<center>
<img src="http://ataeinazari.kateban.com/images/eshtebah2.jpg">
</center>
در آغاز فصل اوّل از کتاب مکتب کلامی قم نوشتۀ آقای احمد عابدی آمده است:
« اشاعره از اهل سنّت نه تنها عقل گرا نبوده، بلکه در برابر احکام عقلی موضع گیری نیز دارند. آنان نه تنها کتاب در مذمت علم کلام (مانند ذمّ الکلام و أهله)، بلکه در مذمت و حرمت علم منطق (مثل فی حرمة علم المنطق) نیز تدوین کردهاند. معتزله در برابر آنان گرایشات عقلی زیادی دارند، ولی شاید بتوان عقل گرایی افراطی آنان را یکی از عوامل مؤثر در انقراض آنان به شمار آورد؛ به طوری که الآن چندین قرن است که اهل سنّت در مسلک اشعری خلاصه شدهاند و معتزلیان تنها به عنوان تاریخ گذشتگان عنوان میشوند». [مکتب کلامی قم، احمد عابدی، نشر زائر، 1384 ش، قم، ص 17]
در این چند سطر چند اشتباه واضح به چشم میخورد که چون بسیاری از نویسندگان دیگر نیز مرتکب آن شده اند بد نیست در باب آنها تذکّری داده شود:
نخست آنکه فرموده اند: « اشاعره از اهل سنّت نه تنها عقل گرا نبوده، بلکه در برابر احکام عقلی موضع گیری نیز دارند»؛
در این که برخی از عالمان اشعری مذهب، خاصّه بعضی از متکلّمانِ متقدّم آنها، بنا به دلایلی با عقل گرایی و اندیشه های عقلانی مخالفت کرده اند حرفی نیست، لکن باید توجّه داشت که چنین حکمی در خصوص تمامی اشاعره قابل قبول نیست. در واقع مکتب کلامی اشاعره به مرور زمان دچار تحوّل معرفتی شده و رو به سوی عقل گرایی و توجّه بیشتر به احکام و استنتاجات عقلی آورده است. متکلّمان اشعری بزرگی همچون امام الحرمین جوینی، امام محمد غزالی، کیا هراسی، و فخر رازی و میر سیّد شریف جرجانی در برخی زمینه ها برای عقل و دیدگاه های عقل گرایانه نقش وافری قائل شده اند و اساساً متکلّمان یادشده به لحاظ میزان عقل گرایی چندان فاصله ای با متکلّمان معتزلی و امامی و ماتریدی ندارند. همچنین واضح است که مخالفت های کسانی همچون غزالی و فخر رازی با بخش هایی از فلسفه سینوی را نباید مساوی با ضدیّت آنها با عقل و عقل گرایی دانست. فلسفه و فلسفه ورزی فقط یک نوع از عقل گرایی است و مخالفت با آن در حکم مخالفت با همۀ انواع خردورزی و احکام عقلی نیست. بنابراین این سخن که «اشاعره عقل گرا نبوده و در برابر احکام عقلی موضع گیری دارند» هرگز با چنین اطلاقی صحیح و پذیرفتنی نیست.
متأسّفانه فراوان دیده و شنیده می شود که حتّی افراد سرشناس دانشگاهی و پژوهشگاهی و حوزوی ما در آثار قلمی یا سخنرانی های خود اشاعره را بطور مطلق عقل ستیز و عقل گریز معرّفی کرده و بین طیف های مختلف اشاعره و ادوار گوناگون حیات فکری این مذهب تفاوت و تمایزی قائل نشده اند و به قول عوام: همه اشاعره را با یک چوب رانده اند. در خصوص میزان عقل گرایی و حتّی فلسفه گرایی متکلّمان متأخّر اشعری در برخی زمینه ها بد نیست به تحقیقات فراوانی که مستشرقینی همچون ریچارد فرانک، رابرت ویسنوفسکی و فرانک گریفل دربارۀ پیدایی و رشد کلام فلسفی در میان اشاعره انجام داده اند رجوع شود.
نکته دیگر اینکه نویسنده مرقوم فرموده اند: «آنان نه تنها کتاب در مذمت علم کلام (مانند ذمّ الکلام و أهله)، بلکه در مذمت و حرمت علم منطق (مثل فی حرمة علم المنطق) نیز تدوین کردهاند»؛ در اینجا نویسندۀ محترم بین اشاعره و اصحاب الحدیث یا سلفیّه خَلط کرده و نگارش آثاری در ردّ علم منطق را به اشتباه به اشاعره نسبت داده اند، در حالی که آثاری که در ردّ و مذمّت علم منطق نگاشته شده غالباً از سوی عالمان سلفی و تندروان اصحاب الحدیثی بوده است نه عالمان اشعری مسلک.
