چکیده:
متون علمی کهنِ دانشمندان مسلمان میراث و یادگاری است نفیس و سودمند که باید با ویراست‌هایی صحیح و دقیق در دسترس دانش‌پژوهان قرار گیرد. بسیاری از ویراست‌هایی که تاکنون از این دست متون ارائه شده است، فاقد ویژگی‌ها و معیارهای معروفِ تصحیح انتقادی و عالمانه است و در نتیجه، شمار زیادی از این آثار به‌نحوی نامطلوب و نااستوار و گاه آکنده از اغلاط گوناگون به چاپ رسیده است. این ویراست‌های عیبناک، واجد اعتبار و لایق اعتماد نیست و استناد به آنها در تحقیقات، پیامدهای ناگواری دارد. در مقالۀ حاضر، پس از برشماری پاره‌ای از اصول و معیارهای کلّیِ ویراست‌های انتقادی و بازنمودن مهم‌ترین وجوه تمایز آنها از تصحیح‌های غیر انتقادی، ویراستی غیر علمی از شرح اشاراتِ سراج‌الدّین اُرمَوی (د: 682 ه‍.ق.) معرّفی و ارزیابی می‌شود. این بررسی و سنجش، نمودار آن است که چاپ شیخ عمّار التمیمی از شرح اشاراتِ اُرمَوی ویراستی است مغلوط و معیوب که هیچ‌یک از اصول و قواعد تصحیح انتقادی متون در آن به‌طور کامل و دقیق رعایت نشده است و از این‌رو کتاب مهمّ مزبور باید دوباره از نو تصحیح و منتشر شود.

کلیدواژه:
تصحیح انتقادی، تصحیح متون، الإشارات والتنبیهات، شرح الإشارات والتنبیهات، سراج‌الدّین اُرمَوی، عمار التمیمي.





1_ مقدّمه
1) تصحیح‌های انتقادی ـ علمی: در این دسته از ویراست‌ها، اصول و قواعد و مراحل مشخّص تصحیح متون در فرایند تصحیح آنها رعایت شده است، یعنی مصحّحی صلاحیّت‌دار و کاردان:
● با فحصِ تا حدّ امکان تام، به شناسایی نسخه‌های بازمانده از اثر مورد نظرش پرداخته است.
● نسخه‌های شناسایی‌شده را یک‌به‌یک ارزیابی کرده است و آنها را با توجّه به ملاک‌هایی چون قِدمت و صحّت و اَصالت و استقلال رتبه‌بندی نموده و از میان آنها نسخ برتر را برگزیده است.
● دست‌نوشت‌های گزینش‌شده را با دقّت با یکدیگر مقابله کرده باشد و اختلافات آنها را در ضبط کلمات، در قالب یک «سازوارۀ انتقادیِ» کامل و جامع ارائه نموده باشد.
● روشی درست و درخور برای تصحیح متن انتخاب کرده باشد و با نهایت باریک‌بینی و لحاظ جوانب گوناگون، از میان ضبط‌های مختلف، ضبط برتر، یعنی نزدیک‌ترین و محتمَل‌ترین خوانش به نوشتۀ اصلی نویسندۀ اثر را تشخیص داده باشد.
● توضیحات و تعلیقات لازم را در خصوص مطالب متن اثر فراهم آورده باشد.
● در مقدّمۀ ویراست خود، دست‌نویس‌های اساس تصحیح خویش و فرایند تصحیح متن اثر را به‌دقّت توصیف کرده باشد و آگاهی‌های ضروری را در باب اثر و نویسندۀ آن بازنموده باشد.
افزون بر اصول و مراحل کلّی یادشده، در طی کار تصحیح متن باید قواعد و نِکات باریک فراوان دیگری نیز مدّ نظر مصحّح قرار گیرد تا بتواند ویراستی پیراسته و مُنقَّح و مُحقَّق از یک اثر ارائه نماید. ضرورت لحاظ چنین نِکات و دقایقی، که شاید بسیاری از آنها هنوز مضبوط و مدوَّن نباشد و صرفاً از راه تجربه و ممارست در حرفۀ تصحیح متن و نیز فِطنت و خِبرت شخص مصحّح حاصل شود، تصحیح متن را وظیفه‌ای دشوار می‌سازد و آن را در زمرۀ کارهای صعب و سخت و طاقت‌فرسا قرار می‌دهد که ذکاوت و دانش وافری نیز می‌طلبد.
2) تصحیح‌های غیر علمی یا به‌اصطلاح «قُلاّبی» و «بازاری»: در این نوع از ویراست‌ها، بسیاری یا برخی از قواعد و اصول پیشگفتۀ تصحیح متون رعایت نشده است و در نتیجه، متن ارائه‌شده چندان قابل اعتماد و اعتنا نیست. در اغلب این گونه چاپ‌ها، فردی نالایق، به‌قصد کسب نام یا مال یا با انگیزه‌های دیگری، متنی کهن و مهم را برگزیده و با شتاب تمام، صرفاً بر اساس یکی دو نسخۀ غالباً خوشخوان، ویراستی از آن را عرضه نموده است.
این قبیل چاپ‌های مبتذلِ بازاری، که گاه با ظاهری شیک و فریبنده نیز به‌طبع می‌رسند، آکنده‌اند از اغلاط گوناگون‌ و معمولاً کیفیّت نازل آنها با یک سنجش باریک‌بینانه قابل شناسایی ‌است. در بسیاری از موارد، تشخیص ویراست‌های غیر انتقادی کار چندان دشوار و پیچیده‌ای نیست. برای مثال، بیشتر (نه همۀ) ویراست‌هایی که فاقد بخش اختلاف نسخ یا سازوارۀ انتقادی‌اند و مصحّح در آنها از گزارش کامل و دقیق ناهمسانی‌ها (نسخه‌بدل‌ها یا ضبط‌های متفاوت) اجتناب کرده است، به‌احتمال زیاد تصحیح‌هایی هستند غیر علمی و بازاری. به‌همین صورت، بسیاری از تصحیح‌هایی که بر بنیاد نسخه‌های معتبر و متعدّد فراهم نیامده است و مصحّح بدون تتبّع کافی و پی‌جویی دست‌نوشت‌های یک اثر، به چاپ متن آن بر اساس دست‌نویسی متأخّر یا نامعتبر دست‌یازیده است، ویراست‌هایی نامطبوع و نامعتمدند.
امّا گاهی شناساییِ تقلّبی و غیر انتقادیِ بودنِ یک ویراست به‌آسانی و با نگاهی اجمالی امکان‌پذیر نیست و جعلی و غیر علمی بودنِ آن تنها پس از ارزیابی دقیق و سنجش جوانب مختلف آن ویراست آشکار می‌شود. در موارد بسیاری حتّی ممکن است ظاهر یک تصحیح، فریبنده باشد؛ یعنی در ‌ظاهر، محقّقانه و مدقّقانه فرانماید و از حیث شَکل و ریخت و ارائۀ سازوارۀ انتقادی به ویراست‌های فنّی عالمانه همانند باشد، لیک پس از مقابلۀ آن با نسخه‌های اساس خود یا نسخه‌های دیگرِ اثر، غیر علمی و غیر انتقادی بودنِ آن ویراست برملا شود و نامنقَّح بودنِ متن اثر هویدا گردد. از این‌رو، بهترین روش برای بازشناسیِ ویراست‌های انتقادی از چاپ‌های غیر علمی، سنجش و مقابلۀ ویراستِ عرضه‌شده با نسخه‌های اثر و ارزیابی ضبط‌های مختار مصحِّح است. در واقع، تا ویراست اثری با نسخه‌های مختلف آن مقابله نشود و با محک انتقاد سنجیده نگردد، کیفیّت و اعتبار آن شناخته و تأیید نمی‌شود.
چنان‌که بیان شد، شوربختانه شمار زیادی از ویراست‌‌های عرضه‌شده از متون کهن، چاپ‌هایی است غیر علمی و غیر انتقادی. عوامل گوناگونی سبب شده‌ است که نشر ویراست‌های بازاری و غیر علمی رونق داشته باشد. از آن جمله است: سودجویی و شهرت‌طلبی برخی از محقّق‌نمایان که در صدد تکثیر آثار و تحصیل آمال و اموال با صرف کمترین مال و توان و زمان اند؛ دشواری و پیچیدگی تصحیح فنّی و علمی متون کهن که طبعاً باعث می‌شود افراد نادری رنج برعهده گرفتن آن را تحمّل نمایند؛ و نیز فقدان یا کمبود نقدهای صریح و ارزیابی‌های عالمانه از ویراست‌های به‌چاپ رسیده، که موجب می‌شود مصحّح‌نمایانِ متسامح، بی‌ ترس و تردید، مجال فراخی برای ادامۀ کار خود پیدا کنند و به تضییع آثار و انتفاع از چاپ آنها بپردازند.
آسیب و ضررهای فراوان این ویراست‌ها و چاپ‌های غیر علمی به میراث و تحقیقات علمی از جهات و جوانب مختلف قابل بررسی و تبیین است. گذشته از این‌که چاپ‌های غیر انتقادی، منابعی نامعتبر و نامعتمد به‌شمار می‌آیند که ممکن است پژوهش‌های مستند به آنها را در موارد بسیاری دچار انحراف و اشتباه نمایند، زیان پنهان نشر آنها این است که فرصت تصحیح علمی آثار گرانبهای دانشمندان را تضییع می‌کنند و غالباً مجال دیگری برای چاپ شایستۀ آن آثار باقی نمی‌گذارند. آن دسته از مصحِّح‌نمایانِ خرابکاری که پس از شناسایی آثار تراثیِ مهمّ و طراز اوّل، با شتاب بسیار، به حروفچینی و چاپ آنها بدون رعایت قواعد و ضوابط تصحیح انتقادی متون می‌پردازند، در واقع با این کار خود، چه بسا مجال و امکان چاپ مجدّد این آثار بر دست مصحّحان خِبره و کاردان را از بین می‌برند. در نتیجه، متون و میراث علمی ارج‌آور ما برای سالیان متمادی با ویراست‌هایی مغلوط و نامعتمد در دسترس دانش‌پژوهان قرار می‌گیرد که تحقیقات خود را با استناد به همین طبع‌های نااستوار و غیر معتبر فراهم می‌آورند. محتاج به گفتن نیست که نتایج این قبیل پژوهش‌های مبتنی بر چاپ‌های غیر انتقادی، تا چه مایه شایان اعتماد و اعتبار است. باید به‌خاطر داشت که گام نخستین در تحقیقات مبتنی بر متون کهن، ارائۀ ویراست‌هایی دقیق و منقَّح و محقَّق از این متون است.
باری، عرضۀ ویراست‌های ضعیف و نااستوار از متون تراثی خیانتی است بارز و جنایتی است نابخشودنی در حقّ فرهنگ و دانش و دانش‌پژوهان که باید به هر نحو ممکن با رواج آن مقابله کرد. در تبیین ضرر و زیان‌های چندگانه و چندگونۀ تصحیح‌هایِ غیر علمی سخن‌های فراوانی می‌توان گفت، لیک در اینجا به بازگفت کلامی از دکتر عبدالحسین زرین‌کوب در این خصوص بسنده می‌شود. وی در یکی از نگاشته‌های خود، در اشاره به آثار زیانبار چاپ‌های بازاریِ قلّابی که طابعان و ناشران سهل‌انگار عرضه می‌کنند یادآور شده است که:
دریغ است که این کار دقيق مهم نقد و تصحیح متون را، ناشران منفعت‌جوی ما، بدین درجه از ابتذال کشانیده‌اند و کاری را که باید دانشمندان و صاحبنظران در طی سالهای دراز، در کنج کتابخانه‌ها انجام دهند، به دکان کتابفروشی و پشت میز چاپخانه کشانیده‌اند و برای سود و صرفۀ خویش این غنائم و ذخائر بزرگ ادبیات کلاسیک ما را که در حكم آثار ملی و باستانی ما بشمارند، و ناچار بحكم قوانین باید از دستبرد نااهلان مصون و در امان بمانند اینگونه عرضۀ تصحيف و تحریف می‌کنند و نام این کار را نیز خدمت به فرهنگ و ادب می‌گذارند. هیچ کس هم نیست که بپرسد آیا این جنایت بزرگی که این «ناخوانده ملاها» در حقّ این آثار بزرگ شگرف ملّی و قومی ما می‌کنند هیچ صدمه‌اش کمتر از کار آن کسانی هست که فی المثل «کلنگ و تیشه» بردارند و سقف و ستون فلان مسجد یا فلان بنای کهنۀ تاریخی را، از پیش خود و بدون نظارت و اجازۀ مقامات مسؤول، ببهانۀ تعمیر و مرمّت تخریب بنمایند؟
1
زرین‌کوب، عبدالحسین، نقش بر آب، انتشارات سخن، تهران، چاپ پنجم، 1381 ش، ص 515.

