنوشت شمارۀ 1/611 کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی و نسخۀ کتابخانۀ راغب پاشا در ترکیه به شمارۀ 1461 موافقت بیشتری با هم دارند و در واقع، دو نسخۀ مختلف از یک تحریر تلفیقی هستند، در حالی که نسخۀ شمارۀ 10/630 کتابخانۀ مجلس تحریرِ تلفیقی دیگری از مکاتبات است که هم در ضبط کلمات و عبارات و هم در نحوۀ تلفیق مکاتبات و ترتیب عبارات با دو نسخۀ شمارۀ 1/611 و 1461 در مواضعی تفاوتهایی چشمگیر دارد.
3_ معرّفی دو دستنوشت کهن از مکاتبات طوسی و کاتبی
اگرچه از مکاتبات طوسی و کاتبی چندین نسخه باقیمانده است، دو دستنوشت زیر از کتابخانههای ترکیه از حیث قِدمت و نیز رسائلی که دربر دارند حائز اهمّیّت ویژهای هستند و به همین دلیل معرّفی آنها سودمند به نظر میرسد. به غیر از دو دستنویس زیر، دو نسخۀ دیگر از این مکاتبات نیز به شمارههای 2117 جارالله و 617 پرتوپاشا در کتابخانههای ترکیه وجود دارد که چون نسخههایی متأخّر هستند از معرّفی آنها صرفنظر میکنیم.
3_1_ نسخۀ شمارۀ 3191 کتابخانۀ فاتح
از میان نُسَخ بازمانده از مکاتبات و مراسلات طوسی و کاتبی قدیمترین دستنوشتی که راقم این سطور میشناسد دستنویسی از آنها است که در یک مجموعۀ خطّی عتیق و نفیس متعلّق به کتابخانۀ فاتح ترکیه به شمارۀ 3191 وجود دارد. این مجموعۀ خطّی حاوی هفده رسالۀ فلسفی، از جمله رسالههایی کوتاه از خواجه نصیرالدّین طوسی است. کاتبِ بیشتر رسالههای این مجموعه شخصی به نام «سهراب بن أمیر الحاج بن محمد القیصری» بوده است و چنانکه از انجامههای برخی از رسالهها برمیآید تاریخ کتابت اغلب آنها باید حدود سالهای 677 و 678 هجری قمری بوده باشد. نسخۀ شمارۀ 3191 کتابخانۀ فاتح ترکیه از مکاتبات طوسی و کاتبی بهرغم ارزشی که از حیث قدمت دارد (چون تنها در حدود شش سال پس از درگذشت خواجه در سال 672 ه.ق. کتابت شده است) از جهت استواری و وثاقت نص حائز ارج بسیاری نیست؛ زیرا افتادگیها و اغلاط چندگانه و چندگونهای نیز دارد. با این وصف، این نسخه نزدیکترین سندِ تاکنون شناختهشده به صورتهای اصلی آن مکاتبات است و به همین جهت اهمّیّت و ارزش خاصّ خود را دارد. سایر رسالههای موجود در این مجموعۀ خطّی نیز دستنوشتهایی شایان توجّه است که معرّفی آنها سودمند به نظر میرسد.
مجموعۀ خطّی شمارۀ 3191 کتابخانۀ فاتح بر کتابها و رسائل زیر مشتمل است:
(1) «کتاب حلّ مشکلات الإشارات» نوشتۀ خواجه نصیرالدّین طوسی که از برگ 1 آ شروع شده و تا برگ 260 آ ادامه دارد (نگرید به: تصویر شمارۀ 1). اگرچه تاکنون چند دستنوشتِ کهنتر از این نسخه نیز از شرح اشارات خواجه شناسایی و معرّفی شده است34، نسخۀ حاضر از شرح اشارات همچنان در زمرۀ کهنترین نسخههای بازمانده از این اثر قرار دارد و از این حیث ارج بسیار دارد.
چنانکه در ترقیمۀ کاتب در آخر بخش منطق در برگ 68 ب قید شده نام نویسندۀ نسخه سهراب بن أمیر الحاج بن محمد القیصری است که این دستنویس را برای خودش نوشته بوده:
«و فرغ من تعلیقه لنفسه أحوج خلق الله إلیه سهراب بن أمیر الحاج بن محمد القیصری اصلح الله أعماله و متعه به فی الثانی والعشرین من رمضان المبارک سنة ؟؟؟ ستمائة حامدا لله و مصلیاً علی نبیه و آله أجمعین.
بلغ العِراض بالأصل المنتسخ منه یوم الخمیس عاشر شوال سنة ؟؟؟».
برخی از صفحات یا سطور این مجموعۀ خطّی از بین رفته یا محو شده است که با خطّی دیگر بازنویسی شده است.
در ادامه، از برگ 69 ب تا برگ 260 آ بخش طبیعیّات و الهیّاتِ کتاب حلّ مشکلات الإشارات کتابت شده است. پس از آن در برگ 260 ب ترقیمۀ کاتب نسخه به شرح زیر آمده است (نگرید به: تصویر شمارۀ 2):
«قد وقع الفراغ من انتساخه من نسخةٍ بخطّ مولانا سلطان العلماء قدوة المحققّین قطب الملّة والدّین _ ضاعف الله جلاله _ مقرؤةٍ علی المصنّف المولی حجّة الحقّ علی الخلق نصیر الملّة والدّین محمّد بن محمّد بن الحسن الطوسی _ تغمّده الله بغفرانه_ مشحونةٍ فی کثیر من المواضع بخطّه الأشرف کما أشیر إلی ذلک فی الحواشی فی منتصف رمضان المبارک عظم الله أجره من شهور سنة سبع و سبعین و ستمائة. و کان مکتوباً فی آخر النسخة المنتسخ منها: «وکان مکتوباً فی آخر النسخة المقابل بها بخطّه الأشرف یدیم الله معالیه: و فرغت من تسویده فی صفر سنة أربع و أربعین و ستّمائة». وبلغ العِراض بالأصل المنتسخ منها لیلة القدر المبارکة الواقعة فی شهر رمضان المبارک الواقع فی شهور سنة سبع و سبعین و ستمائة.».
در کنار ترقیمۀ یادشده عبارت دیگری نیز با این مضمون نوشته شده: «مُنَمِّقه العبد الضعیف الذلیل میکاییل بن اسمعیل اللجندانی» که احتمالاً بیانگر آن است که میکاییل بن اسماعیل همان کاتبی است که قسمتهای افتاده و محوشدۀ متن و پارهای از حواشی نسخه را بازنویسی و ترمیم کرده است.
از ترقیمۀ پیشگفته نِکات زیر را میتوان دریافت:
1_ این نسخه از شرح اشاراتِ خواجه از روی نسخهای به خطّ قطبالدّین _ احتمالاً همان شاگرد شهیر خواجه نصیر و کاتبی، یعنی علّامه قطبالدّین شیرازی (د: 710 ه.ق.)35 _ استنساخ شده است که وی آن را نزد شخص خواجه خوانده بوده. قسمتهایی از دستنوشت قطبالدّین در مواضع مختلفی به خطّ خود خواجه کتابت شده بوده است که کاتب نسخۀ حاضر آن قسمتها را بهنحو دقیق با نهادن علامتهایی مشخّص کرده و اغلب در حواشی نسخه نیز به این امر اشاره کرده است. (برای نمونه نگرید به: تصویرهای شمارۀ 3 و 4).
2_ کتابت این نسخه از شرح اشاراتِ خواجه در نیمۀ رمضان سال 677 ه.ق.، یعنی پنج سال پس از درگذشت خواجه نصیر به پایان رسیده بوده و از همینرو بیان شد که دستنوشت مزبور یکی از قدیمترین نسخههای شرح اشاراتِ خواجه بهشمار میآید.
3_ در انجامۀ نسخهای که قطبالدّین شیرازی دستنوشت خود را از روی آن کتابت کرده بوده، خواجه نصیر به خطّ خودش تاریخ اتمام تألیف شرح اشارات را ماه صفر سال 644 ه.ق. ثبت کرده بوده است. بنابراین قطبالدّین شیرازی دستنویس خود را مستقیماً از روی نسخهای از شرح اشارات به خطّ خواجه نصیر استنساخ کرده بوده است. در نتیجه، نسخۀ حاضر (نسخۀ شمارۀ 3191 کتابخانۀ فاتح ) با یک واسطه به نسخۀ اصل شرحِ اشاراتِ خواجه به خطّ همو نَسَب میبرد.
4_ مقابلۀ نسخۀ مورد بحث با نسخۀ قطبالدّین شیرازی در شب قدر ماه مبارک رمضان همان سال 677 ه.ق. به پایان رسیده بوده است.
از نِکات قابل توجّه در خصوص نسخۀ مورد بحث آن است که در این دستنوشت کاتب (سهراب بن أمیر الحاج بن محمّد القیصری) با وضع علائمی بهنحو دقیق مشخّص نموده که در نسخۀ اصل خواجه نصیرالدّین طوسی از حلّ مشکلات الإشارات او چه کلماتی از متنِ اشاراتِ ابنسینا را نوشته بوده و چه کلمات و عباراتی را ثبت نکرده بوده است. کاتب بدین منظور قسمتهایی از متن اشارات را که خواجه در نسخۀ خود از شرح اشارات ننوشته بوده بین دو عدد «2» قرار داده است (نگرید به: تصویر شمارۀ 5).
با توجّه به اینکه هماکنون از نسخۀ اصل شرح اشارات به قلم خواجه نصیر اطّلاعی نداریم، همین علائم موجود در نسخۀ مورد بحث نیز میتواند ملاکی برای تشخیص و شناسایی نسخۀ شرح اشارات به قلم خواجه نصیر بهحساب آید (البتّه اگر مفروض بدانیم که خواجه نصیر تنها یکبار شرح اشارات را به خطّ خود نوشته بوده است). برای نمونه، نسخۀ شمارۀ 1153 کتابخانۀ ملّی ایران از کتاب حلّ مشکلات الإشارات که ادّعا شده به خطّ خواجه نصیر کتابت شده است36 و البتّه برخی محقّقان دلایلی علیه این ادّعا اقامه کردهاند37 با مشخّصات و اطّلاعاتی که نسخۀ شرح اشاراتِ قطبالدّین شیرازی و نسخۀ شمارۀ 3191 کتابخانۀ فاتح از دستنویس اصل خواجه از این کتاب در اختیار ما میگذارد سازگار نیست؛ زیرا عبارات منقول از متن اشارات در نسخۀ 1153 کتابخانۀ ملّی ایران با قسمتهای مکتوب از متن اشارات در نسخۀ اصلِ خواجه از شرح اشارات که با وضع علائمی از سوی کاتب نسخۀ شمارۀ 3191 کتابخانۀ فاتح مشخّص شده است هماهنگ و همخوان نیست.
در کنارهها و میان سطور نسخۀ شمارۀ 3191 کتابخانۀ فاتح از کتاب حلّ مشکلات الإشارات حواشی و توضیحات قابل توجّهی درج شده است که برخی از آنها به خطّ کاتب متن و برخی دیگر به خطّ نویسندۀ دیگری است. با توجّه به اینکه این نسخه از روی نسخۀ کتابتشده بر دست قطبالدّین شیرازی استنساخ شده است بعید نیست که دستکم پارهای از این حواشی متعلّق به همو بوده باشد.
(2) پس از پایان بخش منطق شرح اشارات، رونویسگری دیگر در برگ 68 ب و 69 آ پاسخ خواجه نصیر را به مسائل فخرالدین محمّد بن عبدالله بیاری قاضی هرات دربارۀ «قول الحكماء فى صدور الموجودات عن مبدئها الأول» و «قول الحكماء فى علم البارى تعالى بالجزئيات علی وجه کلی» کتابت کرده است. صورت کامل این مسائل و پاسخ خواجه به آنها قبلاً زیر عنوان «أجوبة مسائل فخرالدین محمّد بن عبدالله بیاری قاضی الهراة» منتشر شده است.38
بعد از اتمام بخشهای طبیعی و الهی از شرح اشاراتِ خواجه رسالههای زیر با همان خطّ کاتب شرح اشارات خواجه، یعنی سهراب بن أمیر الحاج بن محمّد القیصری نوشته شده است:
(3) در برگ 261 آ رسالهای کوتاه از خواجه نصیر زیر عنوان «و من کلامه تغمده الله بغفرانه إقامة البرهان علی وجود الجوهر المجرد المسمی بعقل الکل» کتابت شده است. این رساله چند نوبت از جمله یکبار تحت عنوان «إثبات العقل المفارق»39 و باری دیگر بهنحو مستقل زیر نام «إثبات العقل المجرّد» همراه با پارهای از شروح نگاشته شده بر آن بهچاپ رسیده است.40
(4) در ادامه، متن کوتاهی زیر عنوان «نکتة أُخری له فی ضرورة الموت» نوشته شده است. این متن قسمتی است از پاسخ خواجه نصیر به پرسش فخرالدّین کازرونی در باب ضرورت موت که صورت کامل آن قبلاً بهچاپ رسیده است.41
(5) در دنباله و در برگ 261 ب متن کوتاه دیگری از خواجه زیر عنوان «و من کلامه أیضاً تغمده الله بغفرانه» آمده است که پیش از این با عنوان «الکمال الأول و الکمال الثانی» منتشر شده است. 42
(6) در همین صفحه قطعۀ مختصری از خواجه نصیر زیر عنوان «و من کلامه» نوشته شده که پیشتر با عنوان «صدور الکثرة» چاپ شده است. 43
(7) در پایان صفحۀ یادشده متن مختصر دیگری از همو با عنوان «و من کلامه أیضاً» مکتوب است که قبلاً ذیل عنوان «الطبیعة» بهطبع رسیده است. 44در انجام این قطعه کاتب تصریح کرده است که این قسمت را از روی خطّ خواجه نصیر نوشته است: «نقلته من خطّ المولی نصیر الملّة والدّین تغمّده الله برحمته».
(8) از برگ 262 آ رسالهای از «زینالدّین صدقة بن علی» با عنوان «هذه شرح مسائل عویصة فی الإشارات من کلام المرحوم زینالدّین صدقة رحمه الله» کتابت شده است. با توجّه به جملۀ دعایی «رحمه الله» معلوم میشود که زینالدّین صدقة قبل از تاریخ استنساخ این رساله در نیمۀ دوم قرن هفتم درگذشته بوده است. آگاهیهای چندانی از زینالدّین صدقة و آثار او در دست نیست. دو رساله در باب اثبات آفریدگار و علم الهی به وی نسبت داده شده و به نام همو چاپ شده است45 که بنا به گفتۀ برخی منابع و بر اساس شماری از دستنوشتها این دو رساله در اصل، فصول اول و سوم اثری به نام الفصول الثلاثة متعلّق به ابنسینا است.46
در رسالۀ شرح مسائل عویصة فی الإشارات، زینالدّین صدقة بن علی در بخش نخست و در قالب هشت مسأله به شرح و توضیح پارهای از مطالب دشوار کتاب الإشارات و التنبیهات ابنسینا پرداخته است و سپس به طرح و بررسی هشت مسألۀ دیگر از کتاب اشارات و همچنین المبدأ و المعادِ ابنسینا دستیازیده. این رساله در برگ 269 آ با عبارت «تمت المسائل و شروحها من کلام المرحوم زینالدین صدقة رحمه الله تعالی» به پایان میرسد.
(9) در دنباله، رسالهای زیر عنوان «من فوائد مولانا أفضل العصر نصیر الملة والدّین محمد بن محمد بن الحسن الطوسی تغمده الله برحمته» نگاشتهشده که پیش از این تحت نام «ربط الحادث بالقدیم» منتشر شده است. 47
(10) از برگ 296 ب متنی با عنوان «مسئلة سئلت عنه رضی الله عنه» مکتوب است که در واقع متن پرسش بهاءالدّین میاوی از خواجه نصیر و پاسخ وی به آن است امّا با حذف مقدّمۀ پرسش و پاسخ. این متن تحت عنوان «أجوبة مسائل بهاء الدّین المیاوی» بهطبع رسیده است.48
(11) از برگ 270 آ تا 271 آ رسالۀ معروف «بقاء النفس بعد فناء (بوار) الجسد (البدن)» کتابت شده است. در پایان رساله ظاهراً تاریخ جُمادی الآخر سال 665 ثبت شده است: «کتب فی جمادی الآخر سنة خمس و ستّین و ستمائة» که احتمالاً یا تاریخ تألیف رساله به دست خواجه است یا تاریخ کتابت نسخۀ مستنسخ عنه. این رساله پیش از این چند نوبت منتشر شده است.
(12) در برگ 271 آ مکاتبات فلسفی کاتبی و طوسی آغاز میشود. ابتدا رسالۀ کاتبی در نقد برهان صدّیقین حکماء نوشته شده است (271 آ _ 272 ب) که در پایان آن ترقیمۀ کاتب تاریخ اتمام استنساخ رساله را اوّل ربیع الآخر سال 678 هجری قمری نشان میدهد: «فرغت من تعلیقها فی أول من ربیع الآخر سنة ثمان و سبعین و ستمائة».
(13) از برگ 272 آ تا 274 آ رسالۀ خواجه نصیر در ردّ ایرادات کاتبی نگاشته شده است.
(14) در دنباله، پاسخ کاتبی به ردّیۀ خواجه نصیر آمده که تا برگ 276 آ ادامه دارد.
(15) بعد از آن، ردّیّۀ طوسی بر پاسخهای کاتبی نوشته شده است که در برگ 277 ب خاتمه مییابد. در ترقیمۀ کاتب تاریخ 12 ربیع الآخر سال 678 برای پایان کتابت آن ثبت شده است: «علق فی الثانی عشر من ربیع الآخر سنة ثمان و سبعین و ستمائة».
چنانکه پیشتر یادآور شدیم، در این نسخه مکاتبات پنجم و ششم کتابت نشده است.
(16) در برگ 277 ب متنی کوتاه از خواجه نصیر زیر عنوان «ومن فوائده رحمه الله» نوشته شده که پیش از این تحت نام «العلل و المعلولات المترتبة» بهچاپ رسیده است.49 چند سطری از این رساله در نسخۀ حاضر متفاوت با آن چیزی است که پیشتر منتشر شده است.
(17) در آخرین برگ این مجموعۀ خطّی رسالهای از خواجه نصیر زیر عنوان «و من کلام المولی نصیر الملة والدّین تغمده الله بغفرانه فی علم الله تعالی بالجزئیات علی وجه کلی» کتابت شده که البتّه فاقد چند سطر آخر این رساله است. چنانکه پیشتر گزارش شد، این رساله در برگ 69 آ از همین مجموعۀ خطّی به قلم کاتب دیگری نیز کتابت شده است. رسالۀ یادشده در واقع بخشی از «أجوبة مسائل فخرالدین محمّد بن عبدالله بیاری قاضی الهراة» است که پیش از این توسّط مرحوم شیخ عبدالله نورانی منتشر شده است.50
3_2_ نسخۀ شمارۀ 4862 کتابخانۀ ایاصوفیه
دستنوشت کهن و ارزشمند دیگری که از مکاتبات طوسی و کاتبی میشناسیم رونوشتی از آنها است که در مجموعۀ خطّی شمارۀ 4862 کتابخانۀ ایاصوفیه در ترکیه وجود دارد. این مجموعۀ نفیس مشتمل بر کتابها و رسالههایی بهطور عمده در فلسفه و منطق است که بر اساس گواهی خطّی بر روی نسخه و نیز چند ترقیمه در پایان برخی از نسخ این رساله بر دست یکی از عالمان حنفی به نام ارشدالدّین سرائی در نیمۀ نخست قرن هشتم هجری کتابت شده است. ظاهراً این مجموعۀ خطّی در قاهره نوشته شده بوده است و بعدها به ترکیه راه یافته است. بر روی صفحۀ عنوان نسخه چند گواهی شایان توجّه وجود دارد که یکی از آنها بیانگر کتابت کلّ این مجموعه بر دست کاتب یادشده است: «هذه المجموعه کلّها بخطّ الشیخ العالم المحقّق أرشد الدّین السرایی المتوفّی بالقاهرة». گواهی دیگر مربوط است به تملّک نسخه در قاهره در اواسط ربیع الآخر سال 792 برای شخصی به نام محمود بن عبدالله بن عبیدالله الکلشانی (؟). دوگواهی تملّک دیگر نیز وجود دارد که تاریخ آنها قابل قرائت نیست (نگرید به تصویر شمارۀ: 6).
چنانکه در ترقیمۀ کاتب در برگ 34 آ وارد شده است نام کامل کاتب «محمود بن حاجی قتلوشاه السرائی» است. شيخ أرشدالدّين أبوالثّناء محمود بن قطلوشاه سرائی از عالمان حنفی مصر بوده که در علوم عربی و عقلی و طبّ و اصول تبحّر داشته است و در سال 775 هجری قمری در حالی که افزون بر هشتاد سال داشته است در قاهره در گذشته است.51
در برگ 34 آ انجامهای به قلم کاتب در تاریخ آخر (؟) رجب سال 724 (که البتّه کاتب به اشتباه سال 824 ثبت نموده) نوشته شده است. همچنین در برگ 42 ب انجامهای به تاریخ اواسط رجب سال 724 ثبت شده است. در برگ 159 ب نیز کاتبِ مجموعه ترقیمهای به تاریخ شوّال سال 726 نوشته است. به همین نحو در برگ 183 آ انجامۀ دیگری با تاریخ اواسط جمادی الآخر سال 726 هجری قمری مکتوب است. با توجّه به تاریخهای یادشده به نظر میرسد همه یا بیشتر نسخههای این مجموعۀ خطّی طی سالهای 724 تا 726 کتابت شده است.
در این دستنوشت مکاتبات طوسی و کاتبی از برگ 86 ب آغاز میشود. ابتدا رسالۀ کاتبی در ردّ برهان صدّیقین حکماء نوشته شده است که تا برگ 89 ب ادامه دارد. سپس رسالۀ طوسی در ردّ ایرادات کاتبی کتابت شده که در برگ 91 آ خاتمه یافته و پس از آن رسالۀ دوم کاتبی در پاسخ به ایرادات طوسی آغاز میشود. در برگ 94 ب رسالۀ دوم کاتبی به انجام رسیده و بلافاصله پس از آن پاسخ دوم خواجه نصیرالدّین طوسی نوشته شده است که این رساله در برگ 97 آ پایان مییابد. در این نسخه نیز مکاتبات پنجم و ششم کتابت نشده است. کاتب این مجموعۀ خطّی در فهرستمطالبی که برای رسالههای مندرِج در آن تدارک دیده است از مجموع این چهار مکاتبۀ طوسی و کاتبی با عنوان «رسالة لنجمالدّین الکاتبی فی إثبات واجبالوجود وأخری لخواجه فی الاعتراضات علیها و أخری له أیضاً فی الجواب عن الاعتراضات» یاد کرده است.
همچُنین در این مجموعۀ خطّی چند رسالۀ دیگر از خواجه نصیرالدّین طوسی نیز کتابت شده است که به دلیل اهمّیّت و قدمت نسخه بسیار شایان توجّه است و باید در تصحیح این رسالهها از آن استفاده شود. این رسالهها عبارتند از:
1) (از برگ 97 ب تا 98 آ) رسالۀ «إثبات العقل المفارق» یا «إثبات العقل المجرّد» که چند بار به چاپ رسیده است.52
2) (از برگ 98 آ تا 99 آ) رسالهای از خواجه که پیش از این تحت نام «ربط الحادث بالقدیم» منتشر شده است.53
3) (از برگ 100 ب تا 106 ب) پاسخ خواجه به پرسشهای صدرالدّین قونوی که این پاسخها پیشتر هم در المراسلات بین صدرالدّین القونوی و نصیرالدّین الطوسی54 به چاپ رسیده و هم زیر نام «أجوبة نصير الدّين الطوسىّ عن مسائل صدر الدّين القونوى» منتشر شده است.55 از نسخۀ مورد گفتوگو در هیچ یک از دو ویراستِ یادشده بهره گرفته نشده و با توجّه به قدمت این نسخه لازم است در ویراستهای بعدی از این مکاتبات از نسخۀ حاضر نیز استفاده شود.
4) (از برگ 108 ب تا 111 آ) متن أجوبة مسائل علی بن سلیمان بحرانی و پس از آن (از برگ 111 آ تا 119 آ) رسالۀ خواجه در پاسخ به پرسشهای علی بن سلیمان و شرح رسالۀ احمد بن علی بن سعید بن سعادة بحرانی معروف به شرح مسألة العلم. هر دو رساله قبلاً بهچاپ رسیده است.56
5) (برگ 119 آ) متنی کوتاه (14 سطر) در منطق از خواجه نصیر دربارۀ عکس سالبۀ کلّیه که با این عبارت آغاز می شود: «و أجاب عن الشک الوارد فی عکس السالبة الکلیّة الدائمة مولانا سلطان الحکماءالأفاضل قدوة المحقّقین نصیرالملة والدین برد الله مضجعه قال: إمکان صدق اللازم إنما یلزم علی تقدیر إمکان صدق الملزوم ... ». این متن ظاهراً تاکنون منتشر نشده است.
در ادامه (از برگ 119 ب تا 124 آ) رسالهای منطقی با عنوان «حل الشکوک فی التصور و التصدیق» از سراجالدّین محمّد بن شرفشاه حسینی نوشته شده است که با این عبارت خاتمه یافته: «تمت رسالة حل الشکوک فی التصور و التصدیق من إملاء الأستاذ المولى ملك السادة أفضل المتأخرين سراج الدين محمد بن شرفشاه الحسينی رحمه الله رحمة واسعة». مرحوم میرزا عبدالله افندی اصفهانی نسخهای از همین رساله را که در سال 693 هجری قمری نوشته شده بوده با عین انجامۀ پیشگفته دیده بوده است.57 این رساله تا آنجا که راقم این سطور میداند بهچاپ نرسیده است.