از این گذشته، احتمالاً منظور نویسنده محترم از کتاب «ذم الکلام و أهله» همان کتاب مفصّل معروف از أبو إسماعيل عبد الله بن محمد أنصاری هروی (م 481 ق) یعنی خواجه عبدالله انصاریِ خودمان است که چنانکه می دانیم بر مذهب حنبلی بوده و در طیف اصحاب الحدیث باید برشمرده شود. بنا بر این مؤلف کتاب «ذم الکلام و أهله» عالمی اشعری نبوده که نویسنده برای کلام ستیزی اشاعره بدان استشهاد کرده اند. افزون بر این، اگر اشاعره کلام ستیز بوده و قائل به حرمت کلام پژوهی و کلام پردازی بوده اند پس این همه آثار کلامی نگاشته شده از سوی عالمان اشعری چه سان پدید آمده است؟ مگر نویسندگان آنها اشعری نبوده اند؟ برای نمونه تنها خود فخر رازی با آن آثار کلامی متعدّد و مبسوط در علم کلام مگر امام اشاعره در عصر خود نبوده است؟
نتیجۀ دیگر خَلط بین اشاعره و اصحاب الحدیث در کلام نویسنده آن است که ایشان اشاعره را معتقد به حرمت علم منطق و صاحب آثاری در ردّ آن دانسته اند، در حالی که نگارش چنین آثاری معمولاً از سوی عالمان حنبلی یا مالکیِ سلفی مذهب صورت گرفته است. البته بر بنده معلوم نشد که مراد نویسنده از کتاب (فی حرمة علم المنطق) کدام کتاب است؟ اجمالاً کتابی با این عنوان در خاطرم نیست و بعید هم می دانم اثری با چنین عنوانی نوشته شده باشد؛ لکن کسانی که اندک آشنایی با تاریخ نگارش های منطقی داشته باشند نیک می دانند که بسیاری از آثار منطقیِ مهم و ارزشمند توسط دانشوران اشعری نوشته شده است. برای نمونه کافی است به آثار نجم الدین دبیران کاتبی قزوینی (م 675 ق) در علم منطق اشاره شود و اثر مشهور او یعنی رسالۀ شمسیّه که علامه حلّی القواعد الجلیّة را در شرح آن به نگارش درآورد. خوب است در اینجا به توصیف علامه حلّی از کاتبی قزوینی شافعی اشعری هم اشاره ای شود تا مقام او در علم منطق و حکمت روشن گردد. علامه حلی در اجازه کبیره خود به بنی زهره در وصف کاتبی گفته است که: وی از فضلاء عصر و اعلم ایشان به علم منطق بوده است. همو کاتبی را از افضل عالمان شافعی و عارف به حکمت دانسته است: «...شیخنا السعید نجم الدین علی بن عمر الکاتبی القزوینی و یعرف بدبیران ... کان من فضلاء العصر و أعلمهم بالمنطق ... و کان من أفضل علماء الشافعیّة عارفاً بالحکمة » [بحار الانوار، ج 104، ص 66]
توجّه فرمودید که علامه حلّی کاتبی را «داناترین عالمِ عصر خود به منطق» خوانده است.
امّا نکته آخر اینکه فرموده اند: « الآن چندین قرن است که اهل سنّت در مسلک اشعری خلاصه شدهاند»؛ آیا واقعاً چندین قرن است که اهل سنّت در مسلک اشعری خلاصه شدهاند و هیچ تعداد قابل توجّه سنّی غیر اشعری نداریم؟ پس خیل بی شمار حنفیان ماتریدی که چندین قرن است در مناطقی مثل ماوراء النهر و افغانستان و ترکیه امروزی زیست میکنند دارای چه مذهبی هستند؟ پیروان متعدّد سلفیه یا اصحاب الحدیث با طیف های مختلفی که در شرق و غرب عالم اسلامی دارند چه؟ آیا ایشان هم اشعری اند؟ یا آیا اصلا از دایره اهل سنّت خارج اند؟ روشن است که امروزه گرایش ها و مذاهب مختلفی در میان اهل سنّت قابل شناسایی است: از شافعیان اشعری گرفته تا حنفیان ماتریدی و تا حنبلیان سلفی. پس به هیچ وجه نمی توان گفت که: « الآن چندین قرن است که اهل سنّت در مسلک اشعری خلاصه شدهاند».
خلاصه اینکه تمامی این اشتباهات ناشی از خَلط میان اشاعره با اصحاب الحدیث یا سلفیه بوده و اینکه نویسنده شاخصه ها و مواصفات اصحاب الحدیث را به اشاعره نسبت داده اند.
این بود تصحیح چند اشتباه در چند خط ! والله اعلم.
