در منابع مختلف و از جمله در الفهرست شیخ طوسی (نگرید: الفهرست، چاپ نشر الفقاهة، ص 238) نام ابوجعفر محمّد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی معروف به شیخ صدوق (م 381 ق) در زمرۀ مشایخ شیخ مفید قرار گرفته است و تصریح شده که شیخ مفید کتب و رِوایات جناب صدوق را نقل میکرده است. این نکته، که البتّه در صحّت آن ظاهراً جای تردید نیست، موجب تعجّب و حتّی خرده گیری برخی بر شیخ مفید در خصوص نحوۀ مواجهه و خطاباتش با شیخ صدوق در رسالۀ تصحیح الاعتقاد شده است. کسانی که عبارات شیخ مفید در حقّ شیخ صدوق را در تصحیح الاعتقاد نظاره کرده و نقدهای تند و تیز او را بر آراء و دیدگاه هایی که صدوق در رسالۀ الاعتقادات بیان کرده است، در نظر میآورند از خود میپرسند که: مفید را چه شده است که اینچنین بی محابا و جسورانه در حقّ استاد خودش سخن گفته و رعایت جانب استاد و مقام استادی او را نکرده است؟ برخی نیز پس از ذکر اختلافات متعدّدِ این دو عالم عظیم القدر در باب مسائل اعتقادی، چنین اختلاف نظر شدید و عمیق عقیدتی میان استاد و شاگرد را مایۀ شگفتی دانستهاند.
به نظر میرسد که در این موارد یک نکتۀ ساده مورد غَفلت واقع شده که در صورت توجّه به آن، قدری از شگفتی ناظران و خرده گیری ناقدان در خصوص نحوۀ مواجهۀ شیخ مفید با شیخ صدوق کاسته میشود. نکتۀ یادشده ـ چنانکه برخی از دانشوران نیز بدان اشاره کردهاند ـ آن است که شیخ صدوق هیچگاه استاد رسمی و معلّم مکتبیِ شیخ مفید نبوده است بگونهای که وی سالیانی چند از محضرش دانش آموخته باشد. بنا به قول نجاشی (کتاب الرجال، ص 389) شیخ صدوق در سال 355، و بنا به نظر برخی دیگر در سال 352 قمری 1 سفری کوتاه به بغداد داشته است ؛ و احتمالاً در طول همین سفر، شیخ مفید (رضوان الله علیه) مدّت کوتاهی موفّق به درک محضر صدوق (علیه الرحمة) شده و به استماع حدیث از او پرداخته است.
لذا همانطور که مرحوم علاّمه شیخ محمّد رضا جعفری تذکار داده است با توجّه به مدّت کوتاه (کمتر از یک سال) اقامت شیخ صدوق در بغداد و همچنین اینکه در این مدّت کوتاه هم استماع تمام کتب و روایات شیخ صدوق بطور طبیعی برای شیخ مفید میسّر نبوده و بنابراین بیشتر مرویّات مفید از صدوق نیز از طریق اجازه بوده نه از راه سماع، نباید رابطۀ میان شیخ صدوق و شیخ مفید را رابطۀ استادی و شاگردی به معنای متداول و متعارف خودش دانست. در واقع، شیخ صدوق چیزی بیشتر از یک شیخ اجازه برای شیخ مفید نبوده است، و بین «شیخ اجازه» بودن، و« استاد» بودن به معنای خاصّ خودش تفاوت بسیاری وجود دارد. (نگرید به: جعفری، محمّد رضا، مقدّمۀ تصحیح الاعتقاد، اعداد: مرکز الثقافة الجعفریة للبحوث والدراسات، صص21 ـ 20). بنابراین شیخ مفید صرفاً چند ماهی به اخذ حدیث از شیخ صدوق پرداخته و هیچگاه نزد او تتلمذ اصطلاحی در علومی مثل فقه و کلام ـ آنچنانکه نزد ابن قولویه قمی نموده بود ـ نکرده است. پس شیخ صدوق، چندان هم استاد شیخ مفید بدان معنا نبوده است که توقّع تأثیر پذیری آنچنانی وی از او برود.
اکنون اگر رفتار و گفتار شیخ مفید با شیخ صدوق با لحاظ نکتۀ فوق بررسی و تحلیل شود شاید درک اختلاف فکری و منهجی شدید او با صدوق و مواجهۀ اینچنینی وی با او آسان تر گردد.
به نظر میرسد که در این موارد یک نکتۀ ساده مورد غَفلت واقع شده که در صورت توجّه به آن، قدری از شگفتی ناظران و خرده گیری ناقدان در خصوص نحوۀ مواجهۀ شیخ مفید با شیخ صدوق کاسته میشود. نکتۀ یادشده ـ چنانکه برخی از دانشوران نیز بدان اشاره کردهاند ـ آن است که شیخ صدوق هیچگاه استاد رسمی و معلّم مکتبیِ شیخ مفید نبوده است بگونهای که وی سالیانی چند از محضرش دانش آموخته باشد. بنا به قول نجاشی (کتاب الرجال، ص 389) شیخ صدوق در سال 355، و بنا به نظر برخی دیگر در سال 352 قمری 1
جعفری، محمّد رضا، مقدّمۀ تصحیح الاعتقاد، ص 19. به نظر علامه جعفری قول نجاشی مبنی بر ورود شیخ صدوق به بغداد در سال 355 خیلی بعید به نظر می رسد. (همان، ص 20)
لذا همانطور که مرحوم علاّمه شیخ محمّد رضا جعفری تذکار داده است با توجّه به مدّت کوتاه (کمتر از یک سال) اقامت شیخ صدوق در بغداد و همچنین اینکه در این مدّت کوتاه هم استماع تمام کتب و روایات شیخ صدوق بطور طبیعی برای شیخ مفید میسّر نبوده و بنابراین بیشتر مرویّات مفید از صدوق نیز از طریق اجازه بوده نه از راه سماع، نباید رابطۀ میان شیخ صدوق و شیخ مفید را رابطۀ استادی و شاگردی به معنای متداول و متعارف خودش دانست. در واقع، شیخ صدوق چیزی بیشتر از یک شیخ اجازه برای شیخ مفید نبوده است، و بین «شیخ اجازه» بودن، و« استاد» بودن به معنای خاصّ خودش تفاوت بسیاری وجود دارد. (نگرید به: جعفری، محمّد رضا، مقدّمۀ تصحیح الاعتقاد، اعداد: مرکز الثقافة الجعفریة للبحوث والدراسات، صص21 ـ 20). بنابراین شیخ مفید صرفاً چند ماهی به اخذ حدیث از شیخ صدوق پرداخته و هیچگاه نزد او تتلمذ اصطلاحی در علومی مثل فقه و کلام ـ آنچنانکه نزد ابن قولویه قمی نموده بود ـ نکرده است. پس شیخ صدوق، چندان هم استاد شیخ مفید بدان معنا نبوده است که توقّع تأثیر پذیری آنچنانی وی از او برود.
اکنون اگر رفتار و گفتار شیخ مفید با شیخ صدوق با لحاظ نکتۀ فوق بررسی و تحلیل شود شاید درک اختلاف فکری و منهجی شدید او با صدوق و مواجهۀ اینچنینی وی با او آسان تر گردد.
- جعفری، محمّد رضا، مقدّمۀ تصحیح الاعتقاد، ص 19. به نظر علامه جعفری قول نجاشی مبنی بر ورود شیخ صدوق به بغداد در سال 355 خیلی بعید به نظر می رسد. (همان، ص 20)
سه شنبه ۱ ارديبهشت ۱۳۹۴ ساعت ۳:۱۵
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .