کسانی که اهل مطالعۀ متون کلامی و دقّتورزی در آنها باشند، نیک دانسته و میدانند که در تصحیح بسیاری از این آثار، اغلاط و نابسامانیهای قابل توجّهی راه یافته است. بر این اساس، ذکر اغلاط اینگونه آثار شاید بطور معمول لطف چندانی نداشته باشد. امّا گاه اشتباهات یک مصحّح بقدری اعجاب آور و غریب است که بیان آن میتواند مایۀ تنبّه اذهانِ کلام پژوهان شود تا بدانند تصرّفات ناصوابِ مصحّحِ متنی کلامی تا چه اندازه میتواند آن را از اصل خود دور کند و آن متن را مبدّل به نوشتهای نامفهوم و بیمعنا سازد.
در هنگام مطالعۀ کتاب ارجمند الملخّص شریف مرتَضی که به اهتمام و تصحیح آقای محمدرضا انصاری قمی نشر یافته است، با عبارتی مواجه شدم که هر چه آن را خواندم و بازخواندم هیچ درنیافتم. حدس زدم در تصحیح متن باید اشکالی وجود داشته باشد. با رجوع به اصل نسخه خطّی و نیز پیجوئی این عبارت در آثار کلامی همخانواده با الملخَّص ملتفت شدم اجتهادات و تصرّفات نابجای مصحّح ارجمند موجب پریشانی و نامفهومی متن شده است. نخست، عبارت را بهصورتی که مصحّح ویراسته است در صفحۀ 392 الملخّص ملاحظه بفرمائید:
«و الجواب عن الشبهة الرابعة: إنّ الأباليس من الكراهة في شيء، و إنّما المراد به المنع و الامتناع و لهذا تمدّح العرب الرجل بأنّه أبو الضيم.».
جا دارد بپرسیم کلمۀ «الأباليس» (به معنای شیاطین) و ترکیب «أبو الضیم» (یعنی: پدر ظلم) در عبارت فوق چه معنایی را میتواند افاده کند؟ ظاهراً که مفید هیچ معنای مفیدی نیست؛ امّا با توجّه به عباراتِ نظیر این قسمت که در متون همخانواده با الملخّص وارد شده است، میتوان حدس زد که ضبط درست کلمات یادشده، به ترتیب «الإباء لیس» و «أبیٰ الضیم» است. متأسّفانه مصحّح محترم مقصود نویسنده را درنیافته است و لذا در ضبط نسخه تصرّف کرده و بجای «أبیٰ الضیم» که در اصل نسخه آمده است 1 ، در ویراست خود «ابو الضیم» ثبت کرده است.
دلیل تصرّف نابجای ایشان ظاهراً آن بوده است که گمان کردهاند در عبارت «تمدّح العرب الرجل بأنّه أبی الضيم» ترکیب «أبی الضَّیم» - که جملهای فعلی به معنای «امتناع ورزید از ظلم» است - اسم، و بیانگر یک کُنیه (مثل ابی علی) است و از آنجا که آن را در جایگاه رفع (به عنوان خبر "أنّ") پنداشتهاند، در ضبط نسخه که «ابی» است هم دست برده و آن را به «ابو» تصحیح کرده و در نهایت، ترکیب «ابو الضیم» را تحویل خواننده دادهاند.
خوب، این هم برای خودش ابتکار و اجتهادی است! امّا ای کاش مصحّح محترم لحظهای درنگ کرده بود و با خود میاندیشید که «ابو الضَّیم» یعنی چه؟ و چگونه مممکن است که عرب کسی را با عنوان «ابو الضَّیم» (به معنای "پدر ظلم") مدح و ستایش کند؟
امّا منشأ اشتباه مصحّح در خصوص ضبط ناصحیح عبارت «الإباء لیس» ـ یعنی «إباء و امتناع [به معنای کراهت] نیست» ـ بصورت «الأباليس» ( لابُد جمع ابلیس و به معنای شیاطین)، اگر چه در اصل بد خطّی کاتب نسخه بوده است، ولی بی دقّتی مصحّح، که از خود نپرسیده: «این کلمه در جملۀ مورد بحث به چه معنا است؟»، را هم نمیتوان نادیده گرفت. در هر حال با اعمال اصلاحات فوق، صورت درست عبارت منقول از المُلخّص چُنین خواهد شد:
«و الجواب عن الشبهة الرابعة: أنّ الإباء ليس من الكراهة في شيء، و إنّما المراد به المنع و الامتناع و لهذا تمدّح العرب الرجل بأنّه أبیٰ الضَّيم.».