با توجّه به آنچه گفت شد، شناسایی و نقد چاپ‌های بازاریِ انتفاعی وظیفه‌ای است مهم که دغدغه‌مندان میراث علمی ایرانی و اسلامی باید نسبت به ادای آن اهتمامی تمام داشته باشند. لازم است با نگارش نقدهای صریح و دقیق، اهل تحقیق را با این دست ویراست‌های ضعیف آشنا نمود و آنان را اکیداً از استناد به آنها برحذر داشت. در همین راستا، در نوشتار پیش‌رو، یکی از ویراست‌های غیر انتقادیِ نامعتبر در حوزۀ میراث فلسفی اسلامی، یعنی تصحیح عمّار التمیمی از شرح الإشارات والتنبیهاتِ سراج‌الدّین اُرمَوی معرّفی و نقد می‌شود. پیش از بررسی ویراست مزبور نِکاتی چند دربارۀ اُرمَوی و شرح اشارات او تقدیم می‌گردد.

2_ شرح اشاراتِ سراج‌الدّین اُرمَوی
قاضی سراج‌الدّین محمود بن ابی‌بکر اُرمَوی (د: 682 ه‍.ق.)، فقیه شافعی و منطق‌دان و حکیم و متکلّم نامور اشعری،2
برای گزارشی اجمالی از احوال و فعّالیّت‌های حرفه‌ای و علمی اُرمَوی نگرید به:
Marlow, Louise, “A Thirteenth-Century Scholar in the Eastern Mediterranean: Sirāj al-Dīn Urmavī, Jurist, Logician, Diplomat”, Al-Masāq, 2010, 22:3, 279-313.
نویسندۀ آثار ارزشمند و مشهوری است همچون مطالع الأنوار در منطق و حکمت (اثری که شروح و حواشی بسیاری بر آن نوشته شده است و این مایه اهتمام و اعتنای عالمان به آن، اهمّیّت ویژۀ این نگاشته را بازمی‌نماید)، بیان الحقّ و لسان الصدق در منطق و حکمت، لطائف الحکمة (در حکمت علمی و عملی که به زبان فارسی نوشته شده و به‌ چاپ نیز رسیده است3
اُرمَوی، سراج‌الدّین محمود، لطائف الحکمة، به‌تصحیح: غلامحسین یوسفی، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، 1351 ه‍.ش.
لُباب الأربعین فی أصول الدّین4
الأرمَوی، سراج‌الدّین محمّد [کذا، صحّ: محمود] بن أبی‌بکر، لُباب الأربعین فی أصول الدّین، تحقیق: محمد یوسف إدریس، بهاء الخلايلة، دار الأصلين، 1437 ه‍.ق. / 2016 م. به‌تازگی ویراست دیگری از این کتاب نیز با مشخّصات زیر نشر یافته است: الأُرمَوی، سراج‌الدّین محمّد [کذا، صحّ: محمود] بن أبی‌بکر، لُباب الأربعین فی أصول الدّین، دراسة وتحقیق: عبدالله محمد إسماعيل، إبراهيم سليمان سُوَيلم، دار الضياء (الكويت)، علم لإحياء التراث (مصر)، 1444 ه‍.ق. / 2023 م.
(که تلخیصی است از کتاب الأربعین فی أصول الدّین نوشتۀ فخر رازی (د: 606 ه‍.ق.) و التحصیل من المحصول5
این کتاب با مشخّصات زیر منتشر شده است: الأرمَوی، سراج‌الدّین محمود بن أبی‌بکر، التحصیل من المحصول، 2 ج، دراسة وتحقیق: عبدالحمید علی أبوزنید، مؤسسة الرسالة، بیروت، 1408 ه‍.ق. / 1988 م.
(که این اثر نیز تلخیصی است از کتاب المحصولِ فخر رازی در دانش اصول فقه).
یکی دیگر از تألیفات مهمّ اُرمَوی شرحی است که وی بر کتاب اشارات و تنبیهاتِ ابن‌سینا (د: 428 ه‍.ق.) نگاشته است. پس از آنکه فخر رازی شرحی انتقادی بر اشارات و تنبیهات نگاشت، شماری از حکما و متکلّمان اشعری با نگارش شروح تازه‌ای به ردّ انتقادات و اعتراضات رازی بر ابن‌سینا پرداختند6
در این خصوص نگرید به:
Wisnovsky, Robert, “Towards a Genealogy of Avicennism”, Oriens 42, 3-4, 2014, pp. 323-363.
که از آن جمله می‌توان اشاره کرد به شرح سیف‌الدّین آمِدی (د: 631 ه‍.ق.) با عنوان کشف التمویهات فی شرح الإشارات والتنبیهات7
این شرح دست‌کم دو بار منتشر شده است که ویراست برتر آن ـ به‌همراه پژوهشی مفصّل دربارۀ شرح مزبور و مناقشات و مجادلات آمِدی با رازی دربارۀ دیدگاه‌ها و تعالیم فلسفی ابن‌سینا در کتاب اشارات ـ با مشخّصات زیر چاپ شده است: الآمِدی، سیف‌الدّین، کشف التَّمویهات فی شرح الإشارات والتنبیهات، 2 ج، دراسة وتحقیق: عیسی رَبیح جَوابرة، دارالفتح للدراسات والنشر، عَمّان، 1436 ه‍.ق. / 2015 م.
و نیز همین شرح مورد بحث از اُرمَوی. شرح اشاراتِ اُرمَوی به شیوۀ «قال ـ أقول» نوشته شده است و شرحی است مختصر امّا کامل بر تمام این کتاب که خوشبختانه دست‌نوشت‌های کاملی از آن بازمانده است. بنا بر ترقیمۀ مصنّف که در کهن‌ترین دست‌نویسِ شناخته‌شده از این اثر نقل شده است، سراج‌الدّین اُرمَوی نگارش شرح خود را در ششم ربیع الآخِر سال 659 به پایان برده است (نگرید به: تصویر ش. 1).8
الأرمَوی، سراج‌الدّین محمود بن أبی‌بکر، شرح الإشارات والتنبیهات، دست‌نوشت شمارۀ A3269 کتابخانۀ احمد ثالث پاشا ترکیه، برگ 260 آ.