از برگ254 آ تا 262 آ رسالۀ صدرالدّین قونوی موسوم به الرسالة الهادیة58 در تعلیق و نقد بر پاسخ خواجه نصیر به پرسشهای او کتابت شده است.
6) (برگ 273 ب) متن کوتاهی منطقی در 16 سطر دربارۀ اقسام ششگانۀ دلالت لفظ مرکّب بر مفهومش که با این عبارت شروع میشود: «من کلام المولی المحقّق العلامة نصیرالحق والملة والدین محمد بن محمد الطوسی قدّس نفسه وروض رمسه اعلم أن دلالة اللفظ المرکب علی مفهومه تابعة لدلالة جزئیه علی جزئی مفهوم .... ». این نگاشته تا آنجا که راقم این سطور میداند بهطبع نرسیده است.
7) (برگ 274 آ) متنی چند سطری که با این عبارت آغاز میشود: «الحرارة تفعل فی الرطب سوادا ... ». ظاهراً این متن قسمتی کوتاه از أجوبة المسائل الطبّیّة است که قبلاً منتشر شده است.59
8) در ادامۀ متن قبلی دو مکتوب چند سطریِ موجز به زبان فارسی از کلمات خواجه نصیر نوشته شده است. ظاهراً این دو نوشتۀ کوتاه تاکنون منتشر نشده است و از اینرو نقل آنها خالی از فایده نیست:
1_ «من کلماته أیضاً در اثبات وجود شخصی در نوع انسان که در اکمال خود محتاج به عالِمی نباشد: اگر هر شخصی در اکمال خود به غیر محتاج باشد دَور یا تسلسل لازم آید و هر دو مُحالاند. و وجود کمالات در نوع انسان ظاهرست پس شخصی که در اکمال خود به مثل خود محتاج نباشد ظاهر باشد. و حکما بدین اشارت کردهاند تا صاحب قوۀ قدسی را از نوع بشر، بمجرّد التفات نفس، بی وسیلت اکتساب و به چشمِ طلب حقایق، معارف باصلها روشن باشد. و بعضی اولیا بدین معنی ایما کردهاند کی [= که] خداوندِ علمِ لدنّی را بی واسطۀ تعلیم، همۀ علوم حاصل بود».
2_ «در علم حکمت در کتاب نفس مقرّر شده است که واضحترینِ معارف و درستترینِ تعقّلات معرفت مجرّداتست به وجود خود که درین باب استدلال و اکتساب را مدخلی نیست. و در علم منطق در کتاب برهان مقرّر شده است کی [= که] علم یقینیِ مکتسب آنست کی [= که] از علّت معلول را بشناسند و هرچ [=هرچه] نه به طریق استدلال از علّت بر معلول کنند یقین مطلق نباشد. درین مقام چون سخن در معرفت علّت اولی میرود و او را علّت نیست، پس به اعتراف حکیم معرفت علّت اولی یقینی نباشد».
9) در پایان صفحۀ یادشده یک متن منطقی چند سطری به زبان عربی دربارۀ تقابل مفردات نوشته شده که عبارت آغازین آن چُنین است: «تقابل المفردین بالسلب و الإیجاب .... ». این چند سطر هم ظاهراً تاکنون در جایی به چاپ نرسیده است.
10) (برگ 274 ب) متنی کوتاه در ابطال تسلسل که پیش از این بخشی از آن تحت نام «العلل و المعلولات المترتبة» بهچاپ رسیده است.60 در نسخۀ حاضر متن پیشگفته حدود هفت سطر نسبت به متن منتشر شده افزونتر دارد و احتمالاً صورت کامل این متن باشد.
11) (برگ 274 ب _ 275 آ) رسالۀ خواجه به جمالالدّین جیلی که متن آن پیشتر چاپ شده است.61
12) (برگ 275) نامۀ خواجه به شمسالدّین خسروشاهی که در آن سه پرسش فلسفی را مطرح نموده است. در نسخۀ مورد گفتوگو تاریخ نگارش نامه غرّۀ رمضان سال 644 هجری قمری ثبت شده است. این نامه قبلاً بهچاپ رسیده است.62
13) (برگ 276 آ _ 277 آ) رسالۀ خواجه به اثیرالدّین اَبهَری ذیل این عنوان کتابت شده است: «این نامه هم استاد علامه نصیر الحقّ والملة والدین نوشت باستاد فاضل اثیرالملة والدین الابهریّ». در پایان نامه کاتب تاریخ نگارش نامه را ذی القعدۀ سال 602 (؟) ثبت کرده: «و این نامه باثیرالدّین نوشته شد فی ذی القعده سنة اثنین و ستمائة» که ظاهراً رقم دهگان شمارۀ سال از قلم فرو افتاده است و تاریخ نادرست 602 را رقم زده است. این نامه پیشتر منتشر شده است.63
در ادامۀ برگ 277 آ تا پایان 277 ب رسالهای موسوم به «کشف الغطاء لإخوان الصفاء» آمده که در پایان آن کاتب تذکار داده که برخی نگارش این رساله را به شمسالدّین کیشی نسبت دادهاند. این در حالی است که در منابع دیگر از ابن عربی64 و شیخ شهابالدّین سهروردی65 نیز به عنوان نویسندۀ این رساله نام برده شده است.
در دنبالۀ رسالۀ یادشده از برگ 278 آ تا 284 ب شرح شمسالدّین کیشی بر رسالۀ إثبات العقل المجردِ خواجه به نام «روضة الناظر» کتابت شده است. این شرح پیش از این بهطبع رسیده است.66
4_ دو تحریر از مکاتبات فلسفیِ طوسی و کاتبی در جامۀ چهار ویراستِ غیر انتقادی
تا آنجا که راقم این سطور میداند مکاتبات فلسفی طوسی و کاتبی دستکم چهار مرتبه در قالب ویراستهای مختلف بهچاپ رسیده است. این ویراستها تاکنون بهتفصیل معرّفی و ارزیابی نشده است. حتّی در کتابشناسیهایی هم که در خصوص آثار خواجه نصیرالدّین طوسی انتشار یافته است اغلب تنها به یک ویراست از آن مکاتبات اشاره شده است.67 ازاینرو در ادامه به معرّفی و ارزیابی این ویراستها میپردازیم.
چنانکه پیشتر بیان شد، از مکاتبات فلسفی طوسی و کاتبی یک تحریر اصلی و یک تحریر تلفیقی در دست است. تحریر اصلی این مکاتبات تاکنون دستکم سه مرتبه و تحریر تلفیقی نیز یکبار به چاپ رسیده است که در ادامه هر یک را جداگانه بررسی میکنیم.
4_1_ ویراست نخست
نخستین بار مکاتبات طوسی و کاتبی توسّط محقّقی اسپانیایی به نام لوسیانو رُبیو (Luciano Rubio) در طی سالهای 1951 _ 1952 میلادی با مشخّصات زیر منتشر شد:
Rubio, Luciano: “Una controversia del siglo XIII sobre el valor de la prueba de la existencia del ser necesario (Text and translation of five rasāʾil by Naşīraddin at-Tusī and Najmaddīn al-Kātibī)”, La Ciudad de Dios (El Escorial) 163, 1951. pp. 119-160; 329-354; 529-570; 164, 1952, pp. 93-128.
در این ویراست متن عربی پنج رسالۀ نخست این مکاتبات به همراه ترجمۀ اسپانیایی آنها به طبع رسیده است. همین ویراست مجدّد در ضمن مجلّد 89 از مجموعۀ فلسفۀ اسلامی زیر نظر فؤاد سِزگین در آلمان بازچاپ شده است (نگرید به: تصویر شمارۀ 7).68
ویراست لوسیانو رُبیو تنها بر اساس یک نسخه از این مکاتبات فراهم آمده و فاقد متن مکاتبۀ ششم است. اگرچه تلاش مصحّحِ فرنگیِ این مکاتبات که با همّت خویش در حدود هفتاد سال پیش آن رسالهها را همراه با ترجمۀ اسپانیایی منتشر کرده است شایستۀ ستایش و سزاوار بزرگداشت است، این امر بههیچروی موجب چشمپوشی از خطاها و لغزشهای وی در کار تصحیح آن مکاتبات نمیشود. در ادامه، شماری از اَغلاط و أخطاء وارد در ویراست لوسیانو رُبیو از نخستین مکاتبۀ کاتبی و طوسی فهرست میشود. ارجاعات ما به این ویراست بر اساس بازچاپ آن در ضمن مجلّد 89 از مجموعۀ فلسفۀ اسلامی است. در هر مورد زیر ضبط نادرست خطی کشیده شده است و صورت درست آن در سوی مقابل نشان داده شده:
1) ص 56، س 5: «و الثّاني بطلان» ← باطل.
2) ص 58، س 2: «و اعلم أنّ هذا الإيراد ليس واردا على النّظم الطبيعى» ← البرهان.
3) ص 58، س 4: «يلزم أحد الأمور الثّالثة» ← الثلاثة.
4) ص 59، س 2: «فلا نسلّم أنّه بطلان» ← باطل.
5) ص 60، س 3: «يكون موجودا لذاته واجبا» ← واجبا لذاته.
6) ص 61، س 5: «يلزم أحد الأمور الثّالثة» ← الثلاثة.
7) ص 63، س 3_4: «و إمكان ذلك المجموع مستلزم لأن یكون علّته إمّا نفسه، أو أمر داخل أو أمر خارج عنه» ← تکون / أمراً داخلاً فیه / أمراً خارجاً.
8) ص 65، س 7: «لكلّ واحد من تلك الممكنات علّة موجدة ممكنة ← موجودة.
9) ص 72، س 1: «ضرورة توقعه على بقيّة الأجزاء» ← توقّفه.
10) ص 72، س 9: «فالعلّة التّامة لذلك المجموع استحال أن تكون داخله فيه» ← أمراً داخلاً.
11) ص 72، س آخر: «لانتفاء خارج موجود عن هذا المجموع» ← موجود خارج.
12) ص 73، س 7: «لكان بينه و بين واحد من علله الموجودة فى تلك السلسة علل غير متناهية» ← السّلسلة.
13) ص 73، س 8: «ذلك يستلزم انحصار غير المتناهی فيما بين حاضرین» ← طرفين حاصرين.
14) ص 73، س 10: «فهو أيضاً بطلان» ← باطل.
15) ص 74، س 2: «لا نسلّم أنّ القسم الأوّل بطلان» ← باطل.
16) ص 79، س 6: «لتوقّف كون البارى موجدا للعالم على أمر حارث، و ذلك الحارث يتوقّف وجوده على حادث آخر» ← حادث / حادث.
17) ص 81، س 8: «موجدا لفذا الحادث اليومى» ← لهذا.
18) ص 81، س 9: «یبيّن كلّ واحد من المقامين تعين ما ذكرتموه» ← بعین.
19) ص 83، س آخر: «ألا یرى أنّ الهارب من السّبع» ← تری.
20) ص 78، س 6: «كونه بحاله ليس وجوده و لا عدمه من ذاته» ← بحالة.
همچُنین، برخی از افتادگیهای مشهود در ویراست مزبور به قرار زیر است. در هر مورد، زیر عبارت از قلم افتاده در ویراست رُبیو خط کشیده شده است:
1) ص 61، س آخر: «يلزم من صدق هذه الشّرطيّة أن يكون فى الوجود موجود واجب لذاته، فتردّد إمّا فى اللازم أو فى الملزوم» ← «يلزم من صدق هذه الشّرطيّة أن يكون فى الوجود موجود واجب لذاته، لأنّ اللّازم فيها إن كان هو الدّور، و الدّور باطل، فينتفى ملزومه و يلزم من انتفائه أن يكون ذلك الموجود أو مؤثّره أو مؤثّره واجبا لذاته. و إن كان موجود واجب لذاته، فيردّد إمّا فى اللازم أو فى الملزوم».
2) ص 61، س 6: «أو التسلسل» ← «التسلسل الواحد».
3) ص 62، س 3: «إنّ ذلك الموجود أو مؤثّره إن كان واجبا لذاته فقد حصل المطلوب» ← «إنّ ذلك الموجود أو مؤثّره أو مؤثّر مؤثّره إن كان واجبا لذاته فقد حصل المطلوب».
4) ص 65، س 5: «لو لم يكن فى الوجود موجود واجب لذاته یلزم انحصار الموجودات فى الممكنات، و لو انحصر الموجودات فى الممكنات لزم أحد المجموعات الثّلاثة، و هو إمّا انحصار الموجودات فى الممكنات مع الدّور، أو الانحصار المذكور إمّا مع تسلسل واحد، أو مع تسلسلات فوق واحدة. أمّا الصّغرى فضروريّة و أمّا الكبرى ... » ←
«لو لم يكن فى الوجود موجود واجب لذاته لزم انحصار الموجودات فى الممكنات، و لو انحصرت الموجودات فى الممكنات لزم أحد المجموعات الثّلاثة، و هو إمّا انحصار الموجودات فى الممكنات مع الدّور، أو الانحصار المذكور إمّا مع تسلسل واحد، أو مع تسلسلات فوق واحدة. و هما ينتجان: لو لم يكن فى الوجود موجود واجب لذاته يلزم أحد المجموعات الثّلاثة. و هو امّا انحصار الموجودات فى الممكنات مع الدّور أو هذا الانحصار إمّا مع تسلسل واحد أو مع تسلسلات فوق واحدة. أمّا الصّغرى فضروريّة و أمّا الكبرى ... ».
5) ص 70، س 3: «و ما ذكرناه على طريق النّقض تركناه فاقتصرناه على المنع» ← «و ما ذكرناه من الصّورة لا نذکره على طريق النّقض بل علی طریق مستند المنع ولو ذکرناه علی طریق النقض تركناه و اقتصرنا على المنع».
6) ص 75، س 10: «أمّا الأولى فلزيادتها عليها بمقدار متناه و قد فرضنا غير متناه» ← «أمّا الأولى فلزيادتها عليها بمقدار متناه و وجوب تناهى الزائد على المتناهى بمقدار متناه، و قد فرضتا غير متناهيين».
7) ص 76، س 2: «لعجزنا توهّم الانطباق» ← «لعجزنا عن توهّم الانطباق».
8) ص 77، س 7: «لوجوب افتقار المعلول إلى العلّة، فيلزم افتقار كلّ واحد منهما إلى الآخر» ← «لوجوب افتقار الكلّ إلى الجزء، فلو كان فرد من أفراده علّة له لكان هو مفتقرا إلى ذلك الفرد، لوجوب افتقار المعلول إلى العلّة، فيلزم افتقار كلّ واحد منهما إلى الآخر».
9) ص 80، س 1: «و ذلك الحادث على حادث آخر» ← «و ذلك الحادث يتوقّف على حادث آخر».
10) ص 82، س 3 _ 5: «لو كان كذلك لتوقّف على حادث آخر، و ذلك الحادث على حادث آخر قبله و إلّا لكان أزليّا» ← «لو كان كذلك لتوقّف كلّ حادث على حادث، و ذلك الحادث توقف على حادث آخر قبله و إلّا لكان أزليّا».
اشکالات پیشگفته تنها بخشی از اغلاط و نادرستیهای موجود در ویراست لوسیانو رُبیو است و اگر چهار مکاتبۀ دیگر این سلسله مکاتبات را نیز با دقّت بررسی کنیم حتماً میزان خطاها و لغزشهای وی در ویراستی که ارائه کرده است به چند برابر آنچه گذشت بالغ میشود. بر این اساس، آشکارا میتوان گفت که ویراست رُبیو از مکاتبات طوسی و کاتبی ویراستی عالمانه و انتقادی و معتبر نیست. اگر رُبیو که در حدود هفتاد سال پیش به تصحیح این مکاتبات دستیازیده بوده است به نسخههای بیشتر و بهتری از آنها دسترسی میداشت و از آنها در ویراست خود بهره میبرد بهاحتمال زیاد میتوانست ویراستی بهمراتب استوارتر و بهتر از آنچه ارائه کرده است فراهم آورد.
4_2_ ویراست دوم
دومین ویراست از متن مکاتبات طوسی و کاتبی در سال 1956 میلادی به اهتمام شیخ محمّدحسن آلیاسین در بغداد با مشخّصات زیر انتشار یافت:
مُطارَحات فلسفیّة بین نصیرالدّین الطوسی و نجمالدّین الکاتبی (نفائس المخطوطات، المجموعة السابعة)، بتحقیق: الشیخ محمّدحسن آلیاسین، مطبعة المعارف، بغداد، 1375 _ 1956، 68 ص.
این ویراست نیز شامل پنج مکاتبۀ نخست است و در آن مکاتبۀ ششم، یعنی پاسخ طوسی به اعترافنامۀ کاتبی چاپ نشده است. ویراست آلیاسین از مکاتبات تنها بر اساس یک نسخه متعلّق به کتابخانۀ شخصی رشید الصفار المحامی فراهم آمده که تاریخ اتمام کتابت آن در ترقیمۀ کاتب سال 1131 هجری قمری قید شده است. نسخۀ مزبور با اغلاط و افتادگیهای خُرد و کلانِ قابل توجّهی همراه است که همین امر موجب آشفتگی و نااستواری ویراست فراهم آمده بر بنیاد آن شده است. در ادامه فقط از باب نمونه به چند مورد از افتادگیهای کلان مشهود در ویراست آلیاسین اشاره میشود تا ضعف و بیاعتباری آن تصحیح آشکار گردد. در هر مورد، در زیر عباراتی که از ویراست آلیاسین افتاده است خطّی کشیده شده است:
1) ص 5، س 7:
ضبط ناقص عبارت در ویراست آلیاسین: «يلزم من صدق هذه الشّرطيّة أن يكون فى الوجود موجود واجب لذاته، فيردّد إمّا فى اللازم أو فى الملزوم».
ضبط کامل و درست عبارت: «يلزم من صدق هذه الشّرطيّة أن يكون فى الوجود موجود واجب لذاته، لأنّ اللّازم فيها إن كان هو الدّور، و الدّور باطل، فينتفى ملزومه و يلزم من انتفائه أن يكون ذلك الموجود أو مؤثّره أو مؤثّره واجبا لذاته. و إن كان هو وجود موجود واجب لذاته، فيردّد إمّا فى اللازم أو فى الملزوم».
2) ص 6، س 17:
ضبط ناقص عبارت در ویراست آلیاسین: «لو لم يكن فى الوجود موجود واجب لذاته یلزم انحصار الموجودات فى الممكنات، و لو انحصرت الموجودات فى الممكنات لزم أحد المجموعات الثّلاثة، و هو إمّا انحصار الموجودات فى الممكنات مع الدّور، أو الانحصار المذكور إمّا مع تسلسل واحد، أو مع تسلسلات فوق واحدة. أمّا الصّغرى فضروريّة و أمّا الكبرى ... ».
ضبط کامل و درست عبارت: «لو لم يكن فى الوجود موجود واجب لذاته لزم انحصار الموجودات فى الممكنات، و لو انحصرت الموجودات فى الممكنات لزم أحد المجموعات الثّلاثة، و هو إمّا انحصار الموجودات فى الممكنات مع الدّور، أو الانحصار المذكور إمّا مع تسلسل واحد، أو مع تسلسلات فوق واحدة. و هما ينتجان: لو لم يكن فى الوجود موجود واجب لذاته يلزم أحد المجموعات الثّلاثة. و هو امّا انحصار الموجودات فى الممكنات مع الدّور أو هذا الانحصار إمّا مع تسلسل واحد أو مع تسلسلات فوق واحدة. أمّا الصّغرى فضروريّة و أمّا الكبرى ... ».
3) ص 11، س 8:
ضبط ناقص عبارت در ویراست آلیاسین: «أمّا الأولى فلزيادتها عليها بمقدار متناهٍ، و قد فرضنا غير متناهٍ من ذلك الطرف. هذا خلف محال.».
ضبط کامل و درست عبارت: «أمّا الأولى فلزيادتها عليها بمقدار متناهٍ و وجوب تناهى الزائد على المتناهى بمقدار متناه، و قد فرضتا غير متناهيتين من ذلك الطرف. هذا خلف محال.».
4) ص 11، س 13:
ضبط ناقص عبارت در ویراست آلیاسین: «الممكن من حيث أنّه ممكن موجود، و يلزم منه وجود موجود ممكنٍ جزءٍ من هذا الممكن.»
ضبط کامل و درست عبارت: «الممكن من حيث إنّه ممكن موجودٌ. و يلزم منه وجود موجود واجب لذاته. أمّا المقدّمة الأولى، فلأنّ هذا الممكن موجود، و الممكن من حيث إنّه ممكن جزء من هذا الممكن.».
5) ص 14، س 14:
ضبط ناقص عبارت در ویراست آلیاسین: «لو كان كذلك لتوقّف كلّ حادث، على حادث لا إلى نهاية. و إنّه محال.».
ضبط کامل و درست عبارت: «لو كان كذلك لتوقّف كلّ حادث، على حادث، و ذلك الحادث توقف على حادث آخر قبله و إلّا لكان أزليّا. و ذلك الحادث الثاني على حادث آخر قبله. فقبل كلّ حادث حادث آخر لا إلى نهاية و إنّه محال.».
6) ص 14، س 19:
ضبط ناقص عبارت در ویراست آلیاسین: «لو لم يكن جميع ما يتوقّف على حادث، و ذلك الحادث على حادثٍ آخر؛ فقبل كلّ حادثٍ حادثٌ لا إلى نهاية.».
ضبط کامل و درست عبارت: «لو لم يكن جميع ما يتوقّف عليه كون البارى موجداً للعالم حاصلاً فى الأزل لتوقّف على حادث، و ذلك الحادث على حادث آخر؛ فقبل كلّ حادث حادثٌ لا إلى نهاية.».
7) ص 22، س 12:
ضبط ناقص عبارت در ویراست آلیاسین: «فقد تبيّن أنّ الموضع الّذي يبحث عنه یكون المؤثّر فى المجموع من حيث هو مجموع بوساطة الأجزاء.».
ضبط کامل و درست عبارت: «فقد تبيّن أنّ الموضع الّذي يبحث عنه یكون المؤثّر فى المجموع مؤثّراً فى كلّ أجزائه. و هاهنا لا يتصوّر أن يكون المؤثّر فى المجموع من حيث هو مجموع شيئا غير الأجزاء.».
8) ص 25، س 4:
ضبط ناقص عبارت در ویراست آلیاسین: «و كذلك كون الحاصل من تضعيف الأمر مراراً غير متناهية ناقصاً من الحاصل من تضعيف الألفين مراراً غير متناهية لا ينافى عدم تناهيهما لا غیر».
ضبط کامل و درست عبارت: «و كذلك یكون الحاصل من تضعيف الألف مراراً غير متناهية ناقصا من الحاصل من تضعيف الألفين مراراً غير متناهية لا ينافى عدم تناهيهما لوقوع الزّيادة و النّقصان فيهما من الجهة الّتي هما بتلک الجهة متناهیان و فیها الألف و الألفان و وقوعهما فی الجهة التی هما بتلك الجهة غیر متناهيين و یوجب لا تناهیهما لا غیر.».
9_ ص 26، س 4:
ضبط ناقص عبارت در ویراست آلیاسین: «الممكن من حيث أنّه ممكن لا يكون موجوداً و لا معدوماً و لا جزءاً من هذا الممكن، و لا يصحّ أن يوصف بشيء غيره».
ضبط کامل و درست عبارت: «الممكن من حيث إنّه ممكن لا يكون موجودا و لا معدوما و لا جزءا من هذا الممكن، و لا يصحّ عليه القسمة بأنّه واجب أو ممكن. و ذلك أنّ الممكن المقيّد بهذه الحيثيّة لا يصحّ أن يوصف بشيء غيره».
10_ ص 44، س 7:
ضبط ناقص عبارت در ویراست آلیاسین: «ينطبق مراتب العلل بأسرها على مراتب المعلولات [بلا ازدیاد] بشيء أصلا. و نبيّن ذلك فى الجملتين غير المتناهيتين.».
ضبط کامل و درست عبارت: «ينطبق مراتب العلل بأسرها على مراتب المعلولات و لا يزيد مراتب العلل على مراتب المعلولات بشيء أصلا. و نبيّن ذلك فى الجملتين المتناهيتين، ليظهر ذلك فى الجملتين غير المتناهيتين.».
11_ ص 44، س 13:
ضبط ناقص عبارت در ویراست آلیاسین: «فإذا جعلنا المرتبة الأولى من العلل مبدءاً للجملة الحاصلة من مراتب المعلولات... ».
ضبط کامل و درست عبارت: «فإذا جعلنا المرتبة الأولى من العلل مبدأً للجملة الحاصلة من مراتب العلل و المرتبة الأولى من المعلولات مبدأً للجملة الحاصلة من مراتب المعلولات.».
در ویراست آلیاسین اغلاط و افتادگیهای پرشمار دیگری نیز وجود دارد که با توجّه به موارد پیشگفته نیازی به بازگفت آنها نیست. اگر مرحوم آلیاسین از دیگر نسخههای این مکاتبات که از آنها آگاه بوده نیز در تصحیح خود بهره میگرفت یقیناً میتوانست ویراست استوارتری عرضه نماید.
4_3_ ویراست سوم
سومین ویراست از تحریر اصلی مکاتبات طوسی و کاتبی به اهتمام مرحوم شیخ عبدالله نورانی در تهران و در سال 1383 هجری شمسی در ضمن مجموعه رسائلی از خواجه نصیرالدّین طوسی با مشخّصات زیر منتشر شد:
طوسی، نصیرالدّین، أجوبة المسائل النصیریة (مشتمل بر 20 رساله)، به اهتمام: عبدالله نورانی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، چاپ اوّل: 1383، صص 109 _ 154.
در این ویراست برای نخستین بار هر شش مکاتبه بهطور کامل چاپ شده است. مُصَحِّح اگرچه در مقدّمۀ خود به شناسایی سه نسخه از مکاتبات طوسی و کاتبی اشاره کرده است69، به دستنوشت اساس تصحیح خود هیچ تصریحی ننموده و از آنجا که هیچ نسخهبدل و سازوارۀ انتقادی نیز ارائه ننموده به نظر میرسد که ویراست خود را تنها بر مبنای یک نسخه عرضه کرده است.
