حرفۀ تحقیق و پژوهش نیز همچون هر پیشه و شغل دیگری شاغلان و کارکنانی دارد که کمّ و کیف کار آنان همسان نیست و حاصل تلاش آنها ارج و بهای بسیار متفاوتی دارد. شمار زیادی از پژوهشگران به رعایت اصول و قواعد و معیارهای مرسوم پژوهشی ملتزم نیستند و در نتیجه، آثاری عیبناک عرضه می‌کنند که بی‌مایه یا کم‌فایده است. امّا محقّقانی نیز هستند که سخت می‌کوشند تا حدّ امکان شرایط کار تحقیق را احراز نمایند و با رعایت قواعد پژوهشی و معیارهای علمی، مکتوباتی سودمند و مایه‌ور ارائه کنند. شیوۀ کار و طرز تحقیق این دو دسته از پژوهندگان نیز در مقایسه با هم تفاوت فراوانی دارد: یکی، آسان‌گیر و راحت‌طلب است و اهل دقّت‌ورزی و تتبّع در منابع گوناگون نیست، و برای تمهید درستِ نوشته و تسدید نگاشتۀ خویش وقت کافی صرف نمی‌کند؛ امّا آن دیگری، خود را ملزم به ژرف‌کاوی و فَحص و بحث بسیار در موضوع تحقیق خود می‌دارد و با باریک‌بینی و نکته‌سنجی مآخذ مختلف را می‌کاود تا سرانجام نگاشته‌ای ممتّع و ممتاز فراهم آوَرَد. به‌دیگر سخن، اوّلی با ذهنی آشفته و خام مکتوباتی پریشان و نااستوار می‌سازد که تنها نام «تحقیق» را برخود دارد نه نشان آن را، و حال آنکه آن دیگری، فکری پخته و پرورده دارد و آثاری دقیق و عمیق و به‌راستی محقّقانه می‌آفریند. به‌طور خلاصه می‌توان گفت: اوّلی محقّق‌نماست، ولی دیگری، به معنی حقیقی کلمه، محقّق و جوینده.
تردیدی نیست که زحمت و مشقّتی که یک پژوهشگر واقعی در راه پژوهش و نگارش در باب موضوعی خاص بر خود روا می‌دارد اصلاً قابل قیاس با رنج و سختیِ کار و میزان تلاش هیچ‌یک از محقّق‌نمایان نیست. محقّقِ نکته‌یابِ نازک‌بین گاه برای نگارش دقیق یک سطر یا یافتن مأخذ و شاهد و ارجاعی برای فلان مطلب و برافزودن بر اتقان تحقیق خویش ساعتها سعی می‌نماید و وقت صرف می‌کند تا تألیفی دقیق و دلپذیر ارائه نماید. برخلاف این، محقّق‌نمایِ سهل‌انگار که هدفش تدقیق در تحقیق نیست و بل همّتش بر تکثیر آثار و تحصیل منافع و مزایای نشر آنهاست، وقت گرانمایه‌اش را مصروف تتبّع و اندیشه‌ورزی و نکته‌اندیشی نمی‌کند و خویشتن را ابداً به محنت و زحمت نمی‌افکند تا کاری دقیق و استوار پدید آوَرَد. اینگونه است که تا پژوهندۀ کاردان بتواند به اتمام جُستار و مقالتی کوتاه کامیاب شود، محقّق‌نمایِ شتابکار به انتشار چند کتاب و مقالۀ کلان موفّق می‌گردد و از منافع مادّی و عوائد معنوی نشر آنها، از جمله شهرت علمی زودیاب، به‌حدّ کمال، بهره‌ور و برخوردار می‌شود!
همین تفاوت، در باب کار تصحیح یا ترجمۀ متون نیز صادق است. بسیاری از مصحّحان و مترجمان بدون توجّه به قواعد و معیارهای معروف تصحیح و ترجمه دست به‌کار تصحیح یا ترجمه می‌زنند و به‌چشم برهم زدنی متنی را، به پندار خام خویش، تصحیح یا ترجمه می‌کنند و به‌دست نشر می‌سپارند، درحالی‌که حاصل کارشان به‌سبب بی‌دقّتی و شتابکاری، چیزی نیست جز اثری معیوب و مغلوط و مشحون از آشفتگی‌های گوناگون. در مقابل، شمار اندکی از مصحّحان و مترجمانِ متعهّد نیز هستند که همه‌گونه دقّت ممکن را در تعیین ضبط صحیح یکایک کلمات یک متن یا برگردان درست و دقیق تمامی عبارات یک اثر ملحوظ می‌دارند و با بذل جَهد و نهایت سعی، ویراست یا برگردانی شایسته و ارزنده از آن را تقدیم خوانندگان می‌کنند.
مسلک سهل‌انگاری و آسانگیری در کار پژوهش و نگارش البتّه طریقی است سهل که طرفدار و پیرو نیز زیاد دارد. در حقیقت، اگر بنا به اِمعان نظر و اعمال دقّت کافی در تحقیق و تألیف نباشد، بسیاری از نویسندگان به‌راحتی می‌توانند شمار مقالات و کتاب‌های خود را افزایش دهند و به ماشین تولید مقالات تبدیل شوند؛ امّا بی‌گمان محصول چنین تولیداتی نگاشته‌هایی است غیر دقیق و نامعتبر که بیش از آن‌که برای جامعه سودمند باشد برای تورّم کارنامک علمیِ محقّق‌نمایانِ بی‌مبالات مفید است!
در چنین وضعی، جامعۀ علمی و به‌ویژه سخن‌سنجان دیده‌ور باید تفاوت‌های شگرف میان ارزش کار و آثار محقّقان حقیقی را با شبه‌تحقیقات محقّق‌نمایان بازنمایند و بر این نکته تأکید نمایند که تنها نوشته‌های پژوهندگان دقیق‌النظر سزاوار بزرگداشت است و در مقابل، مکتوبات محقّق‌نمایان، درخور استخفاف است و فروداشت. از همین نکته به یکی از وجوه ضرورت و اهمّیّت «نقد علمی» نیز می‌توان پی برد. ناقد ناصح با سنجش منصفانۀ آثار نویسندگان ارج و عیار کار آنها را آشکار می‌نماید و محقّقان را از محقّق‌نمایان بازمی‌شناسد و متمایز می‌سازد. بدین‌سان، ناقد از رهگذر بازشناختن و تمییز نهادن میان تحقیقات واقعی و اصیل، و تألیفات پژوهش‌گونۀ نااستوار و جعلی خدمتی عظیم به خوانندگان می‌‌کند و آنها را به نیک و بدِ آثار و نیز آثار نیک و بد رهنمون می‌شود.
این واقعیّت البتّه مایۀ تأسّف فراوان است که در جامعۀ ما نقد علمی رواج چندانی ندارد و اکثر مقالات و کتابها به‌دقّت مورد مطالعه و ارزیابی قرار نمی‌گیرد و ارج و ارز تحقیقات بسیاری از نویسندگان به‌درستی سنجیده و فرانموده نمی‌شود. به‌همین جهت، اینک آنگونه‌که باید و شاید، فرق بین محقّقِ مُدَقّق، و نویسندۀ محقّق‌نمایِ سهل‌انگار روشن نیست و چه‌بسا پژوهشگرنمایانی که خود را در جامۀ پژوهشگران راستین وانموده‌اند! نیک معلوم است که بازشناسی محقّق‌نمایان از محقّقان حقیقی همواره امری سهل و ساده نیست. گاه باشد که محقّق‌نمایی با تزویر، به تزیین تحقیقات خویش دست‌یازد و به روش‌های مختلف مثل درج ارجاعات بسیار یا ارجاع‌های نمایشی و غیر ضرور به آثار فرنگی، نوشتۀ خود را اثری محقّقانه در پیش نظر خوانندگان جلوه دهد. امّا آنگاه که نوشته‌های او با دقّت و تیزبینی در معرض سنجش قرار گیرد و به محک انتقاد زده شود نااستواری و بی‌مایگی و متقلّبانه بودن آنها بر خرده‌بینان و نکته‌دانان آشکار می‌گردد.
بدیهی است که اگر در جامعه‌ای، دانشوران و خوانندگان میان نگاشته‌های تحقیقیِ راستین، و نوشته‌های سطحی مغلوط، از حیث ارزش و ارجمندی، تمایز قائل نشوند و تمام این نوشتارها را در یک رتبه بپندارند و به‌یک نحو گرامی دارند، دیگر انگیزۀ چندانی برای پژوهندگان درستکار و نکته‌پرداز باقی نخواهد ماند که کار خویش را با دقّت و استواری به انجام رسانند و آثاری ژرف و ارزنده منتشر نمایند. نادیده انگاشتن خطاها و تخلّفات محقّق‌نمایان و به‌قلم نیاوردن عیوب کار آنان، از یک‌سو، موجب تَجَرّی پژوهشگران بی‌مبالات و تشویق آنها به ادامۀ مسیر تسامح و تساهل در انجام تحقیقات می‌شود و از سوی دیگر، زمینۀ ترویج انتشار آثار ضعیف را مهیّا می‌کند. در نتیجه، این وضعیّت به کاهش روزافزون کیفیّت مکتوبات پژوهشی و ابتذال مطبوعات علمی در جامعه خواهد انجامید.
در واقع، رواج نشر آثار به‌ظاهر علمیِ بی‌کیفیّت و کم‌مایه، آهسته‌آهسته سطح سلیقه و پسند علمی خوانندگان را فرومی‌کاهد و رفته‌رفته طبع اهالی دانش جامعه را به پذیرش و مطالعۀ نگاشته‌های ضعیف عادت می‌دهد.
پس بر عهدۀ ناقدان نکته‌بین و محقّقان تیزبین است که قلم برگرفته و آثار محقّق‌نمایان را به‌دقّت بررسی نمایند و خطاها و تخلّفات پژوهشی آنان را تحت پیگرد علمی قرار دهند. اندیشه‌وران بصیر جامعه هرگز ابتذال علمی را نمی‌پسندند و در برابر نشر آثار علمی ضعیف و معیوب ساکت و ساکن نمی‌نشینند و به‌هیچ روی خاطر خویش را به تحقیقات سطحی و تألیفات سرسری راضی و خرسند نمی‌کنند. آنان هر مُسَوّده و نوشته‌ای تحت‌عنوان «کتاب علمی» یا «مقالۀ پژوهشی» را شایستۀ نام ارجمند «تحقیق» و «پژوهش» نمی‌شمرند و با نقدهای خویش سلیقه و پسند علمی جامعۀ خود را ارتقاء می‌بخشند.
بنابراین، در حرفۀ تحقیق و پژوهش نیز همچون هر شغل و کار دیگری باید عاملان درستکار و زحمتکش ارج نهاده شوند و مورد تقدیر و تحسین قرار گیرند و در مقابل، شاغلان متخلّف و سهل‌انگار از طریق نقدهای صریح معرّفی و تعزیر و تنبیه گردند. محتاج به گفتن نیست که هرگونه جانبداری و دفاع بی‌وجه از محقّق‌نمایانِ متقلّب یا فروگذاردن پردۀ ستر بر خطاها و تخلّفات پژوهشی آنان مایۀ حصول آرامش خاطر برای پژوهشگران متخلّف خواهد شد و این نوید را به آنها می‌دهد که سهل‌انگاری و ولنگاری آنان در کار تحقیق و پژوهش با مجازات خاصّی مواجه نمی‌شود و پیامدهای ناگواری برای آنها به‌دنبال نخواهد داشت. نیز رفتار اغماض‌آمیز با پژوهندگانی که وظیفۀ پژوهشی خویش را به‌درستی ادا نمی‌کنند و نوشته‌هایی سطحی و مغلوط به‌دست می‌دهند، به‌گونه‌ای ستم‌کاری است در حقّ محقّقان وظیفه‌شناسی که با صرف توان و عمر گران خویش می‌کوشند نگاشته‌هایی معتبر و مطابق با قواعد و معیارهای پژوهشی عرضه نمایند. بر این اساس، نگارش نقدهای دانشورانۀ صریح بر آثار پژوهشیِ سخیف باید چندان رونق و رواج یابد که نویسندگانِ سطحی‌نگر جرأت و مجالی برای نشر نگاشته‌های نااستوار و پریشان خویش پیدا نکنند. تنها در این صورت است که تولید و عرضۀ مکتوبات پژوهشی ضعیف و مبتذل کاهش می‌یابد و موجبات ترقّی و تعالی علمی جامعه فراهم می‌آید و تحقیقات ایرانی مکانتی درخور در پیش نظر محقّقان جهان پیدا می‌کند.
پنجشنبه ۳۰ تير ۱۴۰۱ ساعت ۳:۴۲