مرحوم شیخ عبدالله نورانی در ضمن رسائل کوتاهی که از خواجه نصیر الدین طوسی در ضمیمۀ تلخیص المحصّل به طبع رساندهاند، رساله ای با عنوان «برهان فی إثبات الواجب / برهان شریف فی إثبات الواجب تعالی غیر موقوف علی إبطال الدور والتسلسل للمحقّق الطوسی ره» آوردهاند (تلخیص المحصّل، بیروت، دارالأضواء، الطبعة الثانیة، 1405 ق، ص 516)، که در آن تقریری تازه از برهان صدّیقین ارائه شده است. بنا به دلایلی که در پی میآید نه این رساله متعلّق به خواجه نصیر الدین است و نه برهان صدّیقین روایت شده در آن مخترع محقّق طوسی است؛ بلکه، آنگونه که فاضل مِقداد سُیوری در آثار خود تصریح کرده است، برهان یادشده در آن رساله ابتکار نصیر الدین دیگری به نام نصیر الدین کاشانی (م 755 ق) ـ متکلّم امامی برجستۀ ساکن حلّه و استاد دانشورانی چون سَیّد حَیدَر آملی (م 787 ق)، شمس الدین محمّد بن صدقه حلّی و ابن عَتائِقی حلّی (م 790 ق) ـ بوده است، و بنابراین این رساله هم که با انتساب به خواجه نصیر الدین طوسی منتشر شده، در واقع از آنِ نصیر الدین کاشانی است.
برای روشنتر شدن مطلب اجازه دهید ابتدا قسمت نخست این رساله را که مقدّمات و اصل برهان در آن توضیح داده شده است با هم مرور کنیم:
« برهان شريف في اثبات الواجب تعالى غير موقوف على ابطال الدور و التسلسل للمحقق الطوسى ره و بيانه موقوف على تقرير مقدّمتين، إحداهما تصوريّة و الاخرى تصديقّية. أمّا التصوريّة فهى أنّ المراد بالمؤثّر التامّ الّذي يذكر في هذا البرهان ما يكون منشأ في إيجاد أثره. و أمّا التصديقيّة فهى أنّ الممكن لا يجوز أن يكون مؤثّرا تامّا في وجود شىء من الأشياء، و ذلك لانّ إيجاده لغيره موقوف على غيره، فلا يكون مؤثّراً تامّاً.
إذا تقرّرت هاتان المقدّمتان فنقول: هاهنا موجود بالضرورة، فلا يخلو إمّا ان يكون واجباً او ممكناً. فان كان واجباً ثبت المطلوب، و إن كان ممكناً افتقر إلى مؤثّر تامّ. و ليس ذلك بممكن. لما قلناه في المقدّمة التصديقيّة، فيكون واجباً، فيكون الواجب موجوداً. و هو المطلوب.».
اکنون بیایید این استدلال را با برهانی که فاضل مقداد از نصیر الدین کاشانی نقل کرده است مقایسه کنیم. فاضل مقداد (م 826 ق) در آثار کلامی خود از آن برهان با عنوان برهان بدیع و ابتکاری نصیر الدین کاشی برای اثبات وجود خداوند یاد کرده است:
«و هاهنا برهان بديع غير متوقّف على إثبات الدور و التسلسل، سمعناه من شيخنا دام شرفه، و هو من مخترعات العلامة سلطان المحقّقين وارث الأنبياء و المرسلين نصير الملّة و الحقّ و الدين علی بن محمّد القاشی قَدّس اللّه سِرَّه و بحظيرة القُدس سَرَّه.». (مقداد سُیُوری، جمال الدین، إرشاد الطالبین إلی نهج المسترشدین، ص 177).
از ظاهر عبارت فاضل مقداد و نیز با توجّه به طبقۀ زندگانی او برمی آید که وی این برهان را مستقیماً از نصیر الدین کاشی نقل نکرده، بلکه با واسطۀ یکی از اساتیدش که در قید حیات بوده (و احتمالاً نامش شرف الدین بوده) بازگو میکند. بر این اساس باید عبارت فاضل مقداد در الأنوار الجلالیّة صفحۀ 60 را که نصیر الدین کاشی را شیخ خود خوانده است: «و لشیخنا الإمام العلّامة القاشی ـ قدّس سرّه ـ تقریر حسن لهذه الطریقة» حمل بر آن کرد که نصیر الدین کاشی احتمالاً استادِ استاد وی بوده است نه استاد بی واسطۀ او.
امّا نصّ عبارت فاضل مقداد در گزارش این برهان چنین است:
«الثاني: مخترع العلّامة القاشي (ره): و تقريره موقوف على مقدّمتين: إحداهما تصوّرية، و هو أنّ مرادنا بالموجب التامّ ما يكون كافيا في وجود أثره؛ و ثانيتهما: تصديقية، و هي أنّه لا شيء من الممكن بموجب تامّ لغيره؛ لأنّه لو أوجبه و موجبيّته له تتوقّف على موجوديته، و هي متوقّفة على موجوديّة سببه، فلا يكون ذلك الموجب كافياً في إيجاد غيره لمّا تقدم.
و حينئذ نقول: لا شكّ في وجود موجود فإن كان واجباً لذاته فالمطلوب، و إن كان ممكناً فلا بدّ له من موجب و ليس بممكن، لما تقدّم فيكون واجباً لذاته و هو المطلوب.». 1
ملاحظه میفرمایید که استدلال مندرج در آن رسالهای که به نام خواجه نصیر منتشر شده و ما در صدر این گفتار آن را نقل نمودیم در حقیقت همین برهان ابداعی نصیر الدین کاشی است که فاضل مقداد بازگو کرده است، با این تفاوت اندک که در آن بجای اصطلاح «موجِب تام» ـ که در برهان کاشی ذکر شده است ـ اصطلاح «مؤثّر تام» آمده است.
با توجّه به تصریح فاضل مِقداد بر این که برهان مورد گفت وگو ابداع و اختراع نصیر الدین کاشی بوده است، و نیز نظر به اینکه در دیگر آثار نصیر الدین طوسی هیچ اثری از این برهان و این سبک خاصّ استدلالی دیده نمی-شود باید اذعان کرد که آن رسالۀ کوتاه در واقع تقریر و تحریری از همین برهان نصیر الدین کاشی (البتّه نه به قلم خود او) است و هیچ ارتباطی با نصیر الدین طوسی ندارد، بنابراین، انتساب آن به خواجۀ طوسی نادرست است.
مطلبی که تعلّق این رساله و برهان را به نصیر الدین کاشانی تأیید می کند آن است که نسخه ای خطّی از همین رساله (با اندکی تفاوت در ضبط برخی کلمات و عبارات) در مجموعۀ شمارۀ 13/10055 کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی وجود دارد که در عنوان آن، به صراحت این برهان به نصیر الدین کاشانی نسبت داده شده است:
«برهان شریف دالّ علی إثبات واجب الوجود عزّ اسمه غیر متوقّف علی إبطال الدور والتسلسل و هو ممّا سنح لمولانا و شیخنا سلطان العلماء والمتألّهین نصیر الملّة والدین الکاشی». (نسخۀ شمارۀ 13/10055 کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی، ب 98 الف).
این نسخه اگرچه همچون رسالۀ چاپ شده در ضمیمۀ تلخیص المحصّل نوشتۀ خود نصیر الدین کاشی یا حتّی رونوشتی مستقیم از یکی از آثار او نیست، بلکه صرفاً گزارشی است از برهان وی، امّا بخوبی نشانگر تعلّق این برهان به او است. همچنین نسخه ای دیگر از این رساله با انتساب به نصیر الدین کاشی و زیر عنوان «إثبات الواجب» در کتابخانۀ ملک تهران به شمارۀ 14/1621 موجود است. نگرید: فهرست دنا، ج 1، ص 146.
اشتباه در انتساب این رساله به خواجه نصیر موجب شده که برخی از نویسندگان در آثار خود، برهان نصیر الدین کاشی را به غلط، به عنوان برهان صدّیقین خواجه نصیر تقریر و تحریر نمایند. برای نمونه نگرید به: نبوی، سعیده سادات، برهان صدّیقین در تفکّر اسلامی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، قم، 1389 ش، ص 97.