تا آنجا که نگارندۀ این سطور آگاه است، از شرح اشاراتِ اُرمَوی تاکنون چهار نسخه شناخته شده است:
1. دست‌نوشت شمارۀ A3269 کتابخانۀ احمد ثالث پاشا (توپکاپی) در ترکیه که نسخه‌ای است کامل از اثر و بر اساس انجامۀ کاتب، در اواخر شعبان سال 661، یعنی حدود دو سال پس از اتمام نگارش شرح و در زمان حیات خود اُرموَی کتابت شده است (نگرید به: تصویر ش. 1).
2. نسخۀ شمارۀ 3193 کتابخانۀ فاتح ترکیه که در تصویر در دسترسِ کنونی از آن، فاقد بخش منطق است و تنها مشتمل است بر شرح اُرمَوی بر ده نَمَطِ کتاب اشارات در مباحث طبیعی و الهی. طبق ترقیمۀ کاتب، کتابت نسخه در اوایل ماه مبارک رمضان سال 705 به پایان رسیده است (نگرید به: تصویر ش. 2).
3. نسخۀ شمارۀ 1848 کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی ایران که در اصل دست‌نویسی کامل از شرح اشاراتِ اُرمَوی بوده و اینک چند برگی از آغاز بخش منطق و یکی دو برگی از آخر قسمت الهیات آن افتاده است. برخی از قسمت‌های متن با خطّی متفاوت با خطّ اصل متن نوشته شده است (برای نمونه نگرید به: تصویر ش. 3). تاریخ رونویسی این نسخه احتمالاً حدود قرن هشتم هجری بوده است. در فهرست کتابخانۀ مجلس در ذیل معرّفی این دست‌نوشت، از نویسندۀ اثر هیچ یاد نشده و احتمالاً به دلیل افتادگی‌های آغاز و انجام نسخه، فهرست‌نویس قادر به شناسایی نویسندۀ این شرح نبوده است.9
نگرید به: حائری، عبدالحسین، فهرست کتابخانۀ مجلس شورای ملّی جلد پنجم، تهران، 1345، صص 311 _ 314؛ درایتی، مصطفی، فهرستگان نسخه‌های خطّی ایران (فَنخا)، ج 19، سازمان اسناد و کتابخانۀ ملّی جمهوری اسلامی ایران، تهران، 1391 ه‍.ش.، صص 45 _ 46.

4. دست‌نوشت شمارۀ 1094 کتابخانۀ امام امیرالمؤمنینِ نجف اشرف که نسخه‌ای است کامل امّا نسبتاً متأخّر و مغلوط از شرح اُرمَوی. بر اساس رقم کاتب نسخه، استنساخ این دست‌نوشت در ماه شوّال سال 1089 هجری به پایان رسیده است. این نسخه، از روی دست‌نویسی نوشته شده است که کتابت آن در تاریخ 28 جُمادَی الأُولی سال 716 هجری خاتمه یافته. در پایان متن شرح اُرمَوی در دست‌نوشت مزبور نیز همان تاریخ ششم ربیع الآخِر سال 659 برای زمان اتمام نگارش این شرح بازگو شده است (نگرید به: تصویر ش. 4).
چهار نسخۀ پیشگفته از تبارهای مختلفی هستند و برای ارائۀ یک ویراست انتقادی علمی از شرح اشاراتِ اُرمَوی باید به همۀ آنها مراجعه کرد، به‌و‌یژه سه دست‌نویس نخست که از حیث تاریخ کتابت، قدیمی و متقدّم و مهم نیز به‌شمار می‌آیند.

3_ معرّفی ویراست‌های شرح الإشارات والتنبیهاتِ سراج‌الدّین اُرمَوی
یگانه ویراست تاکنون منتشرشده از کتاب شرح الإشارات والتنبیهاتِ اُرمَوی تصحیح شیخ عمّار التمیمی از آن است که چند سال پیش، در دو مجلّد به چاپ رسیده است. در جلد نخست، شرح ده نهجِ الإشارات والتنبیهات در علم منطق آمده است و در جلد دوم، شرح ده نَمَط این کتاب در مباحث طبیعی و فلسفی و عرفانی.
مصحّحِ نامبرده، این ویراست را تاکنون دو بار با مشخّصات زیر منتشر کرده است:
1. شرح الإشارات والتنبیهات، 2 ج، تحقیق: العلامة الشیخ عمار التمیمي، مرکز عُش آل محمد للبحث العلمي، 1438 ه‍.ق. / 2017 م.، قم المقدسة (نگرید به: تصویر ش. 5).
2. شرح الإشارات والتنبیهات، 2 ج، تحقیق: الشیخ عمّار التمیمي، دار زین‌العابدین، 1397 ه‍.ش. / 2019 م.، قم (نگرید به: تصویر ش. 6).
دو چاپ یادشده، از حیث محتوا و تصحیح متن و حتّی صفحه‌بندی کتاب هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارد و هر دو، به‌شرحی که خواهد آمد، غیر علمی و غیر انتقادی است و مشحون از اغلاط و آشفتگی‌های گوناگون. ظاهراً همین ویراست اخیراً در قالب سه مجلّد در ضمن موسوعۀ شروح اشارات و تنبیهات (به عنوان مجلّدات 4، 5، 6) نیز بازچاپ شده است (نگرید به: تصویر ش. 7) امّا راقم این سطور تاکنون در دستیابی به این چاپ تازه و ارزیابی آن موفّق نبوده است. با این وصف، به احتمال قوی، با توجّه به حال و کیفیّت دو طبع قبلی این اثر، ویراست سه جلدی یادشده نیز در سخافت تصحیح و رکاکت طبع همچون دو چاپ پیشین است و امید چندانی به علمی و انتقادیِ بودن این چاپ جدید نباید داشت!
یادکردنی است که شرح مورد گفت‌وگو به‌تازگی نیز در قالب یک پایان‌نامۀ دکتری در ترکیه تصحیح شده است10
Güngör, Saim, Sirâceddin el-Urmevî’nin Şerhu’l-İşârât ve’t-Tenbîhât’ı: Bilgi Teorisi Açısından Bir İnceleme ve Metin Tahkiki / haz. Saim Güngör. 2021. 1120 y.; 28 cm. Doktora. Marmara Üniversitesi Felsefe ve Din Bilimleri Anabilim Dalı İslâm Felsefesi Bilim Dalı.
(نگرید به: تصویر ش. 8) امّا ظاهراً تاکنون به‌طبع نرسیده. این ویراستِ مُحقِّقِ تُرک اگرچه خطاها و نادرستی‌های بسیاری دارد، در قیاس با چاپ عمّار التمیمي، ویراست صحیح‌تر و بهتری از شرح اشاراتِ اُرمَوی به‌نظر می‌رسد و تا انتشار تصحیح منقّح و استواری از این اثر می‌تواند مورد رجوع محقّقان واقع شود. در تصحیح تازۀ یادشده، از نسخۀ شمارۀ 1848 کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی ایران استفاده نشده است و مصحِّح ویراست خود را بر اساس سه نسخۀ دیگر پیشگفتۀ اثر به انجام رسانده است. از آنجا که ویراستِ فراهم‌آمده از شرح اشاراتِ اُرمَوی در ترکیه، هنوز به مرحلۀ چاپ و انتشار نرسیده است، در نوشتار حاضر به بررسی آن نمی‌پردازیم و فقط ارزیابی یگانه تصحیحِ منتشرشدۀ کتاب به‌دست عمّار التمیمي موضوع بحث قرار می‌گیرد.

