چکیده
انتشار ترجمههای مغلوط و نامطلوب در یک حوزۀ مطالعاتی، گذشته از اینکه موجب نشر و گسترش اطّلاعات نادرست و غیر دقیق در آن حوزه میشود، بهتدریج سبب رونق و رواجِ برگردانهای عیبناک و نامعتبر میگردد و در نتیجه، سطح دقّت و صحّتِ مورد انتظار از متونِ ترجمهشده را نیز پایین میآورد. برایند این فرایند، فَساد مزاج علمی، و تباهیِ ذوق و سلیقهٔ مطالعاتیِ خوانندگانِ این ترجمهها، و انحراف معیارهای دانشی و پژوهشی آنان است. از اینرو، نقد ترجمههای ضعیفِ آکنده از سهوها و خطاها کاری است بایسته و شایستۀ توجّه. در مقالۀ حاضر تعدادی از مقالات ترجمه و چاپ شده در کتاب کلان اندیشههای فلسفی ابنسینا (یادگارنامۀ دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی) که به قلم مترجمان مختلف برگردانده شده است، مورد نقد و بررسی قرار گرفته. اشتباههای خُرد و کلان در ترجمۀ عبارات، غلطهای فاحش در خوانش و نگارش اسامی و اصطلاحات، جملات مبهم و نامفهوم و نثر نارسا و نااستوار، انواع خطاهای املایی و حروفنگاشتی و ویرایشی، از جمله ایرادات قابل مشاهده در این برگردانهاست. مبادرت به چاپ چنین ترجمههایی، بدون ارزیابی دقیق و رفع نقائص و اشکالات آنها، نمودار مراتب ناآگاهی و سهلانگاری گردآورنده و ناظر و ناشر کتاب نامبرده است.
کلیدواژهها:نقد ترجمه، ابنسینا، کتاب اندیشههای فلسفی ابنسینا، میثم کرمی، نشر نگاه معاصر.
● اندیشههای فلسفی ابنسینا (یادگارنامۀ استاد دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی)، 3 ج (800 + 806+ 714 ص)، به خواستاری و اشراف میثم کرمی، تهران: نگاه معاصر، 1403 ش.
این عبارات را ملاحظه بفرمایید:
متأسفانه، این همان موردی است که بسیاری از مطالعات گذشته در خصوص کتابشناسی ابنسینا، یا سنجش پیشرفت خاصّ در تفکّرات و البته خصوصیّات گسترده فلسفهای وی با بیعلاقگی خاصّی در ایجاد یک مفهوم قابلاعتماد از احتمال معتبر تلقّی دانستن آثار وی پیشرفتهاند. (اندیشههای فلسفی ابنسینا، ج 2، ص 673).
حتّی اگر بارها و بارها هم این جملات را بخوانید اصلاً معنا و مفهوم آنها را درنمییابید و مطلبی دستگیرتان نمیشود! این عبارات که برگردانی است از متنی انگلیسی اگرچه ظاهری فارسی دارد، برای هیچ فارسیزبانی قابلفهم نیست. ظاهراً ترجمان کاردان آن بههیچوجه برایش اهمّیّت نداشته که آیا خواننده چیزی از این جملات میفهمد یا نه. در همین ترجمه (ص 690، پ 1) میبینیم که مترجم اسم کتاب الأسئلة والأجوبة را بهصورت غریب الأصلیة و الغیبة و نام کتاب الأجوبة عن المسائل العشرینیة را بهشَکل عجیب الغیبة آن المسائل و اسم رسالۀ الانتفاء عمّا نُسِب إلیه من معارضة القرآن را بهنحوی شگفتآور انتفاع عما نصیب من مفردات القرآن ثبت کرده است! درک ربط این برگردانها به صورت اصلیشان البتّه دشوار مینماید. با این وضعیّت، چندان جای تعجّب نیست که مترجم در همین ترجمه املای ترکیب «حائز اهمّیّت» را نیز بهصورت غلط «حائض اهمّیّت» نوشته است!
موارد پیشگفته، پارهای از خطاهایی است که در یکی از مقالات نشریافته در کتاب اندیشههای فلسفی ابنسینا (یادگارنامۀ استاد دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی) قابل مشاهده است. این کتاب که در سه مجلّد کلان نشر یافته است، بنا به گفتۀ گردآورندۀ آن: «مجموعۀ تحقیقات ایرانی و ترجمۀ آثار ممتاز ابنسیناشناسان جهان است، که به قلم دوستداران و شاگردان استاد به مناسبت نودمین سال زندگی پُر برکت آن یگانۀ روزگار در قالب هدیهای ناچیز منتشر شده است». در این مجموعه مقالات، 56 مقاله و نوشته منتشر شده است که برخی از آنها مقالات و نگاشتههای تألیفی است از جمله دو پایاننامه (با حجم تقریبی 150 و 230 صفحه)، و برخی دیگر ترجمههایی است از زبانهای انگلیسی و عربی. دو بخش نیز مشتمل است بر تصحیح دو متن منطقی از ابنسینا از جمله منطق المشرقیین (ج 3، صص 259 – 409).
مقالات انتشاریافته در این کتاب پربرگ که به قلم نویسندگان و مترجمان مختلفی نوشته شده است، از حیث دقّت و کیفیّت، اختلاف و فراز و فرود بسیار دارد. برخی از مقالات، دانشورانه و استوار و درخور توجّه است و بعضی دیگر بسیار ضعیف و آشفته و نوشتهشده بر دست مؤلّفان و مترجمانی که آشکارا در کار ترجمه و تألیف خِبرَت و بصیرتی نداشتهاند. شماری از مقالاتی که از زبان انگلیسی ترجمه شده است، بسیار ارزشمند است و پرفایده؛ امّا کیفیّت ترجمۀ آنها متفاوت است و بعضی خوب و برخی دیگر - چنانکه در ادامه خواهیم دید – مغلوط و فاقد ارزش و اعتبار علمی است. در خصوص محتوای مقالات تألیفی باید ارزیابی دیگری صورت گیرد تا بتوان در باب کیفیّت آنها داوری دقیق و منصفانه نمود؛ لیک نگاهی اجمالی به آنها این مشکل را نمایان میسازد که دستکم برخی از این نگاشتهها مکتوباتی است سطحی و شتابزده که حتّی از یک ویرایش درست و بِسامان هم برخوردار نیست و در آنها اغلاط گوناگون ویرایشی و حروفنگاشتی و املایی نیز مشاهده میشود.
ارزیابی انتقادی حاضر از کتاب اندیشههای فلسفی ابنسینا بیشتر معطوف است به بررسی و سنجش پنج مقالۀ نشریافته در این کتاب که از انگلیسی به فارسی ترجمه شده است. در پایان، نِکاتی نیز در خصوص پارهای از اشکالات یکی از پایاننامههای چاپشده در کتاب مزبور افزوده خواهد شد.
امّا پیش از آنکه به نقد مقالات مورد نظر بپردازیم، یادکرد نکتهای در خصوص نحوۀ عملکرد گردآورنده و مُشرِف و ناشر کتاب اندیشههای فلسفی ابنسینا ضروری مینماید. در چند سال اخیر آقای میثم کرمی، که یکی از کوشندگان عرصۀ علمی و فرهنگی کشور است - و سعیشان در تدوین و نشر آثار خوبی که منتشر نمودهاند مشکور باد - همّتی کرده است و کوشیده تا با همکاری و هماهنگی جمعی از مترجمان، پارهای از تحقیقات و مقالات منتشرشده به زبانهای انگلیسی و عربی در حوزۀ مطالعات اسلامی و ایرانی را به فارسی ترجمه کند و با مشارکت نشر «نگاه معاصر» به چاپ رسانَد. تاکنون بیش از بیست عنوان از این ترجمهها منتشر شده است و بهنظر میرسد این روند ادامه نیز داشته باشد.
بیتردید چنین طرح و برنامهای اگر با رعایت معیارهای علمی صورت گیرد و منتج شود به انتشار برگردانهایی درست و استوار از تحقیقات غربی و عربی، کاری است بسیار سودمند و درخور تحسین و شایستۀ قدرشناسی و ارجگذاری. امّا، تا آنجا که راقم این سطور بَررسیده است، دستکم شماری از این ترجمهها از دقّت و صحّت لازم برخوردار نیست و بهنظر میرسد که مدوِّن نامبرده، در امر اِشراف و نظارت بر آنها و ارزیابی و رفع ایرادات این ترجمهها اهتمام و اعتنای درخوری ننموده است. در واقع، طرح کلانی که جناب کرمی دنبال میکند، یعنی ترجمه و نشر کتابها و مقالات پرشمار با همکاری گروهی از مترجمان امّا بدون توجّه کافی به کیفیّت این ترجمهها و بدون ارزیابی دقیق آنها، کاری است ناصواب و نااستوار که نتیجهاش احتمالاً تولید حجم چشمگیری است از ترجمههای شتابزده و پُرنقص و بیاعتبار. چاپ چنین ترجمههایی پیامدهای زیانبار و ناگواری برای خریداران و خوانندگان این آثار و نیز برای بخشی از فضای علمی و فرهنگی کشور خواهد داشت. انتشار ترجمههای مغلوط و نامطلوب در یک حوزۀ مطالعاتی، گذشته از اینکه موجب نشر و گسترش اطّلاعات نادرست و غیر دقیق در آن حوزه میشود، بهتدریج سبب رونق و رواجِ برگردانهای عیبناک و نامعتبر میگردد و در نتیجه، سطح دقّت و صحّتِ مورد انتظار از متونِ ترجمهشده را نیز پایین میآورد. برایند این فرایند، فَساد مزاج علمی، و تباهیِ ذوق و سلیقهٔ مطالعاتیِ خوانندگانِ این ترجمهها، و انحراف معیارهای دانشی و پژوهشی آنان است. از اینرو امیدوارم نقد نیکاندیشانۀ برخی از آثاری که در قالب این طرح بهچاپ رسیده است مایۀ انتباه و بازنگری گردآورنده و مُشرِف نامبرده و مدیر نشر نگاه معاصر در روند اجرای این برنامه شود تا در ادامه، بیش از این شاهد چاپ برگردانهای نامعتبر و نابسامان نباشیم. در همین راستا، در ادامۀ این نوشتار، برخی از ترجمههای منتشرشده در کتاب اندیشههای فلسفی ابنسینا بهصورت جداگانه در چند بخش ارزیابی و نقد میشود.
♦♦♦♦♦
بخش نخست: نقد برگردان مقالۀ «مذهب ابنسینا، به همراه ضمیمهای در مورد تاریخ تولّد وی»
نوشتۀ دیمیتری گوتاس، ترجمۀ میثم کرمی
اندیشههای فلسفی ابنسینا، ج 2، صص 711 – 728.
نوشتۀ دیمیتری گوتاس، ترجمۀ میثم کرمی
اندیشههای فلسفی ابنسینا، ج 2، صص 711 – 728.
در نخستین بخش از نقد کتاب مورد بحث، به بررسی ترجمهای از خودِ مدوِّن و مُشرِف این کتاب، یعنی آقای میثم کرمی میپردازیم. خطاهای گوناگون و چشمگیر در این ترجمه، حکایتگر نااستواری و نادرستی کار مترجم آن است و گواهی است نیک بر اینکه مُشرِف کتاب حتّی بر مقالۀ خویش هم اشراف درستی نداشته است و اهتمام تمامی به ارائۀ دقیق آن ننموده. پارهای از ایرادات مشهود در این ترجمه، در زیر فرانموده میشود.
1. خطا در ترجمۀ کلمات و عبارات
در موارد و مواضعی، ترجمان در برگردان کلمات و عبارات دچار لغزش شده است. در ادامه، از باب نمونه، شماری از این اشتباهات گزارش میشود. خطاها اغلب گویاتر از آن است که نیاز به شرح و توضیح داشته باشد.
1. and at times even on deliberate disregard of the facts.
ترجمۀ کرمی: «وگاهی حتی با توجّه به حقایق» (ص 711، س 10).
ترجمۀ پیشنهادی: و گاه حتّی با نادیده گرفتن عمدی حقایق.
♦
2. Bayhaqī, who recasts in his Tatimmat Ṣiwān al- ḥikma the Autobiography in the third person but otherwise follows it relatively faithfully … .
ترجمۀ کرمی: «بیهقی، که در کتاب تتمّۀ صوان الحکمه حسب حال خود را به زبان سوّم شخص و در عین حال، نسبتاً صادقانه بازنویسی کرده است...» (ص 712، س 5).
ترجمۀ پیشنهادی: بیهقی، که در کتابِ تتمّة صوان الحکمۀ خود، زندگینامۀ خودنوشت ابنسینا را به صورت سومشخص بازنویسی کرده است اما از جهات دیگر نسبتاً وفادارانه آن را بازگو نموده ... ».
♦
3. the correct title and references are given in note 2 above. Interestingly enough, Fakhry does not seem to be aware of Shafīʿ’s edition; in the Bibliography (p. 386), he cites the Damascus edition and two manuscripts, Bodleian Marsh 539 and Istanbul Köprülü 902.
ترجمۀ کرمی: «عنوان و ارجاعات درست، در پاروقی دوّم مقالۀ حاضر آراسته شده است. جالب توجّه است که ظاهراً فخری از نسخۀ شفیعی مطّلع نبوده است؛ در کتاب شرح حال نویسی (ص ۳۸۶) به نسخۀ دمشق و دو نسخۀ دیگر - یعنی Bodleian Marsh 539 and Istanbul Köprülü 902. - اشاره میکند.» (ص 713، پ 1).
ترجمۀ پیشنهادی: عنوان صحیح اثر و شمارۀ صفحات درست آن پیشتر در پاورقی دوم ذکر شده است. نکتۀ جالب توجّه اینکه ظاهراً فَخری از ویراست شَفیع از کتاب مزبور آگاهی نداشته است چون در کتابنامۀ اثرش (در ص 386) فقط از چاپ دمشق و دو نسخۀ شمارۀ 539 بادلیان و 902 کوپرولو استانبول یاد کرده است.
♦
4. to escape from Šāfiʿī controlled areas (Balḫ under Sebuktegin) to those under Ḥanafī jurisdiction (Sāmānids).
ترجمۀ کرمی: «فرار از کنترل شفیعی و پناه بردن به حنفیها (یعنی سامانیان)» (ص 716، پ 1).
ترجمۀ پیشنهادی: فرار از قلمرو شافعیان (یعنی بلخ تحت سیطرۀ سبکتگین) به قلمرو قدرت حنفیان (سامانیان).
♦
5. The earliest report about him comes from his younger contemporary, the historian of Buḫārā Ġunğār (d. ca. 412/1021-1022), who states, in a manuscript note reported by al-Ḫatīb al-Baġdādī (d. 463/1071), that … .
ترجمۀ کرمی: «گزارشات اوّلیّه در مورد وی را مفسّر جوان وی، مورّخ کتاب Buhara Gungar (وفات حدود 1022 – 1021 / 412) به نگارش درآورده است. وی به نقل از خطیب بغدادی (وفات، 1071 / 463)، میگوید ...» (ص 716، س 4).
پارهای از اشکالات:
1- younger contemporary که به معنای «معاصر جوانتر» است، بهاشتباه ترجمه شده است به «مفسّر جوان».
2- مترجم گمان کرده که Buḫārā Ġunğār نام یک کتاب است، در حالی که مراد از آن ابوعبداللّه محمّد بن احمد بخاری معروف به «غُنجار» مورّخ اهل بخارا و نویسندۀ کتابی در تاریخ بخارا است.
3- نویسنده گفته است که خطیب بغدادی از غُنجار نقل کرده است (و این از تاریخ وفاتهای آن دو نیز قابلفهم است)، حال آنکه مترجم بهعکس نوشته است غُنجار از خطیب بغدادی نقل نموده است!
ترجمۀ پیشنهادی: کهنترین گزارش دربارۀ او، از غُنجار (د. حدود 412 ق)، معاصر جوانتر او و مورّخ بخارا به دست ما رسیده است که – بنا بر نقل خطیب بغدادی (د. 463 ق) از دستنویسی از غُنجار – گفته است ... .
♦
6. Biographical notices
ترجمۀ کرمی: «تذکرهای شرح حالها» (ص 717، پ 2).
ترجمۀ پیشنهادی: اطّلاعات / یادداشتهای زندگینامهای.
♦
7. Avicenna could hardly have intended to seek refuge in the court of Qābūs had his own Sunnī Ḥanafī credentials not been in order.
ترجمۀ کرمی: «اگر اعتبارنامههای حنفی سنّی ابنسینا نبود، وی تمایل به پناهندگی در دربار قابوس نداشت» (ص 721، س آخر).
روشن است که کلمۀ «اعتبارنامهها» معادل درست و مناسبی برای واژۀ credentials در جملۀ بالا نیست. برای کلمۀ مزبور در جملۀ بالا معادلهایی نظیر «سوابق» و «مدارک» پیشنهاد میشود.
ترجمۀ پیشنهادی: اگر سوابق حنفیِ سنّیِ خود ابنسینا مخدوش یا قابل تردید بود آنگاه بعید بود که وی قصد پناه بردن به دربار قابوس را میداشت.
♦
8. Ġazālī charged Avicenna (and Fārābī, as the main Peripatetics) with unbelief for maintaining that God does not know particulars and that the world is eternal, and for denying the resurrection of the body.
ترجمۀ کرمی: «غزالی و ابن سینا (و فارابی به عنوان عارف دوره گرد اصلی) به این خاطر که معتقد بود که خدا عالم به جزئیات نیست و اینکه دنیا جاودان است و به خاطر ردّ معاد جسمانی، متهم به بی ایمانی کرده است» (ص 722، س 14).
پارهای از اشکالات:
1- کلمۀ Peripatetics به معنای مشّائیان است نه عارف دورهگرد!
2- واژۀ eternal در جملۀ بالا باید به «ازلی / قدیم» ترجمه شود چون سبب تکفیر فلاسفه اعتقاد آنان به ازلی بودن عالَم بود نه باور به جاودانه بودن آن.
ترجمۀ پیشنهادی: غزّالی، ابنسینا (و فارابی که مهمترین حکمای مشّایی بودند) را به جهت اعتقاد به عالِم نبودن خدا به جزئیّات و قدیم بودن عالَم و انکار معاد جسمانی تکفیر نمود.
2. اشتباه در خوانش اسامی
از دیگر سهوهای رخداده در ترجمۀ مورد بررسی خوانشهای نادرست مترجم است از اسامی اشخاص و کتابها. در قسمت زیر نمونههایی از این خطاهای فاحش در خوانش و نگارش بازنموده شده است. ابتدا ضبط نادرست مترجم و بهدنبال آن، صورت صحیح کلمات گزارش میشود.
1. ص 728، س 12: البدایع و النهایۀ ابن خطیب ← البدایة والنهایة ابنکثیر.
2. ص 718، س 8: حلقههای شفیعی و حنبلی ← محافل شافعی و حنبلی.
3. ص 717، پ 1: تاریخ بیهقی ← تاریخ بغداد.
4. همان، س 19: کتاب الفراغ الإسلامیّة ← کتاب الفرق الإسلامیّة.
5. ص 717، پ 2: اسماعیلی ← اسماعیل.
6. ص 722، س 18: ابن ابی آدم ← ابن ابی الدم.
7. ص 724، س آخر: زاهدی ← ظاهریّه.
8. ص 726، س 23 و 24: سامانی ← سَمعانی.
9. ص 725، س 1: رَوافیض ← رَوافِض.
10. ص 714، س 7: اسلامی ← اسماعیلی.
11. ص 712، پ 2: شفیعی ← شفیع.
12. ص 717، س 15: بغداد ← بخارا.
13. ص 718، س 1: خطیب اللّه ← هِبَة اللّه.
14. ص 713، پ 1: منتخب الصوان ← منتخب صُوان [کذا!].
15. ص 720، س 15: خلیل بن احمد ← خلیل بن احمد سِجزی.
3. اغلاط املایی و نگارشی و حروفنگاشتی
کثرت اغلاط املایی و نگارشی و حروفنگاشتی در برگردان مورد بحث، نمودار تسامح و سهلانگاری ترجمان در کار خویش است. اگر مترجم، متنِ برگردان خود را یکبار با دقّت مرور کرده بود طبعاً این میزان از نادرستیهای واضح و فاضح در نوشتۀ او وجود نمیداشت. در فهرست زیر مثالهایی از این گونه اغلاط ثبت شده است:
| 1. ص 721، س 11: زندگی مرفّح ← زندگی مرفّه. | 2. ص 712، س 12: اندیشده ← اندیشیده. |
| 3. ص 713، پ 1: پاروقی ← پاورقی. | 4. ص 715، س 2: مسألهۀ ← مسألۀ. |
| 5. ص 715، س 18: خروح ← خروج. | 6. ص 716، پ 1: قواد ← جواد. |
| 7. ص 716، پ 1: همانور ← همانطور. | 8. ص 717، س 4: سیره نویش ← سیرهنویس. |
| 9. ص 717، س 8: یقیقاً ← یقیناً. | 10. ص 718، س 14: بدین ترتین ← بدین ترتیب. |
| 11. ص 719، س 3: این سینا ← ابنسینا. | 12. ص 711، س آخر: بردارم ← برادرم. |
| 13. ص 721، س 17: شعیان ← شیعیان. | 14. ص 723، س 9: اسماعلیه ← اسماعیلیه. |
| 15. ص 724، س 9: دوازه ← دوازده. | 16. ص 724، س 16: بدوم ← بدون. |
| 17. ص 726، س 22: دنبا ← دنیا. | 18. ص 722، س آخر: ابوحنفیه ← ابوحنیفه. |
| 19. ص 717، س 15: پیر ← پدر. | 20. ص 718، س 15: پازده ← پانزده. |
| 21. ص 720، س 12: میگفت ← میتوان گفت. | 22. ص 720، س 13: علمای حقوقی ← فقها. |
خطاهای یادشده تنها بخشی از اغلاط موجود در ترجمۀ کوتاه مزبور (در 18 صفحه) است. بیگمان در صورت مقابلۀ کامل این برگردان با متن اصلی، بر میزان اغلاطِ قابل ملاحظۀ آن افزوده خواهد شد. ایرادات و اشتباهات پیشگفته که بیش از هر چیز حاکی است از کمدقّتی و بیتوجّهی مترجمِ کوشا، این پرسش جدّی را فرایاد میآورد که چگونه ممکن است شخصی با این اندکمایه از دانش و توانش و دقّت و مهارت، صلاحیت دخالت و مشارکت در ترجمه و نشر سلسلهای از آثار در حوزۀ مطالعات اسلامی و ایرانی را داشته باشد؟!