ویراست شیخ عبدالله نورانی از مکاتبات فلسفی طوسی و کاتبی براستی ویراستی غیر انتقادی و مغلوط و عیبناک است و عبارتهای مبهم و نامفهوم بسیار دارد. برای اینکه میزان نادرستیها و افتادگیهای ویراست مرحوم نورانی _ که هماکنون متداولترین ویراست از مکاتبات طوسی و کاتبی است _ آشکار گردد در ادامه فهرستی از آنها ارائه میشود. به منظور تشخیص اغلاط ویراستِ مورد بحث از دو نسخۀ کهن این مکاتبات که پیشتر معرّفی کردیم، یعنی دستنوشت شمارۀ 3191 کتابخانۀ فاتح و نسخۀ موجود ضمن مجموعۀ خطّی شمارۀ 4862 کتابخانۀ ایاصوفیه بهره بردهایم.
کلید واژهها: مکاتبات فلسفی، نصیرالدّین طوسی، نجمالدّین کاتِبی، برهان صدّیقین، استحالۀ تسلسل، حلّ مشکلات الإشارات، رسائل خواجه نصیرالدّین طوسی.
مقام والای علمی دانشمند و حکیم پرآوازۀ شیعۀ امامی، خواجه نصیرالدّین طوسی (د: 672 ه.ق.) و مرجعیّت و تبحّر او در بسیاری از دانشها نزد عالمان مسلمان عصر وی مسلّم و معروف بوده است. این مرجعیّت و اقتدار علمیِ خواجه را از شمار زیاد مکاتبات او با سایر دانشمندان علوم مختلف و انواع پرسشهای علمی که آنان به پیشگاه خواجه مطرح میکرده و از وی طلب پاسخ و حلّ مشکل مینمودهاند نیز بهخوبی میتوان دریافت. بیگمان یکی از دلایل مهمّ جایگاه رفیع و مقام مَنیع خواجه نزد عالمان مذاهب مختلف اسلامی و ارج و احترامی که آنان همواره برای وی میگزاردهاند رُتبت و منزلت علمی وی در شاخههای گوناگون خاصّه علوم عقلی بوده است. مجموع مکاتبات علمی خواجه با دانشوران معاصر او هماینک بخش سترگی از میراث علمی گرانسنگ خواجه نصیرالدّین طوسی بهشمار میآید که هم منبعی غنی برای شناخت اندیشههای خواجه است و هم تکاپوهای علمی و پویاییهای اندیشگی دانشیمردان روزگار او را بازتاب میدهد.
شمار زیادی از مکاتباتی که از خواجه نصیر برجا مانده عبارت است از پاسخهای او به پرسشهایی که دیگران از وی پرسیدهاند و در موارد اندکی نیز این مکاتبات مربوط است به پرسشهای او از برخی عالمان معاصر خودش. امّا تعداد مکاتبات و مراسلات چندگانۀ طوسی با یکی از عالمانِ غیر شیعیِ عصر خودش که در طی آنها تبادل پرسش و پاسخها چند نوبت استمرار پیدا کرده باشد بسیار محدود است و حتّی نمونههای مشابه آن را از سایر عالمان امامی نیز کمتر سراغ داریم و در واقع خواجه نصیر از این حیث در میان دانشمندان امامی ممتاز است. نمونۀ مشهور این مکاتبات چندگانه، مراسلات طوسی با صدرالدّین قونوی است که به چاپ نیز رسیده است. یکی دیگر از چند نمونۀ اندک این مفاوضات و مطارحاتِ سلسلهوار، مکاتبات چندگانۀ طوسی با نجمالدّین کاتبی است در باب تقریری مشهور از برهان صدّیقین برای اثبات وجود خدا. متکلّم و منطقدان نامدار اشعری، نجمالدّین علی بن عمر کاتبی قزوینی (د: 675 ه.ق.) یکی از دانشمندانی بوده است که مکاتبات علمی مختلفی با خواجه نصیرالدّین طوسی داشته. خواجه نصیر و کاتبی از نزدیک با همدیگر آشنایی داشتهاند و کاتبی یکی از چند دانشمندی بوده که خواجه خود از آنها برای همکاری در رصدخانۀ مراغه دعوت کرده بوده است.1
نگرید به: الصَّفَدى، خليل بن أيبَک، الوافی بالوفیات، ج 1، ص 182؛ الکُتُبی، محمّد بن شاکر، فَوات الوفیات، ج 3، 251.
بخشی از مکاتبات منطقی کاتبی با خواجه نصیرالدّین طوسی را نگرید در: «مطارحات منطقیّة بین نجمالدّین دبیران الکاتبی القزوینی و نصیرالدّین الطوسی»، چاپ شده در: محقّق، مهدی؛ ایزوتسو، توشیهیکو، منطق و مباحث الفاظ، صص 277 _ 285.
برای مکاتبات و پرسشهای طبیعی و طبّی کاتبی از خواجه نصیر نگرید به: طوسی، نصیرالدّین، أجوبة المسائل النصیریة، صص 155 _ 158 و صص 168 _ 172.
«و اعترض الإمام نجم الدين القزوينىّ _ أدام اللّه سعادته _ على هذا البرهان فقال: ... ... أجاب مُلخِّص البرهان عن المعارضة: بأنّا ... ... و اعلم أنّ هذا الإمام لمّا وقف على هذين الجوابين اعترف بصحّتهما و سقوط الاعتراض على البرهان المذكور.». ابنمَیثم البحرانی، کمالالدّین مَیثم بن علی، قواعد المرام فی علم الکلام، صص 176 _ 178.
از مکاتبات چندگانۀ طوسی با نجمالدّین کاتبی در باب برهان صدّیقین دو تحریر، یکی اصلی و دیگری تلفیقی در دسترس است که تاکنون در قالب چهار ویراست منتشر شده. گزارشی مختصر از محتوای این مکاتبات و معرّفی دو تحریرِ اصلی و تلفیقی آنها و همچُنین ارزیابی چهار ویراستِ عرضهشده از مکاتبات مزبور موضوع اصلی مقال حاضر است.
گفتنی است که مرحوم میرزا عبدالله افندی اصفهانی به سلسلهای دیگر از مکاتبات فلسفی طوسی و کاتبی نیز اشاره کرده است که اکنون اطّلاع دقیقی از آنها در دست نیست. او پس از نام بردن از مکاتبات طوسی و کاتبی در مسألۀ توحید (همان اثبات واجب تعالی)، در زمرۀ تصانیف خواجه نصیر از پاسخهای او به پرسشهای کاتبی در مسائل غامض و دشوار حکمت یادکرده که افزون بر هفت مسأله بوده است. بنا به گزارش وی، این پرسش و پاسخها در قالب دو مکاتبه انجام گرفته بوده است و دیباجۀ آنها به زبان فارسی نوشته شده بوده. 5
«و من تصانيفه أيضاً جواب رسالة الكاتبي القزويني في مسألة التوحيد، و جوابه الثانية أيضاً على جواب الكاتبي، و قد أثنى كل منهما على الآخر في هذه المراسلات ثناء بليغا. و من تأليفات المحقق الطوسي جواب أسئلة الكاتبي أيضاً في مسائل عويصة من علم الحكمة، تزيد على سبعة مسائل و أجابها الخواجة، و قد أثنى كل واحد منهما على الآخر في هذه المكاتيب ثناءً بليغاً، و ديباجة المكاتبتين فارسية.». افندی الاصبهانی، المیرزا عبدالله، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج 5، ص 162.
1_ نگاهی به محتوای مکاتبات طوسی و کاتبی
موضوع اصلی مکاتبات و مباحثات فلسفی طوسی و کاتبی بررسی میزان اعتبار و صحّت مقدّمات تقریری معروف از برهان صدّیقین برای اثبات وجود خدا است. این تقریر از برهان صدّیقین که صورت نخستین آن ابتدا در کتاب نجاة و رسالۀ المبدأ و المعاد و با اندکی تفاوت در الإشارات و التنبیهاتِ شیخالرئیس بوعلی سینا (د: 428 ه.ق.) مطرح شده است6
نگرید به: ابنسینا، حسین بن عبدالله، النجاة، صص 567 _ 568؛ همو، المبدأ و المعاد، صص 22 _ 23؛ همو، الإشارات والتنبیهات، صص 266 _ 268.
الرازی، فخرالدّین، معالم أصول الدّین، صص 49 _ 50.
«أمّا بعد حمد اللّه و الثّناء عليه بما هو أهله و مستحقّه، و الصّلاة على نبيّه محمد و آله. فهذه رسالة، حرّرتها بالتماس بعض مَن شاركتُهم فى البحث من العلماء _ أدام اللّه فضائلهم_ فى مباحث تتعلّق بالبرهان الّذي ذكره الأوائل فى إثبات وجود واجب الوجود.».
کاتبی در رسالۀ یادشده نخست به تقریر این برهان _ که وی آن را به حکمای متقدّم یا بهاصطلاح «أوائل» منسوب داشته است _ پرداخته و سپس ایراداتی چند بر آن وارد کرده است. متن این تقریر از برهان صدّیقین آنگونهکه کاتبی گزارش نموده چُنین است:
«إعلم أنّ الأوائل قالوا فى إثبات هذا المطلوب العظيم: لا شكّ فى وجود موجود، فذلك الموجود إن كان واجباً لذاته فقد حصل المطلوب، و إن كان ممكناً لذاته فقد افتقر إلى مؤثّر؛ فذلك المؤثّر إن كان واجباً لذاته فقد حصل المرام أيضاً، و إن كان ممكناً لذاته افتقر إلى مؤثّر؛ فذلك المؤثّر إن كان بعض ما كان أثراً له لزم الدّور؛ و إنّه محال، لأنّه حينئذٍ يتوقّف كلُّ واحد منهما على الآخر لوجوب تقدُّم المؤثّر بالذّات على الأثر، و يلزم منه تقدُّم كلِّ واحد منهما على نفسه، لأنَّ الموقوف على الموقوف على الشىء موقوف على ذلك الشّىء.
و إن كان ذلك المؤثّر شيئاً آخر غير ما هو أثر له، فلا يخلو: إمّا أن ينتهى إلى موجود واجب لذاته؛ أو يتسلسل إلى غير النّهاية. و الأوّل منه حصول المطلوب أيضاً؛ و الثّاني باطل، و إلّا یحصل مجموع مركّب من أفراد غیر متناهية، و لو كان كذلك لكان ممكناً لذاته، لافتقاره إلى أجزائه الّتی هى غيره، و وجوب استلزام الافتقار إلى الغير إمكانَ المفتقر، و كلُّ ممكن لا بدَّ له من مؤثّر، فلذلك المجموع مؤثِّر، فذلك المؤثِّر إمّا أن يكون نفسَه، أو أمراً داخلاً فيه، أو أمراً خارجاً عنه، و الأوَّل محال؛ لوجوب تقدّم المؤثّر بالذّات على الأثر و امتناع تقدّم الشّىء على نفسه، و الثّانی أيضاً محال، لأنَّ المؤثِّر فى المجموع مؤثِّر فى كلّ جزء من أجزائه، فلو كان أحد أجزاء ذلك المجموع مؤثِّراً فى ذلك المجموع لزم أن يكون مؤثِّراً فى نفسه و مؤثِّراً فيما أثَّر فيه، و كلّ منهما محال؛ أمّا الأوّل فلامتناع تقدّم الشّىء على نفسه، و أمّا الثّاني فلاستلزامه الدّور، و قد أبطلناه.
و لمّا بطل هذان القسمان تعيّن الثّالث؛ و هو أن يكون المؤثِّر فى ذلك المجموع أمراً موجوداً خارجاً عن ذلك المجموع، و الخارج عن جملة الممكنات لا يكون ممكناً لذاته _ و إلّا لكان داخلاً فيه _ بل خارجاً عنه، و هو المطلوب.». 8
الکاتبی القزوینی، نجمالدّین علی بن عمر، «رسالة فی إثبات واجبالوجود»، المطبوعة فی: مطارحات فلسفیة بین نصیرالدّین الطوسی و نجمالدّین الکاتبی، صص 2 _3.
به نظر کاتبی استدلالی که در متن برهان برای ابطال تسلسل بیان شده است، استدلال صحیحی نیست و بطلان تسلسل را ثابت نمیکند.9
همان، ص 4.
همان، صص 5 _ 8.
همان، ص 8.
کاتبی در دنبالۀ رساله به دو برهان معروف دیگر بر بطلان تسلسل، یعنی برهان «تطبیق» و نیز برهان «حیثیّات» شیخ اشراق اشاره کرده است و بر آن دو برهان هم ایراداتی وارد نموده و آن دو را ضعیف و ناتمام ارزیابی کرده است.12
همان، صص 10 _ 11.
همان، صص 12 _ 15.
از گزارشی که در خصوص محتوای رسالۀ کاتبی تقدیم شد معلوم میشود که مضمون این رساله در واقع نقد برهان صدّیقینِ ابنسینا و فخر رازی و بهویژه ردّ چند استدلال معروف بر بطلان تسلسل است و برخلاف ظاهر نام رسالۀ اثبات الواجب که این رساله بدان اشتهار یافته14
برای نمونه شیخ محمّدحسن آلیاسین این رسالۀ کاتبی را زیر عنوان «رسالة فی إثبات واجب الوجود» به چاپ رسانده است. نگرید: همان، ص 1.
قاضی نور الله شوشتری در فهرست آثار خواجه نصیرالدّین طوسی از ردّیّۀ وی بر رسالۀ کاتبی با عنوان «رسالۀ ردّ ایراد کاتبی بر دلیل حکما در اثبات واجب تعالی» یاد کرده است و بدینطریق بهدرستی به مضمون رسالۀ کاتبی اشاره نموده. نگرید به: شوشتری، قاضی نورالله، مجالس المؤمنین، ج 4، ص 515.
یادکردِ این نکته بیفایده نیست که تمام اشکالات کاتبی بر استدلال مطرح در برهان صدّیقین حکماء برای ابطال تسلسل و همچُنین ایرادات وارد بر دو برهان «تطبیق» و «حیثیّات» که وی در مکاتباتش با طوسی بیان کرده است، در اثر دیگر معروف او، یعنی حکمة العین نیز بازگو شده است.16
نگرید به: دبیران کاتبی قزوینی، نجمالدّین، حکمة العین، صص 40 _ 42.
نگرید به: الحلّی، الحسن بن یوسف، إیضاح المقاصد من حکمة عین القواعد، صص 100 _ 102.
همان، صص 105 _ 107.
پس از اینکه کاتبی رسالهاش را در نقد تقریر مذکور از برهان صدّیقین نگاشت، این رساله بهطور اتّفاقی در دسترس خواجه نصیرالدّین طوسی قرار گرفته19
مرحوم مدرّس رضوی در خصوص رسالۀ نخست کاتبی ابراز داشته است که: «علی بن عمر کاتبی قزوینی رسالۀ مختصری در اثبات واجب تألیف نموده و به خدمت خواجه تقدیم کرده است» (مدرّس رضوی، محمّدتقی، احوال و آثار خواجه نصیرالدّین طوسی، ص 469)، به همین نحو مرحوم مدرّسی زنجانی خاطرنشان کرده که کاتبی رسالۀ خود را به خدمت خواجه فرستاده بوده است (مدرّسی زنجانی، محمّد، سرگذشت و عقاید فلسفی خواجه نصیرالدّین طوسی، ص 207) امّا چنانکه از مقدّمه و متن رسالۀ کاتبی برمیآید او این رساله را به خواهش یکی از یارانش نگاشته بوده و خود بهطور مستقیم برای خواجه نفرستاده بوده است.
نگرید به: الصَّفَدى، خليل بن أيبَک، الوافی بالوفیات، ج 1، ص 181؛ الکُتُبی، محمّد بن شاکر، فَوات الوفیات، ج 3، 249 (که در اینجا به اشتباه بجای «الکاتبی» نوشته شده: «الکاشی»).
«طالعتُ الرّسالة الّتی عملها مولانا الإمام نجم الملّة و الدّين؛ علّامة العصر، أفضل العالم، على الكاتب القزوينىّ _أدام اللّه إفضاله_ فى المباحث المتعلّقة بإثبات واجب الوجود لذاته_ جلّت أسماؤه_ ، فوجدتها مشحونة بغرر الدّرر، مشتملة على فرائد الفوائد، فأثبتُّها، و أوردتُ ما سنح لى فى كلّ موضع ممّا يتعلّق به إيراد المستفيدين لا ردُّ المعترضين، ليتحقق لى الحقّ فى ذلك، و اللّه الموفّق و المعين».21
الطوسی، نصیرالدّین، «التعلیقات علی مباحث رسالة الکاتبی»، المطبوعة فی: مطارحات فلسفیة بین نصیرالدّین الطوسی و نجمالدّین الکاتبی، ص 18.
در ادامۀ رساله خواجه توضیحاتی را در خصوص بعض مقدّمات برهان صدّیقینِ مورد بحث ارائه کرده است. پس از آن وی به تقریر برهان صدّیقین در هر دو صورتی که ابطال تسلسل در زمرۀ مقدّمات آن باشد یا نباشد پرداخته است.22
همان، صص 19 _ 20.
همان، ص 22.
در دنبالۀ رساله خواجه به اشکالات کاتبی و دیگران بر برهان تطبیق برای ابطال تسلسل جواب داده است.24
همان، ص 24 _ 25.
الکاتبی القزوینی، نجمالدّین علی بن عمر، «رسالة فی إثبات واجبالوجود»، المطبوعة فی: مطارحات فلسفیة بین نصیرالدّین الطوسی و نجمالدّین الکاتبی، ص 15.
الطوسی، نصیرالدّین، «التعلیقات علی مباحث رسالة الکاتبی»، المطبوعة فی: مطارحات فلسفیة بین نصیرالدّین الطوسی و نجمالدّین الکاتبی، ص 27.
پس از نگارش این ردّیّه بر دست خواجه، نجمالدّین کاتبی از آن باخبر شده و بعد از مطالعۀ پاسخهای خواجه به تدارک جوابی از برای آن ردّیّه پرداخته است. کاتبی در ابتدای این جوابیه از پاسخهای خواجه به ایرادات خودش بر برهان حکماء تمجید کرده و خاطرنشان میکند که خواجه در ضمن پاسخ به آن اشکالات، تحقیقات و تدقیقاتی نموده است بدان پایه که خِرَدهای کامل نیز از درک آنها ناتوانند. سپس میافزاید اگرچه اکتفا به استفاده از آن تحقیقات و فوائد گرانسنگ لازم است، از آنجا که خواجه از باب کمال لطف و تربیت اهل علم خواستار آن شده که آنچه را در خصوص آن فوائد به ذهن میرسد بیان نمایم در اینجا آراء خویش را ابراز میکنم و در عین حال معترفم که از درک کُنه آنچه خواجه اظهار داشته عاجز و ناتوانم.27
«فاعلم أنّه قد اتّفق منّى أن أكتب كلمات على البراهين الّتي ذكرها الحكماء لإثبات واجب الوجود لذاته _جلّت عظمته_ بالتماس بعض الإخوان فى أوراق، و اتّفق أن تشرّفت تلك الأوراق بمطالعة سلطان الحكماء المحققين؛ أفضل المتقدّمين و المتأخّرين؛ برهان الإسلام و المسلمين، نصير الملّة والدّين، محمّد بن محمّد بن الحسن الطوسىّ _ أدام اللّه تعالى ظلاله و ضاعف جلاله_ ، فأجاب عنها بجوابات حقيقة، و أورد عليها سؤالات دقيقة، و بیّن فى أثناء إیراد تلك الأجوبة و الأسئلة تحقيقات و تدقيقات و تقريرات تعجز العقول الكاملة عن فهمها، و الخواطر التّامّة عن دركها و ضبطها، فلمّا ظفرتُ بمطالعتها، و تشرّفت بالوقوف عليها رأيت الواجب الاقتصار على تلك الفوائد النّفيسة الشريفة، و التّمسّك بما نبّه عليه من الحقائق و الدّقائق اللطيفة، إلّا أنّه _ أدام اللّه تعالى ظلّه_ لكمال لطفه و تربيته لأهل العلم و طلبة الحقّ، بالغ فى الإشارة إلى إیراد ما تخيّل لى فى تلك الفوائد. فشرعت بمقتضى إشارته فى ثبت ما تخيّل لى و كتابته، معترفاً بالقصور و العجز عن درك كنه ما ذكره و حقّقه، ملتمساً من لطفه العميم و إنعامه الجسيم إزالة تلك الخيالات عنّى، و اللّه الموفّق للصواب.». الکاتبی القزوینی، نجمالدّین علی بن عمر، «مناقشات نجمالدّین الکاتبی لتعلیقات نصیرالدّین الطوسی»، المطبوعة فی: مطارحات فلسفیة بین نصیرالدّین الطوسی و نجمالدّین الکاتبی، صص 30 _ 31.
خواجۀ طوسی بعد از مشاهدۀ جوابهای کاتبی درصدد برمیآید بار دیگر به ایضاح برخی مسائل و ایراد پارهای مشاکل در خصوص سخنان کاتبی اقدام کند و ازاینرو رسالهای دیگر در پاسخ به وی مینگارد که با عبارات زیر آغاز میشود:
«وقفت على ما أفاده مولانا الإمام المعظَّم، العالم المحقق، نجم الملّة و الدّين، عزیز الإسلام و المسلمين؛ بعد ما أوردت ما سنح لى من الأسئلة و الأجوبة المتعلّقة برسالته فى مباحث إثبات واجب الوجود لذاته، لأستفيد من أبكار أفكاره مزيدَ الفوائد، فعدتُ إلى إيراد ما فى خاطرى ممّا أظنّه بياناً لما أوردتُه، لأعرض عليه. متوقّعاً أن يذكر ما عليه من القبول و الرّدّ ليتمّ ما أرجو من زيادة الاستفادة إن شاء اللّه تعالى، و به التّوفيق.».28
الطوسی، نصیرالدّین، «ردّ نصیرالدّین الطوسی علی مناقشات الکاتبی»، المطبوعة فی: مطارحات فلسفیة بین نصیرالدّین الطوسی و نجمالدّین الکاتبی، ص 50.
کاتبی پس از خواندن پاسخهای طوسی آنها را پسندیده و در مکتوبی دیگر به حقّانیّت و درستی و استواری این پاسخها اعتراف میکند. او در این مکتوب، بهویژه از تقریر بدیع و تازهای که خواجۀ طوسی از برهان تطبیق ارائه نموده تمجید کرده است. همو در پایان اشاره میکند که قصد بازگشت به دیار و خانوادۀ خود را دارد و ازاینرو تمایلی به ادامۀ این مکاتبات و مباحثات ندارد.29
نگرید به: الکاتبی القزوینی، نجمالدّین علی بن عمر، «خاتمة المطارحات فی الاعتراف بالحق»، المطبوعة فی: مطارحات فلسفیة بین نصیرالدّین الطوسی و نجمالدّین الکاتبی، صص 65 _ 67.
نگرید به: طوسی، نصیرالدّین، أجوبة المسائل النصیریة، صص 153 _ 154. این نامه در ویراست آلیاسین از این مکاتبات نیامده است.
بنابراین بهاختصار سیر این دسته از مکاتبات طوسی و کاتبی به ترتیب زیر است:
1) رسالۀ کاتبی در نقد برهان صدّیقین بر اثبات واجب.
2) نقد طوسی بر آن.
3) پاسخ کاتبی به نقدهای طوسی.
4) ردّیّۀ طوسی بر پاسخهای کاتبی.
5) اعتراف کاتبی به حقّانیّت سخنان طوسی.
6) تقدیر و تشکّر طوسی.
نکتۀ شایان توجّه و تأمّل در خصوص دو مکاتبۀ پایانی طوسی و کاتبی (که عبارت است از اعتراف کاتبی به حقّانیّت سخنان طوسی و تقدیر و تشکّر طوسی از حقطلبی کاتبی) آن است که این دو مکاتبه در بسیاری از نسخههای موجود از مکاتبات طوسی با کاتبی _ از جمله در نسخۀ شمارۀ 3191 کتابخانۀ فاتح ترکیه که چنانکه در ادامه خواهیم گفت کهنترین دستنوشتِ تاکنون شناختهشده از این مکاتبات است و طی سالهای 677 و 678 هجری قمری کتابت شده _ نیامده است و تنها در چند نسخۀ خطّی متأخّر در پایان چهار مکاتبۀ نخست کتابت شده است. 31
مرحوم میرزا عبدالله افندی اصفهانی نیز ظاهراً فقط همین چهار مکاتبۀ نخستین را دیده بوده است و از دو مکاتبۀ نهایی طوسی و کاتبی آگاه نبوده چون آنگاه که از این مکاتبات در زمرۀ تألیفات طوسی یاد میکند تنها به چهار مکاتبه اشاره مینماید: «و من تصانيفه أيضاً جواب رسالة الكاتبي القزويني في مسألة التوحيد، و جوابه الثانية أيضاً على جواب الكاتبي.». افندی الاصبهانی، المیرزا عبدالله، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج 5، ص 162.
به هر روی، مسائل اصلی مطرح در مجموع این مکاتبات که محور گفتوگوهای کاتبی و طوسی قرار گرفته است عبارت است از:
1) اثبات واجبالوجود از طریق تقریری خاص از برهان صدّیقین.
2) براهین ابطال تسلسل بهویژه برهان تطبیق و برهان حیثیّات و برهان از طریق مجموع ممکنات.
3) حدوث و قِدَم عالم.
4) ترجیح بلا مرجِّح.