نگارنده به خواست خداوند در مجال و مقال دیگری در باب این برهان و تقریرهای شبیه به آن در آثار کلامی امامیه مطالب بیشتری ارائه خواهد کرد. همچنین در آن مقاله خواهم کوشید ویراستی تازه از برهان صدیقین ابداعی نصیر الدین کاشی بر اساس نسخه های خطی موجود از آن و نیز نقل های صورت گرفته از آن در آثار مختلف فاضل مقداد فراهم کنم، بمنّ الله و توفیقه.
برای روشنتر شدن مطلب اجازه دهید ابتدا قسمت نخست این رساله را که مقدّمات و اصل برهان در آن توضیح داده شده است با هم مرور کنیم:
« برهان شريف في اثبات الواجب تعالى غير موقوف على ابطال الدور و التسلسل للمحقق الطوسى ره و بيانه موقوف على تقرير مقدّمتين، إحداهما تصوريّة و الاخرى تصديقّية. أمّا التصوريّة فهى أنّ المراد بالمؤثّر التامّ الّذي يذكر في هذا البرهان ما يكون منشأ في إيجاد أثره. و أمّا التصديقيّة فهى أنّ الممكن لا يجوز أن يكون مؤثّرا تامّا في وجود شىء من الأشياء، و ذلك لانّ إيجاده لغيره موقوف على غيره، فلا يكون مؤثّراً تامّاً.
إذا تقرّرت هاتان المقدّمتان فنقول: هاهنا موجود بالضرورة، فلا يخلو إمّا ان يكون واجباً او ممكناً. فان كان واجباً ثبت المطلوب، و إن كان ممكناً افتقر إلى مؤثّر تامّ. و ليس ذلك بممكن. لما قلناه في المقدّمة التصديقيّة، فيكون واجباً، فيكون الواجب موجوداً. و هو المطلوب.».
اکنون بیایید این استدلال را با برهانی که فاضل مقداد از نصیر الدین کاشانی نقل کرده است مقایسه کنیم. فاضل مقداد (م 826 ق) در آثار کلامی خود از آن برهان با عنوان برهان بدیع و ابتکاری نصیر الدین کاشی برای اثبات وجود خداوند یاد کرده است:
«و هاهنا برهان بديع غير متوقّف على إثبات الدور و التسلسل، سمعناه من شيخنا دام شرفه، و هو من مخترعات العلامة سلطان المحقّقين وارث الأنبياء و المرسلين نصير الملّة و الحقّ و الدين علی بن محمّد القاشی قَدّس اللّه سِرَّه و بحظيرة القُدس سَرَّه.». (مقداد سُیُوری، جمال الدین، إرشاد الطالبین إلی نهج المسترشدین، ص 177).
از ظاهر عبارت فاضل مقداد و نیز با توجّه به طبقۀ زندگانی او برمی آید که وی این برهان را مستقیماً از نصیر الدین کاشی نقل نکرده، بلکه با واسطۀ یکی از اساتیدش که در قید حیات بوده (و احتمالاً نامش شرف الدین بوده) بازگو میکند. بر این اساس باید عبارت فاضل مقداد در الأنوار الجلالیّة صفحۀ 60 را که نصیر الدین کاشی را شیخ خود خوانده است: «و لشیخنا الإمام العلّامة القاشی ـ قدّس سرّه ـ تقریر حسن لهذه الطریقة» حمل بر آن کرد که نصیر الدین کاشی احتمالاً استادِ استاد وی بوده است نه استاد بی واسطۀ او.
امّا نصّ عبارت فاضل مقداد در گزارش این برهان چنین است:
«الثاني: مخترع العلّامة القاشي (ره): و تقريره موقوف على مقدّمتين: إحداهما تصوّرية، و هو أنّ مرادنا بالموجب التامّ ما يكون كافيا في وجود أثره؛ و ثانيتهما: تصديقية، و هي أنّه لا شيء من الممكن بموجب تامّ لغيره؛ لأنّه لو أوجبه و موجبيّته له تتوقّف على موجوديته، و هي متوقّفة على موجوديّة سببه، فلا يكون ذلك الموجب كافياً في إيجاد غيره لمّا تقدم.