♦♦♦♦♦
بخش دوم: نقد ترجمۀ مقالۀ «سرقت کتابهای ابنسینا: پژوهشی راجع به منابع تاریخی دربارۀ زندگی و زمانۀ ابنسینا»
نوشتۀ دیوید سی. رایسمن، ترجمۀ علی مرادی
اندیشههای فلسفی ابنسینا، ج 3، صص 109 – 150.
نوشتۀ دیوید سی. رایسمن، ترجمۀ علی مرادی
اندیشههای فلسفی ابنسینا، ج 3، صص 109 – 150.
یکی از مغلوطترین مقالاتی که در مجموعۀ سهجلدی مورد بحث منتشر شده است، ترجمۀ همین مقالۀ مهمّ نامبرده است. همچون مقالۀ پیشین، نقد این برگردان نیز در چند قسمت صورت میگیرد به شرح زیر:
1. خطا در ترجمۀ کلمات و عبارات
بسیاری از جملات و عبارات متن اصلی مقالۀ یادشده با دقّت و صحّت لازم برگردانده نشده است و در نتیجه، عبارات نامفهوم و پیچیده در این ترجمه فراوان دیده میشود. نمونههایی از اشتباهات مترجم در ترجمۀ متن را در ادامه مرور میکنیم.
1. The evaluation of the historical sources related to the transmission of Avicenna’s works has previously been left undone in modern scholarship.
ترجمۀ مرادی: «ارزیابی منابع تاریخی مربوط به انتقال آثار ابنسینا پیش از این در بورس تحصیلی مدرن انجام شده بود.» (ص 146، س 2).
اشکالات:
1- نخست باید پرسید که آیا جملۀ فوق معنای محصَّلی دارد؟ عبارت «ارزیابی منابع تاریخی ... در بورس تحصیلی مدرن» یعنی چه؟ مترجم در ترجمۀ واژۀ scholarship صرفاً به همان معنای مشهور آن، یعنی «بورس تحصیلی» اکتفا کرده است بیآنکه بسنجد آیا چنین معادلی با سیاق عبارت سازگار و همخوان هست یا نه. معنای دیگر این واژه، «تحقیقات» یا «پژوهشها» است و در جملۀ بالا نیز همین معنا مراد نویسنده بوده است.
2- نویسنده گفته است که «ارزیابی منابع تاریخی مربوط به انتقال آثار ابنسینا تاکنون در تحقیقات جدید صورت نگرفته است» حال آنکه مترجم برعکس آن ترجمه نموده است!
♦
2. Such treaties appear to have been mediated by his ally, the Būyid amir Ğalāl ad-Dawla, who had the ear of the ʿAbbasid caliph in Baghdad.
ترجمۀ مرادی: «به نظر میرسد که این معاهدات توسّط متّحدِ او، امیر جلال الدّوله بویه که گوش خلیفۀ عباسی در بغداد را داشت، میانجی گری شده بود.» (ص 115، س 5).
شگفتا که مترجم مقاله هیچ از خود نپرسیده که عبارت «گوش خلیفۀ عباسی در بغداد را داشت» چه معنایی دارد؟! در اینجا نیز مترجم گمان کرده که واژۀ ear به همان معنای مشهور «گوش» است و هیچ التفات نداشته که عبارت have somebody’s ear به مفهوم اصطلاحیِ «مقبول و مورد اعتماد کسی بودن / نزد کسی نفوذ و مقبولیّت داشتن» است و بنابراین، معنای عبارت مزبور در واقع این است که: «امیر جلال الدّوله بویهای که نزد خلیفهٔ عباسی در بغداد نفوذ و مقبولیّت داشت (/ مورد اعتماد خلیفهٔ عباسی در بغداد بود)».
♦
3. before all of this was transcribed into a clean copy, he was hindered by a military rout in which all his belongings and books were carried off at the gate of Isfahan.
ترجمۀ مرادی: «پیش از آنکه همۀ این آثار در یک نسخه پاک رونویسی شود، به واسطۀ یک شکست نظامی که در آن همۀ وسائل و کتابهای خود را در دروازۀ اصفهان حمل میکرد به تعویق افتاد.» (ص 117، س 18 – 19).
این ترجمه تقریباً بطور کامل مهمل و بیمعناست! براستی عبارت «یک شکست نظامی که در آن همۀ وسائل و کتابهای خود را در دروازۀ اصفهان حمل میکرد به تعویق افتاد» چه مفهومی دارد؟! باز در اینجا نیز مترجمِ سهلانگار با شتابزدگی فعل carry off را به معنای «حمل کردن» برگردانده است در حالی که این فعل در جملۀ بالا به مفهوم «ربوده شدن و مورد دستبرد قرار گرفتن» است. نیز فعل hinder که مترجم آن را معادل «به تعویق افتادن» دانسته است، در عبارات یادشده به معنای دیگرِ آن یعنی «مانع شدن و بازداشتن» است.
ترجمۀ پیشنهادی: پیش از آنکه همۀ این مطالب در نسخهای پاکنویس کتابت شود، شکست نظامی مانع او شد، و در این واقعه همۀ داراییها و کتابهایش در آستانۀ دروازۀ اصفهان ربوده شد (به غارت رفت).
♦
4. The Šayḫ wrote Kitāb al-Inṣāf, but on the day that Sultan Masʿūd entered Isfahan, the army rifled the Šayḫ’s saddle-bags (raḥl) containing the book, and not a trace of it was found afterward.
ترجمۀ مرادی: «شيخ كتاب الإنصاف را در روزی که سلطان مسعود به اصفهان وارد شد نوشت، ارتش کیسۀ شیخ که حاوی این کتاب بودند و اثری از آن پیدا نشد را پس از آن پیدا کردند» (ص 117، س آخر).
اشکالات:
1- نویسنده نگفته که «شيخ كتاب الإنصاف را در روزی که سلطان مسعود به اصفهان وارد شد نوشت» بلکه گفته «شيخ كتاب الانصاف را نوشت، امّا در روزی که سلطان مسعود وارد اصفهان شد، سپاه خُرجین (رَحل) شیخ را که کتاب در آن بود غارت کرد».
2- نویسنده نگفته که «ارتش کیسۀ شیخ که ... را پس از آن پیدا کردند» بلکه گفته است: «سپاه خُرجین (رَحل) شیخ را که کتاب در آن بود غارت کرد و پس از آن دیگر هیچ نشانی از آن کتاب به دست نیامد».
♦
5. Of even greater value for the life of Avicenna are the private papers and correspondence of Avicenna and his students (represented above by Avicenna 1–2 and Ibn Zayla), in which incidental records of events gain value by their solely conversational nature.
ترجمۀ مرادی: «حتّی ارزش بیشتری برای زندگی ابن سینا، روزنامههای خصوصی و مکاتبات ابنسینا و شاگردانش است (که در بالا توسّط ابنسینا ۱-۲ و ابن زیلا نشان داده شده) (ص 118، س 4 – 5).
اشکالات:
1- ظاهر عبارات یادشده فارسی است؛ امّا ترتیب کلمات و نحوۀ جملهبندی آنها مطابق با زبان فارسیِ رسمی و طبیعی و متداول نیست. هیچ فارسیزبانی اینگونه سخن نمیگوید و نمینویسد.
2- ترجمۀ ترکیب the private papers به «روزنامههای خصوصی» مناسب با سیاق عبارت نیست و باید آن را به «اَسناد و نوشتههای خصوصی» ترجمه کرد.
3- مترجم حدود یک سطر از متن اصلی را در برگردان خود از قلم انداخته و ترجمه نکرده است.
ترجمۀ پیشنهادی: اَسناد و نوشتههای خصوصی و مکاتبات ابنسینا و شاگردانش (که در بالا با عنوانهای ابنسینا ۱-۲ و ابنزَیله بازنموده شد) برای شناخت زندگی او از ارزش بیشتری برخوردار است و در این مکتوبات، گزارشهای ضمنیِ رویدادها، به سبب ماهیّت صرفاً محاورهای خود، ارزش ویژهای مییابد.
♦
6. The fact that Bayhaqī’s History contains no report of a plunder of Avicenna’s saddle-bags in 421/1030 or indeed of his (hypothetical) library in Isfahan in 425/1034 or 428/1036–7 is significant, but requires some qualification, since so little of the original work is now extant.
ترجمۀ مرادی: «این حقیقت که تاریخ بیهقی شامل هیچ گزارشی دربارۀ سرقت کیسههای ابنسینا در 421 / 1030 م یا کتابخانۀ فرضی ابن سینا در 425 / 1034 یا ٤٢٨ / 1036 نمیشود بی معناست، اما نیاز به کمی اصلاحات دارد چون در حال حاضر مقدار کمی از کار اصلی در حال انجام است (صص 125 – 126).
اشکالات:
1- نویسنده گفته است «این واقعیّت که در تاریخِ بیهقی هیچ گزارشی در خصوص غارتِ خُرجین ابنسینا در سال ۴۲۱ / ۱۰۳۰) یا در حقیقت از کتابخانۀ (فرضی) او در اصفهان در سالهای ۴۲۵ / ۱۰۳۴ یا ۴۲۸ / 1036 ثبت نشده است، نکتهای حائز اهمّیّت است» امّا مترجم برخلاف آن نوشته است: «این حقیقت که تاریخ بیهقی شامل هیچ گزارشی... بی معناست»!
2- نویسنده ابراز داشته است که نکتۀ پیشگفته «نیازمند قید و ملاحظهای است؛ زیرا در حال حاضر بخش بسیار اندکی از اثر اصلی [یعنی کتاب تاریخ بیهقی] باقی مانده است» لکن - چنانکه گذشت - مترجم در برگردانِ این قسمت، عبارتِ نامربوطِ «اما نیاز به کمی اصلاحات دارد چون در حال حاضر مقدار کمی از کار اصلی در حال انجام است» را آورده است!
♦
7. Arguing against a possible reference by Bayhaqī to such an event either in the lost part of his Tārīḫ-ī Masʿūdī or in the “special section” that he mentions in the extant part is the fact that Ibn Funduq, who knew and used Bayhaqī’s history (Tatimma, 13.4), does not cite him for any information of events related to Avicenna. Ibn Funduq’s citation of Bayhaqī in the Tatimma is to be contrasted with his complaint, in his Tārīḫ-i Bayhaq, about the difficulty of finding copies of Bayhaqī’s work.
ترجمۀ مرادی: «استدلال عليه منبعى ممكن توسّط بیهقی برای چنین رویدادی در فقدان بخشی از تاریخ مسعودی اش یا در "بخش خاصّ" که او ذکر میکند این واقعیّت است که ابن فندق تاریخ بیهقی را میشناخت و از آن استفاده کرد. امّا به او در مورد هرگونه اطّلاعات مربوط به ابنسینا اشاره نمیکند. نقلِ ابن فندق راجع به بیهقی در تتمه با اظهار نارضایتی هایش ادغام شده است، در تاریخ بیهقی اش دربارۀ تفاوت نسخههای یافت شده از اثر بیهقی.» (ص 126، پ 3).
اشکالات:
1- عبارت Arguing against a possible reference به معنای «استدلال عليه منبعى ممكن ...» نیست بلکه به مفهوم «استدلالی است در ردّ احتمال اشارۀ (/ اشارۀ مُحتَمَل) ... » میباشد.
2- ترکیب in the lost part به معنای «در بخش مفقود» است نه «در فقدان بخشی»!
3- قسمت آخر ترجمه، از اساس مبهم و مغلوط است.
ترجمۀ پیشنهادی: این واقعیّت که ابنفُندُق، با وجود شناخت و استفاده از تاریخ بیهقی (نک: کتاب تتمّة صوان الحکمة، ص 13، س 4)، در هیچ کجای اثر خود نقل قولی را از بیهقی در خصوص اطّلاعات وقایع مرتبط با ابنسینا نیاورده است، استدلالی است در ردّ احتمال اشارۀ بیهقی به چنین رویدادی یا در بخش اینک مفقود تاریخ مسعودیِ او [همان تاریخ بیهقی] یا در «بخش ویژهای» که وی در قسمت موجود از اثرش ذکر کرده است. استناد ابنفُندُق به تاریخ بیهقی در کتاب تتمّهاش در تضادّ است با شِکوۀ او در نگاشتۀ دیگرش یعنی تاریخ بیهق دربارۀ دشواریِ دستیافتن به نسخههایی از کتاب تاریخ بیهقی.
♦
مواردی که فرانموده شد تنها بخش اندکی است از خطاهای مترجم در برگردان متن اصلی. تردیدی نیست که اگر بخشهای دیگری از همین ترجمه نیز با متن اصلی مقابله و سنجیده شود اشکالات افزونتری پدیدار میشود. لیک اینک به جهت نبود حال و مجال از بررسی فراختر این برگردان نااستوار صرفنظر میشود. 2. نثر مغشوش و مشوّش و عبارات مبهم و مهمل
از دیگر اشکالات قابل ملاحظه در ترجمۀ مورد بررسی، عبارات مبهم و مهمل و نثر آشفته و پریشان مترجم آن است که هم زننده است و هم آزارنده. اینک نمونههایی از این نثر نارسا و عبارات بیمعنا:
● ص 118، س آخر: «این تفاوت در تاریخها باعث شد تا محقّقان بر این باورند که آثار او را تحت تأثیر قرار داده است، یعنی آنهایی که در متون او و شاگردانش نام برده شدهاند. مرجعِ [حادثه] کتابخانۀ ابنسینا پشتیبانیِ هیچیک از ادبیاتِ موجود دیگر را ندارد.».
● ص 118، س 10 – 11: «در این زمینه و به خصوص با توجّه به گزارشهای ترجمه شده در بالا، نسخههای مختلفی از آنچه که من نام حکایتِ آثار مسروقه مینهم بر آن مینهم، در نویسندگانی که بعد از آنچه ابنسینا و شاگردانش به آن اشاره کردند را پیدا کردیم.».
● ص 121، س 13 – 15: «اگر بخواهیم از لحاظ تاریخی، فقدان آثار ابن سینا از اصفهان را به صورت تاریخی دقیقتر بدانیم و از آن زمان هیچ مدرک دیگری از ابن سینا و شاگردانش در رابطه با چنین رویدادی نداشته باشیم را قبول کنیم، بحثِ جزئی در منابع موجود معاصر نیاز است.».
● ص 148، س 18 – 21: «با این حال، این حقیقت که هیچیک از اسناد موجود در این دوره چنین رویدادی را تأیید نمیکنند، و در مورد تاریخ بیهقی، به طور جدّی و در مواجهه با شواهد ارائه شده توسّط ابنسینا و شاگردانش در رابطه با غارت آثار او از خورجیناش در ٤۲۱ه ق / ۱۰۳۰م، با صحه گذاشتن بر تاریخهای ترکیب و فقدان کتابهای ذکر شده توسّط ابنسینا مواجهیم.».
آشکارا خطاهای مترجم در برگردان عبارات پیشگفته موجب پدید آمدن چنین جملات نامفهومِ شگفتآوری شده است.
3. لغزش در خوانش اسامی
در موارد متعدّدی، در خوانش اسامی اشخاص و کتابها و نظایر اینها خطاهایی صورت گرفته است که شماری از آنها در زیر گزارش میگردد. ابتدا خوانش نادرست و سپس صورت درست بازنموده میشود.
1. ص 116، س 8 (و مواضع متعدّد دیگر): ابن زیلا ← ابن زَیله.
2. ص 124، پ 1: نصیر القوربازخانی ← ناصر الجُرباذقانی.
3. ص 119، س 9: بحرزی ← باخَرزی.
4. ص 119، س 11: گور و قوز ← غور و غُزّ.
5. ص 119، س 14: ابوغفار ← ابوجعفر.
6. ص 120، س 7: الگوری ← الغوری.
7. ص 123، س 4: مِسکوِی ← مِسکَوَیه.
8. ص 123، پ 2: تقاریب الأمم ← تجارب الأمم.
9. ص 124، پ 1: المانینی ← المَنینی.
10. ص 119، س 7: عزالدّین الزنگانی ← عزیز الدّین الزنجانی.
11. ص 129، س 14: منصور ثعلبی ← ابومنصور ثعالِبی.
12. ص 130، پ 3: ابوالفواریس ← ابوالفَوارِس.
13. ص 133، س 1: مشارب التقاریب ← مشارب التجارب.
14. ص 134، س 6: اخبارالعلماء و الملوک سلجوقیّه ← أخبار الأُمراء والمُلوک السلجوقیّة.
15. ص 149، پ 4: المشرقیان ← المشرقیین.
16. همان: دکتر گوتاس ← دیمیتری گوتاس.
17. همان: الرسائل العرشیّة ← الرسالة العرشیّة.
18. ص 112، س آخر: سلسلۀ کاکوئیدها ← آل کاکویه.
4. اغلاط املایی و حروفنگاشتی
ترجمۀ مورد بحث، شوربختانه از اغلاط املایی و حروفنگاشتی نیز خالی نیست، برای نمونه:
| 1. ص 112، پ 2: ویز ← وزیر. | 2. ص 118، پ 1: به اسثنای ← بهاستثنای. |
| 3. ص 123، پ 2: میهد ← میدهد. | 4. ص 132، پ 2: منصوب ← منسوب. |
| 5. همان: صوان الحکه ← صوان الحکمة. | 6. ص 133، پ 1: خوش ← خودش. |
| 7. ص 146، پ 1: بخ ← به. | 8. ص 149، پ 4: احسین ← الحسین. |
| 9. ص 110، پ 2: در 421 ق ← 424. | 10. ص 123، س آخر: یاردهم ← یازدهم. |
♦♦♦♦♦
بخش سوم: نقد برگردان مقالۀ «عقل، روح و جسم از دیدگاه ابنسینا: تلفیق و پیشبرد نظاممند نظریّههای ارسطویی، نوافلاطونی و جالینوسی»
نوشتۀ رابرت ایی هال، ترجمۀ محمّد عارف عرب
اندیشههای فلسفی ابنسینا، ج 2، صص 315 – 342.
این برگردان مشتمل است بر برخی جملات پیچیده و نامفهوم و حیرتافزا. چند نمونۀ زیر را ملاحظه بفرمایید که در اثر خطاهای مترجم در ترجمۀ آنها، هیچ معنای درست و مناسبی از آنها قابل فهم نیست:نوشتۀ رابرت ایی هال، ترجمۀ محمّد عارف عرب
اندیشههای فلسفی ابنسینا، ج 2، صص 315 – 342.
● ص 315، س 9 – 10: «در جایگاه مقابل تفاسیر یکی از ویژگیهای برجستۀ مجموعههای او اهمّیّت آثار دانشنامهای و شرحیّات مستقل رشتهها و موضوعات است مثلاً حقیقت روش ارزشیابی عالی کمال منظّم ابنسینا قطعاً آن را توضیح میدهد.».
● ص 316، س 1 – 2: «وظیفۀ ادراک افکار گذشته را بررسیهای نو و تاریخی متون و تحقیق متناقض و ناسازگار مانند بررسی منابع و استفادۀ دیرهنگام مفهومها، دکترینها و روشهای خاصّ، باید با تحقیقی در دامنۀ وسیع با نوشتههای متفکّر مخصوصاً آنهایی که غیر قابل پیش بینی اند را ثابت کند.».
● ص 325، چهار سطر آخر: «با این حال، ابنسینا باید با طرفداران جالینوس مقابله کند، زیرا او وظایف محلّی سازی قوّههای غریزی مناسب روح در اندامهای جسمانی و توضیح نقشهای معادل شان با توجّه به مواد بنیادین، وظایفی که او از سنن پزشکی و فلسفی به ارث میبرد را به عهده میگیرد.».
گذشته از نمونههای پیشگفته که مترجم از بُن برگردانی نادرست و نامفهوم ارائه کرده است، در ترجمۀ بسیاری از کلمات و جملات مقاله خطاها و بیدقّتیهایی صورت گرفته است که در ادامه، نمونهوار، برخی از آنها فرانموده میشود:
1. An especially large number of important problems that confront Ibn Sīnā lie within theoretical psychology, and the centrality of psychology within his system is one of its most conspicuous features.
ترجمۀ عرب: «یکی از شاخصههای بارز در روش ابنسینا شمار بسیار زیادی از مسائل مهمّی است که او در روانشناختی نظری و مرکزیّت روانشناسی در روشش با آنها مواجه است.» (ص 316، س 9 – 10).
ترجمۀ پیشنهادی: تعداد بهویژه زیادی از مسائل مهمّی که ابنسینا با آنها مواجه است، در حوزه روانشناسی نظری قرار دارد، و محوریّت روانشناسی در نظام اندیشگی او یکی از بارزترین خصیصههای آن است.
ترجمۀ آقای عرب که چندان قابل فهم نیست ولی تا آنجا که میتوان فهمید، آشکارا با مفاد متن اصلی که در ترجمۀ پیشنهادی بیان شد ناسازگار است.
♦
2. Helping to structure and support a very large part of Ibn Sīnā’s philosophy and science, psychological theory is really the spine of the system. Moreover, Ibn Sīnā seems to find the congruence of other parts of his thought with psychological theory to be a prime means of testing them.
ترجمۀ عرب: «کمک به ساختار و حمایت قسمت بسیار زیادی از فلسفه و علم نظریه روانشناختی ابن سینا در واقع ستون فقرات روشش است. بعلاوه ابن سینا به نظر میرسد به دنبال کشف همانندی قسمتهای دیگر تفکراتش با نظریه روانشناختی است که معنی بنیادی ارزیابی آنها شود.» (ص 316، س 16 – 19).
ترجمۀ پیشنهادی: از آنجا که نظریّۀ روانشناختی به سازماندهی و پشتیبانی از بخش بسیار گستردهای از فلسفه و علم ابنسینا کمک میکند، این نظریّه در واقع ستون فقراتِ آن نظام بهشمار میآید. افزون بر این، ابنسینا چنین مینماید که سازگاریِ سایر بخشهای اندیشهاش با نظریۀ روانشناختی را ابزار اصلیِ سنجش درستیِ آن بخشها میداند.
♦
3. It is some of the problems in psychological theory that are the focus of the present paper.
ترجمۀ عرب: «این برخی از مشکلات در نظریّۀ روانشناختی است که روی این مقاله تمرکز دارد.» (ص 317، س 12).
چنانکه واضح است، مراد نویسنده آن است که "برخی از مسائلِ نظریّۀ روانشناختی، کانون توجّه نوشتارِ حاضر را تشکیل میدهد" یا به عبارت دیگر "کانون توجّه نوشتارِ حاضر، برخی از مسائلِ نظریّۀ روانشناختی است" نه اینکه «برخی از مشکلات در نظریّۀ روانشناختی ... روی این مقاله تمرکز دارد». حاجت به توضیح نیست که همواره "مقاله یا نوشتهای بر مسائلی تمرکز دارد" نه اینکه "مشکلات یا مسائل بر مقاله یا نوشتهای تمرکز داشته باشد"!
♦
4. I shall present a psychology-centered sketch-map of Ibn Sīnā’s systematizing, showing lines of connected thought drawn in terms of problems, concepts and doctrines.
ترجمۀ عرب: «نشان دادن خطوط تفکّر متّصل بهم از لحاظ مشکلات، مفاهیم و آموزههای کشیده شده، من میبایست طرح اوّلیّۀ تمرکز روانشناختی روشسازی ابنسینا را نشان بدهم.» (ص 318، س 1 – 3).
ترجمۀ پیشنهادی: من طرحی کلّی با محوریّت روانشناسی از نظاممندسازیِ ابنسینا ارائه خواهم کرد که در آن، خطوط تفکّرِ مرتبط، بر اساس مسائل و مفاهیم و آموزهها ترسیم میگردد.
♦
5. More tightly integrated and better organized than Aristotle’s, Ibn Sīnā’s systematizing embraces medicine, which Aristotle’s did not, although it is worth noting that Aristotle had intended to write an account of medicine.
ترجمۀ عرب: «خیلی منسجمتر و نظاممندتر از ارسطویی ست، سیستم ابنسینایی پزشکی را در بر دارد که ارسطویی اینگونه نیست، اگرچه ارسطو قصد داشته شرحی پزشکی بنویسد که ننوشته، اما از ارزش وی چیزی کم نمیکند.» (ص 315، بند دوم).
اشکالات:
1- همانطور که مشاهده میفرمایید، عبارات فوق بدون نهاد آغاز میشود و گویا مبتدای جمله در تقدیر گرفته شده!
2- عبارت it is worth noting that بهسادگی به معنای «شایان ذکر / توجّه است که» میباشد و ربطی ندارد به آنچه مترجم نوشته یعنی «اما از ارزش وی چیزی کم نمیکند». احتمالاً مترجم فعل note را با کلمۀ not خَلط کرده است.
اینک ترجمۀ پیشنهادی: نظاممندسازیِ ابنسینا، که از نظامپردازیِ ارسطو منسجمتر و بهتر سازمانیافته است، دانشِ پزشکی را نیز، برخلاف نظام ارسطویی، دربر میگیرد؛ اگرچه شایان ذکر است که ارسطو قصد داشت شرحی در باب پزشکی بنویسد.
♦
باری، گذشته از موارد یادشده، در این ترجمه شاهکارهای دیگری را نیز شاهدیم، مثل اینکه مترجم نام کتاب معروف نجاتِ ابنسینا را بهصورت «نقاط» (ص 325، س 9) برگردانده است! بههمیننحو، اثری به نام «المقالة في النفس علی سُنّة الاختصار» را بهشَکل «مقالۀ فی النفس اهل سنّت الإحتصار» (ص 318، پ 2)، و اصطلاحات و نامهایی چون «بَنطاسیا» و «فَنطاسیا» و «السَّماع الطبیعی» را بهترتیب بهنحو «بانتسیّه» و «فانتسیّه» (ص 334، س 4) و «الأسماء الطبیعی» (ص 324، س دوم از انتها) ثبت کرده است! نیز کلمۀ «مُثمِر ثمر» را به صورت «مسمر ثمر» (ص 337، س آخر) نگاشته است. درست است که وقتی ترجمهای از اساس عیبناک و پرنقص است، بازنمودن اشکالات صوریِ آن نظیر اغلاط املایی و حروفنگاشتی اهمّیّت چندانی ندارد؛ با این حال، گزارش این خطاها نمود و نمودار وقوع سهو و سهلانگاریهایی است در ترجمه که بهراحتی قابل پیشگیری بوده لیک متأسّفانه مترجم در جلوگیری از آنها نکوشیده است. اینک شماری از اغلاط حروفنگاشتی در ترجمۀ تحت بررسی:
| 1. ص 316، س 7: خاستگاهای ← خاستگاههای. | 2. ص 316، س آخر: ملزمۀ ← لازمۀ. |
| 3. ص 325، س 15: این سینا ← ابنسینا. | 4. همان، پ 1: الطبعیّات ← الطبیعیّات. |
| 5. ص 328، س 4: قوعهای ← قوههای. | 6. ص 333، س 4: تها ← تنها. |
| 7. ص 332، پ 3: نسب ← نسبت. | 8. ص 327، س آخر: یه ← سه. |
در اینجا نیز یادآوری این نکته لازم است که اغلاط پیشگفته تنها بخشی از نادرستیهای مشهود در ترجمۀ مزبور است و چنانچه برگردان کلّ مقاله با متن اصلی آن مقابله شود بدون شک بر شمار خطاهای شناساییشده در آن افزوده خواهد شد.
♦♦♦♦♦
بخش چهارم: نقد ترجمۀ مقالۀ «ابن طفیل و فلسفۀ شرقی ابنسینا»
نوشتۀ دیمیتری گوتاس، ترجمۀ اعظم رجالی
اندیشههای فلسفی ابنسینا، ج 1، صص 699 – 722.
این ترجمه نیز دچار خطاها و نقائص بارزی است که ضعف دانش و بیدقّتی ترجمان آن را نشان میدهد. نمودهایی از این بیدقّتیها را در مواردی که در پی میآید میتوان مشاهده کرد. نخست به ترجمههای زیر بنگرید:نوشتۀ دیمیتری گوتاس، ترجمۀ اعظم رجالی
اندیشههای فلسفی ابنسینا، ج 1، صص 699 – 722.
1. The full title of al-Ghazālī’s autobiography is, al-Munqidh min al-ḍalāl wa-l-mufṣiḥ ʿan al- aḥwāl, the first half of which should be properly translated as What Saves from Straying in order to emphasize the proleptic dimension implicit in the Arabic.
ترجمۀ رجالی: «عنوان کامل شرح حال غزّالی، كتاب المنقذ من الضّلال المكتبة الوقفيّة است که نیمۀ اوّل آن باید به درستی ترجمه شود تا از انحراف جلوگیری کند و همۀ خوانندگان را شامل شود.» (ص 718، پ 1).
اشکالات:
1- واژۀ autobiography به معنای «زندگینامهٔ خودنوشت» است نه «شرح حال» آنگونه که مترجم نوشته است.
2- قسمت دوم عنوان کتاب غزّالی که در متن اصلی آمده است، یعنی «والمُفصِح عن الأحوال»، در ترجمه افتاده است.
3- معلوم نیست نام «المكتبة الوقفيّة» که در ادامۀ اسم کتاب المُنقِذ من الضّلال در ترجمه ثبت گردیده است، به چه دلیل افزوده شده؟ نه در متن اصلی نویسنده هست و نه ربطی دارد به عنوان کتاب غزّالی. تنها چیزی که از نام «المكتبة الوقفيّة» به ذهن راقم این سطرها متبادر میشود همان پایگاه اینترنتی مشهور برای دریافت فایل کتابهای اسلامی است!
4- بخش in order to emphasize the proleptic dimension implicit in the Arabic اصلاً ترجمه نشده است و بهجای ترجمۀ آن، عبارت «تا از انحراف جلوگیری کند و همۀ خوانندگان را شامل شود» نوشته شده است که هیچ ارتباطی با متن اصلی نویسنده ندارد و روشن نیست مترجم آن را از کجا آورده است؟!
ترجمۀ پیشنهادی: عنوان کامل زندگینامهٔ خودنوشت غزّالی المُنقِذ من الضَّلال والمُفصِح عن الأحوال است که نیمهٔ نخست این عنوان را باید بدرستی به «آنچه از گمراهی نجات میدهد» ترجمه کرد تا جنبۀ پیشگویانۀ نهفته در تعبیر عربیِ آن بهخوبی آشکار و برجسته گردد.
♦
2. Ibn Ṭufayl’s knowledge of Ibn Sīnā’s Eastern philosophy was limited to its mention by the latter in his prologue to the Shifāʾ (##1,4 in the texts given above). Apart from this, it appears that Ibn Ṭufayl did not have, and could not have had, any further information on the subject. The reason is that of the three works by Ibn Sīnā which were written during the period of his career when he decided to call his philosophy Eastern (418/1027-422/1031), and which alone refer to Eastern philosophy, none was available in Andalus to Ibn Ṭufayl.
ترجمۀ رجالی: «شناخت ابن طفیل از فلسفهٔ شرقی ابنسینا به ذکر آن توسّط بعدی در پیشگفتار وی در مورد شفا محدود شده است (شماره ١، ٤ در متونی که در بالا آورده شده است). جدا از این، به نظر میرسد که ابن طفیل هیچگونه اطّلاعات دیگری در مورد این موضوع نداشت و نمیتوانست داشته باشد. دلیل این امر سه اثر ابنسینا است که در زمانی از دورۀ کاری او نوشته شده بودند که او تصمیم گرفت فلسفۀ خود را شرقی بنامد (٤١٨ / ١٠٢٧-٤٢٢ / ۱۰۳۱) ابن طفیل تنها به کتاب او با عنوان فلسفۀ شرقی اشاره دارد لا اینکه در اندلس در دسترس ابن طفیل نبود.» (ص 706، بند آخر).
اشکالات:
1- مترجم واژۀ latter به معنای «این آخری، این دومی» - که در متن بالا به ابنسینا اشاره دارد - را با کلمۀ later به مفهوم «بعداً، بعد، بعدی» خَلط کرده است.
2- عبارت in his prologue to the Shifāʾ که به معنای «در دیباجهاش بر کتاب شِفا» است بهاشتباه ترجمه شده است به: «در پیشگفتار وی در مورد شفا».
3- مراد نویسنده از قسمت The reason is that of the three works by Ibn Sīnā عبارتست از: «دلیل آن این است که از میان سه اثری که ابنسینا ...» امّا مترجم بهنادرست آن را بهصورت «دلیل این امر سه اثر ابنسینا است که» برگردانده است.
4- جملۀ «ابن طفیل تنها به کتاب او با عنوان فلسفۀ شرقی اشاره دارد» که در ترجمه آمده است برگردانی است کاملاً نادرست.
ترجمۀ پیشنهادی: شناخت ابنطُفَیل از حکمت مشرقیِ ابنسینا محدود بوده است به اشارتی که ابنسینا خود در دیباجۀ کتاب شِفا به آن کرده است (شمارههای 1،4 در متون نقلشده در بالا). بجز این مورد، بهنظر میرسد که ابنطُفَیل هیچ آگاهی بیشتری در این موضوع نداشته و نمیتوانسته هم داشته باشد. دلیل این امر آن است که از میان سه اثری که ابنسینا در دورهای از فعّالیّت علمی خود نگاشته که بنا داشته فلسفۀ خود را «مشرقی» بنامد (در فاصلۀ سالهای 418 / 1027 تا 422 / 1031) و تنها همان آثار به فلسفۀ مشرقی اشاره دارند، هیچیک در اندلس در دسترس ابنطُفَیل نبوده است.
♦
3. Ibn Sīnā lent this theme, like so many others, philosophical specificity and methodological cohesion.
ترجمۀ رجالی: «ابنسینا، مانند بسیاری دیگر، این مضمون یعنی ویژگی فلسفی و انسجام روش شناختی را وام داده است.» (ص 716، س 1).
ترجمۀ پیشنهادی: ابنسینا، همچون بسیاری از موضوعات دیگر، به این مضمون، خصیصۀ فلسفی و انسجام روشی بخشید.
♦
4. Al-Ghazālī takes great pains to emphasize the absolute distinction between the last two stages.
ترجمۀ رجالی: «غزّالی برای تأکید بر تمایز مطلق بین دو مرحلۀ آخر درد و رنج زیادی میکشد.» (ص 720، س 2).
عبارت take great pains to do something در اصطلاح به معنای «تلاش بسیار کردن (برای انجام کاری)» است و نه «درد و رنج زیادی کشیدن». کاش مترجم لحظهای از خود پرسیده بود که: چرا باید غزّالی برای تأکید بر تمایز بین دو چیز «درد و رنج زیادی بکشد»؟!
♦
ایراد دیگر ترجمۀ مورد بحث آن است که بخشهایی از بعضی پاورقیهای متن اصلی انگلیسی اصلاً ترجمه نشده است. این بخشها عبارتست از:1) پاورقی ش 1، هفت سطر آخر.
2) پاورقی ش 2، بند 2 و 3 که مجموعاً شامل سیوهشت سطر میشود!
3) پاورقی ش 6 مشتمل بر دو سطر.
مشکل جدّی دیگر اینکه نویسندۀ مقاله در متن اصلی در موارد زیادی به سایر پاورقیهای خود ارجاع داده است و در متن انگلیسی، شمارۀ پاورقیها پیدرپی است؛ امّا مترجم بدون توجّه به این نکته، در متن برگردان، شمارههای پاورقی را بهصورت پیاپی درج نکرده بلکه در هر صفحه شمارهها از یک شروع میشود و در نتیجه، اینک در متن ترجمه، مرجع تمام آن ارجاعات نویسنده، نامشخّص و غیر قابل رجوع است. برای مثال، نویسنده در پاورقی شمارۀ 12 از متن انگلیسی، برای مطلبی، به پاورقی شمارۀ 35 همین مقاله ارجاع داده است؛ مترجم نیز در برگردان خود (ص 702، پاورقی ش 4) از همین پاورقی شمارۀ 35 یاد کرده است، حال آنکه در این ترجمه، بهسبب همان تغییر در شمارهگذاری پاورقیها، اصلاً چنین پاورقیای با این شماره وجود ندارد!
گذشته از ایرادات پیشین، نمود اصلی فاجعه در این ترجمه، در خوانش اسامی خاص و عبارات عربی قابل مشاهده است که بهطرزی غریب در مواضع متعدّد، بهنحوی نادرست صورت گرفته است. این نمونهها را بنگرید:
1. ص 715، پ 2: جاهز ← جاحظ.
2. همان: جهیزیان ← جاحظ.
3. همان: فوات مرزین ← فؤاد سِزگین.
4. ص 702، پ 1: آللت ذاکارا ل شیخو و ... ← التي ذکرها الشیخ ... وأعلَمَ.
5. ص 705، پ 1: ابوالعزیز بن سما ← لأبي علي بن سینا.
6. ص 718، س 7: زیادة الوجود و الإبتهاج ← زیادة الوضوح والانبلاج.
7. همان: المطباع k الکاتولیه ← المَطبَعَة الکاثولیکیّة.
8. ص 714، پ 1: البدف في نقد الشعر ← البدیع في نقد الشعر.
9. همان: A.Aبدوال و ح. عبدالماجد ← احمد احمد بَدَوی و حامد عبدالمجید.
10. ص 707، س 5: صنعانی ← صِغناخی.
11. ص 711، س 1: تبتقی التعریف ← تبتغي التعریف.
12. ص 715، پ 2: الطبخ الحلب ← الطَبّاخ الحلبي.
13. همان: الفکر والتاریخ ← الفکر والاعتبار.
14. همان: جرجیس وجدا (Georges Vajda) ← ژُرژ وَیدا (وایدا).
15. ص 707، پ 3: ام. بویگس (Bouyges) ← موریس بویژ.
16. ص 702، پ 2: فی عصر الحکمة المشرقیّه ← في أسرار الحکمة المشرقیّة.
17. ص 719، س 9: غیط العلومی ← غایة العلومِ.
اشکالات یادشده صرفاً از باب نمونه بیان گردیده است و در صورت لزوم، با بررسی بیشتر میتوان مشکلات دیگر این ترجمه را نیز فرانمود.
♦♦♦♦♦
بخش پنجم: نقد برگردان مقالۀ «پژوهشی دربارۀ حکمت مشرقی ابنسینا در کاستیل قرون وسطایی»
نوشتۀ ریان اسپیچ، ترجمۀ زهرا حسینی
اندیشههای فلسفی ابنسینا، ج 1، صص 427 – 456.
نوشتۀ ریان اسپیچ، ترجمۀ زهرا حسینی
اندیشههای فلسفی ابنسینا، ج 1، صص 427 – 456.
در این برگردان نیز سهو و سهلانگاریهایی رخ داده است و هرچند مترجم بطور کلّی توانسته است مضمون سخنان نویسنده را تا حدودی منتقل کند، ترجمهاش در مواضع بسیاری فارغ از دقّت و نکتهسنجی است و همراه است با نثری مُغلَق و آکنده از بوی ترجمه. در ادامه، فقط از باب مثال، چند قسمت از این ترجمه را بررسی میکنیم.
1. Despite the evidence from the rest of Ibn Sīnā’s writing as well as from surviving portions of the Easterners, all of which seems to militate against the existence of any mystical strain of thinking in Ibn Sīnā’s writing, the fragmentary state of that and other texts has provided a pretext for those arguing that such a strain once existed and has simply been lost.
ترجمۀ حسینی: «علی رغم این مدرک از ادامۀ نوشتۀ ابنسینا همچنین از بخشهای باقیماندۀ مشرقیّون، همۀ آنچه ظاهراً به نبرد با وجود هرگونه جهد عرفانی دربارۀ تفکّر در نوشتار ابنسینا، بیان جزء جزء دربارۀ آن و متون دیگر، عذر و بهانه به دست آنهایی داده که استدلال میکنند یک چنین جدّ و جهدی سابقاً بوده و خیلی ساده گم شده است.» (ص 430، س 10 – 13).
برخی از اشکالات:
1- ترکیب the rest of Ibn Sīnā’s writing به معنای «سایر آثار ابنسینا» است نه «ادامۀ نوشتۀ ابنسینا» چون نویسنده در اینجا از نوشته و اثر خاصّی سخن نگفته، بلکه در باب مجموعۀ آثار ابنسینا بحث کرده است که در چند سطر پیشتر در قالب تعبیر Ibn Sīnā’s overall corpus of writing از آن یاد نموده.
2- واژۀ Easterners که در متن اصلی انگلیسی بهصورت ایتالیک نوشته شده است اشاره دارد به کتاب الحکمة المشرقیّة (المشرقیّون) و میبایست در ترجمه نیز همچون متن اصلی بهصورت ایتالیک نوشته میشد که مترجم از آن غفلت کرده است.
3- ترکیب all of which یعنی «که همۀ آنها / که همگی» و نه «همۀ آنچه» آنگونهکه مترجم نگاشته است.
4- کلمۀ strain در اینجا با توجّه به سیاق عبارت به معنای «گرایش» یا «لحن / شیوه / سبک» میتواند باشد و نه «جدّ و جهد»؛ چون نویسنده در مقام سخن گفتن دربارۀ وجود یا عدم سبک یا گرایش عرفانی در شماری از آثار فلسفی ابنسینا است. اینکه نویسندۀ مقاله در مواضع دیگری از نوشتهاش از ترکیبهایی چون mystical tendency / mystical tradition /
perspective mystical بهجای mystical strain استفاده کرده است نیز گواهی است بر معنای مزبور.
همچنین، عبارت mystical strain of thinking به معنای «گرایش فکری عرفانی / گرایش عرفانی در اندیشه» است نه «جهد عرفانی دربارۀ تفکّر».
5- قسمت the fragmentary state of that به مفهوم «وضعیّت ناقص و تکّهتکّۀ آن متن» است نه «بیان جزء جزء دربارۀ آن»!
6- معنای کلّ جملات یادشده ناتمام است و گویی سخن نویسنده باید ادامه داشته باشد و مشتمل بر گزارهای باشد تا مطلب او کامل شود، حال آنکه در واقع چنین نیست و ناتمامی ظاهریِ کلام نویسنده معلول ترجمۀ نادرست نوشتۀ اوست.
ترجمۀ پیشنهادی: علیرغم شواهد موجود از سایر آثار ابنسینا و همچنین از بخشهای بازماندۀ کتاب المشرقیّون که همگی ظاهراً بر ضدّ وجود هرگونه گرایش فکری عرفانی در نوشتههای وی است، وضعیّت ناقص و تکّهتکّۀ آن کتاب و سایر متون، بهانه و دستاویزی فراهم آورده است برای کسانی که استدلال میکنند چنین گرایشی زمانی در اندیشهٔ او وجود داشته است و صرفاً از میان رفته.
♦
2. His knowledge of the issues discussed in the sources he cites seems superficial at best, with the possible exception of his philosophical ideas on determinism in the Ofrenda de zelos. Abner’s own evidently limited understanding of the ideas he does attribute to Ibn Sīnā, given the fact that his overall exposure to Arabic philosophy seems limited to a handful of works in Hebrew translation, makes his mystical citations from Ibn Sīnā’s “Oriental Philosophy” seem wholly factitious.
ترجمۀ حسینی: «شناخت او از موضوعی که در منابعی که او از آنها نقل قول میکند، به استثنای محتمل ایدههای فلسفی جبرگرا در پیشنهادی از شوق، در بهترین حالت سطحی به نظر میرسد. فهم آشکارا محدود اونر از مفاهیمی که او آنها را به ابنسینا منسوب میکند، با توجّه به این حقیت که سراسر نمایش به فلسفۀ عربی ظاهراً محدود به مشتی از آثاری است که به عبری ترجمه شدهاند، باعث میشود نقل قولهای عرفانی از حکمت مشرقی ابنسینا تماماً ساختگی بنظر برسند.» (ص 439، س 3 – 8).
برخی از اشکالات:
1- ترکیب the issues discussed به معنای «مسائل مورد بحث / موضوعات مطرح» است در حالی که مترجم آن را صرفاً به «موضوع» ترجمه کرده است. در اثر همین ترجمۀ نادرست، معنای عبارتِ «از موضوعی که در منابعی که او از آنها نقل قول میکند» ناتمام مانده است و مشخّص نیست که نویسنده دربارۀ آن «موضوع» (یا به تعبیر درست: موضوعات) چه گفته است.
2- عبارت «به استثنای محتمل ایدههای فلسفی جبرگرا» برگردانی است واژهبهواژه و تصنّعی و نارسا که میتوان آن را خیلی ساده مثلاً بهصورت «شاید بجز اندیشههای فلسفیاش دربارهٔ جبرگرایی» ترجمه کرد که به زبان فارسیِ طبیعی شبیهتر است.
3- مترجم قسمت «his overall exposure to Arabic philosophy» را به عبارت مهمل و نامفهومِ «سراسر نمایش به فلسفۀ عربی» برگردانده است، لیک ترجمۀ درست آن عبارتست از: «آشنایی و مواجهۀ کلّی وی با فلسفۀ عربی».
ترجمۀ پیشنهادی: دانش او از مسائل مورد بحث در منابعی که به آنها استناد میکند، در بهترین حالت، سطحی بهنظر میرسد، البتّه شاید بجز اندیشههای فلسفیاش دربارهٔ جبرگرایی در کتاب Ofrenda de zelos. درک آشکارا محدود اَبنِر از اندیشههایی که به ابنسینا نسبت میدهد، با لحاظ این واقعیّت که آشنایی و مواجهۀ کلّی وی با فلسفۀ عربی ظاهراً محدود بوده است به تعداد بسیار اندکی از آثارِ ترجمهشده به عِبری، موجب میشود که نقلهای عرفانی او از "حکمت مشرقیّۀ" ابنسینا کاملاً ساختگی و بیاساس بهنظر رسد.
♦
3. Although the content of these citations has not been identified, it has been proposed that they may preserve otherwise unknown passages from Ibn Sīnā’s lost work. This study considers the references to Ibn Sīnā’s so-called “Oriental Philosophy” within Abner’s writings and concludes that rather than preserving lost passages from Ibn Sīnā’s writing, Abner’s references were drawn primarily from Ibn Ṭufayl and offer no support for the argument of a possible mystical or illuminationist strain in Ibn Sina’s thinking.
ترجمۀ حسینی: «گرچه محتوای این نقل قولها مشخّص نیست، امّا به نظر ما آنها ممکن است حافظ متنهای ناشناختهای از آثار گمشدۀ ابنسینا باشند. این مطالعه ارجاعاتی را که در میان تألیفات اونر به حکمت به اصطلاح مشرقی ابنسینا شده است، ملاحظه میکند و نتیجه میگیرد که ارجاعات اونر بجای حفظ نوشتههای ابنسینا، ابتدائاً برگرفته از ابن طفیل است و هیچ پشتیبانی برای استدلال دربارۀ جذبۀ عرفانی و شهودی ممکن در تفکّر ابنسینا ارائه نمیکند» (ص 427، س 12 – 15).
چنانکه از مقایسۀ ترجمه با متن اصلی برمیآید، قسمت «امّا به نظر ما» افزودۀ غیر مجازِ خود مترجم به سخنان نویسنده است که هیچ معادلی در متن اصلی ندارد و با ادامۀ سخنان خود نویسنده که این نظر را مردود میشمارد نیز ناسازگار است. در حقیقت، نویسنده درصدد ردّ و طرد فرضیّهای است که برخی دیگر طرح کردهاند. از این گذشته، مترجم نام Abner of Burgos فیلسوف یهودیِ اسپانیایی را همهجا بصورت «اونر» ثبت کرده، حال آنکه برگردان دقیق آن اَبنِر است. همچنین قید primarily به «ابتدائاً» ترجمه شده که درست نیست و بهجای آن باید در اینجا از معادلهایی چون «عمدتاً، اساساً، در اصل، بیشتر، بیش از همه» استفاده کرد.
ترجمۀ پیشنهادی: هرچند محتوای این استنادها و اشارات شناسایی نشده است، این پیشنهاد مجال طرح یافته که آنها ممکن است مشتمل بر بخشهای ناشناختهای از آثار گمشدهٔ ابنسینا باشد. این پژوهش، ارجاعات به آنچه "حکمت مشرقیِ" ابنسینا خوانده میشود را در آثار اَبنِر بررسی میکند و به این نتیجه میرسد که این ارجاعات، بهجای حفظ و نقل بخشهای مفقود از آثار ابنسینا، عمدتاً از ابنطُفَیل برگرفته شده است و از اینرو چنین ارجاعاتی مؤیّدی برای استدلال بر وجود یک گرایش عرفانی یا اشراقیِ مُحتَمَل در اندیشهٔ ابنسینا بهشمار نمیآید.
♦
4. What is most striking of all is that he makes this explicit attribution to Ibn Ṭufayl only a few lines after mentioning Ibn Sīnā and the “Oriental Philosophy” by name.
ترجمۀ حسینی: «از همه قابل توجّه تر، آن است که او این سخن آشکارا منسوب به ابن طفیل را تنها چند سطر بعد از اشاره به ابن سینا و به نام «الحكمة المشرقيه»، به ابنسينا نسبت داده است» (ص 454، س 2 – 4).
بر راقم این سطور معلوم نشد که مترجم قسمت «به ابنسينا نسبت داده است» را از کجا آورده است؟!
ترجمۀ پیشنهادی: آنچه بیش از هر چیز جالبتوجّهتر است این است که او این انتسابِ صریح به ابنطُفَیل را تنها چند سطر پس از نام بردن از ابنسینا و "حکمت مشرقیه" انجام میدهد.
♦
5. Because Abner’s works survive in a patchwork of Hebrew and Castilian versions, the citations themselves are often distorted through translation and are often nearly incomprehensible on their own
.ترجمۀ حسینی: «از آنجا که آثار اونر در میان آش شله قلمکاری از نسخ کاستیلی و عبری جان سالم بدر برده است، خود نقل قولها هم معمولاً از طریق ترجمه تحریف شدهاند و اغلب تقریباً برای خودشان هم غیر قابل فهماند.» (ص 439، س آخر).
پارهای از اشکالات:
1- کلمۀ patchwork که مترجم با بیذوقیِ تمام، معادل «آش شله قلمکار» را برای آن انتخاب کرده است، اگرچه از جهتی میتواند درست باشد، با سیاق سخن که دربارۀ نسخههای خطّی است سازگار نمینماید و بهجای آن میتوان از معادلهایی چون «مجموعهای گوناگون و ناهمگون» یا «ترکیب / آمیزه / درهمآمیخته» استفاده کرد. بههمین نحو، معادل «جان سالم بدر بردن» در برابر فعل survive هرچند اشتباه نیست، کاربرد آن دربارۀ نسخ خطّی مناسب بهنظر نمیرسد و بهتر است در این خصوص معادلی همچون «باقیماندن» را بکار برد.
2- قید on their own در اینجا به مفهوم «بهتنهایی / بهخودیِخود» است نه «برای خودشان». براستی: «نقل قولها ... برای خودشان هم غیر قابل فهماند» یعنی چه؟!
ترجمۀ پیشنهادی: از آنجا که آثار اَبنِر در قالب مجموعهای گوناگون و ناهمگون از نسخههای عبری و کاستیلی باقی مانده است، خودِ منقولات نیز در جریان ترجمه دچار تحریف شده و اغلب بهتنهایی تقریباً غیر قابل فهم است.
♦
در ترجمۀ مورد بحث، اغلاط گوناگون دیگری اعمّ از املایی و حروفنگاشتی و نگارشی نیز دیده میشود که نیازمند اصلاح است. پارهای از این خطاها به شرح زیر است:| 1. ص 458، س 7: امپرواطوری ← امپراطوری. | 2. ص 435، س 4: این سینا ← ابنسینا. |
| 3. ص 437، س 10: نویسنگان ← نویسندگان. | 4. ص 439، س 6: حقیت ← حقیقت. |
| 5. ص 442، پ 4: کلمات ابن ← سخنان ابنطفیل. | 6. ص 443، س 10: اولوهیّت ← الوهیّت. |
| 7. ص 443، س 13: معقّر ← مقعّر. | 8. ص 444، س 4: هماننطور ← همانطور. |
| 9. ص 447، س 14: یاید ← یابد. | 10. ص 435، س 3: اسپاینا ← اسپانیا. |
| 11. ص 449، س 3: در نقل میکند ← نقل میکند. | 12. ص 441، ش 12: ردّشان را نهایتاً ← ردّشان نهایتاً. |
| 13. ص 429، س 11: نگاه اوّل که ظاهراً ← نگاه اوّل ظاهراً. | 14. ص 429، س 5: لذا تعدادی ← تعدادی. |
این ایراد که مقالۀ مورد بحث، پیش از چاپ، هیچ بازبینی دقیقی نشده است و شتابناک بهدست چاپ سپرده شده، از پاورقی ناقصی که در صفحۀ 429 آمده است نیز قابل فهم و تأیید است. در این پاورقی جای چند کلمه خالی مانده است و گویا مترجم بنا داشته آنها را تکمیل کند امّا فراموش نموده است، مُشرِف و ناظر و ناشر هم فراموش کردهاند! پاورقی مزبور چنین است: «شبه جزیرۀ ایبِری در جنوب غربی اروپا قرار دارد و کشورهای ، ، و را دربر میگیرد». شاید هم در اینجا مشکلِ چاپی در کار باشد؛ امّا به هر حال، تقصیر و سهلانگاریِ مسئول انتشار کتاب قابل انکار نیست.
♦♦♦♦♦
بخش ششم: نگاهی به پایاننامۀ «نقش قوّۀ خیال در فرآیند وحی از دیدگاه فارابی و ابنسینا»
نوشتۀ معصومه حسینیتبار
اندیشههای فلسفی ابنسینا، ج 1، صص 481 – 632.
نوشتۀ معصومه حسینیتبار
اندیشههای فلسفی ابنسینا، ج 1، صص 481 – 632.
در کتاب اندیشههای فلسفی ابنسینا یک پایاننامه با حجم حدود 150 صفحه نیز چاپ شده است که ای کاش نشده بود! کلّ منابع این رساله، بر اساس آنچه در کتابنامهاش مندرج است (ص 631) فقط 16 اثر است و این امر نیک معلوم میدارد که نگاشتۀ مزبور تا چه اندازه مبتنی است بر پژوهش و تتبّع کافی! از جملات آشفته و ناویراستۀ فراوانی که در جایبهجای این رساله دیده میشود نیز بخوبی میتوان دریافت که میزان استواری مطالب آن تا چه حدّ است. اینکه دانشجویی بنا به هر دلیل، پایاننامهای سطحی و شتابزده بنویسد کار غریبی نیست و متأسّفانه نمونههای بسیاری از این نوع سراغ داریم؛ امّا چرا باید کسی بدون بررسی دقیقِ آن پایاننامه اقدام به چاپ آن کند؟ مگر هر چیزی که مکتوب شده است درخور نشر است؟ آیا ناشرِ اثر نباید از خود بپرسد در آنچه منتشر میکند چه بهره و فایدهای برای خریداران و خوانندگان آن متصوَّر است؟ آیا نباید لَختی درنگ و تأمّل کند و بسنجد که اثر پیشنهادشده برای چاپ اصلاً ارزش صَرف هزینه برای انتشار دارد یا نه؟ آیا مجاز است هر مزخرفی را منتشر کند؟
در ادامه، سطوری از این پایاننامه (با همۀ انواع اغلاطش اعمّ از املایی و حروفنگاشتی و ویرایشی) نقل میشود تا خوانندگان، خود، با اسلوب تألیف و طرز نگارش نویسنده و سطح مطالب مطرح در این رساله آشنا گردند:
بین رابطۀ ذات خداوند با صفاتش نظرات گوناگونی مطرح شده است. امّا از دیدگاه امّامیّه که شامل حکیم و متکلّم میشود. روایات وارده از مصومین (ع)، قائل به نفی زیادت صفات خدا برذات الهی هستند، و معتقد به عینیّت صفات با ذات خداوند میباشند از آن تبیّر به توحید صفاتی میشود، وعلّت توحید صفاتی این است که هرکدام از صفات خداوند، که ما بازای جداگانهای داشته باشند از چند حال خارج نیست یا این مصداق در داخل ذات وجود دارد ولازمه اش مرکّب بودن ذات خداوند است ودارای اجزا بودن و چون این ترکیب، به نیازمند بودن خداوند میانجامد محال است. یا اینکه مصداقهای آن خارج از ذات خداوند متصوّر شود که همان ممکن الوجود ومخلوق الهى میباشد که فرض واجب الوجود بودن آنها به معنای تعدّد ذات وشرک صریح میباشد و فرض ممکن الوجود بودن صفات، لازمۀ این میباشد که ذات خداوند که برفرض اینکه دارای این صفات نیست آنهارا خلق کند وبد از آن به این صفات متّصف گردد، برای مثال با اینکه ذاتاً حیات ندارد امّا موجودی را به نام حیات بیافریند وهمچنین فاقد کمالات مخلوقاتش باشد. (ص 492).
اینک نمونهای دیگر:
یکی از قوای ادراکی نفس قوّۀ عقل است که با نظربه اینکه جهان وانسان در تمام شؤنش وابستگی به مبادی عالی دارد؛ و همانا آن دسته دیدگاههایی که انسان را هم مؤثّر میداند واین که مقدّمات را فراهم میکند و مرحلۀ آخر، این که فعلیّت وتحقّق یافتن به وسیلۀ عقل فعّال صورت میگیرد و روشن میکند که در قلمرو شناخت، انسان به مانند یکی از واقعیّتهای عالم وانسان تحقّق ادراک عقلی، یعنی ترسیم شدن صورت عقلی در نفس وشناساندن انسان، با زمینه سازی خود انسان ودر نهایت، قوّۀ متخیّله از دیدگاه ابنسینا قوّهای میباشد از قوای ادراکی نفس واز جمله قوای مهمّی است که نفس را برای قبول اشراقات علوی آماده میکند، ونقش فعّال و مؤثّری را در تلقّی قوّۀ عقلیّه که موجب آمادگی نفس برای پذیرش فیض از عقل فعّال میشود را دارد و ابنسینا چه زیبا به این مطلب اشاره میکند. (ص 528).
و این هم نمونۀ آخر:
امّا فارابی در بررسی بین ذات وصفات خداوند و بسیط قائل شدن آن وبیان این مسأله که خداوند در ذات وجوهر عقل بالفعل است زیرا آنچه را که صورت است را از اینکه عقل بالفعل باشد منع کند، مادّه است واگر شیء محتاج به مادّه نباشد در ذات وجوهر عقل بالفعل است و از نظر اوخدا چون چنین حالتی دارد وعقل بالفعل است وبه ذات خود معقول است، چرا که خدا هم عقل است هم عاقل ومعقول، و ازاین طریق فارابی عینیّت ذات الهی با صفات خداوند را بیان میکند (ص 495).
عباراتی از این دست، در رسالۀ یادشده بسیار است؛ لیک به جهت رعایت اختصار و اقتصار، از ذکر موارد بیشتر صرفنظر میشود. حاجت به گفتن نیست که وقتی نوشتهای ظاهری آشفته و پریشان داشته باشد و از افادۀ مرام و بیان مقصود ناتوان باشد، انتظار اینکه گویندهاش کلام استوار و درخور توجّهی گفته باشد بیجا و بیهوده است بهویژه با فرایاد داشتن این نکتۀ مهمّ و مجرَّب که: «کسی که زبانش پریشان و نابسامان باشد، فکرش نیز پریشیده و نااستوار خواهد بود و برعکس.» 1
یوسفی، غلامحسین، کاغذ زر، انتشارات سخن، تهران، چاپ دوم، 1386 ش، ص 289.
نمود دیگر آشفتگی و بیدقّتی در این رساله را هم میتوان در کتابنامۀ آن (ص 631) مشاهده کرد که نام شماری از کتابها در آن غلط ضبط شده است به این صورت:
| نام غلط در کتابنامه | نام درست |
| السیاسة فصوص المدنیة | السیاسة المدنیة |
| فصوص المنتزعه | فصولٌ مُنتَزَعَة |
| جمع بین رأی حکیمین | الجمع بین رأیي الحکیمین |
| لتعلیقات | التعلیقات |
| دراسة ونصوص غیر منشورة | أرسطو عند العرب |
♦♦♦♦♦
باری، گذشته از اشکالات و ایراداتی که در بخشهای پیشین در خصوص برخی از مقالات کتاب اندیشههای فلسفی ابنسینا مطرح گردید، در بعضی دیگر از مقالات چاپشده در این کتاب نیز خطاهایی وجود دارد که اینک در بخش پایانی این نقد بدانها اشاره میشود. چنانکه پیشتر نیز اشارت رفت، یکی از مشکلات اساسی کتاب اندیشههای فلسفی ابنسینا ناویراسته بودن بسیاری از مقالات آن است. شوربختانه کلّ این مجموعۀ سهجلدیِ کلان که بنا بر قاعده میبایست بهنحو یکپارچه و یکدستی ویراسته میشد، فاقد یک ویرایش درست و یکدست و دقیق است و اقسام گوناگون ایرادات و خطاهای ویرایشی تقریباً در سرتاسر این مجموعه قابل مشاهده است. حتّی در برخی از صفحات این کتاب (برای نمونه نگرید به: ج 2، صفحات 94 – 108) نقطۀ پایانی در آخر بسیاری از جملات درج نشده است و در نتیجه، فهم عبارات دشوار گردیده است. افزون بر خطاهای ویرایشی، موارد متعدّدی از اغلاط املایی و حروفنگاشتی و نیز نمونههایی از اشتباه در خوانش اسامی هم در جایجای کتاب دیده میشود که در قسمت زیر، در دو جدول جداگانه، فهرستوار به پارهای از آنها اشارت میرود:| ردیف | نشانی | خوانش نادرست | صورت درست |
| 1 | ج 2، ص 673، پ 1 | مسائل الأحوال عن روح | مسائل عن أحوال الروح |
| 2 | ج 2، ص 682، س 3 | ابن زیلعی | ابن زیله |
| 3 | ج 2، ص 682، س 4 | صیغانی | الصِغناخی |
| 4 | ج 2، ص 690، پ 1 | مکاتبات المعصومی ابنسینا | مکاتبات ابنسینا – بیرونی - معصومی |
| 5 | همان | ابطال الأحکام والنجوم | إبطال أحکام النجوم |
| 6 | همان | رسالة العلما البغداد | رسالة إلی علماء بغداد |
| 7 | ج 2، ص 325، س 9 | في الطبیعة الحیوان | في طبائع الحیوان |
| 8 | همان، س 12 | کتاب الحیوانات | کتاب الحیوان |
| 9 | ج 3، ص 98، پ 2 | الخدیری | الخُضَیری |
| 10 | ج 3، ص 106، س 3 | فانا | فَنا |
| 11 | ج 3، ص 106، 14 | عابد | عباد |
♦♦♦♦♦
| ج 1، ص 147، س 7: نمون ای ← نمونهای. | ج 1، ص 405، پ 1: دانشنانه ← دانشنامه. |
| ج 1، ص 412، س 17: علم سینا ← ابنسینا. | ج 1، ص 457، س 8: چمشگیری ← چشمگیری. |
| ج 1، ص 477، س 15، 18: دار ← دارا. | ج 1، ص 479، س 15: توضح ← توضیح. |
| ج 1، ص 486، س 10: بوده ← بودن. | ج 1، ص 492، س 6: مخلوفاتش ← مخلوقاتش. |
| ج 1، ص 495، س 22: نقش نبی ← نفس نبی. | ج 1، ص 495، س 21: جنبی قابلی ← جنبۀ قابلی. |
| ج 1، ص 500، س 8: حقییقت ← حقیقت. | ج 1، ص 505، س 2: فاربی ← فارابی. |
| ج 1، ص 632، س 8: التعلیقیة ← العقلیة. | ج 2، ص 28، س 10: میدند ← میکند. |
| ج 2، ص 39، س آخر: رازوی ← رازی. | ج 2، ص 117، س 14: متافیزکی ← متافیزیکی. |
| ج 2، ص 163، س 16: ادرک ← ادراک. | ج 2، ص 359، س 15: انگیبزههای ← انگیزههای. |
| ج 2، ص 416، س 23: خردپزیر ← خردپذیر. | ج 2، ص 417، س 5: د بارۀ ← دربارۀ. |
| ج 2، ص 673، پ 1: التناطقه ← الناطقة. | ج 2، ص 681، س 11: ای ← این. |
| ج 3، ص 88، س 5: دهنی ← ذهنی. | ج 3، ص 90، س 15: شلرح ← شارح. |
| ج 3، ص 91، پ 2: قرسیت ← فرسیّت. | ج 3، ص 92، س 10: باد ← باشد. |
| ج 3، ص 96، س 18: الافدام ← الاقدام. | ج 3، ص 101، س 1: نطریّۀ ← نظریّۀ. |
| ج 3، ص 101، س 7: شنخت ← شناخت. | ج 3، ص 105، س 9: بتوان به زبان توان آورد ← بتوان به زبان آورد. |
♦
یادکرد این نکته لازم است که اشکالاتی که در نوشتار حاضر مجال طرح یافت، صرفاً حاصل یک ارزیابی اجمالی از چند مقالۀ چاپشده در کتاب اندیشههای فلسفی ابنسینا است و نه نتیجۀ بررسی مبسوط و فراگیرِ تمامی مقالات این کتاب. بهنظر میرسد که اگر سایر مقالات و صفحات این کتاب پُربرگ نیز با دقّت و حوصلۀ بیشتری بررسی شود، اشکالات و کاستیهای دیگری نیز نمایان گردد و چنانچه اندکی بنا بر ریزبینی و نکتهسنجی باشد، دستکم در خصوص برخی از مقالاتِ ترجمهگونۀ این مجموعه، جای مناقشت و خردهگیری بسیار است. بدیهی است که عرضۀ اینگونه متون و ترجمههای فاقد دقّت و صحّت مایۀ تضییع اوقات و اموال خوانندگان است. به امید روز و روزگاری که نویسندگان و مترجمان و ناشران، مخاطبان آثار خود را محترم و مستحقّ برخورداری از مکتوبات متقن و معتبر بدانند، و با نگارش و نشر نگاشتههای سطحی و فاقد ارزش علمی، به آنان توهین روا ندارند و حقوقشان را پایمال نکنند. - یوسفی، غلامحسین، کاغذ زر، انتشارات سخن، تهران، چاپ دوم، 1386 ش، ص 289.
دوشنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۴ ساعت ۸:۲۴