از آنجا که نقل و بررسی تمام ایرادها و پاسخهای مطرح در این مکاتبات چندگانه بحث حاضر را به درازا میکشاند از ورود به جزئیّات آنها احتراز نمودیم. آنچه در اینجا اهمّیّت داشت اشاره به مکاتبات و مباحثاتی بود که در باب آن تقریر خاص و مشهور از برهان صدّیقین میان عالمی شیعی و دانشمندی اشعری صورت گرفته بوده و اهتمام و اعتنای آنان به این تقریر ویژه از برهان صدّیقین را نشان میدهد. این مکاتبات و مطالب مطرح در آنها مورد توجّه برخی از فیلسوفان نیز قرار گرفته است و در بعضی از آثار خود بدانها اشاره کردهاند. از جمله، جلالالدّین دوانی (د: 908 ه.ق.) در موضعی از رسالۀ معروف خود با عنوان «إثبات الواجب القدیمة» به مکاتبات میان کاتبی و طوسی اشاره کرده است.32
نگرید به: الدوانی، جلالالدّین محمّد، «رسالة إثبات الواجب القدیمة» چاپ شده در: سبع رسائل، ص 91.
گذشته از محتوای علمی این مکاتبات، شیوۀ بسیار محترمانه و منصفانۀ تخاطب و گفتوگوی این دو دانشور شیعه و سنّی با یکدیگر و فروتنی آنها در برابر هم که بهنحوی آشکار در این مکاتبات بازتاب یافته است بسیار آموزنده و شایان توجّه است. عبارات احترامآمیز و تکریم و تجلیل و تمجید وافری که هر یک از این دو عالم امامی و اشعری در حقّ یکدیگر روا داشتهاند33
مرحوم میرزا عبدالله افندی اصفهانی نیز به چشمگیر بودن ستایش و تمجید کاتبی و طوسی از یکدیگر در این مکاتبات اشاره کرده است: «و قد أثنى كل منهما على الآخر فی هذه المراسلات ثناء بليغا.». افندی الاصبهانی، المیرزا عبدالله، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج 5، ص 162.
2_ دو تحریر اصلی و تلفیقی از مکاتبات فلسفی طوسی و کاتبی
بررسی دستنوشتهای بازمانده از مکاتبات فلسفی طوسی و کاتبی حاکی از آن است که از این مکاتبات دو صورت و تحریر مختلف در دسترس است که یکی همان صورت اصلی و نخستین مکاتبات در قالب مکتوباتی مستقل و جدا از هم است و دیگری صورتی تلفیقی و ترکیبشده از آنها که احتمالاً بر دست شخص ثالثی سامان یافته است. در این تحریر تلفیقی، تمام پرسش و پاسخهای مربوط به هم از مجموع مکاتبات چهارگانۀ طوسی و کاتبی جمعآوری شده و ذیل یکدیگر قرار گرفته است. ظاهراً هدف فراهمآورندۀ این تحریر تلفیقی قراردادن تمام مطالب ناظر به هم در زیر همدیگر بطور یکجا در پیش چشم خواننده بوده تا رشتۀ مباحث و مطالب و پرسش وپاسخها از یکدیگر گسسته نشود و پیوستگی آنها با هم رعایت و منظور گردد. روشن است که ملاحظۀ یکجای پرسش و پاسخها و ردّیّهها و جوابیّههای مربوط به هم پیگیری روند مباحث و درک مطالب را آسانتر میکند و از این حیث تدارک چُنین نسخۀ تلفیقی از آن مکاتبات سودمند و ارزشمند است.
اینکه تمهید و تحریر این نسخۀ تلفیقی در چه زمانی صورت گرفته است پرسشی است که اکنون پاسخ دقیقی از برای آن در دست نداریم امّا با توجّه به دستنوشتی از این نسخۀ تلفیقی که در حدود قرن هشتم هجری کتابت شده است میتوان دریافت که ایدۀ تلفیق این مکاتبات با یکدیگر دستکم از همان حدود قرن هشتم وجود داشته است. در مجموعۀ خطّی شمارۀ 10/630 کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی نسخهای از چهار مکاتبۀ اصلی طوسی و کاتبی موجود است که در آن دو مکاتبۀ نخستین طوسی و کاتبی در یکدیگر تلفیق شده است (صص 165 _ 171 نسخه) و دو مکاتبۀ بعدی هر کدام به همان نحو جداگانه و مستقل که در اصل نوشته شده بودهاند کتابت شده است (صص 171 _ 181 نسخه).
همچُنین در مجموعۀ خطّی دیگری به شمارۀ 1/611 محفوظ در کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی که کتابت آن در سال 1097 هجری قمری به انجام رسیده است نسخهای تلفیقی از چهار مکاتبۀ نخست طوسی و کاتبی وجود دارد. مدوِّن این مکاتبات با درج عباراتی چون «اعترض مولانا نجمالدّین علی مولانا نصیرالدّین فی قوله ... »، «أجاب مولانا نصیرالدّین بأن قال: ... »، «قال مولانا نجمالدّین: ... » و «قال الإمام نصیرالدّین: ... » مطالب و سؤال و جوابهای ناظر به یکدیگر از مجموع چهار مکاتبه را در ذیل هم جای داده است. دستنوشت دیگری از همین تحریرِ تلفیقیِ مکاتبات چهارگانه نیز در مجموعهای خطّی متعلّق به کتابخانۀ راغب پاشا در ترکیه به شمارۀ 1461 از برگ 198 ب تا برگ 209 ب موجود است. تاریخ کتابت این نسخۀ تلفیقی معلوم نیست ولی بر روی اوراق نخستینِ مجموعۀ خطّی مزبور که مشتمل بر صد و چهار رسالۀ کوتاه فلسفی و کلامی از خواجه نصیرالدّین طوسی و برخی دیگر از حکماء است دو تاریخ مربوط به گواهی تملّک نسخه، یعنی سالهای 1139 و 1170 ثبت شده و احتمالاً کتابت این مجموعه باید در حدود قرن ده و یازده هجری صورت گرفته باشد.
مقایسۀ سه نسخۀ پیشگفته از تحریر تلفیقیِ مکاتبات طوسی و کاتبی حاکی از آن است که از میان آنها دو دستنوشت شمارۀ 1/611 کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی و نسخۀ کتابخانۀ راغب پاشا در ترکیه به شمارۀ 1461 موافقت بیشتری با هم دارند و در واقع، دو نسخۀ مختلف از یک تحریر تلفیقی هستند، در حالی که نسخۀ شمارۀ 10/630 کتابخانۀ مجلس تحریرِ تلفیقی دیگری از مکاتبات است که هم در ضبط کلمات و عبارات و هم در نحوۀ تلفیق مکاتبات و ترتیب عبارات با دو نسخۀ شمارۀ 1/611 و 1461 در مواضعی تفاوتهایی چشمگیر دارد.
3_ معرّفی دو دستنوشت کهن از مکاتبات طوسی و کاتبی
اگرچه از مکاتبات طوسی و کاتبی چندین نسخه باقیمانده است، دو دستنوشت زیر از کتابخانههای ترکیه از حیث قِدمت و نیز رسائلی که دربر دارند حائز اهمّیّت ویژهای هستند و به همین دلیل معرّفی آنها سودمند به نظر میرسد. به غیر از دو دستنویس زیر، دو نسخۀ دیگر از این مکاتبات نیز به شمارههای 2117 جارالله و 617 پرتوپاشا در کتابخانههای ترکیه وجود دارد که چون نسخههایی متأخّر هستند از معرّفی آنها صرفنظر میکنیم.
3_1_ نسخۀ شمارۀ 3191 کتابخانۀ فاتح
از میان نُسَخ بازمانده از مکاتبات و مراسلات طوسی و کاتبی قدیمترین دستنوشتی که راقم این سطور میشناسد دستنویسی از آنها است که در یک مجموعۀ خطّی عتیق و نفیس متعلّق به کتابخانۀ فاتح ترکیه به شمارۀ 3191 وجود دارد. این مجموعۀ خطّی حاوی هفده رسالۀ فلسفی، از جمله رسالههایی کوتاه از خواجه نصیرالدّین طوسی است. کاتبِ بیشتر رسالههای این مجموعه شخصی به نام «سهراب بن أمیر الحاج بن محمد القیصری» بوده است و چنانکه از انجامههای برخی از رسالهها برمیآید تاریخ کتابت اغلب آنها باید حدود سالهای 677 و 678 هجری قمری بوده باشد. نسخۀ شمارۀ 3191 کتابخانۀ فاتح ترکیه از مکاتبات طوسی و کاتبی بهرغم ارزشی که از حیث قدمت دارد (چون تنها در حدود شش سال پس از درگذشت خواجه در سال 672 ه.ق. کتابت شده است) از جهت استواری و وثاقت نص حائز ارج بسیاری نیست؛ زیرا افتادگیها و اغلاط چندگانه و چندگونهای نیز دارد. با این وصف، این نسخه نزدیکترین سندِ تاکنون شناختهشده به صورتهای اصلی آن مکاتبات است و به همین جهت اهمّیّت و ارزش خاصّ خود را دارد. سایر رسالههای موجود در این مجموعۀ خطّی نیز دستنوشتهایی شایان توجّه است که معرّفی آنها سودمند به نظر میرسد.
مجموعۀ خطّی شمارۀ 3191 کتابخانۀ فاتح بر کتابها و رسائل زیر مشتمل است:
(1) «کتاب حلّ مشکلات الإشارات» نوشتۀ خواجه نصیرالدّین طوسی که از برگ 1 آ شروع شده و تا برگ 260 آ ادامه دارد (نگرید به: تصویر شمارۀ 1). اگرچه تاکنون چند دستنوشتِ کهنتر از این نسخه نیز از شرح اشارات خواجه شناسایی و معرّفی شده است34
برای نمونه نگرید به: عمادی حائری، سیّد محمّد، «نسخههايی كهن از شرح اشارات طوسی: نسبت آنها با نسخۀ مؤلف و نكتههايی در باب سنت تعليم و تعلّم اثر»، آینۀ میراث، ش 50، بهار و تابستان 1391، صص 179 _ 234.
چنانکه در ترقیمۀ کاتب در آخر بخش منطق در برگ 68 ب قید شده نام نویسندۀ نسخه سهراب بن أمیر الحاج بن محمد القیصری است که این دستنویس را برای خودش نوشته بوده:
«و فرغ من تعلیقه لنفسه أحوج خلق الله إلیه سهراب بن أمیر الحاج بن محمد القیصری اصلح الله أعماله و متعه به فی الثانی والعشرین من رمضان المبارک سنة ؟؟؟ ستمائة حامدا لله و مصلیاً علی نبیه و آله أجمعین.
بلغ العِراض بالأصل المنتسخ منه یوم الخمیس عاشر شوال سنة ؟؟؟».
برخی از صفحات یا سطور این مجموعۀ خطّی از بین رفته یا محو شده است که با خطّی دیگر بازنویسی شده است.
در ادامه، از برگ 69 ب تا برگ 260 آ بخش طبیعیّات و الهیّاتِ کتاب حلّ مشکلات الإشارات کتابت شده است. پس از آن در برگ 260 ب ترقیمۀ کاتب نسخه به شرح زیر آمده است (نگرید به: تصویر شمارۀ 2):
«قد وقع الفراغ من انتساخه من نسخةٍ بخطّ مولانا سلطان العلماء قدوة المحققّین قطب الملّة والدّین _ ضاعف الله جلاله _ مقرؤةٍ علی المصنّف المولی حجّة الحقّ علی الخلق نصیر الملّة والدّین محمّد بن محمّد بن الحسن الطوسی _ تغمّده الله بغفرانه_ مشحونةٍ فی کثیر من المواضع بخطّه الأشرف کما أشیر إلی ذلک فی الحواشی فی منتصف رمضان المبارک عظم الله أجره من شهور سنة سبع و سبعین و ستمائة. و کان مکتوباً فی آخر النسخة المنتسخ منها: «وکان مکتوباً فی آخر النسخة المقابل بها بخطّه الأشرف یدیم الله معالیه: و فرغت من تسویده فی صفر سنة أربع و أربعین و ستّمائة». وبلغ العِراض بالأصل المنتسخ منها لیلة القدر المبارکة الواقعة فی شهر رمضان المبارک الواقع فی شهور سنة سبع و سبعین و ستمائة.».
در کنار ترقیمۀ یادشده عبارت دیگری نیز با این مضمون نوشته شده: «مُنَمِّقه العبد الضعیف الذلیل میکاییل بن اسمعیل اللجندانی» که احتمالاً بیانگر آن است که میکاییل بن اسماعیل همان کاتبی است که قسمتهای افتاده و محوشدۀ متن و پارهای از حواشی نسخه را بازنویسی و ترمیم کرده است.
از ترقیمۀ پیشگفته نِکات زیر را میتوان دریافت:
1_ این نسخه از شرح اشاراتِ خواجه از روی نسخهای به خطّ قطبالدّین _ احتمالاً همان شاگرد شهیر خواجه نصیر و کاتبی، یعنی علّامه قطبالدّین شیرازی (د: 710 ه.ق.)35
بنا به گزارش ابن فُوَطی، قطبالدّین شیرازی در سال 658 وارد مراغه شده و نزد خواجه نصیر و کاتبی و مؤیّدالدّین عُرضی به تحصیل اشتغال یافته و متونی از این استادان را به خطّ خویش کتابت میکرده است. نگرید به: ابن الفُوَطى، عبدالرزّاق بن أحمد، مجمع الآداب في معجم الألقاب، ج 3، ص 440.
2_ کتابت این نسخه از شرح اشاراتِ خواجه در نیمۀ رمضان سال 677 ه.ق.، یعنی پنج سال پس از درگذشت خواجه نصیر به پایان رسیده بوده و از همینرو بیان شد که دستنوشت مزبور یکی از قدیمترین نسخههای شرح اشاراتِ خواجه بهشمار میآید.
3_ در انجامۀ نسخهای که قطبالدّین شیرازی دستنوشت خود را از روی آن کتابت کرده بوده، خواجه نصیر به خطّ خودش تاریخ اتمام تألیف شرح اشارات را ماه صفر سال 644 ه.ق. ثبت کرده بوده است. بنابراین قطبالدّین شیرازی دستنویس خود را مستقیماً از روی نسخهای از شرح اشارات به خطّ خواجه نصیر استنساخ کرده بوده است. در نتیجه، نسخۀ حاضر (نسخۀ شمارۀ 3191 کتابخانۀ فاتح ) با یک واسطه به نسخۀ اصل شرحِ اشاراتِ خواجه به خطّ همو نَسَب میبرد.
4_ مقابلۀ نسخۀ مورد بحث با نسخۀ قطبالدّین شیرازی در شب قدر ماه مبارک رمضان همان سال 677 ه.ق. به پایان رسیده بوده است.
از نِکات قابل توجّه در خصوص نسخۀ مورد بحث آن است که در این دستنوشت کاتب (سهراب بن أمیر الحاج بن محمّد القیصری) با وضع علائمی بهنحو دقیق مشخّص نموده که در نسخۀ اصل خواجه نصیرالدّین طوسی از حلّ مشکلات الإشارات او چه کلماتی از متنِ اشاراتِ ابنسینا را نوشته بوده و چه کلمات و عباراتی را ثبت نکرده بوده است. کاتب بدین منظور قسمتهایی از متن اشارات را که خواجه در نسخۀ خود از شرح اشارات ننوشته بوده بین دو عدد «2» قرار داده است (نگرید به: تصویر شمارۀ 5).
با توجّه به اینکه هماکنون از نسخۀ اصل شرح اشارات به قلم خواجه نصیر اطّلاعی نداریم، همین علائم موجود در نسخۀ مورد بحث نیز میتواند ملاکی برای تشخیص و شناسایی نسخۀ شرح اشارات به قلم خواجه نصیر بهحساب آید (البتّه اگر مفروض بدانیم که خواجه نصیر تنها یکبار شرح اشارات را به خطّ خود نوشته بوده است). برای نمونه، نسخۀ شمارۀ 1153 کتابخانۀ ملّی ایران از کتاب حلّ مشکلات الإشارات که ادّعا شده به خطّ خواجه نصیر کتابت شده است36
طوسی، نصیرالدّین، حلّ مشکلات کتاب الإشارات والتنبیهات مشهور به شرح اشارات، نسخه برگردان به قطع اصل نسخۀ دستنوشت مؤلّف (نسخۀ شمارۀ 1153 کتابخانۀ ملّی ایران)، با مقدّمۀ: سیّد محمّد عمادی حائری، مرکز پژوهشی میراث مکتوب، تهران، 1389.
نگرید به:
Lameer, Joep, “An autograph of Ṭūsī’s Hall mushkilāt al-ishārāt (the facsimile edition of MS AR. 1153 of the National Library of Iran)”, BIBLIOTHECA ORIENTALIS LXVIII NO 5-6, september-december 2011, pp. 510 – 518.
ترجمۀ این مقاله را نگرید در:
لمیر، یوپ، «حل مشکلات الاشارات، دستنوشتۀ طوسی؟ نشر عکسی نسخۀ 1153 کتابخانۀ ملّی ایران»، ترجمۀ: منوچهر پزشک، گزارش میراث، دورۀ دوم، سال پنجم، شمارۀ 45، خرداد و تیر 1390، صص 50 _ 56.
پاسخی به این نقد را نگرید در:
عمادی حائری، سیّد محمّد، «پاسخی به "حل مشکلات الاشارات، دستنوشتۀ طوسی؟"»، گزارش میراث، دورۀ دوم، سال پنجم، شمارۀ 46، مرداد و شهریور 1390، صص 83 _ 90.
در این خصوص همچنین نگرید به: انصاری، حسن، «نمونه خط خواجه طوسی و يک گواهی قرائت از او»، منتشر شده در:
http://ansari.kateban.com/post/1880
Lameer, Joep, “An autograph of Ṭūsī’s Hall mushkilāt al-ishārāt (the facsimile edition of MS AR. 1153 of the National Library of Iran)”, BIBLIOTHECA ORIENTALIS LXVIII NO 5-6, september-december 2011, pp. 510 – 518.
ترجمۀ این مقاله را نگرید در:
لمیر، یوپ، «حل مشکلات الاشارات، دستنوشتۀ طوسی؟ نشر عکسی نسخۀ 1153 کتابخانۀ ملّی ایران»، ترجمۀ: منوچهر پزشک، گزارش میراث، دورۀ دوم، سال پنجم، شمارۀ 45، خرداد و تیر 1390، صص 50 _ 56.
پاسخی به این نقد را نگرید در:
عمادی حائری، سیّد محمّد، «پاسخی به "حل مشکلات الاشارات، دستنوشتۀ طوسی؟"»، گزارش میراث، دورۀ دوم، سال پنجم، شمارۀ 46، مرداد و شهریور 1390، صص 83 _ 90.
در این خصوص همچنین نگرید به: انصاری، حسن، «نمونه خط خواجه طوسی و يک گواهی قرائت از او»، منتشر شده در:
http://ansari.kateban.com/post/1880
در کنارهها و میان سطور نسخۀ شمارۀ 3191 کتابخانۀ فاتح از کتاب حلّ مشکلات الإشارات حواشی و توضیحات قابل توجّهی درج شده است که برخی از آنها به خطّ کاتب متن و برخی دیگر به خطّ نویسندۀ دیگری است. با توجّه به اینکه این نسخه از روی نسخۀ کتابتشده بر دست قطبالدّین شیرازی استنساخ شده است بعید نیست که دستکم پارهای از این حواشی متعلّق به همو بوده باشد.
(2) پس از پایان بخش منطق شرح اشارات، رونویسگری دیگر در برگ 68 ب و 69 آ پاسخ خواجه نصیر را به مسائل فخرالدین محمّد بن عبدالله بیاری قاضی هرات دربارۀ «قول الحكماء فى صدور الموجودات عن مبدئها الأول» و «قول الحكماء فى علم البارى تعالى بالجزئيات علی وجه کلی» کتابت کرده است. صورت کامل این مسائل و پاسخ خواجه به آنها قبلاً زیر عنوان «أجوبة مسائل فخرالدین محمّد بن عبدالله بیاری قاضی الهراة» منتشر شده است.38
نگرید به: طوسی، نصیرالدّین، أجوبة المسائل النصیریة، صص 42 _ 46.
بعد از اتمام بخشهای طبیعی و الهی از شرح اشاراتِ خواجه رسالههای زیر با همان خطّ کاتب شرح اشارات خواجه، یعنی سهراب بن أمیر الحاج بن محمّد القیصری نوشته شده است:
(3) در برگ 261 آ رسالهای کوتاه از خواجه نصیر زیر عنوان «و من کلامه تغمده الله بغفرانه إقامة البرهان علی وجود الجوهر المجرد المسمی بعقل الکل» کتابت شده است. این رساله چند نوبت از جمله یکبار تحت عنوان «إثبات العقل المفارق»39
نگرید به: ضمیمۀ تلخیص المُحَصّل، صص 479 _ 481.
طوسی، نصیرالدّین و دیگران (شمسالدین کیشی، جلال الدین دوانی، شمسا گیلانی و ...)، رسالة إثبات العقل المجرّد و شروح آن، تصحیح وتحقیق: طیبه عارف نیا، انتشارات مرکز پژوهشی میراث مکتوب با همکاری مؤسّسۀ مطالعات اسماعیلی لندن، تهران، 1393.
(4) در ادامه، متن کوتاهی زیر عنوان «نکتة أُخری له فی ضرورة الموت» نوشته شده است. این متن قسمتی است از پاسخ خواجه نصیر به پرسش فخرالدّین کازرونی در باب ضرورت موت که صورت کامل آن قبلاً بهچاپ رسیده است.41
نگرید به: طوسی، نصیرالدّین، أجوبة المسائل النصیریة، صص 7 _ 10.
(5) در دنباله و در برگ 261 ب متن کوتاه دیگری از خواجه زیر عنوان «و من کلامه أیضاً تغمده الله بغفرانه» آمده است که پیش از این با عنوان «الکمال الأول و الکمال الثانی» منتشر شده است. 42
نگرید به: ضمیمۀ تلخیص المُحَصّل، ص 521.
(6) در همین صفحه قطعۀ مختصری از خواجه نصیر زیر عنوان «و من کلامه» نوشته شده که پیشتر با عنوان «صدور الکثرة» چاپ شده است. 43
نگرید به: همان، ص 516.
(7) در پایان صفحۀ یادشده متن مختصر دیگری از همو با عنوان «و من کلامه أیضاً» مکتوب است که قبلاً ذیل عنوان «الطبیعة» بهطبع رسیده است. 44
نگرید به: همان، ص 518.
(8) از برگ 262 آ رسالهای از «زینالدّین صدقة بن علی» با عنوان «هذه شرح مسائل عویصة فی الإشارات من کلام المرحوم زینالدّین صدقة رحمه الله» کتابت شده است. با توجّه به جملۀ دعایی «رحمه الله» معلوم میشود که زینالدّین صدقة قبل از تاریخ استنساخ این رساله در نیمۀ دوم قرن هفتم درگذشته بوده است. آگاهیهای چندانی از زینالدّین صدقة و آثار او در دست نیست. دو رساله در باب اثبات آفریدگار و علم الهی به وی نسبت داده شده و به نام همو چاپ شده است45
نگرید به: جامع البدائع، صص 193 _ 201: «إثبات الصانع القدیر للحکیم الجلیل و الاستاذ النبیل زینالدّین علم الحق والیقین الامام صدقة بن علی روح الله رمسه» و «صفوة الکلام علی صفة العلم الالهی لسلطان النظار والمتکلمین واسطة عقد أبناء الارشاد والتلقین الاستاذ صدقة ابن علی سقی الله تعالی شریف تربته غوث رحمته».
نگرید به: مهدوی، یحیی، فهرست نسخههای مصنّفات ابنسینا، صص 285 _ 286؛ الطهرانی، آقا بزرگ، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج 16، ص 240.
در رسالۀ شرح مسائل عویصة فی الإشارات، زینالدّین صدقة بن علی در بخش نخست و در قالب هشت مسأله به شرح و توضیح پارهای از مطالب دشوار کتاب الإشارات و التنبیهات ابنسینا پرداخته است و سپس به طرح و بررسی هشت مسألۀ دیگر از کتاب اشارات و همچنین المبدأ و المعادِ ابنسینا دستیازیده. این رساله در برگ 269 آ با عبارت «تمت المسائل و شروحها من کلام المرحوم زینالدین صدقة رحمه الله تعالی» به پایان میرسد.
(9) در دنباله، رسالهای زیر عنوان «من فوائد مولانا أفضل العصر نصیر الملة والدّین محمد بن محمد بن الحسن الطوسی تغمده الله برحمته» نگاشتهشده که پیش از این تحت نام «ربط الحادث بالقدیم» منتشر شده است. 47
نگرید به: ضمیمۀ تلخیص المُحَصّل، صص 482 _ 484.
(10) از برگ 296 ب متنی با عنوان «مسئلة سئلت عنه رضی الله عنه» مکتوب است که در واقع متن پرسش بهاءالدّین میاوی از خواجه نصیر و پاسخ وی به آن است امّا با حذف مقدّمۀ پرسش و پاسخ. این متن تحت عنوان «أجوبة مسائل بهاء الدّین المیاوی» بهطبع رسیده است.48
نگرید به: طوسی، نصیرالدّین، أجوبة المسائل النصیریة، صص 19 _ 24.
(11) از برگ 270 آ تا 271 آ رسالۀ معروف «بقاء النفس بعد فناء (بوار) الجسد (البدن)» کتابت شده است. در پایان رساله ظاهراً تاریخ جُمادی الآخر سال 665 ثبت شده است: «کتب فی جمادی الآخر سنة خمس و ستّین و ستمائة» که احتمالاً یا تاریخ تألیف رساله به دست خواجه است یا تاریخ کتابت نسخۀ مستنسخ عنه. این رساله پیش از این چند نوبت منتشر شده است.
(12) در برگ 271 آ مکاتبات فلسفی کاتبی و طوسی آغاز میشود. ابتدا رسالۀ کاتبی در نقد برهان صدّیقین حکماء نوشته شده است (271 آ _ 272 ب) که در پایان آن ترقیمۀ کاتب تاریخ اتمام استنساخ رساله را اوّل ربیع الآخر سال 678 هجری قمری نشان میدهد: «فرغت من تعلیقها فی أول من ربیع الآخر سنة ثمان و سبعین و ستمائة».