اکنون برای اینکه از صحّت اصلاحات پیشنهادی اطمینان حاصل کنیم کافی است به چند متن هم خانوادۀ الملخّص ذیل همین مبحث نگاهی بیفکنیم. نظیر عبارت بالا در چند متن کلامی شیعی و معتزلی دیگر نیز تَکرار شده است:
الف) قاضی عبدالجبّار معتزلی، المُغنی، ج 6 (الإرادة)، ص 298:
«لأن الاباء ليس من الكراهة بسبيل، و انما يراد به المنع أو الامتناع. و لذلك قال تعالى: «إِلَّا إِبْلِيسَ أَبى أَنْ يَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ» لمّا امتنع من السجود المأمور به. و لذلك تتمدح العرب بأنها تأبى الظلم و الضيم. و لو كان المراد بذلك أنها تكرهه لم يكن ذلك مدحا، لأن الضعيف كالقوى فى ذلك. و انما يكون مدحاً و افتخاراً من حيث أريد به أنها تمتنع من الظلم، و تمنع الغير منه.».
چنانکه مشاهده میفرمایید عبارات قاضی عبدالجبّار در المُغنی بطور کامل مشابه و متناظر است با عبارات شریف مرتضی در الملخّص با این تفاوت که در آن از کلمۀ «الأباليس» و ترکیب «أبو الضیم» هیچ خبری نیست، بلکه خوشبختانه ضبط صحیح آنها یعنی «الإباء ليس» و «تأبى الظلم و الضيم» درج شده است.
ب) شریف مرتضی، الذخیرة، ص 598:
«و الاباء هو المنع و ليس بالكراهية، و لهذا تمدحت العرب به، فقالوا «فلان يأبى الضيم» اذا امتنع منه، و لا مدحة في وصفه بكراهية.».
ج) شیخ طوسی، الاقتصاد فیما یجب علی العباد 2 ، ص 114:
«و قولهم: "لو فعل العبد ما كره اللّه تعالى لكان قد فعل ما أباه. و ذلك لا يجوز"، باطل. لأنّ الإباء لیس بكراهية، لأن الإباء هو المنع و الامتناع، و لهذا يقولون في التمدّح: فلان يأبى الضيم، أي يمتنع منه، و لا مدحة في أن يكره الضيم، لأن الضعيف أيضا يكرهه.».
باری از این عجائب غرائب در تصحیح الملخّص متأسّفانه کم نیست و این بنده ان شاء الله در مقالی دیگر به تَذکار پارهای دیگر از آنها خواهد پرداخت. و العصمة من الله.
در هنگام مطالعۀ کتاب ارجمند الملخّص شریف مرتَضی که به اهتمام و تصحیح آقای محمدرضا انصاری قمی نشر یافته است، با عبارتی مواجه شدم که هر چه آن را خواندم و بازخواندم هیچ درنیافتم. حدس زدم در تصحیح متن باید اشکالی وجود داشته باشد. با رجوع به اصل نسخه خطّی و نیز پیجوئی این عبارت در آثار کلامی همخانواده با الملخَّص ملتفت شدم اجتهادات و تصرّفات نابجای مصحّح ارجمند موجب پریشانی و نامفهومی متن شده است. نخست، عبارت را بهصورتی که مصحّح ویراسته است در صفحۀ 392 الملخّص ملاحظه بفرمائید:
«و الجواب عن الشبهة الرابعة: إنّ الأباليس من الكراهة في شيء، و إنّما المراد به المنع و الامتناع و لهذا تمدّح العرب الرجل بأنّه أبو الضيم.».