4_ نقد چاپ عمّار التمیمي از شرح اشاراتِ اُرمَوی
در یک ارزیابی کلّی، چاپ شیخ عمّار التمیمی از شرح اشاراتِ اُرمَوی ویراستی است مغلوط و معیوب که هیچ‌یک از اصول و قواعد و مراحل پیشگفتۀ تصحیح انتقادی متون در آن به‌طور کامل و دقیق رعایت و ملحوظ نشده است. در واقع، این چاپ، مصداقی است حقیقی از یک ویراست غیر علمیِ و غیر انتقادی که مصحّحِ آن به‌جای تصحیح انتقادی اثر به تضییع انتفاعیِ آن پرداخته است و عِوَض احیای این نگاشتۀ ارزشمند، در حقیقت، آن را از حَیِّز انتفاع اسقاط نموده است. خطاهای واضح و اغلاط فاضح مشهود در این ویراست، از یک‌سو نمودار ناآشنایی مصحّح با متون و مطالب فلسفی است، و از سوی دیگر ناآگاهی وی را از اصول تصحیح انتقادی و عدم تخصص و تبحّر او در تحقیق متون حکمی را نشان می‌دهد. اشتباهات مختلف و متعدّد در ضبط کلمات، خطاها و سهوهای حروف‌نگاشتی و ویرایشی، افتادگی‌ها و اضافات خُرد و کلان، تنها بخشی است از اشکالات و ایرادات قابل ملاحظه در این ویراست عیبناک.
در واقع، چاپ مزبور به جهت کَثرت نادرستی‌ها و آشفتگی‌های گوناگون اصلاً شایستۀ نقد و ارزیابی مفصّل به‌نظر نمی‌رسد. با این وصف، از آنجا که بنا بر اخبار و تبلیغات نشریافته، طابع و مصحّحِ آن در صدد چاپ سلسلۀ شروح و حواشی نگاشته‌شده بر اشارات و تنبیهاتِ ابن‌سینا برآمده است (نگرید به: تصویر ش. 9)، اشاره و تنبیهی به کیفیّت طبع یکی از ویراست‌های منتشرشده بر دست وی، برای آگاهی علاقه‌مندان به متون فلسفی وظیفه‌ای ضروری می‌نماید. خوانندگان ارجمند لابد با مشاهدۀ این ارزیابی منتقدانه از کیفیّت احتمالی سایر ویراست‌ها و چاپ‌های آقای عمّار التمیمی نیز مطّلع خواهند شد و به چنین ویراست‌های انتفاعیِ غیر انتقادیِ نامعتبری اعتنا و استناد نخواهند نمود.
پیش از بازنمودن شماری از اغلاط چاپ مورد گفت‌وگو باید از یکی از علل اصلیِ نااستواری این چاپ یاد کرد. همانگونه که در آغاز این مقاله اشارت رفت، یکی از شروط و ویژگی‌های تصحیح علمیِ انتقادی آن است که ویراست یک اثر، در صورت امکان، با رجوع به نسخه‌های متعدّد و معتبر بازمانده از آن فراهم آید. در حقیقت، مصحِّح مُجاز نیست که در تصحیح اثری، هر نسخه‌ای از آن را که یافت اساس تصحیح خود قرار دهد، بلکه باید در ابتدا میزان درستی و اعتبار هر دست‌نوشت را مشخّص کند و سپس در قیاس با میزان صحّت و اعتبارِ سایر نسخه‌های برجامانده از اثر صلاحیّت هر دست‌نویس را برای قرار گرفتن در شمار نسخِ اساس ویراست خود بسنجد. بنابراین، چنانچه مصحّحی در شناسایی نسخه‌های بازمانده از اثر مدّ نظر خود اهتمام کافی نورزد یا در ارزیابی اعتبار و صلاحیّت نسخه‌ای برای استفاده در تصحیح آن اثر مرتکب خطا شود، حاصل کارش رضایت‌بخش و قابل اعتماد نخواهد بود. شناسایی و بهره‌گیری از حتّی یک نسخۀ خوب ممکن است سرنوشت و صحّت و اعتبار یک تصحیح را بکلّی دگرگون کند و از همین جاست که تتبّع بسیار برای شناسایی نسخ بازمانده از یک اثر، کاری حیاتی و وظیفه‌ای خطیر در فرایند تصحیح آن به‌حساب می‌آید.
باری، یکی از مشکلات اساسی ویراست‌ عمّار التمیمی از شرح اشاراتِ اُرمَوی آن است که وی اهتمام تامّی نسبت به شناسایی دست‌نوشت‌های بازمانده از این اثر ننموده است و ویراست خویش را تنها بر بنیاد یک نسخۀ متأخّر و مغلوط و نامعتبر از آن، یعنی دست‌نوشت شمارۀ 1094 کتابخانۀ امام امیرالمؤمنین نجف اشرف فراهم آورده است. بی‌گمان اگر نامبرده کوشش بیشتری نموده بود و از سه نسخۀ کهن و برتر این اثر که پیش از این معرّفی شد نیز بهره‌مند می‌شد، حاصل کار او بهتر و کم‌غلط‌تر ظاهر می‌شد.
افزون بر مشکل بنیادینِ یادشده، بی‌دقّتی مصحّح در تصحیح متن چشمگیر و شگفت‌انگیز و مشکل‌آفرین است. خطاهای او در خوانش نسخه و ضبط نص از همان صفحۀ نخست کتاب آغاز شده است. برای نمونه، وی در خوانش و ضبط عبارت «قد اعتنى بشرحه جَمٌّ غَفیرٌ من أعيان الأفاضل» دچار اشتباه شده و ترکیب معروف و متداول «جَمٌّ غَفیرٌ» _ که به معنای «شمار بسیار» و «جمعیّت زیاد» و نظایر اینهاست _ را به‌صورت نادرستِ «جمر غفیر» ثبت کرده است!11
الأُرمَوی، سراج‌الدّین محمود بن أبی‌بکر، شرح الإشارات والتنبیهات، تحقیق: الشیخ عمّار التمیمي، دار زین‌العابدین، 1397 ه‍.ش. / 2019 م.، قم، ج 1، ص 43، س 10.
همو سپس در تأیید و تبیین معنای اسم «جمر»، در پاورقی با ارجاع به تاج العروس به توضیح فعل «جَمَّر» پرداخته و نقل نموده که: «جَمَّرَ القومُ‏ على الأَمر تَجْمِيراً: تَجَمَّعُوا عليه، و انْضَمُّوا»! یعنی حتّی هیچ توجّه نکرده که آنچه در متن کتاب آمده یک اسم است نه یک فعل! باز در همین صفحه در عبارت «قال مولانا الإمام علّامة العالم، أفضل المتأخرين، وارث علم الأنبياء والمرسلين»12
همان، س 1.
به‌نادرست، کلمۀ «علوم» را به‌صورت غلط «علم» ضبط کرده است، در حالی‌که عبارت درست به این صورت است: «وارث علوم الأنبیاء والمرسلین».
بی‌دقّتی و سهل‌انگاری مصحّح در کار تصحیح این اثر بیش از هر جای دیگری در مواضعی نمودار می‌شود که وی در ضبط برخی از عبارات بسیار مشهور و رایج نیز مرتکب خطا شده است. برای نمونه می‌توان به سه مورد زیر اشاره کرد:
1. «والثانی باطل فالمقدم مثله». 13
همان، ج 2، ص 19، س 2.
معلوم است که ضبط درست عبارت به این صورت است: والتالی باطل فالمقدّم مثله.
2. «ان حكم الشيء حكم أهله». 14
همان، ص 35، س 5.
در اینجا نیز عبارت درست به این شَکل است: أن حكم الشيء حكم مثله.
شگفتا که مصحِّح لحظه‌ای درنگ نکرده و با خود نیندیشیده که عبارت «ان حكم الشيء حكم أهله» چه معنای درستی می‌تواند داشته باشد!
3. «أراد الشيخ بالإمكان الأعمّ من الموجودات».15
همان، ص 27، س 3.
آشکارا در ضبط عبارت نقل‌شده خطایی رخ داده است که معنای آن را مبهم ساخته. صورت صحیح این عبارت چنین است: أراد الشيخ بالإمكان الأعمّ من الوجوب.
گاه نیز افتادگی‌های خُرد و کلانی در عبارات متن اتّفاق افتاده است. برای مثال، در قسمت زیر در حدود نیم‌سطر از عبارت افتاده است:
«هذا قياس ثانٍ لإنتاج المطلوب وتقريره: ان الطبيعة الجسميّة لو كانت طبيعةً تقوم بذاتها، ولم تكن محتاجةً في قوامها إلى المحل، لكانت قائمةً بذاتها في جميع المواطن التي یوجد فيها ذاتها، لوجود تلك الطبيعة في تلك الذوات، لكنّها غير قائمة بذاتها في بعض المواطن، بل هي قائمة في المحل، وهو المطلوب.».16
همان، ص 36، س 9.

در قسمت نقل‌شده، عبارت «في المحلّ أنتج أنها غير قائمة بذاتها في جميع المواطن بل هي» از متن افتاده است. در واقع، متن کامل این قسمت به‌صورت زیر است: «لكنّها غير قائمة بذاتها في بعض المواطن بل هي قائمة في المحلّ أنتج أنها غير قائمة بذاتها في جميع المواطن بل هي في المحل، وهو المطلوب».
در چاپ تحت بررسی، عباراتی که به سبب خطاهای متعدّدِ مصحِّح در ضبط کلمات، فهم معنای آنها سخت و گاه از بُن ناممکن است، اندک‌شمار نیست. ناتوانی خواننده از درک مراد و مرام نویسنده در بسیاری از قسمت‌های این شرح، اغلب نه به دلیل دشواری و پیچیدگی عبارات اُرمَوی، بلکه به علّت وقوع اغلاط چندگانه و چندگونه در ضبط کلمات متن است. برای نمونه، در قسمت زیر از متنِ شرح اشارات اُرمَوی، ضبط‌های نادرست فراوان موجب شده است که فهم درست و کامل آن برای خواننده دشوار باشد:
«ان كلّ قسمةٍ كانت انفكاكيّة او وهميّة، او واقعة بأختلاف عرضين قادرين، كالسواد والبياض في البلقة، او مضافين كاختلاف محاذاتين، بان يكون جانبًا منه محاذيًا ومقابلاً لشيء، وجانب منه محاذيًا ومقابلاً للآخر، او باختلاف موازاتين، او مماستين على ما ذكرنا، محدث في المقسوم اثينية، بحيث يكون طباع كل من الاثنين الحادتين، طباع الآخر، طباع الجملة التي عنها حدث الاثنان، وطباع الخارج عن تلك الجملة الموافق لها في النوع».17
همان، ص 39، س 6 _ 11.

در متن بالا کلماتی که زیر آنها خط کشیده شده است یا نادرست و ناسازگار با ضبط سه نسخۀ کهن شرح اشارات اُرمَوی است یا از نظر نگارشی غیر دقیق‌ است و نیازمند تصحیح. صورت‌های صحیح این کلمات بر اساس سه نسخۀ یادشده چنین است:
«إنّ كلّ قسمةٍ كانت انفكاكيّة أو وهميّة، أو واقعة باختلاف عرضين قارّين كالسواد والبياض في البلقة، أو مضافين كاختلاف محاذاتين بأن يكون جانبٌ منه محاذياً ومقابلاً لشيء، وجانب منه محاذياً ومقابلاً للآخر، أو باختلاف موازاتين، أو مماستين على ما ذكرنا، تحدث في المقسوم إثنينيّة، بحيث يكون طباع كل من الاثنين الحادثين طباع الآخر وطباع الجملة التي عنها حدث الاثنان، وطباع الخارج عن تلك الجملة الموافق لها في النوع.».
به‌راستی مایۀ تأسّف است که در همین چند سطر دست‌کم سیزده ضبط غلط یا غیر دقیق مشاهده می‌شود! مصحّحِ این اثر اگر فقط و فقط یکبار متن ویراستۀ خود را با دقّت بازبینی و غلط‌گیری کرده بود، هرگز چنین متن مغلوط و آشفته‌ای را به مخاطبان عرضه نمی‌کرد.
در ادامه، جهت آشنایی بیشتر خوانندگان ارجمند با کیفیّت چاپ عمّار التمیمی از شرح اشاراتِ اُرمَوی 35 صفحه از این ویراست، یعنی صفحات 14 تا 47 از جلد دوم آن ارزیابی و نقد می‌شود. تنها در همین 35 صفحه، افزون بر صد غلط شاملِ ضبط‌های نادرست و خطاهای حروف‌نگاشتی و ویرایشی قابل ملاحظه است که تنها برخی از آنها را در فهرست اغلاط زیر بازمی‌نماییم. حال اگر همین نسبت و میزان خطا را برای کلّ حجم قریب به هزار صفحۀ این ویراست محاسبه کنیم، احتمالاً اغلاط تمام کتاب به بیش از دو هزار و هشتصد مورد بالغ خواهد شد!
همچون مواردی که پیش از این یاد شد، در اینجا نیز برای تشخیص و تعیین ضبط صحیح یا برتر کلمات از سه نسخۀ کهن شرح اشاراتِ اُرمَوی که پیش از این معرّفی گردید _ یعنی دست‌نوشت شمارۀ A3269 کتابخانۀ احمد ثالث پاشا (توپکاپی) در ترکیه، نسخۀ شمارۀ 3193 کتابخانۀ فاتح ترکیه و نسخۀ شمارۀ 1848 کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی ایران _ استفاده شده است. ابتدا عین عبارات و ضبط مختار مصحِّح نقل می‌گردد و سپس در آن‌سوی پیکان، ضبط صحیح یا برتر به نظر راقم این سطور، بازنموده می‌شود. در زیر قسمت‌هایی از عبارات متن که خطایی در ضبط آنها صورت گرفته، خطی کشیده شده است.
1. ص 14، س 2: والمقصود من هذا النمط بيان تركّب الجسم من الهيولى الصورة ← الهيولى و الصورة.
2. ص 15، س 4: ومن الأولين من جعل تلك الأجزاء أجزاءً متمايزةً، لا تقبل من القسمة إلا الوهمية ← تلك الأجزاء أجساماً متمايزة.
3. همان، س 6: ومنهم من لم يجعلها أجساماً ولا خطوطاً ← من لم يجعلها لا أجساماً.
4. ص 16، س 1: قال بأن كل جسم إما لا جزء له، وإما فیه جزء بالفعل وهو جسم لا جزء له بالفعل ← لا جزء له بالفعل، وإما فیه جزء بالفعل هو جسم.
5. همان، س 9: الوهم هو اعتقاد المرجوح من اعتقادي الطرفين ← الوهم هو الاعتقاد المرجوح.
6. ص 17، س 3: من ههنا تجویز البرهان، وهو ان یقال ← من ههنا تحرير البرهان وهو أن نقول.
7. همان، س 8: حينئذٍ يلقى كل واحدٍ من الطرفين من الوسط اشياءً غير ما يلقاه الآخر ← شيئاً.
8. همان، س 13: أن الوسط لو حجب الطرفين عن التلاقی ← الأوسط.
9. ص 18، س 9: فلأن ما يلقى الطرف من الوسط بعد المداخلة الموهومة، لو كان عین ما يلقاه قبل المداخلة الموهومة، وكان القدر الملاقي للوسط من الطرفین قبل المداخلة الموهومة، عین الملاقي بعد، لزم ان يكون الملاقاة بين الطرف قبل المداخلة، كالملاقاة بينهما بعدها، فكان الملاقاة بين الطرفين حاصلة، بمجرد ملاقاتهما للوسط، فلم يكن الوسط حاجباً،
هذا خلف ← وكان القدر الملاقي للوسط من الطرف قبل المداخلة الموهومة عین القدر الملاقي منه بعد، لزم أن يكون الملاقاة بين الطرف والطرف قبل المداخلة كالملاقاة بينهما بعدها فكانت الملاقاة بين الطرفين حاصلة بمجرد ملاقاتهما للوسط.
10. ص 19، س 1: والمداخلة سواء كانت موهومة أو محققةً تقتضي ملاقاة الكل بالأسر، وعدم التميیز في الوضع، والثاني باطل فالمقدم مثله، أما بطلان التالي فلما نذکره ← وعدم التمیز في الوضع، والتالي باطل فالمقدم مثله، أما بطلان التالي فبما یذکره.
11. همان، س 8: ولم يتميز أحدها عن الآخر في الوضع ← أحدهما.
12. همان، س 17: حصلت مماسة لنقطة أخرى ← نقطة.
13. ص 20، س 3: فلا نسلم ان للامماسّة تحصل في آنٍ ← أن اللامماسة.
14. همان، س 7: بل كان الأول بعده ← بعضه.
15. همان، س 14: وإنّما الجاء القائلين بهذا القول إليهم، انّهم قالوا: یمتنع تألیف الجسم من اجزاء لا تتجزّأ، ومن اجسام لا تتجزّأ؛ لإن الاجسام في انفسها منقسمة ← وإنما ألجأ القائلين بهذا القول إليه، أنّهم قالوا: یمتنع تألّف الجسم من أجزاء لا تتجزّأ ومن أجسام لا تتجزّأ؛ لأن الأجسام في أنفسها منقسمة.
16. ص 21، س 5: أن هذا القائل وإن صرّح بإمتناع تركّب الجسم من اجزاء لا تتجزّأ ولكن يلزم القول بذلك ← أن هذا القائل وإن صرّح بامتناع تركّب الجسم من أجزاء لا تتجزّأ ولكن يلزمه القول بذلك.
17. ص 22، س 1: فإن الواحد والمتناهي موجدان فيها ← موجودان.
18. همان، س 3: من ههنا تحرير البرهان على امتناع التأليف وقدَم على ذلك مقدمة ← على امتناع هذا التأليف وقدّم على ذلك مقدمة.
19. همان، س 6: فلأن الكثرة غير المتناهية عبارة عن اجتماع الآحاد ← الكثرة الغير المتناهية.
20. همان، س 11: ولا شك ان كل كثرة لذلك حتى الاثنين ← أن كل كثرة كذلك.
21. همان، س 12: وأن عنيت به غير ذلك، فبيّنه ← وإن عنيت به.
22. همان، س آخر: فبرهان بُطلان الجزء الذي لا يتجزأ مبطل هذا القسم أيضاً ← يبطل هذا القسم.
23. ص 23، س 2: عدل الشيخ إلى البرهان الذي تذكُره ← نذكره.
24. همان، س 6: فإما أن يكون لكل كثرة متناهية يؤخذ منها _ مؤلفة من آحاد _ حجمها ازيد من حجم
الواحد، وامّا ان لا يكون القسمان باطلان ← حجمها أزيد من حجم الواحد أو لا يكون والقسمان باطلان.
25. همان، س 10: حينئذ لا يحصل لشيء من الآحاد ممیّزاً ← تميّز.
26. ص 24، س 1: فكان هي جسم، إذ لا معنى للجسم إلا ذلك _ كما تقدّم _ وذلك الجسم متناهي الحجم متناهي العدد ← فكان جسم إذ لا معنى للجسم إلا ذلك _ كما تقدّم _ وذلك الجسم متناهي الحجم متناهي الآحاد.
27. همان، س 5: قلنا: بان كل كثرة متناهية ← قلنا: لأنّ.
28. همان، س 10: لإن الخصم يدعي ان كل جسمٍ حصل، جسم مُؤلف من اجزاء لا نهاية لها ← لأن الخصم يدّعي أنّ كلّ جسمٍ مؤلّف من أجزاء لا نهاية لها.
29. ص 25، س 2: إذا ضُمّ آحاد إلى آحادٍ مثلهما في العدد ← إذا ضُمّ آحاد إلى آحادٍ مثلها في العدد.
30. ص 26، س 2: لم يلاق ولم يجاور ما في الوسط ← لم يلاق ولم يُحاذ ما في الوسط.
31. ص 27، س 2: لزم كون جسم له ولا مفصل فيه ← جسم لاجزء له.
32. همان، س 3: أراد الشيخ بالإمكان الأعمّ من الموجودات والإمكان الخاص، والأعمّ من الواقع بالفعل، والحالي عنه ← الأعمّ من الوجوب والإمكان الخاص، والأعمّ من الواقع بالفعل، والخالي عنه.
33. همان، س 6: فلما لم يثبت وجوب تناهي الأبعاد، لم تصدق القضية الكلية ← فما لم يثبت وجوب تناهي الأبعاد لم تصدق القضية كلية.
34. همان، س 9: بل یجب أن یکون قابلاً للأنفصال ← بل هو قابل للإنفصال.
35. همان، س 10: إمّا باختلاف عرضَين قارّین فیه کما في البلقة ← إمّا باختلاف عرضَين کما في البلقة.
36. همان، س 17: اختلاف الأغراض ← اختلاف الأعراض.
37. همان، س آخر: عاد إیصال الجسم ← عاد إتصال الجسم.
38. ص 29، س آخر: ومن عادته أن يسمّي الفروع تذنيباً ← أن يسمّی الفرع تذنيباً.
39. ص 30، س 4: قد علمت أن للجسم مقداراً ثخيناً متصلاً، وأنه قد يعرض له انفصال وانفکاک ← أنه قد يعرض له اتصال وانفصال.
40. همان، س 14: ولذلك المعروض له قبول ذلك العارض، ولذك العارض إمكان عروضه لذلك القابل ← ولذلك المعروض له قوة قبول ذلك العارض ولذلك العارض إمكان عروضه لذلك القابل.
41. همان، س 16: وتلك القوة وذلك الإمكان سابقاً على وجود المقبول ← وتلك القوة وذلك الإمكان سابقان على وجود المقبول.
42. ص 31، س 7: تلك القوّة لغير ماهو ذات المتصل بذاته ← تلك القوّة لغير ذات المتصل بذاته.
43. ص 33، س 3: إن هذا أن لزم فإنّما يلزم فيما يقبل الفكّ والتفصيل ← إن هذا إن لزم.
44. همان، س 7: فما يدّل على أن كل جسم له هيولى وموضوع ← فماذا يدلّ.
45. همان، س 11: أن طبيعة الامتداد الجسماني في نفسها واحدة، ومالها من الغنى القابل ← وما لها من الغنى عن القابل.
46. همان، س 15: الجواب عن ذلك مبني على مقدّمتين: [المقدّمة الاولی] - في تفسير الطبيعة ← الجواب عن ذلك مبني على مقدّمتين: إحداهما: في تفسير الطبيعة.
47. همان، س 16: الافعال والانفعالات الصّادرة عن الاجسام عن ذواتها، انها لا لسببٍ غريبٍ خارج عنها، إنما
تصدر عنها لا بما هي اجسام ← الأفعال والانفعالات الصادرة عن الأجسام عن ذواتها لا لسببٍ غريب خارج عنها إنما تصدر عنها لا بما هي أجسام.
48. ص 34، س 3: وجدت الطبيعة بأنها مبدء أوّلٍ لحركة ما، یكون فيه سكونه بالذات لا بالعرض ← وحُدَّت الطبيعة بأنها مبدأ أول لحركة ما تكون فيه وسكونه بالذات لا بالعرض.
49. همان، س 16: واختلاف النوعیّة في موضوعاته الصنفيّة والشخصيّة بالخارجات، عن ماهيته النوعيّة ← واختلاف
النوع في موضوعاته الصنفيّة والشخصيّة بالخارجات عن ماهيّته النوعيّة.
50. همان، س آخر: فإنّما هو امور، إنّما تعرض للماهيّة النوعيّة بعد تقوّمها بذاتها، وتحصّلها في انفسها ← فإنّما هو أمور إنّما تعرض للماهيّة النوعيّة بعد تقوّمها بذاتياتها وتحصّلها في أنفسها.
51. ص 35، س 5: فتلك الطبيعة من حيث هي، إن كانت محتاجة إلى الشيء، كانت في كل فردٍ محتاجةً اليهم ← كانت في كل فردٍ محتاجةً إلیه.
52. همان، س 7: وجرح على هذا الطبيعة الجنسيّة ← وخرج على هذا الطبيعة الجنسيّة.
53. همان، س 9: فلها یحسب كل نوع، حاجة إلى الفصل ← فلها بحسب كل نوع.
54. همان، س 14: فالمعلول بما هو معلول محتاج إلى علّة مطلقةٍ، لا إلى علّة معينة، وكل علّةٍ مُعينة فإنّها تستلزم معلولها؛ لأن ذلك المعلول افتقر إلى تلك العلّة المعيّنة، بل لو ثبت الافتقار إلى علّةٍ معينّةٍ فإنّما يكون ذلك لا من نفس المعلول، بل لأمرٍ خارجٍ وهو بعينها إما في الوجود وإما في العلية ← فإنّها تستلزم معلولها؛ لا أن ذلك المعلول افتقر إلى تلك العلة المعينة .... بل لأمرٍ من خارج وهو بعينها.
55. ص 36، س 7: فحيث كان لها تلك الطبيعة، لأنها طبيعة نوعيّة محصّلة تختلف بالخارجات دون الفصول ← فحيث كان لها ذات كان لها تلك الطبيعة لأنها طبيعة نوعية محصلة تختلف بالخارجات عنها دون الفصول.
56. ص 39، س 14: والخارج عنها الموافق في النوع والطبع واحدٌ ← الموافق لها في النوع.
57. همان، س آخر: ان الامور المتساوية في الماهيّة والطبيعة، لا تختلف افرادها في مقتضى تلك الطبيعة ← إنّ الأمور المتساوية في الماهيّة والطبيعة، لا تختلف أفرادها في مقتضى تلك الماهية وتلك الطبيعة.
58. ص 40، س 4: لما ثبت الاتحاد بين الاثنين المتصلين، وهما جزء الجملة ← وهما جزءا الجملة.
59. همان، س 6: الانفصال الواقع للاتحاد الاتصالي ← الرافع.
60. همان، س 7: الاتصال الواقع للاثنینیّة الانفکاکیة ← الرافع.
61. همان، س 16: ان النظر اتحاد الطبيعة يوجب ذلك ← أن النظر إلی اتحاد الطبيعة يوجب ذلك.
62. همان، س 17: والعائق عن فعل الطبيعة إن كان آیلاً لا يعود مقتضى الطبيعة ← إن كان زایلاً يعود مقتضى الطبيعة.
63. همان، س 18: لم يكن هناك اثینیّة، ولا فضل بین اشخاص تلک الطبیعة ← لم يكن هناك اثنینیّة، ولا فصل بین أشخاص تلک الطبیعة.
64. ص 41، س 6: فهذا الموضع اختصاراً ← فهذا ما في هذا الموضع اختصاراً.
65. ص 42، س 9: يتفرّع على اثبات الهيولى المعيّن الواحد، قدّ تقبل مقادير مختلفة من الصغر والعظم ← يتفرّع على إثبات الهيولى أنّ الهيولى المعيّن الواحد قد يقبل مقادير مختلفة في الصغر والعظم.
66. ص 43، س 3: قد بين ان المقدار الجسماني والصورة الجزئیة مقارنة لما يكون قوامه معه ← قد تبيّن أنّ المقدار الجسماني والصورة الجرميّة مقارنة لما يكون قوامه معه.
67. همان، س 8: لكان ذلك المقدار قابلاً للاتصال والإنفصال، وكان للهيولی هيولى آخر، تعيّن ما تقدم ← لكان ذلك المقدار قابلاً للاتصال والإنفصال، وكان للهيولی هيولى آخر، بعین ما تقدّم.
68. ص 45، س 5: ولو كانت الزيادات على الناقص، لزم ان تكون الزيادات متناهيّة ← ولو كانت الزيادات على التناقض، لزم أن تكون تلك الزيادات متناهية.
69. ص 46، س 14: انه لو لم يكن بين الاولین بُعدٌ مشتمل على الزيادات ← أنّه لو لم يكن بين الامتدادين بُعدٌ مشتمل على تلك الزيادات.
70. ص 47، س 1: واعلم ان ما ذكره مغالطة، وليس الغلط فيه انه ادّعى: انه يجب ان يكون هناك بُعدٌ مشتمل على جميع تلك الزيادات الموجودة بغير نهاية _ كما زعم الامام _ لأن ما بعده مذكور في معرض البرهان عليه، فإن كان غلط، فهو لا من حيث انه یكون هناك بُعدٌ مشتمل على جميع تلك الزيادات، ان لو كان ذلك البُعد اعظم الأبعاد واحدّها،
وإنّما يمكن ذلك ان لو انقطع الامتدادان، فيكون ذلك مصادرة على المطلوب ← واعلم أنّ ما ذكره مغالطة، وليس الغلط فيه أنّه ادّعى: إنّه يجب أن يكون هناك بُعدٌ مشتمل على جميع تلك الزيادات الممکنة بغير نهاية _ كما زعم الإمام _ لأنّ ما بعده مذكور في معرض البرهان عليه، فإن كان غلط فهو فیه ولا من حيث إنّه إنّما یكون هناك بُعدٌ مشتمل على جميع تلك الزيادات، ان لو كان ذلك البُعد أعظم الأبعاد وآخرها، وإنّما يمكن ذلك لو انقطع الامتدادان، فيكون ذلك مصادرة على المطلوب.
گذشته از اشکالاتی که فرانموده شد، ایراد درخور توجّه دیگری نیز بر طبع مورد بررسی وارد است که یادکرد آن ضروری به نظر می‌رسد. چنانکه بیان شد، عمّار التمیمی شرح اشارات اُرمَوی را تنها بر بنیاد دست‌نویس شمارۀ 1094 کتابخانۀ امام امیرالمؤمنینِ نجف اشرف تصحیح کرده است. از آنجا که در این نسخه، برخلاف سه نسخۀ کهن دیگر بازمانده از این اثر، متن و عبارات کتاب اشارات به‌صورت کامل نوشته نشده است و کاتبِ نسخه فقط به کتابت ابتدا و انتهای عبارات اشارات بسنده نموده، مصحِّح در ویراست خود، بنا به ابتکار و تصریح خویش18
نگرید به: الأُرمَوی، سراج‌الدّین محمود بن أبی‌بکر، شرح الإشارات والتنبیهات، تحقیق: الشیخ عمّار التمیمي، ج 1، ص 18.
، متن اشاراتِ ویراستۀ آقای مجتبی زارعی19
ابن‌سینا، الحسین بن عبدالله، الإشارات والتنبیهات، تحقیق: مجتبی الزارعی، مؤسسة بوستان کتاب، قم، الطبعة الثانیة، 1387 ه‍.ش.
را جایگزینِ عبارات منقول از اشارات در دست‌نوشت شمارۀ 1094 کرده است. وی در توجیه این کار چنین استدلال نموده که متن اشارات به‌تصحیح آقای مجتبی زارعی متنی است بهتر و دقیق‌تر چون بر اساس یازده نسخه تصحیح شده است!
عجیب است که عمّار التمیمی به این نکته التفات نداشته که مصحّح حقّ دخالت در نگاشتۀ یک مؤلّف را ندارد و فقط باید بکوشد نزدیک‌ترین و محتمل‌ترین تحریر و صورت به نوشتۀ او را بر اساس دست‌نویس‌های بازمانده از آن ارائه نماید. در واقع، اُرمَوی شرح خود بر اشاراتِ ابن‌سینا را بر بنیاد آن عباراتی که در نسخه یا نسخه‌های اشاراتِ در دسترس او به هنگام تألیف این شرح بوده است، نگاشته بوده، نه بر طبق عبارات مندرِج در ویراست آقای مجتبی زارعی از اشارات (که بر اساس دست‌نوشت‌های متفاوتی با نسخه‌های در دسترس اُرمَوی از اشارات فراهم آمده است). در این صورت، احتمال این‌که در مواضع مختلفی، شرح و توضیحات اُرمَوی ناظر باشد به عبارات و کلماتی متفاوت با آنچه که در ویراست زارعی از اشارات آمده است، احتمالی است درخور توجّه و قابل اعتنا. به عبارت دیگر، عمّار التمیمی التفات ننموده است که قطعاً متنِ اشاراتِ در درستِ اُرمَوی با متن اشاراتِ ویراستۀ زارعی در مواضعی در ضبط کلمات اختلاف داشته است و اینک به جهت اقدام نادرست وی در جایگزینی متن اشاراتِ ویراستۀ زارعی با متنِ اشاراتِ موجود در نسخۀ اساس خود از شرح اشارات اُرمَوی، احتمالاً در بخش‌هایی، تبیین و شرح اُرمَوی با متن اشاراتِ منقول از ویراست زارعی سازگاری و انطباق کامل ندارد. برای روشن شدن این اشکال، بهتر است آن را با نقل نمونه‌ای توضیح دهیم. به قسمت زیر از اشارات و شرح اُرمَوی بر آن در چاپ عمّار التمیمی توجّه نمایید:
قال: (قد علمت أن للجسم مقداراً ثخيناً متصلاً، وأنه قد يعرض له انفصال وانفكاك).
أقول: وقد عرفت ان للجسم امتدادات ثلاثة في الجهات، والمقدار في الجهتين يُسمّى سطحاً، وفي الجهات الثلاث جسماً تعلميّاً وثخناً، وقد عرفت ايضاً ان ذلك المقدار مُتصل، لا انفصال فيه بالفعل، ويعرف انه قد يعرض له اتصال وانفصال. اما عروض الاتصال فكالمائين، اذا زال المانع من الاتصال الحائل بينهما، وامّا عروض الانفصال ففي الماء الواحد، اذا عرض سبب يقتضي الانفصال.
20
الأُرمَوی، سراج‌الدّین محمود بن أبی‌بکر، شرح الإشارات والتنبیهات، تحقیق: الشیخ عمّار التمیمي، دار زین‌العابدین، 1397 ه‍.ش. / 2019 م.، قم، ج 2، ص 30.

چنانکه ملاحظه شد، در کلام ابن‌سینا در اشارات از عارض شدن «انفصال» و «انفکاک» بر جسم سخن گفته شده است (أنه قد يعرض له انفصال وانفكاك) امّا در شرح اُرمَوی به‌جای «انفصال» و «انفکاک»، به عارض شدن «اتّصال» و «انفصال» بر جسم تصریح شده است (انه قد يعرض له اتصال وانفصال) که آشکارا مغایر است با عبارت مندرِج در متن اشاراتِ ابن‌سینا. در نتیجه، در این قسمت از ویراست عمّار التمیمی، توضیحات شارح با کلمات منقول از متن اشارات ناسازگار و غیر منطبق به نظر می‌رسد و طبعاً خوانندۀ هوشیار به‌دنبال علّت بروز این ناسازواری و اختلاف در توضیح مطلب خواهد گشت و شاید اُرمَوی را نیز به ارائۀ شرح نادرست و نامنطبق بر عبارات ابن‌سینا متّهم سازد! حال اگر به کهن‌ترین نسخۀ شناخته‌شده از شرح اشاراتِ اُرمَوی رجوع کنیم (نگرید به تصویر زیر)، معلوم می‌شود در متنی که اُرمَوی از اشارات نقل کرده بوده است، همانند و هماهنگ با توضیح و شرح او، به‌جای «انفصال» و «انفکاک»، به عارض شدن «اتّصال» و «انفصال» بر جسم تصریح شده است: «انه قد يعرض له اتصال وانفصال»21
الأُرمَوی، سراج‌الدّین محمود بن أبی‌بکر، شرح الإشارات والتنبیهات، دست‌نوشت شمارۀ A3269 کتابخانۀ احمد ثالث پاشا (توپکاپی) ترکیه، گ 103 آ.
و بنابراین در واقع، هیچ ناسازگاری و عدم مطابقتی میان توضیح و شرح اُرمَوی و عبارات منقول از اشارات در شرح وی وجود نداشته است.22
یادکردنی است که در دو نسخۀ کهن دیگر از شرح اشارات اُرمَوی در عبارت مورد بحث به‌جای «اتّصال وانفصال» عبارت «اتصال وانفکاک» کتابت شده است (نگرید به: همان، نسخۀ شمارۀ 3193 کتابخانۀ فاتح ترکیه، گ 7 آ؛ نسخۀ شمارۀ 1848 کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی، ص 144). تردیدی نیست که تبدیل «انفصال» به «انفکاک» از تصرّفات بعدی کاتبان _ احتمالاً تحت‌تأثیر ضبط موجود در سایر نسخ اشارات و تنبیهات _ بوده است و ضبط صحیح و موافق با متن شرح اُرمَوی همان «اتّصال وانفصال» است. به‌همین نحو ضبط مندرِج در دست‌نوشت شمارۀ 1094 کتابخانۀ امام امیرالمؤمنین نجف اشرف، یعنی «انفصال وانفکاک» آشکارا نادرست و تصحیف‌شده است.