(13) از برگ 272 آ تا 274 آ رسالۀ خواجه نصیر در ردّ ایرادات کاتبی نگاشته شده است.
(14) در دنباله، پاسخ کاتبی به ردّیۀ خواجه نصیر آمده که تا برگ 276 آ ادامه دارد.
(15) بعد از آن، ردّیّۀ طوسی بر پاسخهای کاتبی نوشته شده است که در برگ 277 ب خاتمه مییابد. در ترقیمۀ کاتب تاریخ 12 ربیع الآخر سال 678 برای پایان کتابت آن ثبت شده است: «علق فی الثانی عشر من ربیع الآخر سنة ثمان و سبعین و ستمائة».
چنانکه پیشتر یادآور شدیم، در این نسخه مکاتبات پنجم و ششم کتابت نشده است.
(16) در برگ 277 ب متنی کوتاه از خواجه نصیر زیر عنوان «ومن فوائده رحمه الله» نوشته شده که پیش از این تحت نام «العلل و المعلولات المترتبة» بهچاپ رسیده است.49
نگرید به: ضمیمۀ تلخیص المُحَصّل، صص 516.
(17) در آخرین برگ این مجموعۀ خطّی رسالهای از خواجه نصیر زیر عنوان «و من کلام المولی نصیر الملة والدّین تغمده الله بغفرانه فی علم الله تعالی بالجزئیات علی وجه کلی» کتابت شده که البتّه فاقد چند سطر آخر این رساله است. چنانکه پیشتر گزارش شد، این رساله در برگ 69 آ از همین مجموعۀ خطّی به قلم کاتب دیگری نیز کتابت شده است. رسالۀ یادشده در واقع بخشی از «أجوبة مسائل فخرالدین محمّد بن عبدالله بیاری قاضی الهراة» است که پیش از این توسّط مرحوم شیخ عبدالله نورانی منتشر شده است.50
نگرید به: طوسی، نصیرالدّین، أجوبة المسائل النصیریة، صص 41 _ 46.
3_2_ نسخۀ شمارۀ 4862 کتابخانۀ ایاصوفیه
دستنوشت کهن و ارزشمند دیگری که از مکاتبات طوسی و کاتبی میشناسیم رونوشتی از آنها است که در مجموعۀ خطّی شمارۀ 4862 کتابخانۀ ایاصوفیه در ترکیه وجود دارد. این مجموعۀ نفیس مشتمل بر کتابها و رسالههایی بهطور عمده در فلسفه و منطق است که بر اساس گواهی خطّی بر روی نسخه و نیز چند ترقیمه در پایان برخی از نسخ این رساله بر دست یکی از عالمان حنفی به نام ارشدالدّین سرائی در نیمۀ نخست قرن هشتم هجری کتابت شده است. ظاهراً این مجموعۀ خطّی در قاهره نوشته شده بوده است و بعدها به ترکیه راه یافته است. بر روی صفحۀ عنوان نسخه چند گواهی شایان توجّه وجود دارد که یکی از آنها بیانگر کتابت کلّ این مجموعه بر دست کاتب یادشده است: «هذه المجموعه کلّها بخطّ الشیخ العالم المحقّق أرشد الدّین السرایی المتوفّی بالقاهرة». گواهی دیگر مربوط است به تملّک نسخه در قاهره در اواسط ربیع الآخر سال 792 برای شخصی به نام محمود بن عبدالله بن عبیدالله الکلشانی (؟). دوگواهی تملّک دیگر نیز وجود دارد که تاریخ آنها قابل قرائت نیست (نگرید به تصویر شمارۀ: 6).
چنانکه در ترقیمۀ کاتب در برگ 34 آ وارد شده است نام کامل کاتب «محمود بن حاجی قتلوشاه السرائی» است. شيخ أرشدالدّين أبوالثّناء محمود بن قطلوشاه سرائی از عالمان حنفی مصر بوده که در علوم عربی و عقلی و طبّ و اصول تبحّر داشته است و در سال 775 هجری قمری در حالی که افزون بر هشتاد سال داشته است در قاهره در گذشته است.51
المَقریزی، تقیالدّین أحمد بن علی، دُرر العقود الفريدة في تراجم الأعيان المفیدة، ج 3، ص 466؛ ابن حَجَر العَسقَلانى، أحمد بن على، الدرر الكامنة في أعيان المائة الثامنة، ج 4، ص 332.
در برگ 34 آ انجامهای به قلم کاتب در تاریخ آخر (؟) رجب سال 724 (که البتّه کاتب به اشتباه سال 824 ثبت نموده) نوشته شده است. همچنین در برگ 42 ب انجامهای به تاریخ اواسط رجب سال 724 ثبت شده است. در برگ 159 ب نیز کاتبِ مجموعه ترقیمهای به تاریخ شوّال سال 726 نوشته است. به همین نحو در برگ 183 آ انجامۀ دیگری با تاریخ اواسط جمادی الآخر سال 726 هجری قمری مکتوب است. با توجّه به تاریخهای یادشده به نظر میرسد همه یا بیشتر نسخههای این مجموعۀ خطّی طی سالهای 724 تا 726 کتابت شده است.
در این دستنوشت مکاتبات طوسی و کاتبی از برگ 86 ب آغاز میشود. ابتدا رسالۀ کاتبی در ردّ برهان صدّیقین حکماء نوشته شده است که تا برگ 89 ب ادامه دارد. سپس رسالۀ طوسی در ردّ ایرادات کاتبی کتابت شده که در برگ 91 آ خاتمه یافته و پس از آن رسالۀ دوم کاتبی در پاسخ به ایرادات طوسی آغاز میشود. در برگ 94 ب رسالۀ دوم کاتبی به انجام رسیده و بلافاصله پس از آن پاسخ دوم خواجه نصیرالدّین طوسی نوشته شده است که این رساله در برگ 97 آ پایان مییابد. در این نسخه نیز مکاتبات پنجم و ششم کتابت نشده است. کاتب این مجموعۀ خطّی در فهرستمطالبی که برای رسالههای مندرِج در آن تدارک دیده است از مجموع این چهار مکاتبۀ طوسی و کاتبی با عنوان «رسالة لنجمالدّین الکاتبی فی إثبات واجبالوجود وأخری لخواجه فی الاعتراضات علیها و أخری له أیضاً فی الجواب عن الاعتراضات» یاد کرده است.
همچُنین در این مجموعۀ خطّی چند رسالۀ دیگر از خواجه نصیرالدّین طوسی نیز کتابت شده است که به دلیل اهمّیّت و قدمت نسخه بسیار شایان توجّه است و باید در تصحیح این رسالهها از آن استفاده شود. این رسالهها عبارتند از:
1) (از برگ 97 ب تا 98 آ) رسالۀ «إثبات العقل المفارق» یا «إثبات العقل المجرّد» که چند بار به چاپ رسیده است.52
نگرید به: ضمیمۀ تلخیص المُحَصّل، صص 479 _ 481؛ طوسی، نصیرالدّین و دیگران (شمسالدین کیشی، جلال الدین دوانی، شمسا گیلانی و ...)، رسالة إثبات العقل المجرّد و شروح آن، تصحیح وتحقیق: طیبه عارف نیا، انتشارات مرکز پژوهشی میراث مکتوب با همکاری مؤسّسۀ مطالعات اسماعیلی لندن، تهران، 1393.
2) (از برگ 98 آ تا 99 آ) رسالهای از خواجه که پیش از این تحت نام «ربط الحادث بالقدیم» منتشر شده است.53
نگرید به: ضمیمۀ تلخیص المُحَصّل، صص 482 _ 484.
3) (از برگ 100 ب تا 106 ب) پاسخ خواجه به پرسشهای صدرالدّین قونوی که این پاسخها پیشتر هم در المراسلات بین صدرالدّین القونوی و نصیرالدّین الطوسی54
المراسَلات بین صدرالدّین القُونَوی و نصیرالدّین الطوسی، تحقیق و مُلَخَّص ألمانی مُفسَّر: گودرُون شوبَرت، دارالنشر فرانتس شتَاینر، بیروت، 1416هـ. / 1995م، صص 94 _ 129.
نگرید به: طوسی، نصیرالدّین، أجوبة المسائل النصیریة، صص 221 _ 239.
4) (از برگ 108 ب تا 111 آ) متن أجوبة مسائل علی بن سلیمان بحرانی و پس از آن (از برگ 111 آ تا 119 آ) رسالۀ خواجه در پاسخ به پرسشهای علی بن سلیمان و شرح رسالۀ احمد بن علی بن سعید بن سعادة بحرانی معروف به شرح مسألة العلم. هر دو رساله قبلاً بهچاپ رسیده است.56
نگرید به: همان، صص 71 _ 108.
5) (برگ 119 آ) متنی کوتاه (14 سطر) در منطق از خواجه نصیر دربارۀ عکس سالبۀ کلّیه که با این عبارت آغاز می شود: «و أجاب عن الشک الوارد فی عکس السالبة الکلیّة الدائمة مولانا سلطان الحکماءالأفاضل قدوة المحقّقین نصیرالملة والدین برد الله مضجعه قال: إمکان صدق اللازم إنما یلزم علی تقدیر إمکان صدق الملزوم ... ». این متن ظاهراً تاکنون منتشر نشده است.
در ادامه (از برگ 119 ب تا 124 آ) رسالهای منطقی با عنوان «حل الشکوک فی التصور و التصدیق» از سراجالدّین محمّد بن شرفشاه حسینی نوشته شده است که با این عبارت خاتمه یافته: «تمت رسالة حل الشکوک فی التصور و التصدیق من إملاء الأستاذ المولى ملك السادة أفضل المتأخرين سراج الدين محمد بن شرفشاه الحسينی رحمه الله رحمة واسعة». مرحوم میرزا عبدالله افندی اصفهانی نسخهای از همین رساله را که در سال 693 هجری قمری نوشته شده بوده با عین انجامۀ پیشگفته دیده بوده است.57
نگرید به: أفندی الاصبهانی، المیرزا عبدالله، تعلیقة أمل الآمل، صص 273 _ 274؛ همو، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج 5، ص 109.
از برگ254 آ تا 262 آ رسالۀ صدرالدّین قونوی موسوم به الرسالة الهادیة58
چاپ شده در: المراسَلات بین صدرالدّین القُونَوی و نصیرالدّین الطوسی، صص 140 _ 174؛ طوسی، نصیرالدّین، أجوبة المسائل النصیریة، صص 240 _ 264.
6) (برگ 273 ب) متن کوتاهی منطقی در 16 سطر دربارۀ اقسام ششگانۀ دلالت لفظ مرکّب بر مفهومش که با این عبارت شروع میشود: «من کلام المولی المحقّق العلامة نصیرالحق والملة والدین محمد بن محمد الطوسی قدّس نفسه وروض رمسه اعلم أن دلالة اللفظ المرکب علی مفهومه تابعة لدلالة جزئیه علی جزئی مفهوم .... ». این نگاشته تا آنجا که راقم این سطور میداند بهطبع نرسیده است.
7) (برگ 274 آ) متنی چند سطری که با این عبارت آغاز میشود: «الحرارة تفعل فی الرطب سوادا ... ». ظاهراً این متن قسمتی کوتاه از أجوبة المسائل الطبّیّة است که قبلاً منتشر شده است.59
نگرید به: همان، صص 171 _ 172.
8) در ادامۀ متن قبلی دو مکتوب چند سطریِ موجز به زبان فارسی از کلمات خواجه نصیر نوشته شده است. ظاهراً این دو نوشتۀ کوتاه تاکنون منتشر نشده است و از اینرو نقل آنها خالی از فایده نیست:
1_ «من کلماته أیضاً در اثبات وجود شخصی در نوع انسان که در اکمال خود محتاج به عالِمی نباشد: اگر هر شخصی در اکمال خود به غیر محتاج باشد دَور یا تسلسل لازم آید و هر دو مُحالاند. و وجود کمالات در نوع انسان ظاهرست پس شخصی که در اکمال خود به مثل خود محتاج نباشد ظاهر باشد. و حکما بدین اشارت کردهاند تا صاحب قوۀ قدسی را از نوع بشر، بمجرّد التفات نفس، بی وسیلت اکتساب و به چشمِ طلب حقایق، معارف باصلها روشن باشد. و بعضی اولیا بدین معنی ایما کردهاند کی [= که] خداوندِ علمِ لدنّی را بی واسطۀ تعلیم، همۀ علوم حاصل بود».
2_ «در علم حکمت در کتاب نفس مقرّر شده است که واضحترینِ معارف و درستترینِ تعقّلات معرفت مجرّداتست به وجود خود که درین باب استدلال و اکتساب را مدخلی نیست. و در علم منطق در کتاب برهان مقرّر شده است کی [= که] علم یقینیِ مکتسب آنست کی [= که] از علّت معلول را بشناسند و هرچ [=هرچه] نه به طریق استدلال از علّت بر معلول کنند یقین مطلق نباشد. درین مقام چون سخن در معرفت علّت اولی میرود و او را علّت نیست، پس به اعتراف حکیم معرفت علّت اولی یقینی نباشد».
9) در پایان صفحۀ یادشده یک متن منطقی چند سطری به زبان عربی دربارۀ تقابل مفردات نوشته شده که عبارت آغازین آن چُنین است: «تقابل المفردین بالسلب و الإیجاب .... ». این چند سطر هم ظاهراً تاکنون در جایی به چاپ نرسیده است.
10) (برگ 274 ب) متنی کوتاه در ابطال تسلسل که پیش از این بخشی از آن تحت نام «العلل و المعلولات المترتبة» بهچاپ رسیده است.60
نگرید به: ضمیمۀ تلخیص المُحَصّل، صص 516.
11) (برگ 274 ب _ 275 آ) رسالۀ خواجه به جمالالدّین جیلی که متن آن پیشتر چاپ شده است.61
نگرید به: طوسی، نصیرالدّین، أجوبة المسائل النصیریة، صص 271 _ 272.
12) (برگ 275) نامۀ خواجه به شمسالدّین خسروشاهی که در آن سه پرسش فلسفی را مطرح نموده است. در نسخۀ مورد گفتوگو تاریخ نگارش نامه غرّۀ رمضان سال 644 هجری قمری ثبت شده است. این نامه قبلاً بهچاپ رسیده است.62
نگرید به: همان، صص 265 _ 266.
13) (برگ 276 آ _ 277 آ) رسالۀ خواجه به اثیرالدّین اَبهَری ذیل این عنوان کتابت شده است: «این نامه هم استاد علامه نصیر الحقّ والملة والدین نوشت باستاد فاضل اثیرالملة والدین الابهریّ». در پایان نامه کاتب تاریخ نگارش نامه را ذی القعدۀ سال 602 (؟) ثبت کرده: «و این نامه باثیرالدّین نوشته شد فی ذی القعده سنة اثنین و ستمائة» که ظاهراً رقم دهگان شمارۀ سال از قلم فرو افتاده است و تاریخ نادرست 602 را رقم زده است. این نامه پیشتر منتشر شده است.63
نگرید به: همان، صص 273 _ 276.
در ادامۀ برگ 277 آ تا پایان 277 ب رسالهای موسوم به «کشف الغطاء لإخوان الصفاء» آمده که در پایان آن کاتب تذکار داده که برخی نگارش این رساله را به شمسالدّین کیشی نسبت دادهاند. این در حالی است که در منابع دیگر از ابن عربی64
یحیی، عثمان، مؤلفات ابن عربی تاریخها و تصنیفها، ص 536.
حاجى خليفه، مصطفى بن عبد الله، كشف الظنون عن أسامی الكتب و الفنون، ج 2، ص 1492.
در دنبالۀ رسالۀ یادشده از برگ 278 آ تا 284 ب شرح شمسالدّین کیشی بر رسالۀ إثبات العقل المجردِ خواجه به نام «روضة الناظر» کتابت شده است. این شرح پیش از این بهطبع رسیده است.66
نگرید به: طوسی، نصیرالدّین و دیگران (شمسالدین کیشی، جلال الدین دوانی، شمسا گیلانی و ...)، رسالة إثبات العقل المجرّد و شروح آن، تصحیح وتحقیق: طیبه عارف نیا، انتشارات مرکز پژوهشی میراث مکتوب با همکاری مؤسّسۀ مطالعات اسماعیلی لندن، تهران، 1393، صص 9_ 44.
4_ دو تحریر از مکاتبات فلسفیِ طوسی و کاتبی در جامۀ چهار ویراستِ غیر انتقادی
تا آنجا که راقم این سطور میداند مکاتبات فلسفی طوسی و کاتبی دستکم چهار مرتبه در قالب ویراستهای مختلف بهچاپ رسیده است. این ویراستها تاکنون بهتفصیل معرّفی و ارزیابی نشده است. حتّی در کتابشناسیهایی هم که در خصوص آثار خواجه نصیرالدّین طوسی انتشار یافته است اغلب تنها به یک ویراست از آن مکاتبات اشاره شده است.67
نگرید به: حسینی، سیّد حجّتالحق، کتابشناسی جامع خواجه نصیرالدّین طوسی، ص 754؛ اشکشیرین، سیّد ابراهیم، رحمانی، حسن، «کتابشناسی خواجه نصیرالدّین طوسی»، چاپشده در: پور جوادی، نصرالله، وسل، ژیوا، دانشمند طوس، ص 86؛ کدیور، محسن، نوری، محمّد، مأخذشناسی علوم عقلی، ج 2، ص 2326. همچنین نگاه کنید به:
Daiber, Hans, Bibliography of Islamic Philosophy, Vol. 1, p. 688.
Daiber, Hans, Bibliography of Islamic Philosophy, Vol. 1, p. 688.
چنانکه پیشتر بیان شد، از مکاتبات فلسفی طوسی و کاتبی یک تحریر اصلی و یک تحریر تلفیقی در دست است. تحریر اصلی این مکاتبات تاکنون دستکم سه مرتبه و تحریر تلفیقی نیز یکبار به چاپ رسیده است که در ادامه هر یک را جداگانه بررسی میکنیم.
4_1_ ویراست نخست
نخستین بار مکاتبات طوسی و کاتبی توسّط محقّقی اسپانیایی به نام لوسیانو رُبیو (Luciano Rubio) در طی سالهای 1951 _ 1952 میلادی با مشخّصات زیر منتشر شد:
Rubio, Luciano: “Una controversia del siglo XIII sobre el valor de la prueba de la existencia del ser necesario (Text and translation of five rasāʾil by Naşīraddin at-Tusī and Najmaddīn al-Kātibī)”, La Ciudad de Dios (El Escorial) 163, 1951. pp. 119-160; 329-354; 529-570; 164, 1952, pp. 93-128.
در این ویراست متن عربی پنج رسالۀ نخست این مکاتبات به همراه ترجمۀ اسپانیایی آنها به طبع رسیده است. همین ویراست مجدّد در ضمن مجلّد 89 از مجموعۀ فلسفۀ اسلامی زیر نظر فؤاد سِزگین در آلمان بازچاپ شده است (نگرید به: تصویر شمارۀ 7).68
Islamic philosophy, Volume 89, Edited by Fuat Sezgin, Nasīraddīn at-Tusī Abū Ja'far Muhammad (d. 672/1274) and Najmaddīn al-Kātibī (d. 675/1276) Texts and Studies Collected and Reprinted, 2000, Institute for the History of Arabic-Islamic Science at the Johann Wolfgang Goethe University Frankfurt am Main, pp. 54 – 188.
ویراست لوسیانو رُبیو تنها بر اساس یک نسخه از این مکاتبات فراهم آمده و فاقد متن مکاتبۀ ششم است. اگرچه تلاش مصحّحِ فرنگیِ این مکاتبات که با همّت خویش در حدود هفتاد سال پیش آن رسالهها را همراه با ترجمۀ اسپانیایی منتشر کرده است شایستۀ ستایش و سزاوار بزرگداشت است، این امر بههیچروی موجب چشمپوشی از خطاها و لغزشهای وی در کار تصحیح آن مکاتبات نمیشود. در ادامه، شماری از اَغلاط و أخطاء وارد در ویراست لوسیانو رُبیو از نخستین مکاتبۀ کاتبی و طوسی فهرست میشود. ارجاعات ما به این ویراست بر اساس بازچاپ آن در ضمن مجلّد 89 از مجموعۀ فلسفۀ اسلامی است. در هر مورد زیر ضبط نادرست خطی کشیده شده است و صورت درست آن در سوی مقابل نشان داده شده:
1) ص 56، س 5: «و الثّاني بطلان» ← باطل.
2) ص 58، س 2: «و اعلم أنّ هذا الإيراد ليس واردا على النّظم الطبيعى» ← البرهان.
3) ص 58، س 4: «يلزم أحد الأمور الثّالثة» ← الثلاثة.
4) ص 59، س 2: «فلا نسلّم أنّه بطلان» ← باطل.
5) ص 60، س 3: «يكون موجودا لذاته واجبا» ← واجبا لذاته.
6) ص 61، س 5: «يلزم أحد الأمور الثّالثة» ← الثلاثة.
7) ص 63، س 3_4: «و إمكان ذلك المجموع مستلزم لأن یكون علّته إمّا نفسه، أو أمر داخل أو أمر خارج عنه» ← تکون / أمراً داخلاً فیه / أمراً خارجاً.
8) ص 65، س 7: «لكلّ واحد من تلك الممكنات علّة موجدة ممكنة ← موجودة.
9) ص 72، س 1: «ضرورة توقعه على بقيّة الأجزاء» ← توقّفه.
10) ص 72، س 9: «فالعلّة التّامة لذلك المجموع استحال أن تكون داخله فيه» ← أمراً داخلاً.
11) ص 72، س آخر: «لانتفاء خارج موجود عن هذا المجموع» ← موجود خارج.
12) ص 73، س 7: «لكان بينه و بين واحد من علله الموجودة فى تلك السلسة علل غير متناهية» ← السّلسلة.
13) ص 73، س 8: «ذلك يستلزم انحصار غير المتناهی فيما بين حاضرین» ← طرفين حاصرين.
14) ص 73، س 10: «فهو أيضاً بطلان» ← باطل.
15) ص 74، س 2: «لا نسلّم أنّ القسم الأوّل بطلان» ← باطل.
16) ص 79، س 6: «لتوقّف كون البارى موجدا للعالم على أمر حارث، و ذلك الحارث يتوقّف وجوده على حادث آخر» ← حادث / حادث.
17) ص 81، س 8: «موجدا لفذا الحادث اليومى» ← لهذا.
18) ص 81، س 9: «یبيّن كلّ واحد من المقامين تعين ما ذكرتموه» ← بعین.
19) ص 83، س آخر: «ألا یرى أنّ الهارب من السّبع» ← تری.
20) ص 78، س 6: «كونه بحاله ليس وجوده و لا عدمه من ذاته» ← بحالة.
همچُنین، برخی از افتادگیهای مشهود در ویراست مزبور به قرار زیر است. در هر مورد، زیر عبارت از قلم افتاده در ویراست رُبیو خط کشیده شده است:
1) ص 61، س آخر: «يلزم من صدق هذه الشّرطيّة أن يكون فى الوجود موجود واجب لذاته، فتردّد إمّا فى اللازم أو فى الملزوم» ← «يلزم من صدق هذه الشّرطيّة أن يكون فى الوجود موجود واجب لذاته، لأنّ اللّازم فيها إن كان هو الدّور، و الدّور باطل، فينتفى ملزومه و يلزم من انتفائه أن يكون ذلك الموجود أو مؤثّره أو مؤثّره واجبا لذاته. و إن كان موجود واجب لذاته، فيردّد إمّا فى اللازم أو فى الملزوم».
2) ص 61، س 6: «أو التسلسل» ← «التسلسل الواحد».
3) ص 62، س 3: «إنّ ذلك الموجود أو مؤثّره إن كان واجبا لذاته فقد حصل المطلوب» ← «إنّ ذلك الموجود أو مؤثّره أو مؤثّر مؤثّره إن كان واجبا لذاته فقد حصل المطلوب».
4) ص 65، س 5: «لو لم يكن فى الوجود موجود واجب لذاته یلزم انحصار الموجودات فى الممكنات، و لو انحصر الموجودات فى الممكنات لزم أحد المجموعات الثّلاثة، و هو إمّا انحصار الموجودات فى الممكنات مع الدّور، أو الانحصار المذكور إمّا مع تسلسل واحد، أو مع تسلسلات فوق واحدة. أمّا الصّغرى فضروريّة و أمّا الكبرى ... » ←
«لو لم يكن فى الوجود موجود واجب لذاته لزم انحصار الموجودات فى الممكنات، و لو انحصرت الموجودات فى الممكنات لزم أحد المجموعات الثّلاثة، و هو إمّا انحصار الموجودات فى الممكنات مع الدّور، أو الانحصار المذكور إمّا مع تسلسل واحد، أو مع تسلسلات فوق واحدة. و هما ينتجان: لو لم يكن فى الوجود موجود واجب لذاته يلزم أحد المجموعات الثّلاثة. و هو امّا انحصار الموجودات فى الممكنات مع الدّور أو هذا الانحصار إمّا مع تسلسل واحد أو مع تسلسلات فوق واحدة. أمّا الصّغرى فضروريّة و أمّا الكبرى ... ».
5) ص 70، س 3: «و ما ذكرناه على طريق النّقض تركناه فاقتصرناه على المنع» ← «و ما ذكرناه من الصّورة لا نذکره على طريق النّقض بل علی طریق مستند المنع ولو ذکرناه علی طریق النقض تركناه و اقتصرنا على المنع».
6) ص 75، س 10: «أمّا الأولى فلزيادتها عليها بمقدار متناه و قد فرضنا غير متناه» ← «أمّا الأولى فلزيادتها عليها بمقدار متناه و وجوب تناهى الزائد على المتناهى بمقدار متناه، و قد فرضتا غير متناهيين».
7) ص 76، س 2: «لعجزنا توهّم الانطباق» ← «لعجزنا عن توهّم الانطباق».