جا دارد بپرسیم کلمۀ «الأباليس» (به معنای شیاطین) و ترکیب «أبو الضیم» (یعنی: پدر ظلم) در عبارت فوق چه معنایی را میتواند افاده کند؟ ظاهراً که مفید هیچ معنای مفیدی نیست؛ امّا با توجّه به عباراتِ نظیر این قسمت که در متون همخانواده با الملخّص وارد شده است، میتوان حدس زد که ضبط درست کلمات یادشده، به ترتیب «الإباء لیس» و «أبیٰ الضیم» است. متأسّفانه مصحّح محترم مقصود نویسنده را درنیافته است و لذا در ضبط نسخه تصرّف کرده و بجای «أبیٰ الضیم» که در اصل نسخه آمده است 1
الملخّص، نسخۀ خطّی شمارۀ 9632 کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی، برگ 107 الف.
دلیل تصرّف نابجای ایشان ظاهراً آن بوده است که گمان کردهاند در عبارت «تمدّح العرب الرجل بأنّه أبی الضيم» ترکیب «أبی الضَّیم» - که جملهای فعلی به معنای «امتناع ورزید از ظلم» است - اسم، و بیانگر یک کُنیه (مثل ابی علی) است و از آنجا که آن را در جایگاه رفع (به عنوان خبر "أنّ") پنداشتهاند، در ضبط نسخه که «ابی» است هم دست برده و آن را به «ابو» تصحیح کرده و در نهایت، ترکیب «ابو الضیم» را تحویل خواننده دادهاند.
خوب، این هم برای خودش ابتکار و اجتهادی است! امّا ای کاش مصحّح محترم لحظهای درنگ کرده بود و با خود میاندیشید که «ابو الضَّیم» یعنی چه؟ و چگونه مممکن است که عرب کسی را با عنوان «ابو الضَّیم» (به معنای "پدر ظلم") مدح و ستایش کند؟
امّا منشأ اشتباه مصحّح در خصوص ضبط ناصحیح عبارت «الإباء لیس» ـ یعنی «إباء و امتناع [به معنای کراهت] نیست» ـ بصورت «الأباليس» ( لابُد جمع ابلیس و به معنای شیاطین)، اگر چه در اصل بد خطّی کاتب نسخه بوده است، ولی بی دقّتی مصحّح، که از خود نپرسیده: «این کلمه در جملۀ مورد بحث به چه معنا است؟»، را هم نمیتوان نادیده گرفت. در هر حال با اعمال اصلاحات فوق، صورت درست عبارت منقول از المُلخّص چُنین خواهد شد:
«و الجواب عن الشبهة الرابعة: أنّ الإباء ليس من الكراهة في شيء، و إنّما المراد به المنع و الامتناع و لهذا تمدّح العرب الرجل بأنّه أبیٰ الضَّيم.».
اکنون برای اینکه از صحّت اصلاحات پیشنهادی اطمینان حاصل کنیم کافی است به چند متن هم خانوادۀ الملخّص ذیل همین مبحث نگاهی بیفکنیم. نظیر عبارت بالا در چند متن کلامی شیعی و معتزلی دیگر نیز تَکرار شده است:
الف) قاضی عبدالجبّار معتزلی، المُغنی، ج 6 (الإرادة)، ص 298:
«لأن الاباء ليس من الكراهة بسبيل، و انما يراد به المنع أو الامتناع. و لذلك قال تعالى: «إِلَّا إِبْلِيسَ أَبى أَنْ يَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ» لمّا امتنع من السجود المأمور به. و لذلك تتمدح العرب بأنها تأبى الظلم و الضيم. و لو كان المراد بذلك أنها تكرهه لم يكن ذلك مدحا، لأن الضعيف كالقوى فى ذلك. و انما يكون مدحاً و افتخاراً من حيث أريد به أنها تمتنع من الظلم، و تمنع الغير منه.».
چنانکه مشاهده میفرمایید عبارات قاضی عبدالجبّار در المُغنی بطور کامل مشابه و متناظر است با عبارات شریف مرتضی در الملخّص با این تفاوت که در آن از کلمۀ «الأباليس» و ترکیب «أبو الضیم» هیچ خبری نیست، بلکه خوشبختانه ضبط صحیح آنها یعنی «الإباء ليس» و «تأبى الظلم و الضيم» درج شده است.
ب) شریف مرتضی، الذخیرة، ص 598:
«و الاباء هو المنع و ليس بالكراهية، و لهذا تمدحت العرب به، فقالوا «فلان يأبى الضيم» اذا امتنع منه، و لا مدحة في وصفه بكراهية.».
ج) شیخ طوسی، الاقتصاد فیما یجب علی العباد 2
تحقیق: السیّد محمد کاظم الموسوی، دلیل ما، قم، 1430 ق.
«و قولهم: "لو فعل العبد ما كره اللّه تعالى لكان قد فعل ما أباه. و ذلك لا يجوز"، باطل. لأنّ الإباء لیس بكراهية، لأن الإباء هو المنع و الامتناع، و لهذا يقولون في التمدّح: فلان يأبى الضيم، أي يمتنع منه، و لا مدحة في أن يكره الضيم، لأن الضعيف أيضا يكرهه.».
باری از این عجائب غرائب در تصحیح الملخّص متأسّفانه کم نیست و این بنده ان شاء الله در مقالی دیگر به تَذکار پارهای دیگر از آنها خواهد پرداخت. و العصمة من الله.
- الملخّص، نسخۀ خطّی شمارۀ 9632 کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی، برگ 107 الف.
- تحقیق: السیّد محمد کاظم الموسوی، دلیل ما، قم، 1430 ق.
سه شنبه ۲۴ شهريور ۱۳۹۴ ساعت ۳:۴۰
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .
پاسخ:
جناب بیاتی عزیز
از توجّه و تذکار جنابعالی بسیار ممنونم. بله در واقع کلمۀ «ابی» در عبارت « و لهذا تمدّح العرب الرجل بأنّه ابی الضَّیم» را ـ که در نسخه به همین شکل و بدون هیچ گونه حرکت گذاری آمده است ـ به سه نحو میتوان خواند: 1. «أبیٰ الضَّیمَ» یعنی: از ستم اِبا و امتناع کرد (فعل ماضی به اضافۀ مفعول)، 2. «آبِي الضَّیم» یعنی: اِبا و امتناع کننده از ستم ("آبِي" به عنوان اسم فاعل)، 3. «أبِیّ الضَّیمِ» یعنی: اِبا و امتناع کننده از ستم (أبِیّ به عنوان صفت مشبهه).
بنابراین ظاهراً اشکالی در این که «ابی الضیم» ـ چنانکه گفتیم ـ جملۀ فعلیه باشد، نیست. خاصّه این که همین ترکیب در صورت مضارع آن فراوان در آثار کلامی بکار رفته است. (مثل عبارت شریف مرتضی در الذخیرة که آن را به صورت «يأبى الضيم» آورده است (و لهذا تمدحت العرب به، فقالوا «فلان يأبى الضيم» اذا امتنع منه) و قاضی عبدالجبّار که باز به همین صورت مضارع نقل کرده است (و لذلك تتمدح العرب بأنها تأبى الظلم و الضيم).
بار دیگر از یادآوری سودمند حضرتعالی سپاسگزارم.
پاسخ:
الملخّص فی اصول الدین در سال 1381 شمسی به تصحیح آقای شیخ محمد رضا انصاری قمی از سوی مرکز نشر دانشگاهی و کتابخانه مجلس شورای اسلامی منتشر شده است.