نمونۀ یادشده نشان می‌دهد که تصرّف در نوشتۀ یک نویسنده و جایگزین کردن متن مشابهی دیگر به‌جای عبارات وی در یک ویراست، یا اعتماد کردن به دست‌نویسی نامعتبر از نگاشتۀ یک مؤلّف در ارائۀ ویراستی از آن تا چه اندازه می‌تواند پیامدهای زیانباری داشته باشد و موجب بروز خطاها و سوء برداشت‌هایی در فهم کلام و مرام آن نویسنده شود.
به هر روی، اشکالات و خطاهای راه‌یافته به ویراست عمّار التمیمی از شرح اشاراتِ اُرمَوی که شماری از آنها در این نوشتار بازنموده شد، نمودار نااستواری و بی‌اعتباری این چاپ است. محقّقان و دانشجویان باید تا حدّ امکان از رجوع به این نوع ویراست‌های غیر علمی و غیر انتقادی احتراز نمایند و تا آنجا که ممکن است، به‌جای استناد به این چاپ‌های سخیفِ مَعیب، از دست‌نویس‌های معتبر آنها استفاده کنند. همچنین، نقد حاضر بر چاپ مزبور از شرح اشاراتِ اُرمَوی، ضرورت فراهم آمدن و نشر ویراستی علمی – انتقادی از این اثر ارزشمند و سودمند را فرا یاد می‌آورد و بر آن تأکید می‌کند.



تصاویر:


تصویر ش. 1: دست‌نوشت شمارۀ A3269 کتابخانۀ احمد ثالث پاشا ترکیه، برگ 260 آ.
تصویر ش. 1: دست‌نوشت شمارۀ A3269 کتابخانۀ احمد ثالث پاشا ترکیه، برگ 260 آ.



تصویر ش. 2: دست‌نوشت شمارۀ 3193 کتابخانۀ فاتح ترکیه، برگ 215 ب.
تصویر ش. 2: دست‌نوشت شمارۀ 3193 کتابخانۀ فاتح ترکیه، برگ 215 ب.



تصویر ش. 3: برگی از نسخۀ شمارۀ 1848 کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی ایران.
تصویر ش. 3: برگی از نسخۀ شمارۀ 1848 کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی ایران.



تصویر ش. 4: برگ آخر دست‌نوشت شمارۀ 1094 کتابخانۀ امام امیرالمؤمنینِ نجف اشرف.
تصویر ش. 4: برگ آخر دست‌نوشت شمارۀ 1094 کتابخانۀ امام امیرالمؤمنینِ نجف اشرف.



تصویر شماره 5
تصویر شماره 5



تصویر شماره 6
تصویر شماره 6



تصویر شماره 7
تصویر شماره 7



تصویر شماره 8
تصویر شماره 8



تصویر شماره 9
تصویر شماره 9



  • زرین‌کوب، عبدالحسین، نقش بر آب، انتشارات سخن، تهران، چاپ پنجم، 1381 ش، ص 515.
  • برای گزارشی اجمالی از احوال و فعّالیّت‌های حرفه‌ای و علمی اُرمَوی نگرید به:
    Marlow, Louise, “A Thirteenth-Century Scholar in the Eastern Mediterranean: Sirāj al-Dīn Urmavī, Jurist, Logician, Diplomat”, Al-Masāq, 2010, 22:3, 279-313.
  • اُرمَوی، سراج‌الدّین محمود، لطائف الحکمة، به‌تصحیح: غلامحسین یوسفی، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، 1351 ه‍.ش.
  • الأرمَوی، سراج‌الدّین محمّد [کذا، صحّ: محمود] بن أبی‌بکر، لُباب الأربعین فی أصول الدّین، تحقیق: محمد یوسف إدریس، بهاء الخلايلة، دار الأصلين، 1437 ه‍.ق. / 2016 م. به‌تازگی ویراست دیگری از این کتاب نیز با مشخّصات زیر نشر یافته است: الأُرمَوی، سراج‌الدّین محمّد [کذا، صحّ: محمود] بن أبی‌بکر، لُباب الأربعین فی أصول الدّین، دراسة وتحقیق: عبدالله محمد إسماعيل، إبراهيم سليمان سُوَيلم، دار الضياء (الكويت)، علم لإحياء التراث (مصر)، 1444 ه‍.ق. / 2023 م.
  • این کتاب با مشخّصات زیر منتشر شده است: الأرمَوی، سراج‌الدّین محمود بن أبی‌بکر، التحصیل من المحصول، 2 ج، دراسة وتحقیق: عبدالحمید علی أبوزنید، مؤسسة الرسالة، بیروت، 1408 ه‍.ق. / 1988 م.
  • در این خصوص نگرید به:
    Wisnovsky, Robert, “Towards a Genealogy of Avicennism”, Oriens 42, 3-4, 2014, pp. 323-363.
  • این شرح دست‌کم دو بار منتشر شده است که ویراست برتر آن ـ به‌همراه پژوهشی مفصّل دربارۀ شرح مزبور و مناقشات و مجادلات آمِدی با رازی دربارۀ دیدگاه‌ها و تعالیم فلسفی ابن‌سینا در کتاب اشارات ـ با مشخّصات زیر چاپ شده است: الآمِدی، سیف‌الدّین، کشف التَّمویهات فی شرح الإشارات والتنبیهات، 2 ج، دراسة وتحقیق: عیسی رَبیح جَوابرة، دارالفتح للدراسات والنشر، عَمّان، 1436 ه‍.ق. / 2015 م.
  • الأرمَوی، سراج‌الدّین محمود بن أبی‌بکر، شرح الإشارات والتنبیهات، دست‌نوشت شمارۀ A3269 کتابخانۀ احمد ثالث پاشا ترکیه، برگ 260 آ.
  • نگرید به: حائری، عبدالحسین، فهرست کتابخانۀ مجلس شورای ملّی جلد پنجم، تهران، 1345، صص 311 _ 314؛ درایتی، مصطفی، فهرستگان نسخه‌های خطّی ایران (فَنخا)، ج 19، سازمان اسناد و کتابخانۀ ملّی جمهوری اسلامی ایران، تهران، 1391 ه‍.ش.، صص 45 _ 46.
  • Güngör, Saim, Sirâceddin el-Urmevî’nin Şerhu’l-İşârât ve’t-Tenbîhât’ı: Bilgi Teorisi Açısından Bir İnceleme ve Metin Tahkiki / haz. Saim Güngör. 2021. 1120 y.; 28 cm. Doktora. Marmara Üniversitesi Felsefe ve Din Bilimleri Anabilim Dalı İslâm Felsefesi Bilim Dalı.
  • الأُرمَوی، سراج‌الدّین محمود بن أبی‌بکر، شرح الإشارات والتنبیهات، تحقیق: الشیخ عمّار التمیمي، دار زین‌العابدین، 1397 ه‍.ش. / 2019 م.، قم، ج 1، ص 43، س 10.
  • همان، س 1.
  • همان، ج 2، ص 19، س 2.
  • همان، ص 35، س 5.
  • همان، ص 27، س 3.
  • همان، ص 36، س 9.
  • همان، ص 39، س 6 _ 11.
  • نگرید به: الأُرمَوی، سراج‌الدّین محمود بن أبی‌بکر، شرح الإشارات والتنبیهات، تحقیق: الشیخ عمّار التمیمي، ج 1، ص 18.
  • ابن‌سینا، الحسین بن عبدالله، الإشارات والتنبیهات، تحقیق: مجتبی الزارعی، مؤسسة بوستان کتاب، قم، الطبعة الثانیة، 1387 ه‍.ش.
  • الأُرمَوی، سراج‌الدّین محمود بن أبی‌بکر، شرح الإشارات والتنبیهات، تحقیق: الشیخ عمّار التمیمي، دار زین‌العابدین، 1397 ه‍.ش. / 2019 م.، قم، ج 2، ص 30.
  • الأُرمَوی، سراج‌الدّین محمود بن أبی‌بکر، شرح الإشارات والتنبیهات، دست‌نوشت شمارۀ A3269 کتابخانۀ احمد ثالث پاشا (توپکاپی) ترکیه، گ 103 آ.
  • یادکردنی است که در دو نسخۀ کهن دیگر از شرح اشارات اُرمَوی در عبارت مورد بحث به‌جای «اتّصال وانفصال» عبارت «اتصال وانفکاک» کتابت شده است (نگرید به: همان، نسخۀ شمارۀ 3193 کتابخانۀ فاتح ترکیه، گ 7 آ؛ نسخۀ شمارۀ 1848 کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی، ص 144). تردیدی نیست که تبدیل «انفصال» به «انفکاک» از تصرّفات بعدی کاتبان _ احتمالاً تحت‌تأثیر ضبط موجود در سایر نسخ اشارات و تنبیهات _ بوده است و ضبط صحیح و موافق با متن شرح اُرمَوی همان «اتّصال وانفصال» است. به‌همین نحو ضبط مندرِج در دست‌نوشت شمارۀ 1094 کتابخانۀ امام امیرالمؤمنین نجف اشرف، یعنی «انفصال وانفکاک» آشکارا نادرست و تصحیف‌شده است.
چهارشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۲ ساعت ۲:۱۹