8) ص 77، س 7: «لوجوب افتقار المعلول إلى العلّة، فيلزم افتقار كلّ واحد منهما إلى الآخر» ← «لوجوب افتقار الكلّ إلى الجزء، فلو كان فرد من أفراده علّة له لكان هو مفتقرا إلى ذلك الفرد، لوجوب افتقار المعلول إلى العلّة، فيلزم افتقار كلّ واحد منهما إلى الآخر».
9) ص 80، س 1: «و ذلك الحادث على حادث آخر» ← «و ذلك الحادث يتوقّف على حادث آخر».
10) ص 82، س 3 _ 5: «لو كان كذلك لتوقّف على حادث آخر، و ذلك الحادث على حادث آخر قبله و إلّا لكان أزليّا» ← «لو كان كذلك لتوقّف كلّ حادث على حادث، و ذلك الحادث توقف على حادث آخر قبله و إلّا لكان أزليّا».
اشکالات پیشگفته تنها بخشی از اغلاط و نادرستیهای موجود در ویراست لوسیانو رُبیو است و اگر چهار مکاتبۀ دیگر این سلسله مکاتبات را نیز با دقّت بررسی کنیم حتماً میزان خطاها و لغزشهای وی در ویراستی که ارائه کرده است به چند برابر آنچه گذشت بالغ میشود. بر این اساس، آشکارا میتوان گفت که ویراست رُبیو از مکاتبات طوسی و کاتبی ویراستی عالمانه و انتقادی و معتبر نیست. اگر رُبیو که در حدود هفتاد سال پیش به تصحیح این مکاتبات دستیازیده بوده است به نسخههای بیشتر و بهتری از آنها دسترسی میداشت و از آنها در ویراست خود بهره میبرد بهاحتمال زیاد میتوانست ویراستی بهمراتب استوارتر و بهتر از آنچه ارائه کرده است فراهم آورد.
4_2_ ویراست دوم
دومین ویراست از متن مکاتبات طوسی و کاتبی در سال 1956 میلادی به اهتمام شیخ محمّدحسن آلیاسین در بغداد با مشخّصات زیر انتشار یافت:
مُطارَحات فلسفیّة بین نصیرالدّین الطوسی و نجمالدّین الکاتبی (نفائس المخطوطات، المجموعة السابعة)، بتحقیق: الشیخ محمّدحسن آلیاسین، مطبعة المعارف، بغداد، 1375 _ 1956، 68 ص.
این ویراست نیز شامل پنج مکاتبۀ نخست است و در آن مکاتبۀ ششم، یعنی پاسخ طوسی به اعترافنامۀ کاتبی چاپ نشده است. ویراست آلیاسین از مکاتبات تنها بر اساس یک نسخه متعلّق به کتابخانۀ شخصی رشید الصفار المحامی فراهم آمده که تاریخ اتمام کتابت آن در ترقیمۀ کاتب سال 1131 هجری قمری قید شده است. نسخۀ مزبور با اغلاط و افتادگیهای خُرد و کلانِ قابل توجّهی همراه است که همین امر موجب آشفتگی و نااستواری ویراست فراهم آمده بر بنیاد آن شده است. در ادامه فقط از باب نمونه به چند مورد از افتادگیهای کلان مشهود در ویراست آلیاسین اشاره میشود تا ضعف و بیاعتباری آن تصحیح آشکار گردد. در هر مورد، در زیر عباراتی که از ویراست آلیاسین افتاده است خطّی کشیده شده است:
1) ص 5، س 7:
ضبط ناقص عبارت در ویراست آلیاسین: «يلزم من صدق هذه الشّرطيّة أن يكون فى الوجود موجود واجب لذاته، فيردّد إمّا فى اللازم أو فى الملزوم».
ضبط کامل و درست عبارت: «يلزم من صدق هذه الشّرطيّة أن يكون فى الوجود موجود واجب لذاته، لأنّ اللّازم فيها إن كان هو الدّور، و الدّور باطل، فينتفى ملزومه و يلزم من انتفائه أن يكون ذلك الموجود أو مؤثّره أو مؤثّره واجبا لذاته. و إن كان هو وجود موجود واجب لذاته، فيردّد إمّا فى اللازم أو فى الملزوم».
2) ص 6، س 17:
ضبط ناقص عبارت در ویراست آلیاسین: «لو لم يكن فى الوجود موجود واجب لذاته یلزم انحصار الموجودات فى الممكنات، و لو انحصرت الموجودات فى الممكنات لزم أحد المجموعات الثّلاثة، و هو إمّا انحصار الموجودات فى الممكنات مع الدّور، أو الانحصار المذكور إمّا مع تسلسل واحد، أو مع تسلسلات فوق واحدة. أمّا الصّغرى فضروريّة و أمّا الكبرى ... ».
ضبط کامل و درست عبارت: «لو لم يكن فى الوجود موجود واجب لذاته لزم انحصار الموجودات فى الممكنات، و لو انحصرت الموجودات فى الممكنات لزم أحد المجموعات الثّلاثة، و هو إمّا انحصار الموجودات فى الممكنات مع الدّور، أو الانحصار المذكور إمّا مع تسلسل واحد، أو مع تسلسلات فوق واحدة. و هما ينتجان: لو لم يكن فى الوجود موجود واجب لذاته يلزم أحد المجموعات الثّلاثة. و هو امّا انحصار الموجودات فى الممكنات مع الدّور أو هذا الانحصار إمّا مع تسلسل واحد أو مع تسلسلات فوق واحدة. أمّا الصّغرى فضروريّة و أمّا الكبرى ... ».
3) ص 11، س 8:
ضبط ناقص عبارت در ویراست آلیاسین: «أمّا الأولى فلزيادتها عليها بمقدار متناهٍ، و قد فرضنا غير متناهٍ من ذلك الطرف. هذا خلف محال.».
ضبط کامل و درست عبارت: «أمّا الأولى فلزيادتها عليها بمقدار متناهٍ و وجوب تناهى الزائد على المتناهى بمقدار متناه، و قد فرضتا غير متناهيتين من ذلك الطرف. هذا خلف محال.».
4) ص 11، س 13:
ضبط ناقص عبارت در ویراست آلیاسین: «الممكن من حيث أنّه ممكن موجود، و يلزم منه وجود موجود ممكنٍ جزءٍ من هذا الممكن.»
ضبط کامل و درست عبارت: «الممكن من حيث إنّه ممكن موجودٌ. و يلزم منه وجود موجود واجب لذاته. أمّا المقدّمة الأولى، فلأنّ هذا الممكن موجود، و الممكن من حيث إنّه ممكن جزء من هذا الممكن.».
5) ص 14، س 14:
ضبط ناقص عبارت در ویراست آلیاسین: «لو كان كذلك لتوقّف كلّ حادث، على حادث لا إلى نهاية. و إنّه محال.».
ضبط کامل و درست عبارت: «لو كان كذلك لتوقّف كلّ حادث، على حادث، و ذلك الحادث توقف على حادث آخر قبله و إلّا لكان أزليّا. و ذلك الحادث الثاني على حادث آخر قبله. فقبل كلّ حادث حادث آخر لا إلى نهاية و إنّه محال.».
6) ص 14، س 19:
ضبط ناقص عبارت در ویراست آلیاسین: «لو لم يكن جميع ما يتوقّف على حادث، و ذلك الحادث على حادثٍ آخر؛ فقبل كلّ حادثٍ حادثٌ لا إلى نهاية.».
ضبط کامل و درست عبارت: «لو لم يكن جميع ما يتوقّف عليه كون البارى موجداً للعالم حاصلاً فى الأزل لتوقّف على حادث، و ذلك الحادث على حادث آخر؛ فقبل كلّ حادث حادثٌ لا إلى نهاية.».
7) ص 22، س 12:
ضبط ناقص عبارت در ویراست آلیاسین: «فقد تبيّن أنّ الموضع الّذي يبحث عنه یكون المؤثّر فى المجموع من حيث هو مجموع بوساطة الأجزاء.».
ضبط کامل و درست عبارت: «فقد تبيّن أنّ الموضع الّذي يبحث عنه یكون المؤثّر فى المجموع مؤثّراً فى كلّ أجزائه. و هاهنا لا يتصوّر أن يكون المؤثّر فى المجموع من حيث هو مجموع شيئا غير الأجزاء.».
8) ص 25، س 4:
ضبط ناقص عبارت در ویراست آلیاسین: «و كذلك كون الحاصل من تضعيف الأمر مراراً غير متناهية ناقصاً من الحاصل من تضعيف الألفين مراراً غير متناهية لا ينافى عدم تناهيهما لا غیر».
ضبط کامل و درست عبارت: «و كذلك یكون الحاصل من تضعيف الألف مراراً غير متناهية ناقصا من الحاصل من تضعيف الألفين مراراً غير متناهية لا ينافى عدم تناهيهما لوقوع الزّيادة و النّقصان فيهما من الجهة الّتي هما بتلک الجهة متناهیان و فیها الألف و الألفان و وقوعهما فی الجهة التی هما بتلك الجهة غیر متناهيين و یوجب لا تناهیهما لا غیر.».
9_ ص 26، س 4:
ضبط ناقص عبارت در ویراست آلیاسین: «الممكن من حيث أنّه ممكن لا يكون موجوداً و لا معدوماً و لا جزءاً من هذا الممكن، و لا يصحّ أن يوصف بشيء غيره».
ضبط کامل و درست عبارت: «الممكن من حيث إنّه ممكن لا يكون موجودا و لا معدوما و لا جزءا من هذا الممكن، و لا يصحّ عليه القسمة بأنّه واجب أو ممكن. و ذلك أنّ الممكن المقيّد بهذه الحيثيّة لا يصحّ أن يوصف بشيء غيره».
10_ ص 44، س 7:
ضبط ناقص عبارت در ویراست آلیاسین: «ينطبق مراتب العلل بأسرها على مراتب المعلولات [بلا ازدیاد] بشيء أصلا. و نبيّن ذلك فى الجملتين غير المتناهيتين.».
ضبط کامل و درست عبارت: «ينطبق مراتب العلل بأسرها على مراتب المعلولات و لا يزيد مراتب العلل على مراتب المعلولات بشيء أصلا. و نبيّن ذلك فى الجملتين المتناهيتين، ليظهر ذلك فى الجملتين غير المتناهيتين.».
11_ ص 44، س 13:
ضبط ناقص عبارت در ویراست آلیاسین: «فإذا جعلنا المرتبة الأولى من العلل مبدءاً للجملة الحاصلة من مراتب المعلولات... ».
ضبط کامل و درست عبارت: «فإذا جعلنا المرتبة الأولى من العلل مبدأً للجملة الحاصلة من مراتب العلل و المرتبة الأولى من المعلولات مبدأً للجملة الحاصلة من مراتب المعلولات.».
در ویراست آلیاسین اغلاط و افتادگیهای پرشمار دیگری نیز وجود دارد که با توجّه به موارد پیشگفته نیازی به بازگفت آنها نیست. اگر مرحوم آلیاسین از دیگر نسخههای این مکاتبات که از آنها آگاه بوده نیز در تصحیح خود بهره میگرفت یقیناً میتوانست ویراست استوارتری عرضه نماید.
4_3_ ویراست سوم
سومین ویراست از تحریر اصلی مکاتبات طوسی و کاتبی به اهتمام مرحوم شیخ عبدالله نورانی در تهران و در سال 1383 هجری شمسی در ضمن مجموعه رسائلی از خواجه نصیرالدّین طوسی با مشخّصات زیر منتشر شد:
طوسی، نصیرالدّین، أجوبة المسائل النصیریة (مشتمل بر 20 رساله)، به اهتمام: عبدالله نورانی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، چاپ اوّل: 1383، صص 109 _ 154.
در این ویراست برای نخستین بار هر شش مکاتبه بهطور کامل چاپ شده است. مُصَحِّح اگرچه در مقدّمۀ خود به شناسایی سه نسخه از مکاتبات طوسی و کاتبی اشاره کرده است69
طوسی، نصیرالدّین، أجوبة المسائل النصیریة، ص بیست و یک از مقدمۀ عبدالله نورانی.
ویراست شیخ عبدالله نورانی از مکاتبات فلسفی طوسی و کاتبی براستی ویراستی غیر انتقادی و مغلوط و عیبناک است و عبارتهای مبهم و نامفهوم بسیار دارد. برای اینکه میزان نادرستیها و افتادگیهای ویراست مرحوم نورانی _ که هماکنون متداولترین ویراست از مکاتبات طوسی و کاتبی است _ آشکار گردد در ادامه فهرستی از آنها ارائه میشود. به منظور تشخیص اغلاط ویراستِ مورد بحث از دو نسخۀ کهن این مکاتبات که پیشتر معرّفی کردیم، یعنی دستنوشت شمارۀ 3191 کتابخانۀ فاتح و نسخۀ موجود ضمن مجموعۀ خطّی شمارۀ 4862 کتابخانۀ ایاصوفیه بهره بردهایم.
ردیف | نشانی | ضبط غلط در ویراست عبدالله نورانی | ضبط صحیح |
1 | ص 109، س 13 | فذلك المؤثّر إن كان نفس ما كان أثرا له لزم الدّور | بعض |
2 | ص 110، س 14 | و اعلم أنّ هذا الإيراد ليس واردا على النّظم الطبيعى | البرهان |
3 | ص 110، س 16 | وجود واجب موجود لذاته | موجود واجب |
4 | ص 113، س 3 | أو هذا الانحصار إمّا مع انحصار تسلسل واحد أو مع تسلسلات فوق واحدة | مع تسلسل واحد |
5 | ص 113، س 10 | و يستثنى نقيض تاليها بأن قول: كلّ واحد هذه المجموعات | بأن نقول / واحدة من هذه |
6 | ص 113، س 11 | و لو كان الشىء علّة لعلّته أو علّة علّته | لعلّة |
7 | ص 114، س 9 | لافتقاره إلى أجزائه الّتي هى غيره و استلزم ذلك إمكانه | استلزام |
8 | ص 115، س 13 | فإنّ المجموع المركّب من جميع الممكنات ممكن | الموجودات |
9 | ص 115، س 15 | و لا أمرا خارجا منهلأنه متفاوت موجود خارج عن هذا المجموع | لانتفاء |
10 | ص 116، س 13 | الجملة الأولى زائدة على الجملة الثّانية بمقدار عدد غير منتاه | متناه |
11 | ص 117، س 18 | ليس وحوده و لا عدمه من ذاته | وجوده |
12 | همان | كلّ واحد منهما يحصل له لعلّة خارجة عن ذاته | بعلّة |
13 | ص 118، س 4 | لكان وجوده موقوفا على غبر الحادث | غیر |
14 | ص 118، س 11 | لزم التّرجيج من غير مُرجّح | الترجیح |
15 | ص 118، س 15 | و لو كان كذلك لوجب أن لا يوجد للعالم تغيّر أصلا | فی العالم |
16 | ص 118، س 19 | لو صحّ جميع مقدّمات ما ذكرتم من الدّليل لزم أن يكون جميع الموجودات الممكنة حتّى الحوادث اليوميّة أزليّة. لا يقال: كلّ ما يتوقف عليه كون البارى تعالى موجدا لهذا الحادث اليومىّ حاصل فى الأزل، و متى كان كذلك كان الحادث اليومىّ قديما | لأنّه یقال |
17 | ص 119، س 14 | لم قلتم بإنّ التّرجيج من غير مرجح محال | بأنّ الترجیح |
18 | ص 120، س 5 | و أثبتّها، و أوردت ما سَنَح لى فى كلّ موضع ممّا يتعلّق بإيراد المستفيدين | فأثبتها / به إیراد |
19 | ص 120، س 19 _ 21 | و كلّ فرد من آحادها أو كلّ جملة هى جزء من السّلسلة لا يصلح لأن تكون علّة تامّة لها، فإنّها لو كانت علّة لكانت، أوّلا، لعلّتها المستقلّة القريبة و هى الأجزاء جميعها | و / علّة لعلّتها / جمیعاً |
20 | ص 121، س 10 | كلّ ممكن يفرض من جملة الممكنات الموجدة فهو محتاج إلى مؤثّر | الموجودة |
21 | ص 121، س 18 | لكون الجميع فى الحكم عليها بافتقارها على أمر خارج واحد | إلی |
22 | ص 121، س 22 | هذا البرهان ممّا يصحّح الصّورة | البیان |
23 | ص 122، س 8 | إذا كان شيئان أحدهها متقدّم بالذّات على الآخر | أحدهما |
24 | ص 123، س 4 | فقد تبيّن أنّ الموضع الّذي يبحث عنه كون المؤثّر فى المجموع مؤثّرا فى كلّ أجزائه | یکون |
25 | ص 123، س 18 | و إن كان المؤثّر فى جزء غير المؤثّر فى جزء جزء أو فى المجموع | آخر |
26 | ص 124، س 3 | الحدّ التّامّ المشتمل على جميع أجزاء الحدود علّة بالاتّفاق، لتصوّر المحدود المجتمع من تلك الأجزاء | المحدود |
27 | ص 124، س 12 | لأنّه على تقدير المتناهى. و على تقدير عدم التّناهى لا يكون بعد الكلّ شىء حتّى يمكن أن يتصوّر أنّ الكلّ يقع بين المعلول الأوّل و بين شىء غيره. | التناهی |
28 | ص 125، س 14 | فإذا رجعت إحدى تلك المراتب، و امعن فى السّير | جعلت / المراتب مبدأ |
29 | ص 125، ص 17 | و هذا الانطباق واقع فى الوجوب | الوجود |
30 | ص 126، س 2 | الممكن الّذي يوصف بالموجود هو المأخوذ بلا قيد | بالوجود |
31 | ص 126، س 11 | وجوب إنهاء العلل الممكنة إلى واجب لذاته | انتهاء |
32 | ص 126، س 14 | هذا آخر ما أوردنا إيراده فى هذه الأوراق | أردنا |
33 | ص 126، س 22 | و لا يجب فى كلّ ما لا يعلم وجوده. | نفی |
34 | ص 128، س 5 | معترفا بالقصور و العجز عن دركه كنه ما ذكره و حقّقه | درک |
35 | ص 128، س 5 | ملتمسا من لطفه. لعميم و إنعامه الجسيم | العمیم |
36 | ص 128، س 15 | و أمّا الجملة، فلأنّ العلّة التّامّة لها هى ما فرضناه مبدأ أوّلاً مع جميع أجزائها | أولی |
37 | ص 130، س 4 | لا نسلّم با ستحالة كونها ممكنة. | استحالة |
38 | ص 131، س 14 | العلّة التّامّة هو مع ما قبله من الأجزاء فقط، و هذا المجموع مع أمر خارجىّ مباين. | أو |
39 | ص 131، س 21 | لم لا يجوز أن تكون علّة المجموع علة الأجزاء مع أمر مباين عنه | جمیع |
40 | ص 132، س 15 | و ما ذكرتموه من الهيأة و التّركيب إن كانا داخلين فى ماهيّة المجموع استحال أن يكونا أو أحدهما علّة تامّة | وحدهما |
41 | ص 136، س 10 | فظاهر أنّه لا مؤثّر تامّ خارجيّ، لانتفاء موجودها، خارج عنه حينئذ. | تامّ له / موجود |
42 | ص 136، س 11 | لو ثبت أن المُثبتَ أنّ المؤثّر التّامّ لكلّ مجموع جميع أجزائه | لو ثبت أنّ المؤثّر |
43 | ص 136، س آخر | و جميع الأجزاء الّتي يشتمل عليها الحدّ التّامّ الموجب تصوّره لتصوّر المحدود ليس هو جميع أجزاء المجموع بالحقيق | المحدود |
44 | ص 138، س 3 | منعنا انطباق الجملة الثّانية من طرف المبدأ | انقطاع |
45 | ص 138، س 11 | و أمّا ما ذكرتموه فى جواب هذا السّائل | السؤال |
46 | ص 138، س 20 | و عدد كلّ واحد من مراتب العلل و مراتب المعلولات سعة. | المعلول تسعة |
47 | ص 140، س 11 | القول بجواز ترجّح أحد المتساويين من یمُرجّح | غیر مرجِّح |
48 | ص 141، س 5 | هذا الكلام على غيرمستند | علی المستند |
49 | ص 141، س 20 | أوردت ما منح لى من الأسئلة و الأجوبة | سنح |
50 | ص 142، س 7 | أى يدخل لصدق هذه المقدّمة فى هذا المطلوب | مدخل |
51 | ص 142، س 12 | و استد للنا بنفس الأوّلية عن عللها على انتفائها | فاستدللنا / بنفی |
52 | ص 145، س 13 | فهذا هو المراد من البيان الّذي أورده | التنافی |
53 | ص 148، س 8 | حكمنا بوجوب و جود تلك السّلسة | وجود / السلسلة |
54 | ص 148، س 18 | و البعيد يكون مؤثّرا فى الآحاد ثم فى المجموع فى المجموع | و بتوسطها |
55 | ص 149، س 11 | فلو كانتا نفس الشّىء لزم تقدّم الشّىء على نفسه، و لزم أن يكون هو علّة له لا غير. | علّتاه |
56 | ص 151، س 4 | و نحن قدما جاوزنا الخامسة | ما |
57 | ص 151، س 16 | و إلّا لزم تقدّم الشّىء على نفسه | الممکن |
58 | ص 115، س 2 | أمّا إن كان كلّ واحد منهما محالا فظاهر | أن کلّ / محالٌ |
59 | ص 115، س 21 | ذلك يستلزم انحصار الغير المنتاهي | غیر المتناهی |
60 | ص 113، س 22 | تعيّن أن تگون | تکون |
همچُنین پارهای از افتادگیهای مشهود در ویراست مرحوم نورانی به شرح زیر است:
ردیف | نشانی | ضبط ناقص در ویراست نورانی | ضبط کامل | کلمه یا عبارت از قلم افتاده |
1 | ص 109، س 7 | حررّتها بالتماس من شاركتهم فى البحث من العلماء | حررّتها بالتماس بعض من شاركتهم فى البحث من العلماء | بعض |
2 | ص 109، س 14 | يتوقّف كلّ منهما على الآخر | يتوقّف كلّ واحد منهما على الآخر | واحد |
3 | ص 110، س 3 | و إلّا لحصل مجموع مركّب من أفراد متناهية | و إلّا لحصل مجموع مركّب من أفراد غیر متناهية | غیر |
4 | ص 110، س 11 | و لمّا بطل القسمان | و لمّا بطل هذان القسمان | هذان |
5 | ص 112، س 6 | و إن كان هو التّسلسل واحدا كان أو أكثر- من الأفراد الغير المتناهية ممكنا | و إن كان اللازم هو التّسلسل واحدا كان أو أكثر و هو ملزوم لکون المجموع الحاصل من الأفراد الغير المتناهية ممكنا | اللازم / و هو ملزوم لکون المجموع الحاصل |
6 | ص 113، س 4 | لكلّ واحد من تلك الممكنات علّة موجودة ممكنة | لكلّ واحد من تلك الممكنات الموجودة علّة موجودة ممكنة | الموجودة |
7 | ص 113، س 12 | يلزم افتقار علّته أو علّته إليه | يلزم افتقار علّته أو علّة علّته إليه | علّة |
8 | ص 114، س 15 | و ما ذكرناه من الصّورة على طريق النّقض تركناه و اقتصرنا على المنع | و ما ذكرناه من الصّورة لا نذکره على طريق النّقض بل علی طریق مستند المنع ولو ذکرناه علی طریق النقض تركناه و اقتصرنا على المنع | لا نذکره / بل علی طریق مستند المنع ولو ذکرناه علی طریق النقض |
9 | ص 116، س آخر | يلزم منه وجود موجود لذاته | يلزم منه وجود موجود واجب لذاته | واجب |
10 | ص 117، س 19 | و من البيّن أنّ هذا عقلىّ لا وجود له | و من البيّن أنّ هذا اعتبار عقلىّ لا وجود له | اعتبار |
11 | ص 120، س 11 | كلّ علّة تامّة فى إفادة معلولها | كلّ علّة علّة تامّة فى إفادة معلولها | علّة |
12 | ص 120، س 17 | كانت العلل متصاعدة فى جانب العلّية إلى ما يتناهى | كانت العلل متصاعدة فى جانب العلّية إلى ما لا يتناهى | لا |
13 | ص 124، س 18 | و على تقدير الانطباق يكون وجود المقدار المتناهى فى إحداهما و عدمه متساويين | و على تقدير إمکان الانطباق يكون وجود المقدار المتناهى فى إحداهما و عدمه متساويين | إمکان |
14 | ص 125، س 5 | لوقوع الزّيادة و النّقصان فيهما من الجهة الّتي هناك بتلك الجهة متناهيين | لوقوع الزّيادة و النّقصان فيهما من الجهة الّتي هما بتلک الجهة متناهیان و فیها الألف و الألفان و وقوعهما فی الجهة التی هما بتلك الجهة غیر متناهيين | هما بتلک الجهة متناهیان و فیها الألف و الألفان و وقوعهما فی الجهة التی هما / غیر |
15 | ص 125، س 14 | فإذا رجعت إحدى تلك المراتب، و امعن فى السّير | فإذا جعلت إحدى تلك المراتب مبدأ، و امعن فى السّير | مبدأ |
16 | ص 127، س 21 | بيّن فى أثناء تلك الأجوبة و الأسئلة تحقيقات و تدقيقات و تقريرات | بيّن فى أثناء إیراد تلك الأجوبة و الأسئلة تحقيقات و تدقيقات و تقريرات | إیراد |
17 | ص 128، س 3 | بالغ فى الإشارة إلى ما تخيّل لى فى تلك الفوائد | بالغ فى الإشارة إلى إیراد ما تخيّل لى فى تلك الفوائد | إیراد |
18 | ص 128، س 10 | على أنّا لو فرضنا وجودها | على معنی أنّا لو فرضنا وجودها | معنی |
19 | ص 128، س 10 | أنّا لو فرضنا وجودها عدا ما حصلت أجزاء تلك الجملة | أنّا لو فرضنا وجودها مع قطع النظر عن وجود ما عداها حصلت أجزاء تلك الجملة | مع قطع النظر عن وجود |
20 | ص 128، س 14 | فلأنّ العلّة لكلّ واحد من الأجزاء | فلأنّ العلّة التامّة لكلّ واحد من الأجزاء | التامّة |
21 | ص 131، س 10 | قلنا: لا نسلّم المقدّمة | قلنا: لا نسلّم صدق المقدّمة | صدق |
22 | ص 132، س 8 | و إذا كان كذلك احتمل أن العلّة للمجموع هى تلك الهيأة | و إذا كان كذلك احتمل أن یکون العلّة للمجموع هى تلك الهيأة | یکون |
23 | ص 138، س 3 | على تقدير الانطباق | على تقدير عدم الانطباق | عدم |
24 | ص 138، س 9 | لأنّا فرضنا انطباق المتناهى | لأنّا فرضنا انطباق الطرف المتناهى | الطرف |
25 | ص 138، س 18 | إذا فرضنا أنّ مراتب العلل و المعلولات عشرة، فمن البيّن أنّ الواحد الواقع فى المرتبة الأولى من هذه معلول فقط | إذا فرضنا أنّ مراتب العلل و المعلولات عشرة، فمن البيّن أنّ الواحد الواقع فى المرتبة الأولى من هذه العشرة معلول فقط | العشرة |
26 | ص 139، س 1 | و إذا كان كذلك فى المتناهيين فلم يجوز أن يكون الأمر كذلك فى غير المتناهيين | و إذا كان ذلک فى المتناهيين كذلك فلم لا يجوز أن يكون الأمر كذلك فى غير المتناهيين | ذلک / لا |
27 | ص 139، س 8 | وجوب انتهاء العلل إلى الواجب لذاته | وجوب انتهاء العلل الممکنة إلى الواجب لذاته | الممکنة |
28 | ص 139، س 10 | و ليس غرضنا من الممكن، من حيث هو ممكن، هو الممكن بشرط أن يكون معه شىء آخر | و ليس غرضنا من الممكن، من حيث هو ممكن، هو الممكن بشرط أن لا يكون معه شىء آخر | لا |
29 | ص 139، س 12 | و ليس هذا الحمل لفظيّا، بل معنويّا | و ليس هذا الحمل حملاً لفظيّا، بل معنويّا | حملاً |
30 | ص 139، س 21 | أنّه موجود و جزء من كلّ موجود | أنّه موجود و جزء من كلّ ممکن موجود | ممکن |
31 | ص 140، س 14 | جملة ما يتوقّف عليه وجود العالم فى الأزل كانت حاصلة يلزم منه قدم العالم | جملة ما يتوقّف عليه وجود العالم فى الأزل لو كانت حاصلة يلزم منه قدم العالم | لو |
32 | ص 141، س 22 | متوقّعا أن يذكر عليه من القبول و الرّدّ | متوقّعا أن يذكر ما عليه من القبول و الرّدّ | ما |
33 | ص 142، س آخر | فإذن بين الأجزاء بأسرها و بين المجموع فرق فى المفهوم | فإذا قیل الأجزاء بأسرها دخلا فیه و حینئذ لا یکون بين الأجزاء بأسرها و بين المجموع فرق فى المفهوم | فإذا قیل الأجزاء بأسرها دخلا فیه و حینئذ لا یکون |
34 | ص 148، س 10 | و لم ندّع انعكاس الموجبة الكلّيّة | و لم ندّع انعكاس الموجبة الكلّيّة کلیة | کلیة |
35 | ص 149، س 11 | فلو كانتا نفس الشّىء لزم تقدّم الشّىء على نفسه، و لزم أن يكون هو علّة له لا غير. | فلو كانتا نفس الشّىء لزم تقدّم الشّىء على نفسه، و لزم أن يكون الشیء هو علّة له لا غير. | الشیء |
36 | ص 150، س 3 | ليس ما كلّ ما يعجز عنه بممتنع الفرض | ليس ما كلّ ما يعجز عن الفهم بممتنع الفرض | عن الفهم |
37 | ص 145، س 4 | لو كان فيها مؤثّر لكان خارجا عنها | لو كان فيها مؤثّر لكان أمراً خارجا عنها | أمراً |
38 | ص 111، س آخر | و إن كان موجود واجب لذاته | و إن كان هو وجود موجود واجب لذاته | هو وجود |
39 | ص 140، س 6 | و أمّا قولكم: «و يجوز أن تكون علّته ممكنا موجودا آخر غيره، و لا يكون ذلك الآخر فردا من أفراده، بل يكون مغايرا له، و قد عرض لهما الوجود» وارد | و أمّا قولكم: «و يجوز أن تكون علّته ممكنا موجودا آخر غيره، و لا يكون ذلك الآخر فردا من أفراده، بل يكون مغايرا له، و قد عرض لهما الوجود» فغیر وارد | فغیر |
40 | ص 138، س 14 | لكن فى هذه المقدّمة نظر، ينطبق مراتب العلل بأسرها على مراتب المعلولات | لكن فى هذه المقدّمة نظر، بل ينطبق مراتب العلل بأسرها على مراتب المعلولات | بل |
گذشته از خطاهای یادشده، شمار زیادی از نادرستیها و لغزشهای گوناگون در تصحیح مرحوم نورانی دیده میشود که بر آشفتگی ونااستواری متن افزوده است؛ مواردی از قبیل خطاهای حروفنگاشتی مثل وجود فاصلههای بیجا میان حروف یک کلمه (مثلاً ص 135، س 1: «و قعا» بجای «وقعا») یا اغلاط مطبعی پرشمار (همچون: ص 125، س 8: «الحهة» بجای «الجهة» / ص 126، س 5: «بالواحب» بجای «بالواجب» / ص 132، س 2: «واحبِ الوجود لذاته» بجای «واجب الوجود لذاته» / ص 133، س 3: «مممنوع» بجای «ممنوع» / ص 133، س 6: «اجتاحت» بجای «احتاجت» / ص 136، س 20: «بلزم» بجای «یلزم») یا اشکالات ویرایشی چون درج نقطه یا کاما بجای دو نقطه پس از کلمۀ «قال» (برای نمونه: ص 116، سطرهای 14 و 16)؛ یا نهادن نقطه در وسط جملۀ ادامهدار (مثل: ص 124، س 12: «لأنّه على تقدير المتناهى. و على تقدير عدم التّناهى لا يكون بعد الكلّ شىء حتّى يمكن أن يتصوّر أنّ الكلّ يقع بين المعلول الأوّل و بين شىء غيره.» و نیز مثل: ص 128، س 5: «ملتمسا من لطفه. لعميم و إنعامه الجسيم إزالة تلك الخيالات عنّى»؛ و همچون: ص 134، س 2: «لِمَ قلتُم بأنّه يلزمُ من صدقِها أن يكون المؤثّرُ فى كلّ مجموع مؤثّرا. فى كلّ جزء منه»). همچُنین، پاراگرافبندیهای اشتباه و انقطاعهای نابجا در وسط عبارات متن (برای نمونه: ص 138، س 17: «إذا فرضنا أنّ مراتب ... » که این عبارت مقول قول برای فعل «نقول» در سطر قبل از آن است و میبایست بلافاصله پس از آن میآمد درحالی که مصحِّح آن را در بندی دیگر درج کرده است؛ ونیز ص 111 بندهای سه و چهار) ایراد دیگری است که میتوان بر مشکلات ویراست مرحوم نورانی برافزود.