<img src="http://ataeinazari.kateban.com/images/eshtebah2.jpg">
</center>
در آغاز فصل اوّل از کتاب مکتب کلامی قم نوشتۀ آقای احمد عابدی آمده است:
« اشاعره از اهل سنّت نه تنها عقل گرا نبوده، بلکه در برابر احکام عقلی موضع گیری نیز دارند. آنان نه تنها کتاب در مذمت علم کلام (مانند ذمّ الکلام و أهله)، بلکه در مذمت و حرمت علم منطق (مثل فی حرمة علم المنطق) نیز تدوین کردهاند. معتزله در برابر آنان گرایشات عقلی زیادی دارند، ولی شاید بتوان عقل گرایی افراطی آنان را یکی از عوامل مؤثر در انقراض آنان به شمار آورد؛ به طوری که الآن چندین قرن است که اهل سنّت در مسلک اشعری خلاصه شدهاند و معتزلیان تنها به عنوان تاریخ گذشتگان عنوان میشوند». [مکتب کلامی قم، احمد عابدی، نشر زائر، 1384 ش، قم، ص 17]
در این چند سطر چند اشتباه واضح به چشم میخورد که چون بسیاری از نویسندگان دیگر نیز مرتکب آن شده اند بد نیست در باب آنها تذکّری داده شود:
نخست آنکه فرموده اند: « اشاعره از اهل سنّت نه تنها عقل گرا نبوده، بلکه در برابر احکام عقلی موضع گیری نیز دارند»؛
در این که برخی از عالمان اشعری مذهب، خاصّه بعضی از متکلّمانِ متقدّم آنها، بنا به دلایلی با عقل گرایی و اندیشه های عقلانی مخالفت کرده اند حرفی نیست، لکن باید توجّه داشت که چنین حکمی در خصوص تمامی اشاعره قابل قبول نیست. در واقع مکتب کلامی اشاعره به مرور زمان دچار تحوّل معرفتی شده و رو به سوی عقل گرایی و توجّه بیشتر به احکام و استنتاجات عقلی آورده است. متکلّمان اشعری بزرگی همچون امام الحرمین جوینی، امام محمد غزالی، کیا هراسی، و فخر رازی و میر سیّد شریف جرجانی در برخی زمینه ها برای عقل و دیدگاه های عقل گرایانه نقش وافری قائل شده اند و اساساً متکلّمان یادشده به لحاظ میزان عقل گرایی چندان فاصله ای با متکلّمان معتزلی و امامی و ماتریدی ندارند. همچنین واضح است که مخالفت های کسانی همچون غزالی و فخر رازی با بخش هایی از فلسفه سینوی را نباید مساوی با ضدیّت آنها با عقل و عقل گرایی دانست. فلسفه و فلسفه ورزی فقط یک نوع از عقل گرایی است و مخالفت با آن در حکم مخالفت با همۀ انواع خردورزی و احکام عقلی نیست. بنابراین این سخن که «اشاعره عقل گرا نبوده و در برابر احکام عقلی موضع گیری دارند» هرگز با چنین اطلاقی صحیح و پذیرفتنی نیست.
متأسّفانه فراوان دیده و شنیده می شود که حتّی افراد سرشناس دانشگاهی و پژوهشگاهی و حوزوی ما در آثار قلمی یا سخنرانی های خود اشاعره را بطور مطلق عقل ستیز و عقل گریز معرّفی کرده و بین طیف های مختلف اشاعره و ادوار گوناگون حیات فکری این مذهب تفاوت و تمایزی قائل نشده اند و به قول عوام: همه اشاعره را با یک چوب رانده اند. در خصوص میزان عقل گرایی و حتّی فلسفه گرایی متکلّمان متأخّر اشعری در برخی زمینه ها بد نیست به تحقیقات فراوانی که مستشرقینی همچون ریچارد فرانک، رابرت ویسنوفسکی و فرانک گریفل دربارۀ پیدایی و رشد کلام فلسفی در میان اشاعره انجام داده اند رجوع شود.
نکته دیگر اینکه نویسنده مرقوم فرموده اند: «آنان نه تنها کتاب در مذمت علم کلام (مانند ذمّ الکلام و أهله)، بلکه در مذمت و حرمت علم منطق (مثل فی حرمة علم المنطق) نیز تدوین کردهاند»؛ در اینجا نویسندۀ محترم بین اشاعره و اصحاب الحدیث یا سلفیّه خَلط کرده و نگارش آثاری در ردّ علم منطق را به اشتباه به اشاعره نسبت داده اند، در حالی که آثاری که در ردّ و مذمّت علم منطق نگاشته شده غالباً از سوی عالمان سلفی و تندروان اصحاب الحدیثی بوده است نه عالمان اشعری مسلک.