و حينئذ نقول: لا شكّ في وجود موجود فإن كان واجباً لذاته فالمطلوب، و إن كان ممكناً فلا بدّ له من موجب و ليس بممكن، لما تقدّم فيكون واجباً لذاته و هو المطلوب.». 1
مقداد سُیُوری، جمال الدین، اللوامع الإلهیّة، ص 152. همین برهان را نگرید در: همو، الأنوار الجلالیّة، صص 61 ـ 60؛ همو، إرشادالطالبین إلی نهج المسترشدین، ص 177.
ملاحظه میفرمایید که استدلال مندرج در آن رسالهای که به نام خواجه نصیر منتشر شده و ما در صدر این گفتار آن را نقل نمودیم در حقیقت همین برهان ابداعی نصیر الدین کاشی است که فاضل مقداد بازگو کرده است، با این تفاوت اندک که در آن بجای اصطلاح «موجِب تام» ـ که در برهان کاشی ذکر شده است ـ اصطلاح «مؤثّر تام» آمده است.
با توجّه به تصریح فاضل مِقداد بر این که برهان مورد گفت وگو ابداع و اختراع نصیر الدین کاشی بوده است، و نیز نظر به اینکه در دیگر آثار نصیر الدین طوسی هیچ اثری از این برهان و این سبک خاصّ استدلالی دیده نمی-شود باید اذعان کرد که آن رسالۀ کوتاه در واقع تقریر و تحریری از همین برهان نصیر الدین کاشی (البتّه نه به قلم خود او) است و هیچ ارتباطی با نصیر الدین طوسی ندارد، بنابراین، انتساب آن به خواجۀ طوسی نادرست است.
مطلبی که تعلّق این رساله و برهان را به نصیر الدین کاشانی تأیید می کند آن است که نسخه ای خطّی از همین رساله (با اندکی تفاوت در ضبط برخی کلمات و عبارات) در مجموعۀ شمارۀ 13/10055 کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی وجود دارد که در عنوان آن، به صراحت این برهان به نصیر الدین کاشانی نسبت داده شده است:
«برهان شریف دالّ علی إثبات واجب الوجود عزّ اسمه غیر متوقّف علی إبطال الدور والتسلسل و هو ممّا سنح لمولانا و شیخنا سلطان العلماء والمتألّهین نصیر الملّة والدین الکاشی». (نسخۀ شمارۀ 13/10055 کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی، ب 98 الف).
این نسخه اگرچه همچون رسالۀ چاپ شده در ضمیمۀ تلخیص المحصّل نوشتۀ خود نصیر الدین کاشی یا حتّی رونوشتی مستقیم از یکی از آثار او نیست، بلکه صرفاً گزارشی است از برهان وی، امّا بخوبی نشانگر تعلّق این برهان به او است. همچنین نسخه ای دیگر از این رساله با انتساب به نصیر الدین کاشی و زیر عنوان «إثبات الواجب» در کتابخانۀ ملک تهران به شمارۀ 14/1621 موجود است. نگرید: فهرست دنا، ج 1، ص 146.
اشتباه در انتساب این رساله به خواجه نصیر موجب شده که برخی از نویسندگان در آثار خود، برهان نصیر الدین کاشی را به غلط، به عنوان برهان صدّیقین خواجه نصیر تقریر و تحریر نمایند. برای نمونه نگرید به: نبوی، سعیده سادات، برهان صدّیقین در تفکّر اسلامی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، قم، 1389 ش، ص 97.
نگارنده به خواست خداوند در مجال و مقال دیگری در باب این برهان و تقریرهای شبیه به آن در آثار کلامی امامیه مطالب بیشتری ارائه خواهد کرد. همچنین در آن مقاله خواهم کوشید ویراستی تازه از برهان صدیقین ابداعی نصیر الدین کاشی بر اساس نسخه های خطی موجود از آن و نیز نقل های صورت گرفته از آن در آثار مختلف فاضل مقداد فراهم کنم، بمنّ الله و توفیقه.
- مقداد سُیُوری، جمال الدین، اللوامع الإلهیّة، ص 152. همین برهان را نگرید در: همو، الأنوار الجلالیّة، صص 61 ـ 60؛ همو، إرشادالطالبین إلی نهج المسترشدین، ص 177.
جمعه ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۴ ساعت ۱:۳۷