مجموع ایرادات و مشکلاتی که در خصوص ویراست مرحوم عبدالله نورانی از مکاتبات خواجه نصیرالدّین طوسی و کاتبی بیان کردیم نااستواری و ناراستی و بی اعتباری این ویراست از آن مکاتبات را بهخوبی نشان میدهد. ای کاش مرحوم نورانی کار تصحیح این مکاتبات را با دقّت بیشتری به سامان میرساندند تا هم زمینۀ استفادۀ بهینۀ محقّقان را از آن فراهم میآوردند و هم از خویش یادگار ماندگاری باقی میگذاشتند. شوربختانه بیشتر ویراستهای مرحوم نورانی از متون فلسفی و کلامی کموبیش حال و وضعی چون ویراست همین مکاتبات را دارد و لاجرم فاقد اعتبار لازم است.
4_4_ ویراست چهارم
گذشته از سه ویراستی که از تحریر اصلی مکاتبات طوسی و کاتبی منتشر شده است، ویراستی دیگر از آن مکاتبات نیز بهچاپ رسیده که بر اساس تحریر تلفیقی آنها ارائه شده است. چنانکه پیشتر توضیح داده شد، در این تحریر تلفیقی چهار مکاتبۀ اصلی کاتبی و طوسی در هم ادغام گردیده بدینترتیب که گفتههای آنان در خصوص هر اشکال و پاسخهای مربوط به آن و سپس نقد آن پاسخها همگی یکجا در زیر هم مرتّب و تدوین شده است. افزون بر تفاوت پیشگفته، برخی عبارات مندرِج در این ویراست نیز با سه ویراست قبلی متفاوت است و گاه کاستیها و اضافات و تغییراتی نسبت به آنها دارد. این تحریر تلفیقی و ویراستی که بر بنیاد آن فراهم آمده فاقد دو مکاتبۀ نهایی (یعنی مکاتبۀ اعتراف کاتبی به حقّانیّت سخنان طوسی و پاسخ طوسی به آن) است. تحریر تلفیقی مکاتبات طوسی و کاتبی به همراه دو رسالۀ دیگر از اُرمَوی و دوانی در یک مجلّد با مشخّصات کتابشناختی زیر بهچاپ رسیده است:
الکاتبی، نجمالدّین، «رسالة فی إثبات الواجب تعالی للإمام نجمالدّین الکاتبی و معها مناقشات النصیر الطوسی للمصنّف»، المطبوعة فی: مجموع ثلاث رسائل: رسالة فی الفرق بین نوعی العلم الإلهی والکلام للإمام سراجالدّین الأرموی، رسالة فی إثبات الواجب تعالی للإمام نجمالدّین الکاتبی، رسالة فی إثبات الواجب للإمام الدوّانی، تحقیق: محمّد أکرم أبوغوش، دار النور المبین للدراسات والنشر، عَمّان، الطبعة الأولی: 1434 ه.ق./ 2013 م.، صص 81 _ 147.
ویراست محمّد أکرم أبوغوش از تحریر تلفیقیِ مکاتبات طوسی و کاتبی تنها بر اساس یک نسخۀ موجود در مجموعهای خطّی متعلّق به کتابخانۀ راغب پاشا در ترکیه به شمارۀ 1461 فراهم آمده است. این در حالی است که _ چنانکه گذشت _ از این تحریر تلفیقی دستکم دو نسخۀ دیگر، یعنی نسخۀ شمارۀ 10/630 کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی که تاریخ کتابت آن به حدود قرن هشتم هجری باز میگردد و دستنوشت دیگری از همین کتابخانه به شمارۀ 1/611 که کتابت آن در سال 1097 هجری قمری به انجام رسیده است، نیز میشناسیم.
بررسی ویراست محمّد أکرم أبوغوش از تحریر تلفیقی مکاتبات طوسی و کاتبی نشان میدهد که وی در ارائۀ ویراستی انتقادی و متنی متین و قویم از این مکاتبات موفّق و کامیاب نبوده است. افتادگیها و نادرستیهای قابل توجّهی که در متن ویراستِ مصحّح نامبرده مشهود است اگرچه اغلب ناشی از خود نسخۀ اساس تصحیح است، همچنان نشانگر عدم تبحّر مصحّح در تصحیح متون فلسفی و ناآگاهی وی از شرایط تصحیح متن به نحو انتقادی است. طبعاً اگر محمّد أکرم أبوغوش در فهم متون فلسفی تخصّص میداشت و در عین حال میکوشید از سایر نسخههای بازمانده از مکاتبات طوسی و کاتبی در تمهید ویراست خود بهرهمند شود، میتوانست تصحیح استوارتر و پاکیزهتری از آنها عرضه نماید. در ادامه تنها به شمار اندکی از خطاهای مصحّح مزبور اشاره میشود تا نامعتبر بودن ویراست وی نیز عیان گردد. ابتدا عبارت نادرست مندرِج در ویراست محمّد أکرم أبوغوش ذکر میشود و سپس صورت صحیح آنها درج میگردد.
1) ص 84، س 9: «لیتحقّق حقیقة الحقّ فی ذلک» ← لیتحقّق لی حقیقة الحقّ فی ذلک.
2) ص 84، س 13: «حررّتها بالتماس بعض من شاركته فى البحث» ← حررّتها بالتماس بعض من شاركتهم فى البحث.
3) ص 86، س 13: «فلو كان أفراد ذلك المجموع مؤثّراً فى ذلك المجموع لزم أن يكون مؤثّراً فى نفسه و مؤثّراً فيما هو أثر له، و كلّ ذلک محال» ← فلو كان أحد أجزاء ذلك المجموع مؤثّرا فى ذلك المجموع لزم أن يكون مؤثّرا فى نفسه و مؤثّرا فيما هو مؤثّر فيه، و كلّ منهما محال.
4) ص 87، س 5 _ 11: «بعض هذا البرهان يحتاج إلى تقرير زائد، و ذلک لأنّه ذکر فی إبطال التسلسل أنّ المؤثّر فی السلسلة الغیر المتناهیة إمّا نفسها أو أمر داخل فیها أو أمر خارج عنها. فلقائل أن یقول: الحصر ممنوع؛ لجواز أن یکون المؤثّر سائر الأجزاء فلا یتمُّ دلیل إبطال التسلسل. فلأجل هذا عُدِل عن هذا الوجه إلی وجه آخر. و لنقدّم لذلك مقدّمة» ← بعض هذا البرهان يحتاج إلى تقرير زائد، و لنقدّم على ذلك مقدّمة.
قسمتی که روی آن خط کشیده شده است در نسخههای تحریر اصلی مکاتبات خواجه و کاتبی نیامده است و نمیبایست در متن درج میشد. این عبارات اگرچه در نسخۀ اساس تصحیح، یعنی نسخۀ شمارۀ 1461راغب پاشا نوشته شده است، کاتب با نهادن چندین «حاء = ح» کوچک در اطراف این عبارات حاشیه بودن آنها را یادآور شده است. با این وصف، مصحّح بدون توجّه به این نشانهها و در غفلت از بی ارتباطی آنها با عبارات قبل و بعد به درج آنها در متن ویراست خود اقدام کرده است.
5) ص 88، س 3: «فإنَّ جمیع الأجزاء کانت علّة مستقلّة فی صورة السلسلة» ← فإنَّ جمیع الأجزاء کانت علّة مستقلّة.
در عبارت فوق نیز قسمت «فی صورة السلسلة» زائد است و نمیبایست ثبت میشد.
6) ص 88، س 6: «فإنّه لو کان علّة لکانت أولی علّة لعلّتها المستقلة القریبة» ← فإنّه لو کان علّة لکانت أوّلاً علّة لعلّتها المستقلة القریبة.
7) صص 88، س 8 _ 11: «و اذا تقرّر هذه المقدّمة، تيسّر إبطال التّسلسل فيها، و هو بأن يقال: فتلك السّلسلة لا مبدأ لها، و لأنّ السلسلة فرضت موجودة، فتكون: إمّا واجبة و إمّا ممكنة، و محال أن تكون واجبة، لافتقارها و افتقار أجزائها إلى مبدأ، و قدَّمت أنّ مثل هذه السّلسلة لا مبدأ لها، هذا خلف.» ← و اذا تقرّر هذه المقدّمة، تيسّر إبطال التّسلسل فيها، و هو بأن يقال: فتلك السّلسلة لا مبدأ لها، و لأنّ السلسلة فرضت موجودة، فتكون: إمّا واجبة و إمّا ممكنة، و محال أن تكون واجبة، لافتقارها و افتقار أجزائها إلى مبدأ، و محال أن تكون ممكنة و إلّا لكان لها مبدأ، لا فتقار كلّ ممكن إلى مبدأ يوجده، و قد ثبت أنّ مثل هذه السّلسلة لا مبدأ لها، هذا خلف.
در ویراست مورد گفتوگو قسمت «و محال أن تكون ممكنة و إلّا لكان لها مبدأ، لافتقار كلّ ممكن إلى مبدأ يوجده» از قلم افتاده است. همچنین ترکیب «و قد ثبت» به ریخت نادرست «و قدَّمت» تبدیل و ثبت شده است!
8) ص 102، س 1 _ 3: «و نقول: ذلك الموجود أو مؤثّره أو مؤثّر مؤثّره إن كان واجباً لذاته فقد حصل المطلوب؛ و إن لم يكن شیئاً منها واجباً لذاته لزم أيضاً وجود موجود واجب لذاته لیتحقَّق ملزومه حينئذ» ← و نقول: إنّ ذلك الموجود أو مؤثّره أو مؤثّر مؤثّره إن كان واجبا لذاته فقد حصل المطلوب؛ و إن لم يكن شىء منها واجبا لذاته لزم أيضا وجود موجود واجب لذاته لتحقّق ملزومه حينئذ، لأنّ لازم هذا التّقدير إن كان واجب الوجود لذاته فظاهر. و إن كان هو الدّور- و إنّه منتف- فينتفى ذلك التّقدير.
در عبارات یادشده از ویراست محمّد أکرم أبوغوش بخش «لأنّ لازم هذا التّقدير إن كان واجب الوجود لذاته فظاهر. و إن كان هو الدّور و إنّه منتف، فينتفى ذلك التّقدير» از متن افتاده است. همچُنین، کلمۀ «شیء» چون در محلّ اسم «لم يكن» است میبایست بهصورت مرفوع ثبت میشد نه منصوب.
9) ص 102، س 8: «تمّ ثبوت هاتین الملازمتین» ← ثمّ بعد ثبوت هاتین الملازمتین.
10) ص 102، س آخر: «و إن كان حقّاً يلزم وجود موجود واجب لذاته، لزم الثّبوت على جميع التّقادير» ← و إن كان حقّا يلزم وجود موجود واجب لذاته، فعلم أنّ وجود موجود واجب لذاته لازم الثّبوت على جميع التّقادير.
در عبارت بالا نیز جملۀ «فعلم أنّ وجود موجود واجب لذاته» در ویراست مورد بحث از قلم فرو افتاده است.
11) ص 103، س 6 _ 8: «لو لم يكن فى الوجود موجود واجب لذاته لزم انحصار الموجودات فى الممكنات، و لو انحصر الموجودات فى الممكنات لزم أحد المجموعات الثّلاث، و هو إمّا انحصار الموجودات فى الممكنات مع الدّور، أو هذا الانحصار إمّا مع تسلسل واحد، أو مع تسلسلات فوق و واحدة. أمّا الصّغرى فضروريّة و أمّا الكبرى ... ».
در عبارت بالا چند جمله از متن افتاده است که در زیر با کشیدن خطّی زیر آنها مشخّص شده است:
لو لم يكن فى الوجود موجود واجب لذاته لزم انحصار الموجودات فى الممكنات، و لو انحصر الموجودات فى الممكنات لزم أحد المجموعات الثّلاثة، و هو إمّا انحصار الموجودات فى الممكنات مع الدّور، أو الانحصار المذكور إمّا مع تسلسل واحد، أو مع تسلسلات فوق واحدة. و هما ينتجان: لو لم يكن فى الوجود موجود واجب لذاته يلزم أحد المجموعات الثّلاثة. و هو امّا انحصار الموجودات فى الممكنات مع الدّور أو هذا الانحصار إمّا مع تسلسل واحد أو مع تسلسلات فوق واحدة. أمّا الصّغرى فضروريّة. و أمّا الكبرى ... ».
12) ص 103، س 16 _ 17: «ثمّ نجعل هذه النّتيجة مقدّمة شرطيّة لقياس استثنائىّ، و نستثنى ببعض تاليها بأن نقول: كلّ واحد من هذه المجموعات الثّلاث باطل» ← ثمّ نجعل هذه النّتيجة مقدّمة شرطيّة لقياس استثنائىّ، و نستثنى نقیض تاليها بأن نقول: كلّ واحد من هذه المجموعات الثّلاثة باطل.
چنانکه بیان شد، موارد پیشگفته تنها تَعداد اندکی است از خطاهای بسیار ویراست محمّد أکرم أبوغوش از تحریر تلفیقی مکاتبات طوسی و کاتبی. همین مقدار هم میتواند بیانگر میزان صحّت و اعتبار این ویراست باشد و حاجتی به اطالۀ کلام در این مقام نیست.
5_ ترجمههای مکاتبات فلسفی
تاکنون از مکاتبات فلسفی طوسی و کاتبی دربارۀ اثبات وجود خدا یک ترجمۀ اسپانیایی و یک ترجمه و شرح فارسی به چاپ رسیده است. چنانکه گذشت، برگردان اسپانیایی این مکاتبات بر دست لوسیانو رُبیو در طی سالهای 1951 _ 1952 میلادی انجام گرفته است که همو نخستین بار متن عربی این مکاتبات را هم تصحیح و منتشر نمود.
همچُنین برگردان فارسی این مکاتبات به قلم اسماعیل واعظ جوادی با مشخّصات زیر منتشر شده است: واعظ جوادی، اسماعیل، محاکمات فلسفیّه یا داوری بین نصیرالدّین طوسی و دبیران کاتبی، انتشارات دانشگاه اصفهان، اصفهان، 2537 شا، 420 ص.
واعظ جوادی در کتاب مزبور افزون بر ترجمه و شرح مکاتبات به ارزیابی دیدگاههای کاتبی و طوسی و داوری میان آن دو نیز پرداخته است.
6_ نتیجه
چنانکه مشاهده شد، هر چهار ویراستی که تاکنون از دو تحریر اصلی و تلفیقیِ مکاتبات فلسفیِ طوسی و کاتبی ارائه شده است ویراستهایی مغلوط و غیر انتقادی و نامعتبر است. براستی جای شگفتی و مایۀ تأسّف است که از یک اثر فلسفی چهار ویراست متفاوت توسّط مصحّحان مختلف ارائه شود ولی تمام آنها نابسامان و آمیخته با خطاهای بسیار و نامعتمد باشد. مشکل اصلی تمامی این ویراستها آن است که هیچیک از آنها بر اساس نسخههای مختلف و معتبر این مکاتبات فراهم نیامده است بلکه هر یک از آنها تنها بر پایۀ یک نسخۀ متأخّر و مغلوط از این مکاتبات تدارک دیده شده که در نتیجه موجب شده است:
اوّلاً: هر چهار ویراستِ ارائهشده آکنده از اغلاط و افتادگیها و آشفتگیهای گوناگون باشد بهگونهای که در بسیاری از مواضع اساساً فهم عبارات امکانپذیر نیست یا اینکه متن موجود مفید معنایی است خلاف آنچه مدّ نظر نویسندگان بوده.
ثانیاً: در این ویراستها، هیچ سازوارۀ انتقادی و گزارش نسخهبدلی برای خواننده فراهم نیامده تا مخاطب از ضبطهای مختلف کلمات و عبارات متن در نسخههای متفاوت مکاتبات آگاه گردد.
بنابراین، با توجّه به اشکالات اساسی یادشده، هر دو تحریرِ بازمانده از مکاتبات طوسی و کاتبی باید از نو بر اساس نسخههای کهن و متعدّد تصحیح و منتشر شود. نظر به اینکه حتّی نسخههای کهن این مکاتبات نیز آمیخته با اغلاط و افتادگیهای نسبتاً قابل توجهی است، ارائۀ یک ویراست انتقادی کامل و استوار از مکاتبات مزبور در گرو استفاده از تمام نسخههای معتبرِ دو تحریر اصلی و تلفیقی این مکاتبات است؛ چراکه گاه ضبطهای موجود در تحریر تلفیقی به تصحیح ضبطهای غلط مندرِج در نسخههای تحریر اصلی یاری میرساند.
امیدوارم مُصحّحی صاحبِ همّت و دقّتِ وافر با دانش و توانش لازم به کار تصحیح این مکاتبات ارزشمند دست یازد و ویراستی معتبر و معتمد از آنها عرضه نماید.
کتابنامه:
ابن الفُوَطى، عبدالرزّاق بن أحمد، مجمع الآداب فی معجم الألقاب، 6 ج، تحقیق: محمّد الکاظم، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1374 ش.
ابن حَجَر العَسقَلانى، أحمد بن على، الدرر الكامنة فی أعيان المائة الثامنة، دارالجیل، بیروت، 1414 ق.
ابنسینا، حسین بن عبدالله و دیگران، جامع البدائع، تحقیق: محیی الدّین صَبری الکُردی، مصر، 1335 ق.
ابنسینا، حسین بن عبدالله، الإشارات والتنبیهات، تحقیق: مجتبی زارعی، بوستان کتاب قم، قم، چاپ دوم، 1387 ش.
ابنسینا، حسین بن عبدالله، المبدأ و المعاد، به اهتمام: عبدالله نورانی، انتشارات مؤسّسۀ مطالعات اسلامی دانشگاه تهران، تهران، چاپ دوم، 1383 ش.
ابنسینا، حسین بن عبدالله، النجاة من الغرق فی بحر الضلالات، با ویرایش: محمّد تقی دانشپژوه، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، چاپ دوم، 1379 ش.
ابنمَیثم البحرانی، کمالالدّین مَیثم بن علی، قواعد المرام فی علم الکلام، تحقیق: أنمار مَعاد المظفّر، العتبة الحسینیّة المقدّسة، کربلاء، 1435 ق.
اشکشیرین، سیّد ابراهیم، رحمانی، حسن، «کتابشناسی خواجه نصیرالدّین طوسی»، چاپشده در: پور جوادی، نصرالله، وسل، ژیوا، دانشمند طوس، مرکز نشر دانشگاهی و انجمن ایرانشناسی فرانسه در ایران، تهران، 1379 ش.
أفندی الاصبهانی، المیرزا عبدالله، تعلیقة أمل الآمل، تحقیق: سیّد احمد حسینی اِشکوری، کتابخانه آیت الله نجفی مرعشی، قم، 1410 ق.
افندی الاصبهانی، المیرزا عبدالله، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، تحقیق: سیّد احمد حسینی اِشکوری، قم، منشورات مکتبة آیة الله العظمی المرعشی النجفی، 1403ق.
حاجى خليفه، مصطفى بن عبد الله، كشف الظنون عن أسامی الكتب و الفنون، 2 ج، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، بیتا.
حسینی، سیّد حجّتالحق، کتابشناسی جامع خواجه نصیرالدّین طوسی، دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدّین طوسی، تهران، 1395 ش.
الحلّی، الحسن بن یوسف، إیضاح المقاصد من حکمة عین القواعد،تصحیح: علینقی منزوی، دانشگاه تهران، تهران، 1337 ش.
دبیران کاتبی قزوینی، نجمالدّین، حکمة العین، ویرایش، تصحیح، پیشگفتار از: عباس صدری، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، تهران، 1384 ش.
الدوانی، جلالالدّین محمّد، «رسالة إثبات الواجب القدیمة» چاپ شده در: سبع رسائل للعلّامة جلالالديّن محمّد الدّوانی (المتوفّی 908 الهجريّة) والملّا اسماعيل الخواجوئی الإصفهانی (المتوفّی 1173 الهجريّة)،تصحیح سیّد احمد تويسركانی، مرکز پژوهشی میراث مکتوب، تهران، 1381 ش.
الرازی، فخرالدّین، معالم أصول الدّین، اعتنی به: نِزار حَمّادی، دارالضیاء، کویت، 1433 ق.
شوشتری، قاضی نورالله، مجالس المؤمنین،7 ج، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، 1392 ش.
الصَّفَدى، خليل بن أيبَک، الوافی بالوفیات، دار النشر فراتز شتایز، بیروت، 1401 ق.
الطهرانی، آقا بزرگ، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، 26 ج، دارالأضواء، بیروت، 1403 ق.
طوسی، نصیرالدّین و دیگران (شمسالدین کیشی، جلال الدین دوانی، شمسا گیلانی و ...)، رسالة إثبات العقل المجرّد و شروح آن، تصحیح وتحقیق: طیبه عارف نیا، انتشارات مرکز پژوهشی میراث مکتوب با همکاری مؤسّسۀ مطالعات اسماعیلی لندن، تهران، 1393 ش.
طوسی، نصیرالدّین، أجوبة المسائل النصیریة (مشتمل بر 20 رساله)، به اهتمام: عبدالله نورانی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، چاپ اوّل: 1383 ش.
الطوسی، نصیرالدّین، تلخیص المحصَّل (المعروف بنقد المحصَّل)، تحقیق: عبدالله نورانی، بیروت، دار الأضواء، الطبعة الثانیة، 1405 ق.
طوسی، نصیرالدّین، حلّ مشکلات کتاب الإشارات والتنبیهات مشهور به شرح اشارات، نسخه برگردان به قطع اصل نسخۀ دستنوشت مؤلّف (نسخۀ شمارۀ 1153 کتابخانۀ ملّی ایران)، با مقدّمۀ: سیّد محمّد عمادی حائری، مرکز پژوهشی میراث مکتوب، تهران، 1389 ش.
الطوسی، نصیرالدّین، و الکاتبی، نجمالدّین، مُطارَحات فلسفیّة بین نصیرالدّین الطوسی و نجمالدّین الکاتبی (نفائس المخطوطات، المجموعة السابعة)، بتحقیق: الشیخ محمّدحسن آلیاسین، مطبعة المعارف، بغداد، 1375 _ 1956، 68 ص.
عمادی حائری، سیّد محمّد، «نسخههايی كهن از شرح اشارات طوسی: نسبت آنها با نسخۀ مؤلف و نكتههايی در باب سنت تعليم و تعلّم اثر»، آینۀ میراث، ش 50، بهار و تابستان 1391، صص 179 _ 234.
عمادی حائری، سیّد محمّد، «پاسخی به "حل مشکلات الاشارات، دستنوشتۀ طوسی؟"»، گزارش میراث، دورۀ دوم، سال پنجم، شمارۀ 46، مرداد و شهریور 1390، صص 83 _ 90.
القُونَوی، صدرالدّین و الطوسی، نصیرالدّین، المراسَلات بین صدرالدّین القُونَوی و نصیرالدّین الطوسی، تحقیق و مُلَخَّص ألمانی مُفسَّر: گودرُون شوبَرت، دارالنشر فرانتس شتَاینر، بیروت، 1416هـ. / 1995م،
الکاتبی، نجمالدّین و دیگران، مجموع ثلاث رسائل: رسالة فی الفرق بین نوعی العلم الإلهی والکلام للإمام سراجالدّین الأرموی، رسالة فی إثبات الواجب تعالی للإمام نجمالدّین الکاتبی، رسالة فی إثبات الواجب للإمام الدوّانی، تحقیق: محمّد أکرم أبوغوش، دار النور المبین للدراسات والنشر، عَمّان، الطبعة الأولی: 1434 ه.ق./ 2013 م.،
الکُتُبی، محمّد بن شاکر، فَوات الوفیات، تحقیق: إحسان عبّاس، دار صادر، بیروت، بیتا.
کدیور، محسن، نوری، محمّد، مأخذشناسی علوم عقلی، 3 ج، انتشارات اطلاعات، تهران، 1379 ش.
لمیر، یوپ، «حل مشکلات الاشارات، دستنوشتۀ طوسی؟ نشر عکسی نسخۀ 1153 کتابخانۀ ملّی ایران»، ترجمۀ: منوچهر پزشک، گزارش میراث، دورۀ دوم، سال پنجم، شمارۀ 45، خرداد و تیر 1390، صص 50 _ 56.
محقّق، مَهدی؛ ایزوتسو، توشیهیکو، منطق و مباحث الفاظ (مجموعۀ متون و مقالات تحقیقی)، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، تهران، 1386 ش.
مدرّس رضوی، محمّدتقی، احوال و آثار خواجه نصیرالدّین طوسی، اساطیر، تهران، چاپ سوم، 1386 ش.
مدرّسی زنجانی، محمّد، سرگذشت و عقاید فلسفی خواجه نصیرالدّین طوسی، اتشارات امیرکبیر، تهران، 1363 ش.
المَقریزی، تقیالدّین أحمد بن علی، دُرر العقود الفريدة في تراجم الأعيان المفیدة، 4 ج، حقّقه و علّق علیه: محمود الجلیلی، دار الغرب الإسلامی، بیروت، 1423 ق.
مهدوی، یحیی، فهرست نسخههای مصنّفات ابنسینا، دانشگاه تهران، تهران، ۱۳۳۳ ش.
واعظ جوادی، اسماعیل، محاکمات فلسفیّه یا داوری بین نصیرالدّین طوسی و دبیران کاتبی، انتشارات دانشگاه اصفهان، اصفهان، 2537 شا، 420 ص.
یحیی، عثمان، مؤلفات ابن عربی تاریخها و تصنیفها، ترجمه عن الفرنسیّة: أحمد محمّد الطیب، الهئیة المصریة العامة للکتاب، القاهرة، 2001 م.
Daiber, Hans, Bibliography of Islamic Philosophy, 2 Vols. Leiden – Boston – Köln: Brill, 1999; Supplement, 2007.
Lameer, Joep, “An autograph of Ṭūsī’s Hall mushkilāt al-ishārāt (the facsimile edition of MS AR. 1153 of the National Library of Iran)”, BIBLIOTHECA ORIENTALIS LXVIII NO 5-6, september-december 2011, pp. 510 – 518.
Islamic philosophy, Volume 89, Edited by Fuat Sezgin, Nasīraddīn at-Tusī Abū Ja'far Muhammad (d. 672/1274) and Najmaddīn al-Kātibī (d. 675/1276) Texts and Studies Collected and Reprinted, 2000, Institute for the History of Arabic-Islamic Science at the Johann Wolfgang Goethe University Frankfurt am Main, pp. 54 – 188.
- نگرید به: الصَّفَدى، خليل بن أيبَک، الوافی بالوفیات، ج 1، ص 182؛ الکُتُبی، محمّد بن شاکر، فَوات الوفیات، ج 3، 251.
- بخشی از مکاتبات منطقی کاتبی با خواجه نصیرالدّین طوسی را نگرید در: «مطارحات منطقیّة بین نجمالدّین دبیران الکاتبی القزوینی و نصیرالدّین الطوسی»، چاپ شده در: محقّق، مهدی؛ ایزوتسو، توشیهیکو، منطق و مباحث الفاظ، صص 277 _ 285.
- برای مکاتبات و پرسشهای طبیعی و طبّی کاتبی از خواجه نصیر نگرید به: طوسی، نصیرالدّین، أجوبة المسائل النصیریة، صص 155 _ 158 و صص 168 _ 172.
- «و اعترض الإمام نجم الدين القزوينىّ _ أدام اللّه سعادته _ على هذا البرهان فقال: ... ... أجاب مُلخِّص البرهان عن المعارضة: بأنّا ... ... و اعلم أنّ هذا الإمام لمّا وقف على هذين الجوابين اعترف بصحّتهما و سقوط الاعتراض على البرهان المذكور.». ابنمَیثم البحرانی، کمالالدّین مَیثم بن علی، قواعد المرام فی علم الکلام، صص 176 _ 178.
- «و من تصانيفه أيضاً جواب رسالة الكاتبي القزويني في مسألة التوحيد، و جوابه الثانية أيضاً على جواب الكاتبي، و قد أثنى كل منهما على الآخر في هذه المراسلات ثناء بليغا. و من تأليفات المحقق الطوسي جواب أسئلة الكاتبي أيضاً في مسائل عويصة من علم الحكمة، تزيد على سبعة مسائل و أجابها الخواجة، و قد أثنى كل واحد منهما على الآخر في هذه المكاتيب ثناءً بليغاً، و ديباجة المكاتبتين فارسية.». افندی الاصبهانی، المیرزا عبدالله، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج 5، ص 162.
- نگرید به: ابنسینا، حسین بن عبدالله، النجاة، صص 567 _ 568؛ همو، المبدأ و المعاد، صص 22 _ 23؛ همو، الإشارات والتنبیهات، صص 266 _ 268.
- الرازی، فخرالدّین، معالم أصول الدّین، صص 49 _ 50.
- الکاتبی القزوینی، نجمالدّین علی بن عمر، «رسالة فی إثبات واجبالوجود»، المطبوعة فی: مطارحات فلسفیة بین نصیرالدّین الطوسی و نجمالدّین الکاتبی، صص 2 _3.
- همان، ص 4.
- همان، صص 5 _ 8.
- همان، ص 8.
- همان، صص 10 _ 11.
- همان، صص 12 _ 15.
- برای نمونه شیخ محمّدحسن آلیاسین این رسالۀ کاتبی را زیر عنوان «رسالة فی إثبات واجب الوجود» به چاپ رسانده است. نگرید: همان، ص 1.
- قاضی نور الله شوشتری در فهرست آثار خواجه نصیرالدّین طوسی از ردّیّۀ وی بر رسالۀ کاتبی با عنوان «رسالۀ ردّ ایراد کاتبی بر دلیل حکما در اثبات واجب تعالی» یاد کرده است و بدینطریق بهدرستی به مضمون رسالۀ کاتبی اشاره نموده. نگرید به: شوشتری، قاضی نورالله، مجالس المؤمنین، ج 4، ص 515.
- نگرید به: دبیران کاتبی قزوینی، نجمالدّین، حکمة العین، صص 40 _ 42.
- نگرید به: الحلّی، الحسن بن یوسف، إیضاح المقاصد من حکمة عین القواعد، صص 100 _ 102.
- همان، صص 105 _ 107.
- مرحوم مدرّس رضوی در خصوص رسالۀ نخست کاتبی ابراز داشته است که: «علی بن عمر کاتبی قزوینی رسالۀ مختصری در اثبات واجب تألیف نموده و به خدمت خواجه تقدیم کرده است» (مدرّس رضوی، محمّدتقی، احوال و آثار خواجه نصیرالدّین طوسی، ص 469)، به همین نحو مرحوم مدرّسی زنجانی خاطرنشان کرده که کاتبی رسالۀ خود را به خدمت خواجه فرستاده بوده است (مدرّسی زنجانی، محمّد، سرگذشت و عقاید فلسفی خواجه نصیرالدّین طوسی، ص 207) امّا چنانکه از مقدّمه و متن رسالۀ کاتبی برمیآید او این رساله را به خواهش یکی از یارانش نگاشته بوده و خود بهطور مستقیم برای خواجه نفرستاده بوده است.
- نگرید به: الصَّفَدى، خليل بن أيبَک، الوافی بالوفیات، ج 1، ص 181؛ الکُتُبی، محمّد بن شاکر، فَوات الوفیات، ج 3، 249 (که در اینجا به اشتباه بجای «الکاتبی» نوشته شده: «الکاشی»).
- الطوسی، نصیرالدّین، «التعلیقات علی مباحث رسالة الکاتبی»، المطبوعة فی: مطارحات فلسفیة بین نصیرالدّین الطوسی و نجمالدّین الکاتبی، ص 18.
- همان، صص 19 _ 20.
- همان، ص 22.
- همان، ص 24 _ 25.
- الکاتبی القزوینی، نجمالدّین علی بن عمر، «رسالة فی إثبات واجبالوجود»، المطبوعة فی: مطارحات فلسفیة بین نصیرالدّین الطوسی و نجمالدّین الکاتبی، ص 15.
- الطوسی، نصیرالدّین، «التعلیقات علی مباحث رسالة الکاتبی»، المطبوعة فی: مطارحات فلسفیة بین نصیرالدّین الطوسی و نجمالدّین الکاتبی، ص 27.
- «فاعلم أنّه قد اتّفق منّى أن أكتب كلمات على البراهين الّتي ذكرها الحكماء لإثبات واجب الوجود لذاته _جلّت عظمته_ بالتماس بعض الإخوان فى أوراق، و اتّفق أن تشرّفت تلك الأوراق بمطالعة سلطان الحكماء المحققين؛ أفضل المتقدّمين و المتأخّرين؛ برهان الإسلام و المسلمين، نصير الملّة والدّين، محمّد بن محمّد بن الحسن الطوسىّ _ أدام اللّه تعالى ظلاله و ضاعف جلاله_ ، فأجاب عنها بجوابات حقيقة، و أورد عليها سؤالات دقيقة، و بیّن فى أثناء إیراد تلك الأجوبة و الأسئلة تحقيقات و تدقيقات و تقريرات تعجز العقول الكاملة عن فهمها، و الخواطر التّامّة عن دركها و ضبطها، فلمّا ظفرتُ بمطالعتها، و تشرّفت بالوقوف عليها رأيت الواجب الاقتصار على تلك الفوائد النّفيسة الشريفة، و التّمسّك بما نبّه عليه من الحقائق و الدّقائق اللطيفة، إلّا أنّه _ أدام اللّه تعالى ظلّه_ لكمال لطفه و تربيته لأهل العلم و طلبة الحقّ، بالغ فى الإشارة إلى إیراد ما تخيّل لى فى تلك الفوائد. فشرعت بمقتضى إشارته فى ثبت ما تخيّل لى و كتابته، معترفاً بالقصور و العجز عن درك كنه ما ذكره و حقّقه، ملتمساً من لطفه العميم و إنعامه الجسيم إزالة تلك الخيالات عنّى، و اللّه الموفّق للصواب.». الکاتبی القزوینی، نجمالدّین علی بن عمر، «مناقشات نجمالدّین الکاتبی لتعلیقات نصیرالدّین الطوسی»، المطبوعة فی: مطارحات فلسفیة بین نصیرالدّین الطوسی و نجمالدّین الکاتبی، صص 30 _ 31.
- الطوسی، نصیرالدّین، «ردّ نصیرالدّین الطوسی علی مناقشات الکاتبی»، المطبوعة فی: مطارحات فلسفیة بین نصیرالدّین الطوسی و نجمالدّین الکاتبی، ص 50.
- نگرید به: الکاتبی القزوینی، نجمالدّین علی بن عمر، «خاتمة المطارحات فی الاعتراف بالحق»، المطبوعة فی: مطارحات فلسفیة بین نصیرالدّین الطوسی و نجمالدّین الکاتبی، صص 65 _ 67.
- نگرید به: طوسی، نصیرالدّین، أجوبة المسائل النصیریة، صص 153 _ 154. این نامه در ویراست آلیاسین از این مکاتبات نیامده است.
- مرحوم میرزا عبدالله افندی اصفهانی نیز ظاهراً فقط همین چهار مکاتبۀ نخستین را دیده بوده است و از دو مکاتبۀ نهایی طوسی و کاتبی آگاه نبوده چون آنگاه که از این مکاتبات در زمرۀ تألیفات طوسی یاد میکند تنها به چهار مکاتبه اشاره مینماید: «و من تصانيفه أيضاً جواب رسالة الكاتبي القزويني في مسألة التوحيد، و جوابه الثانية أيضاً على جواب الكاتبي.». افندی الاصبهانی، المیرزا عبدالله، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج 5، ص 162.
- نگرید به: الدوانی، جلالالدّین محمّد، «رسالة إثبات الواجب القدیمة» چاپ شده در: سبع رسائل، ص 91.
- مرحوم میرزا عبدالله افندی اصفهانی نیز به چشمگیر بودن ستایش و تمجید کاتبی و طوسی از یکدیگر در این مکاتبات اشاره کرده است: «و قد أثنى كل منهما على الآخر فی هذه المراسلات ثناء بليغا.». افندی الاصبهانی، المیرزا عبدالله، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج 5، ص 162.
- برای نمونه نگرید به: عمادی حائری، سیّد محمّد، «نسخههايی كهن از شرح اشارات طوسی: نسبت آنها با نسخۀ مؤلف و نكتههايی در باب سنت تعليم و تعلّم اثر»، آینۀ میراث، ش 50، بهار و تابستان 1391، صص 179 _ 234.
- بنا به گزارش ابن فُوَطی، قطبالدّین شیرازی در سال 658 وارد مراغه شده و نزد خواجه نصیر و کاتبی و مؤیّدالدّین عُرضی به تحصیل اشتغال یافته و متونی از این استادان را به خطّ خویش کتابت میکرده است. نگرید به: ابن الفُوَطى، عبدالرزّاق بن أحمد، مجمع الآداب في معجم الألقاب، ج 3، ص 440.
- طوسی، نصیرالدّین، حلّ مشکلات کتاب الإشارات والتنبیهات مشهور به شرح اشارات، نسخه برگردان به قطع اصل نسخۀ دستنوشت مؤلّف (نسخۀ شمارۀ 1153 کتابخانۀ ملّی ایران)، با مقدّمۀ: سیّد محمّد عمادی حائری، مرکز پژوهشی میراث مکتوب، تهران، 1389.
- نگرید به:
Lameer, Joep, “An autograph of Ṭūsī’s Hall mushkilāt al-ishārāt (the facsimile edition of MS AR. 1153 of the National Library of Iran)”, BIBLIOTHECA ORIENTALIS LXVIII NO 5-6, september-december 2011, pp. 510 – 518.
ترجمۀ این مقاله را نگرید در:
لمیر، یوپ، «حل مشکلات الاشارات، دستنوشتۀ طوسی؟ نشر عکسی نسخۀ 1153 کتابخانۀ ملّی ایران»، ترجمۀ: منوچهر پزشک، گزارش میراث، دورۀ دوم، سال پنجم، شمارۀ 45، خرداد و تیر 1390، صص 50 _ 56.
پاسخی به این نقد را نگرید در:
عمادی حائری، سیّد محمّد، «پاسخی به "حل مشکلات الاشارات، دستنوشتۀ طوسی؟"»، گزارش میراث، دورۀ دوم، سال پنجم، شمارۀ 46، مرداد و شهریور 1390، صص 83 _ 90.
در این خصوص همچنین نگرید به: انصاری، حسن، «نمونه خط خواجه طوسی و يک گواهی قرائت از او»، منتشر شده در:
http://ansari.kateban.com/post/1880 - نگرید به: طوسی، نصیرالدّین، أجوبة المسائل النصیریة، صص 42 _ 46.
- نگرید به: ضمیمۀ تلخیص المُحَصّل، صص 479 _ 481.
- طوسی، نصیرالدّین و دیگران (شمسالدین کیشی، جلال الدین دوانی، شمسا گیلانی و ...)، رسالة إثبات العقل المجرّد و شروح آن، تصحیح وتحقیق: طیبه عارف نیا، انتشارات مرکز پژوهشی میراث مکتوب با همکاری مؤسّسۀ مطالعات اسماعیلی لندن، تهران، 1393.
- نگرید به: طوسی، نصیرالدّین، أجوبة المسائل النصیریة، صص 7 _ 10.
- نگرید به: ضمیمۀ تلخیص المُحَصّل، ص 521.
- نگرید به: همان، ص 516.
- نگرید به: همان، ص 518.
- نگرید به: جامع البدائع، صص 193 _ 201: «إثبات الصانع القدیر للحکیم الجلیل و الاستاذ النبیل زینالدّین علم الحق والیقین الامام صدقة بن علی روح الله رمسه» و «صفوة الکلام علی صفة العلم الالهی لسلطان النظار والمتکلمین واسطة عقد أبناء الارشاد والتلقین الاستاذ صدقة ابن علی سقی الله تعالی شریف تربته غوث رحمته».
- نگرید به: مهدوی، یحیی، فهرست نسخههای مصنّفات ابنسینا، صص 285 _ 286؛ الطهرانی، آقا بزرگ، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج 16، ص 240.
- نگرید به: ضمیمۀ تلخیص المُحَصّل، صص 482 _ 484.
- نگرید به: طوسی، نصیرالدّین، أجوبة المسائل النصیریة، صص 19 _ 24.
- نگرید به: ضمیمۀ تلخیص المُحَصّل، صص 516.
- نگرید به: طوسی، نصیرالدّین، أجوبة المسائل النصیریة، صص 41 _ 46.
- المَقریزی، تقیالدّین أحمد بن علی، دُرر العقود الفريدة في تراجم الأعيان المفیدة، ج 3، ص 466؛ ابن حَجَر العَسقَلانى، أحمد بن على، الدرر الكامنة في أعيان المائة الثامنة، ج 4، ص 332.
- نگرید به: ضمیمۀ تلخیص المُحَصّل، صص 479 _ 481؛ طوسی، نصیرالدّین و دیگران (شمسالدین کیشی، جلال الدین دوانی، شمسا گیلانی و ...)، رسالة إثبات العقل المجرّد و شروح آن، تصحیح وتحقیق: طیبه عارف نیا، انتشارات مرکز پژوهشی میراث مکتوب با همکاری مؤسّسۀ مطالعات اسماعیلی لندن، تهران، 1393.
- نگرید به: ضمیمۀ تلخیص المُحَصّل، صص 482 _ 484.
- المراسَلات بین صدرالدّین القُونَوی و نصیرالدّین الطوسی، تحقیق و مُلَخَّص ألمانی مُفسَّر: گودرُون شوبَرت، دارالنشر فرانتس شتَاینر، بیروت، 1416هـ. / 1995م، صص 94 _ 129.
- نگرید به: طوسی، نصیرالدّین، أجوبة المسائل النصیریة، صص 221 _ 239.
- نگرید به: همان، صص 71 _ 108.
- نگرید به: أفندی الاصبهانی، المیرزا عبدالله، تعلیقة أمل الآمل، صص 273 _ 274؛ همو، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج 5، ص 109.
- چاپ شده در: المراسَلات بین صدرالدّین القُونَوی و نصیرالدّین الطوسی، صص 140 _ 174؛ طوسی، نصیرالدّین، أجوبة المسائل النصیریة، صص 240 _ 264.
- نگرید به: همان، صص 171 _ 172.
- نگرید به: ضمیمۀ تلخیص المُحَصّل، صص 516.
- نگرید به: طوسی، نصیرالدّین، أجوبة المسائل النصیریة، صص 271 _ 272.
- نگرید به: همان، صص 265 _ 266.
- نگرید به: همان، صص 273 _ 276.
- یحیی، عثمان، مؤلفات ابن عربی تاریخها و تصنیفها، ص 536.
- حاجى خليفه، مصطفى بن عبد الله، كشف الظنون عن أسامی الكتب و الفنون، ج 2، ص 1492.
- نگرید به: طوسی، نصیرالدّین و دیگران (شمسالدین کیشی، جلال الدین دوانی، شمسا گیلانی و ...)، رسالة إثبات العقل المجرّد و شروح آن، تصحیح وتحقیق: طیبه عارف نیا، انتشارات مرکز پژوهشی میراث مکتوب با همکاری مؤسّسۀ مطالعات اسماعیلی لندن، تهران، 1393، صص 9_ 44.
- نگرید به: حسینی، سیّد حجّتالحق، کتابشناسی جامع خواجه نصیرالدّین طوسی، ص 754؛ اشکشیرین، سیّد ابراهیم، رحمانی، حسن، «کتابشناسی خواجه نصیرالدّین طوسی»، چاپشده در: پور جوادی، نصرالله، وسل، ژیوا، دانشمند طوس، ص 86؛ کدیور، محسن، نوری، محمّد، مأخذشناسی علوم عقلی، ج 2، ص 2326. همچنین نگاه کنید به:
Daiber, Hans, Bibliography of Islamic Philosophy, Vol. 1, p. 688. - Islamic philosophy, Volume 89, Edited by Fuat Sezgin, Nasīraddīn at-Tusī Abū Ja'far Muhammad (d. 672/1274) and Najmaddīn al-Kātibī (d. 675/1276) Texts and Studies Collected and Reprinted, 2000, Institute for the History of Arabic-Islamic Science at the Johann Wolfgang Goethe University Frankfurt am Main, pp. 54 – 188.
- طوسی، نصیرالدّین، أجوبة المسائل النصیریة، ص بیست و یک از مقدمۀ عبدالله نورانی.
پنجشنبه ۲ آبان ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۳۰
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .