نهایة العقول فی درایة الاصول از مهمترین آثار کلامی متکلّم بزرگ اشعری، فخر الدّین رازی (م ۶۰۶ ق)، به شمار می آید. با وجود وجوه اهمیّت چندگانه و چندگونه ای که این اثر دارد، تاکنون توجّه درخوری نسبت به آن نشده است، و این البتّه تا اندازۀ زیادی معلول ارائه نشدن طبعی مقبول و مرضی از آن است.
فخر رازی در این کتاب به تحریر یک دوره کلام اشعری، البتّه با آن تقریر خاص خود وی از این مکتب داشته است و می دانیم در مواضعی با تقریر دیگر متکلّمان اشعری متفاوت بوده، در قالب بیست اصل پرداخته است. تدوین این اثر در دو جزء، و هر جزء مشتمل بر ده اصل صورت گرفته است.
فخر رازی در مقدّمه کتاب، وجوه امتیاز این اثر را نسبت به دیگر کتب کلامی، از سه حیث معرّفی کرده است:
نخست: از حیث اشتمال بر مطالب زُبده و اصیل در هر موضوع بگونه ای که ممکن است گاه بهره مندی پیروان یک مکتب از این کتاب حتّی از رجوع به آثاری که خود بزرگان آن مکتب نگاشته اند نیز بیشتر باشد.
به گفتۀ فخر، وی در این کتاب کوشیده است آخرین و قویترین ادلّه ای را که ممکن است در تأیید و نصرت یک مذهب ارائه شود بیاورد و تا حدّ ممکن از آن مذهب حمایت کند؛ ولی در نهایت، نِقاط ضعف آن را نشان داده، با دلیل و برهان قاطع عقیدۀ اهل سنّت و جماعت (و طبعاً از دیدگاه فخر یعنی اشاعره) را بر کرسی نشاند.
دوم: استفاده از ادلّۀ حقیقی و براهین یقینی که مفید علم حقیقی و یقین تام باشد، بجای استعمال الزاماتی که هدف از بکارگیری آنها تنها اِسکات خصم است.
سوم: ترتیب و چینش خاصّ مطالب بگونه ای که حشو و زوائد در آن راه پیدا نکند.
به تصریح فخر رازی، هدف اصلی وی در این کتاب، بیان غایت و نهایت مطالب در زمینه اصول دین است، و نه ذکر مقدّمات و مبادی. از این رو فخر چُنین کتابی را تنها مناسب کسی دانسته است که پیش از این، مقدّمات را خوانده و با آراء و انظار دانشمندان مختلف آشنا شده باشد تا بتواند دلایل قطعی مطرح شده و همچنین شکوک دشوار و غامض موجود در این کتاب را فهم کند. بنابراین از آنجا که کتاب حاضر در پی بیان غایت و نهایت مطالبی است که در خصوص مسائل کلامی به عقل خطور میکند، این اثر «نهایة العقول فی درایة الأصول» نام گرفته است، یعنی: واپسین گامهای خرد در فهم اصول دین. (رازی، ۱۴۳۴، صص ۲۷ ـ ۲۶)
دیگر خصائص و ممیّزات ساختاری و محتوایی نهایة العقول و نسبت آن با سایر آثار فخر رازی، باید در نوشتاری دیگر مورد بحث و بررسی قرار گیرد. آنچه اکنون در این نوشتار مطمح نظر قرار دارد، ارزیابی و نقد ویراست جدید این اثر است که به تازگی در ترکیه منتشر شده است. تا آنجا که می دانم کتاب نهایة العقول فی درایة الأصول پیش از این به چاپ نرسیده بوده است و طبع مورد گفت وگو از این کتاب که با تصحیح دو تن از محقّقان ترک در سیواس ترکیه عرضه شده است، نخستین چاپ حروفی آن به حساب می آید. مشخّصات کتابشناختی این چاپ، بدین شرح است:
«نهایة العقول، أبو عبدالله فخر الدین محمّد بن عمر الرازی، الجزء الأوّل، تحقیق: محمّد باقتیر و عبدالله دِمیر، الطبعة الأولی، سیواس، ۲۰۱۳ / ۱۴۳۴، ۳۴۲ ص».
مجلّد حاضر، چنانکه از مشخّصات یادشده معلوم است، فقط جلد اوّل این کتاب را دربر دارد و تنها شامل چهار اصل از اصول بیست گانۀ کتاب نهایة العقول می شود. از چاپ دیگر مجلّدات این تصحیح، اطّلاع دقیقی ندارم؛ و البتّه با شرحی که خواهد آمد، خوانندگان خواهند دانست که با این شیوه تصحیح و تحقیقی که در جلد نخست کتاب درپیش گرفته شده است، نشر دیگر مجلّدات آن و همچنین پیگیری برای دستیابی به آنها چندان ضرورت و منفعتی هم ندارد!
در همین ابتدا باید یادآور شوم که اشکالات و اشتباهات این چاپ به اندازه ای زیاد است که هر کس در آن نظر کند خیلی زود به نااستواری و بی اعتباری آن پی می برد. طبعاً چُنین طبع و ویراست آشفته ای، به شرحی که خواهد آمد، هیچ حاجت به نقد ندارد، لکن هم به دلیل اهمیّت کتاب نهایة العقول و اینکه شاید کسانی مایل باشند از چند و چون نشر آن با خبر گردند، و هم به جهت آنکه نِقاط ضعف این چاپ گوشزد شود تا مبادا فلان ناشر اُفسِت کُن (!) در قم یا جای دیگر اقدام به نشر و عرضه دوباره آن در ایران کند، راقم این سطور مناسب دانست که در این باب تَذکاری داده شود.
پیش از آنکه به نقد تصحیح یادشده از نهایة العقول بپردازم مایلم به این نکته اشاره کنم که متأسّفانه اکثر قریب به اتّفاق ویراست های متون عربی که امروزه از سوی محقّقان و مصحّحان مجامع علمی ترکیه ارائه می شود، آکنده است از اغلاط، و آمیخته با اشتباهات. دلیل آن هم البتّه واضح است، این محقّقان نه آشنایی درستی با اصول و قواعد زبان عربی دارند و نه تبحّری در فنّ تصحیح متن و نسخه شناسی. با این وصف به دلایل مختلف دست به کار تصحیح متون زده، آثار مهمّ عربی را به طرزی آشفته و درهم به طبع می رسانند. البتّه در این بین بوده و هستند اندک محقّقان فاضل و باسواد تُرک که هم با زبان عربی آشنایی شایسته ای داشته و هم روش صحیح تصحیح متن را بخوبی دانسته و به کار برده اند. زَکی وَلیدی طُغان (طوغان)، آیدن صایلی، احمد آتش، عبدالباقی گولپینارلی، تحسین یازیجی، حسین آتای و در دورۀ اخیر فؤاد سِزگین و اَکمل الدین احسان اوغلو از همین قبیل دانشمندانی اند که آشنایی بسیار خوبی با دانش و فرهنگ اسلامی داشته و در حوزه های مختلف علوم اسلامی نیز آثار ارزشمندی نگاشته یا تصحیح و عرضه کرده اند. با این وجود باید گفت که امثال ایشان در میان محقّقان ترک امروزی بسیار انگشت شمار است و بیشتر آنها اکنون هم طراز با همین استادان دانشمند مصحّحِ نهایة العقول فخر رازی اند که حتّی آشنایی کافی با زبان عربی ندارند و نمی توانند بدرستی از روی متون عربی قرائت کنند، چه رسد به آن که بخواهند به تصحیح چُنین متونی هم دست یازند. به همین دلیل مشاهده چُنین تصحیح های مغلوط و نابسامانی ـ نظیر تصحیح حاضرِ نهایة العقول ـ از محقّقین ترک امروزی نباید چندان مایۀ تعجّب و تأسّف باشد، بقول زنده یاد استاد مجتبی مینُوی:
«اگر این متنها چنانکه باید و شاید منقّح و مصحّح از کار درنیامده باشد و در الفاظ و در عبارات آنها نقایص و اغلاطی دیده شود که گذشتن آنها از زیر چشم مصحّحین موجب تعجّب و مایۀ تأسّف گردد از این رهگذر اظهار یأس نباید کرد و ایشان را تا حدّی معذور باید داشت، زیرا که ترکیه از سوابق علمی و سنن ادبی عهد آل عثمان منقطع گردیده و مدّتیست که در خطّ دیگر افتاده است و در این زمان عربی و فارسی را از اهل آلمان و سوئد فرا می گیرد و دیر زمانیست که دیگر نظایر آن علمایی که در ترکی و فارسی و عربی متبحّر و استاد بودند و وجودشان روشنایی اهل تحقیق بود پیدا نشده است.».
باری، اگر بر این تصحیح ها و طبع های نامنقّح و نامعتبر نباید تأسّف خورد، بر حال و وضع اسلام شناسی و تراث پژوهی در ترکیه، با آن قدمت و سابقه ای که در تمدّن اسلامی داشته است، باید سوگوار بود که دیگر در آن، نه از آن تحقیقات و پژوهش های اسلام شناسانۀ پُر بار خبری است و نه از آن عالمان و دانشوران پُر کار نشانی.
بازگردیم به موضوع اصلی نوشتار حاضر، یعنی بررسی و نقد تصحیح تازه نهایة العقول فخر رازی. مصحّحان نهایة العقول در مقدّمه خود بر کتاب، که به زبان ترکی و با همان حروف باختری معهود امروزین نگاشته شده است، شرح حالی مختصر از فخر رازی (صص ۸ ـ ۹) به همراه فهرستی مختصر از نگاشته های وی و مشخّصات نشر آنها (صص ۹ ـ ۱۴) آورده اند. در ادامه نیز برخی از دراسات و پژوهش های دانشگاهی و غیر دانشگاهی را که در خصوص احوال و آثار و افکار فخر رازی به زبانهای مختلف انجام پذیرفته است برشمرده اند. (صص ۱۴ ـ ۲۳).
تصحیح حاضر بر اساس سه نسخه از نسخه های نهایة العقول که در کتابخانه های ترکیه محفوظ است، سامان گرفته است:
۱ـ نسخه کتابخانه راغب پاشا به شماره ۵۹۶.
دستنوشت مذکور در فوق، نسخه ای خوانا و کامل و البتّه متأخّر است که تاریخ کتابت آن به سال ۱۱۷۶ هجری قمری باز می گردد.
۲ـ نسخه کتابخانه راشد افندی به شماره ۵۰۴.
این نسخه نیز همچون نسخه راغب پاشا دستنوشتی خوانا و البتّه متأخّر از نهایة العقول است که تاریخ کتابت آن سال ۱۱۸۲ هجری قمری می باشد.خطّ و شیوه کتابت این نسخه شباهت بسیاری به خطّ و شیوه کتابت نسخه راغب پاشا دارد.
۳ـ نسخه کتابخانه یِنی جامع به شماره ۷۵۹.
این دستنوشت در سال ۶۲۲ هجری قمری کتابت شده است و بر خلاف دو نسخه پیشین، قدری بد خط و در مواضعی ناخواناست. بسیاری از کلمات نیز بدون نقطه است. با این وصف در مجموع، نسخه صحیح و ارزشمندی است، و بویژه به دلیل قدمتی که دارد، بااهمیّت و شایان توجّه است.
مصحّحان تُرک از بین سه نسخه یادشده، نسخه راغب پاشا را به عنوان نسخه اساس و مادر خود در تصحیح این اثر برگزیده اند. دلیل انتخاب این دستنوشت به عنوان نسخه اساس هم به نظرم چیزی جز خوانا بودن آن نیست. نسخه یِنی جامع که نسخه ای کهن و نفیس از نهایة العقول به شمار می رود، و به همین جهت هم علی القاعده باید نسخه اساس قرار می گرفت، چُنانکه گفتیم، تا اندازه ای بد خطّ و ناخواناست و کلمات آن نیز در موارد بسیاری نقطه گذاری نشده است. طبیعیست که برای این قبیل مصحّحان که با خطّ و زبان عربی آشنایی کافی ندارند، قرائت چُنین نسخه ای ـ همانگونه که خود در مقدّمه تصریح کرده اند (ص ۳) ـ دشوار باشد و به همین سبب از نظر آنها گزینه مناسبی برای نسخه اساس بودن بشمار نیاید. نسخه راشد افندی هم اگرچه خطّ خوانایی دارد، نسخه ایست مغلوط و دچار افتادگیهای بسیار، و از این گذشته کتابت آن نیز چند سالی متأخّرتر از نسخه راغب پاشا است. در نتیجه، این نسخه نیز نمیتوانسته نسخه اساس قرار گیرد. بنابراین روشن است که چرا مصحّحان کتاب ناگزیر بوده اند از اینکه نسخه راغب پاشا را نسخه اساس خود قرار دهند. اینگونه انتخابها، یعنی انتخاب یک نسخه خوش خطّ و خوانا، و لو متأخّر و مغلوط، برای تصحیح یک اثر، از سوی بسیاری از مستشرقین که به زبان فارسی یا عربی آشنایی کامل ندارند و یا حتّی مصحّحان وطنی که دانش کافی برای این مهم را نیندوخته اند، امری شایع و البتّه ناپسند است.
با وجود آنکه مصحّحان، نسخه راغب پاشا را به عنوان نسخه اساس در نظر گرفته اند ـ چنانکه نشان خواهیم داد ـ چندان به ضبط نصّ این نسخه هم پایبند نبوده و در موارد متعدّدی بی دلیل از آن عدول کرده اند. برای نمونه در صفحه ۲۷ کتاب سطر دهم چُنین عبارتی آمده است: «الفوز بعظیم ثوابه والهرب من ألیم إقابه»، با آنکه در نسخه راغب پاشا صورت صحیح این عبارت کتابت شده است: «من ألیم عقابه».
در ایران امّا از نهایة العقول چندین نسخه وجود دارد. قدیمترینِ این نُسَخ نسخه ایست که در ۱۳ جمادی الثانی سال ۶۲۲ هجری قمری کتابت شده است؛ یعنی درست همان سالی که نسخه یِنی جامع نوشته شده است. اکنون نمی دانم که آیا بین این دو نسخه ارتباطی وجود دارد یا خیر. نسخه ایرانی ۳۳۱ برگ دارد و در کتابخانه آستان قدس رضوی به شماره ۱۳۷۵۸ نگهداری می شود.
نسخه دوم، نسخه کتابخانه مجلس شورای اسلامی به شماره ۱۴۵۶ است. این نسخه ۲۱۷ برگ دارد و در بیست رجب سال ۷۳۱ کتابت شده است. جزء اوّل کتاب از برگ یک تا ۱۷۹ است، که از ابتدا تا پایان فصل هفدهم از اصل دهم می باشد، و جزء دوم از اصل یازدهم، یعنی بحث از رؤیت خداوند در برگ ۱۷۹ است تا پایان اصل بیستم که در امامت است و در برگ ۳۹۱ خاتمه می یابد.
دستنوشت مجلس اگرچه نسخه ای کهن است، ولی هم بد خط است و هم مغلوط. افتادگیهای زیاد ـ گاه حتّی به اندازۀ یک جمله ـ نیز در آن دیده می شود. افزون بر این، کناره و حواشی برخی از صفحات آن هم از بین رفته است و به همین جهت برخی از کلمات قابل خواندن نیست. با این وصف هم به دلیل قدمت آن و هم به جهت کامل بودنش (صرفنظر از برخی برگها، مانند برگ نخست نسخه که افتاده است)، نسخه ایست حائز اهمیّت که در تصحیح انتقادی این اثر بطور حتم باید مدّ نظر قرار گیرد.
نسخه سوم، نسخه شماره ۴۶۲۰ کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی است که در ۱۲ ذیقعده سال ۸۱۸ قمری نگاشته شده است. این نسخه ۱۴۹ برگ دارد و تنها شامل جزء نخست کتاب، یعنی ده اصل نخستین آن تا ابتدای بحث از اصل یازدهم که دربارۀ رؤیت خداوند است، می شود.
نسخه چهارم نیز نسخه ایست در کتابخانه ملک تهران به شماره ۱۱۶۴ که ۳۶۱ برگ دارد و کتابت آن را از قرن دهم هجری شمرده اند.
باید امیدوار بود که محقّقی دقیق النظر همّت ورزد و با استفاده از نسخه های یادشده نهایة العقول در ایران و ترکیه و همچنین دیگر نسخ ارزشمند این اثر در سایر کتابخانه های جهان، به تصحیحی شایسته از یادگار ارجمند فخر ری دست یازد.
امّا بپردازیم به اشتباهات و اشکالات ویراست حاضر از نهایة العقولکه البتّه بیش از آنست که در این نوشتار کوتاه در شمار آید. در اینجا تنها از باب نمونه چند قسمت از صفحات نخستین این ویراست را بررسی کرده، اغلاط آن را نشان می دهم. با مشاهده این حجم از اغلاط، خوانندگان خود به حال و وضع تصحیح دیگر بخش های کتاب پی خواهند برد.

۱ـ در ص ۲۴ سطر ۷ کتاب از فخر رازی چُنین یاد شده است:
«محمد بن عمر بن الحسین الخطیب الرازی قدس الله روحه اطال الله بقاه
پر واضح است که دو عبارت «قدس الله روحه» و «اطال الله بقاه» هیچ با یکدیگر سازگاری ندارد و نباید در کنار یکدیگر ذکر شود؛ زیرا اوّلی دلالت بر درگذشت نویسنده دارد؛ و دومی حکایت از حیات او. جالب اینجاست که مصحّحان در پاورقی، خود متذکّر شده اند که در نسخه قدیمیِ ینی جامع عبارت «اطال الله بقاه» نیامده است. با این وصف، بی توجّه به مفاد عبارات و ناسازگاری ناگزیر این دو جمله دعائیّه، مصحّحان هوشیار این اثر!، دو عبارتِ متضادّ یادشده را در متن مصحَّحِ خود در کنار هم درج کرده اند.
گفتنی است که وجود این دو عبارت در نسخه های نهایة العقول شاید بدان جهت باشد که نسخه ای از این کتاب در زمان حیات مصنّف کتابت شده است و نسخه ای دیگر از آن پس از وفات وی.
باری، مقایسه سه نسخه یادشده از نهایة العقول در ترکیه با نسخه این اثر در کتابخانه مجلس نشان دهندۀ اختلافات قابل توجّه عبارات و کلمات این نُسَخ با یکدیگر است. کَثرت این اختلافات و همچنین کم و بیشی عبارات این نُسَخ نسبت به یکدیگر را حتّی شاید بتوان حاکی از دو تحریر مختلف این اثر دانست.

۲ـ در همان صفحه پیشین بلافاصله در بند بعدی این عبارت را می خوانیم:
«اما بعد حمد الله علی تسابق الآیة وتلاحق نعماه والصلاة والسلام علی محمد سید رسله وأنبیائهآله واصحابه وأولیاءه.».
اشکالات این عبارت نیز روشن است:
کلمه الآیة باید تصحیح شود به آلائه، کلمه نعماه باید به ریخت درست نعمائه ـ چنانکه در نسخه یِنی جامع آمده است ـ درآید، و بجای آله باید مثلاً عبارت «وعلی آله» درج گردد.

۳ـ در ص ۲۷ سطر ۱ آمده است:
«وثالثها الترتیب العجیب والتعلیق الأنیق الذی یوجب التزامه علی ملتزمه ایراد جمیع مداخل الشکوک والشبهات والاجتناب عن الخشو والإطناب. وهذا کتاب لا یعلمه إلا من تقدم تحصلیه لا کثر کلام العاماء.».
ملاحظه می فرمایید که در همین چند عبارت چه تعداد اشتباه وجود دارد: در اینجا هیچ معنایی ندارد و صحیح آن «التلفیق الأنیق» است که با «الترتیب العجیب» سازگاری دارد. همچنین «الخشو» باید به صورت درست خودش یعنی «الحشو» درآید. به همین نحو «تحصلیه لا کثر کلام العاماء» بایدتصحیح شود به «تحصیله لأکثر کلام العلماء». «التعلیق الأنیق»

۴ـ در صفحه ۲۷ سطور ۱۶ ـ ۱۸ عباراتی به شکل زیر ثبت شده است:
«بقی ههنا یجب وهو أنّه هل یجب فی کل ما لا یکون مکتسبا أن یکون کاسبا أو یجوز وجود معارف و علومها لا تکون کاسبة و لا مکتسبة وإلا ظهر جوازه.».
روشن است که از عبارات فوق معنای مفیدی قابل اصطیاد نیست و در ضبط برخی از کلمات آن باید تجدید نظر صورت گیرد. با توجّه به تصویر دستنوشتهای این قسمت از متن که در مقدّمه کتاب درج شده است و همچنین نسخه نهایة العقول محفوظ در کتابخانه مجلس، به تصحیح اغلاط موجود در عبارت یادشده می پردازیم:
در متن فوق کلمه یجب باید تصحیح شود به «بحث»، کلمه علومها باید تصحیح شود به «علوم»، و عبارت «وإلا ظهر» نیز بصورت درست خودش یعنی «والأظهر» ضبط شود.
اکنون با اعمال تصحیحات یادشده، عبارت فوق معنای درستی پیدا می کند:
«بقی ههنا بحث، وهو أنّه هل یجب فی کلّ ما لا یکون مکتسباً أن یکون کاسباً أو یجوز وجود معارف و علوم لا تکون کاسبة و لا مکتسبة؟ والأظهر جوازه.».

۵ـ در صفحه ۲۸ سطر هشتم قریب به دو جمله از متن افتاده است. عبارتی را که مصحّحان کتاب ثبت کرده اند، ملاحظه فرمایید:
«والقسم الثانی أیضاً باطل لأن المعارف لا تکتسب إلاّ بعلوم تسبقها فلو کانت المعارف والعلوم بأسرها مکتسبة لزم استناد کل واحد واحد منهما إلی غیره فیلزم التسلسل... ».
در عبارات یادشده بخشی از متن اصلی از قلم افتاده است. متن اصلی ـ آنچنانکه در سه نسخه راغب پاشا، راشد افندی و مجلس شورای اسلامی هم آمده است ـ در واقع بدین شکل بوده است:
«والقسم الثانی أیضاً باطل لأن المعارف لا تکتسب إلاّ بمعارف تسبقها، والعلوم لا تکتسب إلاّ بعلوم تسبقها فلو کانت المعارف والعلوم بأسرها مکتسبة لزم استناد کل واحد واحد منهما إلی غیره فیلزم التسلسل... ».
عجیب است که مصحّحان تُرک بدون توجّه به ضبط نسخه اساس خود (یعنی نسخه راغب پاشا) و همچنین نسخه راشد افندی و نیز مطالبی که فخر رازی پیش و پس از آن گفته است، مهمتر از همه تمایز بین معرفت (یا تصوّر) و علم (یا تصدیق)، عبارت «إلاّ بمعارف تسبقها، والعلوم لا تکتسب» را اسقاط کرده و متن فوق را به صورت نادرستی که مشاهده فرمودید در ویراست خودشان درج کرده اند.
شکّی نیست که اگر مصحّحان این اثر به مقابله دقیق نُسَخ کتاب با یکدیگر پرداخته بودند و یا درک و دریافت درستی از متن پیدا کرده بودند، هرگز دچار چُنین اشتباهی نمی شدند.

۶ـ در صفحه ۲۹ سطور ۱ـ ۳ چُنین عباراتی درج شده است:
«إذا عرفت ذلک فتقول مقصودنا من هذا الأصل بیان المعارف والعلوم الغنیة عن الا کسبا وبیان أنها کیف تکون کاسبة للمعارف والعلوم المکتسبة علی وجه لا یقع الغلط فیها حتّی یمکننا أن نحوض بعد ذلک ...».
کلمه «فتقول» در عبارت بالا غلط است. این کلمه یا باید تبدیل شود به «فنقول»، و یا اینکه همچون ضبط نسخه راشد افندی از جمله حذف شود و بجای «مقصودنا» کلمه «فمقصودنا» جایگزین آن گردد و عبارت بدین نحو تصحیح شود: «إذا عرفت ذلک فمقصودنا من هذا الأصل ... .». در نسخه مجلس هم کلمه «فتقول» در سطر مربوطه نیامده است، گواینکه ممکن است در حواشیِ از میان رفته نسخه استدراک شده باشد.

۷ـ در صفحه ۳۰ سطرهای ۱۳ ـ ۱۶ عباراتی به ریخت زیر درج شده است:
«الفصل الثالث فی أقسام تعریفات الحقایق
فی أقسام تعریفات الحقایق المعارف المکتسبة ولا یمکن أن یکون کاسبها بنفسها لأن الکاسب معلوم قبل المکتسب. والشیء یمتنع أن یعلم قبل أن یعلم بل اکتسابا المعرفة بالحقایق إما ...».
اشکالات عبارت یادشده آشکار است:
نخست آنکه: جمله «فی أقسام تعریفات الحقایق» بی دلیل تکرار شده است.
دوم آنکه: حرف واو بین دو کلمه «المکتسبة» و «لا یمکن» زائد است و در نسخه ها، از جمله دو نسخه کهنِ ینی جامع و مجلس شورا، هم نیامده است.
سوم آنکه: عبارت «کاسبها بنفسها»، که آشکارا معنای محصّلی در جمله ندارد، باید به همان صورتی که در نسخه مجلس آمده است تصحیح شود به «کاسبة بأنفسها».
دست آخر اینکه: عبارت «اکتساباالمعرفة» باید به شکل صحیح «اکتساب المعرفة» درج گردد.