از این گذشته، احتمالاً منظور نویسنده محترم از کتاب «ذم الکلام و أهله» همان کتاب مفصّل معروف از أبو إسماعيل عبد الله بن محمد أنصاری هروی (م 481 ق) یعنی خواجه عبدالله انصاریِ خودمان است که چنانکه می دانیم بر مذهب حنبلی بوده و در طیف اصحاب الحدیث باید برشمرده شود. بنا بر این مؤلف کتاب «ذم الکلام و أهله» عالمی اشعری نبوده که نویسنده برای کلام ستیزی اشاعره بدان استشهاد کرده اند. افزون بر این، اگر اشاعره کلام ستیز بوده و قائل به حرمت کلام پژوهی و کلام پردازی بوده اند پس این همه آثار کلامی نگاشته شده از سوی عالمان اشعری چه سان پدید آمده است؟ مگر نویسندگان آنها اشعری نبوده اند؟ برای نمونه تنها خود فخر رازی با آن آثار کلامی متعدّد و مبسوط در علم کلام مگر امام اشاعره در عصر خود نبوده است؟
نتیجۀ دیگر خَلط بین اشاعره و اصحاب الحدیث در کلام نویسنده آن است که ایشان اشاعره را معتقد به حرمت علم منطق و صاحب آثاری در ردّ آن دانسته اند، در حالی که نگارش چنین آثاری معمولاً از سوی عالمان حنبلی یا مالکیِ سلفی مذهب صورت گرفته است. البته بر بنده معلوم نشد که مراد نویسنده از کتاب (فی حرمة علم المنطق) کدام کتاب است؟ اجمالاً کتابی با این عنوان در خاطرم نیست و بعید هم می دانم اثری با چنین عنوانی نوشته شده باشد؛ لکن کسانی که اندک آشنایی با تاریخ نگارش های منطقی داشته باشند نیک می دانند که بسیاری از آثار منطقیِ مهم و ارزشمند توسط دانشوران اشعری نوشته شده است. برای نمونه کافی است به آثار نجم الدین دبیران کاتبی قزوینی (م 675 ق) در علم منطق اشاره شود و اثر مشهور او یعنی رسالۀ شمسیّه که علامه حلّی القواعد الجلیّة را در شرح آن به نگارش درآورد. خوب است در اینجا به توصیف علامه حلّی از کاتبی قزوینی شافعی اشعری هم اشاره ای شود تا مقام او در علم منطق و حکمت روشن گردد. علامه حلی در اجازه کبیره خود به بنی زهره در وصف کاتبی گفته است که: وی از فضلاء عصر و اعلم ایشان به علم منطق بوده است. همو کاتبی را از افضل عالمان شافعی و عارف به حکمت دانسته است: «...شیخنا السعید نجم الدین علی بن عمر الکاتبی القزوینی و یعرف بدبیران ... کان من فضلاء العصر و أعلمهم بالمنطق ... و کان من أفضل علماء الشافعیّة عارفاً بالحکمة » [بحار الانوار، ج 104، ص 66]
توجّه فرمودید که علامه حلّی کاتبی را «داناترین عالمِ عصر خود به منطق» خوانده است.
امّا نکته آخر اینکه فرموده اند: « الآن چندین قرن است که اهل سنّت در مسلک اشعری خلاصه شدهاند»؛ آیا واقعاً چندین قرن است که اهل سنّت در مسلک اشعری خلاصه شدهاند و هیچ تعداد قابل توجّه سنّی غیر اشعری نداریم؟ پس خیل بی شمار حنفیان ماتریدی که چندین قرن است در مناطقی مثل ماوراء النهر و افغانستان و ترکیه امروزی زیست میکنند دارای چه مذهبی هستند؟ پیروان متعدّد سلفیه یا اصحاب الحدیث با طیف های مختلفی که در شرق و غرب عالم اسلامی دارند چه؟ آیا ایشان هم اشعری اند؟ یا آیا اصلا از دایره اهل سنّت خارج اند؟ روشن است که امروزه گرایش ها و مذاهب مختلفی در میان اهل سنّت قابل شناسایی است: از شافعیان اشعری گرفته تا حنفیان ماتریدی و تا حنبلیان سلفی. پس به هیچ وجه نمی توان گفت که: « الآن چندین قرن است که اهل سنّت در مسلک اشعری خلاصه شدهاند».
خلاصه اینکه تمامی این اشتباهات ناشی از خَلط میان اشاعره با اصحاب الحدیث یا سلفیه بوده و اینکه نویسنده شاخصه ها و مواصفات اصحاب الحدیث را به اشاعره نسبت داده اند.
این بود تصحیح چند اشتباه در چند خط ! والله اعلم.
دوشنبه ۱۰ شهريور ۱۳۹۳ ساعت ۱۵:۲۹
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .
بسيار زيبا و اصولي بود..
و فرياد از اين بي سوادي
المخلص السيد حسن البروجردي
از نجف اشرف