۸- در صفحۀ ۳۲ سطور ۷ ـ ۱۲ با عبارات غلط آمیز زیر مواجه می شویم:
«والأوّل علی قسمین فأنه اما أن یکون العام ذاتیا والخاص عَرَضیا واما بالعکس والأول من هذین القسمین هو المسمی بالرسم التام هند الجمهور. فإن قیل الیس أن من جملتها التعریفات المثال و هو خارج عن تقسیم قلنا هذا المثال مخالف للممثل من وجه و شارک له من وجه فمن الوجه الذی احتلفا فیه لایکون المثال مفیدا معرفة الممثل وأما من الوجه الذی اشتبها فیه فیفید معرفة ...».
این قسمت حقیقتاً شاهکار و نمونه بارزیست از تضییع یک متن کلامی، بجای تصحیح آن! نقائص و کاستیهای گوناگونی در عبارات بالا مشهود است، اعمّ از فقدان نشانه هایی همچون تشدید، تنوین، نقطه، ویرگول، نقطه ویرگول، دو نقطه و همزه و مانند اینها؛ و این نقائص و عیوب متعدّد، راه را بر فهم صحیح معنی بکلّی فُرو می بندد.
تصحیح درست متن مذکور و ضبط صحیح کلماتی که بصورت غلط درج شده اند ـ با توجّه به دو نسخه یِنی جامع و مجلس ـ بدین صورت است:
«والأوّل علی قسمین: فإنّه إمّا أن یکون العامّ ذاتیّاً والخاصّ عَرَضیّاً وإمّا بالعکس. والأوّل من هذین القسمین هو المسمّی بالرسم التامّ عند الجمهور. فإن قیل: أ لیس أنّ من جملة التعریفات المثال و هو خارج عن تقسیمکم؟ قلنا: المثال مخالف للممثّل من وجه، و مشارک له من وجه. فمن الوجه الذی اختلفا فیه لایکون المثال مفیداً معرفة الممثّل؛ وأمّا من الوجه الذی اشتبها فیه کان مفیداً معرفته ...».

۹ـ در صفحۀ ۳۴ سطور ۱۶ ـ ۱۸ عبارات زیر مندرج است:
«وحینئذ تکون معرفی الملزوم سابقة علی معرفة ذلک الاختصاص فلا یکمن أن یستفاد من ذلک الازم لامتناع الدور. والثانی ایضا باطل لأن کونها مئثرة فی ذلک اللازم هو الذی فرضناه معرفا...».
در متن یادشده تصحیحات زیر باید اعمال شود:
الف) معرفی الملزوم← معرفة الملزوم.
ب) فلا یکمن← فلا یمکن.
ج) ذلک الازم ← ذلک اللازم.
د) کونها مئثرة← کونها مؤثّرة.

۱۰ـ تعدادی دیگر از اغلاط این ویراست را که بطور پراکنده در میان سطور این کتاب مشاهده می شود در ادامه از نظر می گذرانیم:
۱ ص ۲۶ س ۱۱ تفاوته ← نقاوته
۲ ص ۲۶ س ۱۴ بالعقبة ← بالعاقبة
۳ ص ۲۶ س ۱۷ الأدلة الحقیقة ← الأدلة الحقیقیة
۴ ص ۲۹ س ۷ ماتلیتم حقیقته ← ما یلتئم حقیقته
۵ ص ۲۹ س ۷ من الطاهر ← من الظاهر
۶ ص ۳۱ س ۹ لانراع فی اطلاق ← لانزاع فی اطلاق
۷ ص ۳۱ س ۱۱ تمیز تلک االحقیقة ← تمییز تلک الحقیقة
۸ ص ۳۱ س ۱۵ التعرفات ← التعریفات
۹ ص ۳۱ س ۱۵ بالأمور الخارجیة عنها ← بالأمور الخارجة عنها
۱۰ ص ۳۲ س ۱۴ فأن لقائل إن یقول ← فإنّ لقائل أن یقول
۱۱ ص ۳۳ س ۶ امرا مفصلا عن الحقیقة ← امراً منفصلاً عن الحقیقة
۱۲ ص ۳۳ س ۷ تقدیره تسلیمه ← بتقدیر تسلیمه
۱۳ ص ۳۳ س ۱۶ الحنس ← الجنس
۱۴ ص ۳۴ س ۵ ذلک غبر القسم ← ذلک غیر القسم
۱۵ ص ۳۴ س ۶ الشیء من أجزائها ← لشیء من أجزائها
۱۶ ص ۳۴ س ۸ اشاکال ← اشکال
۱۷ ص ۳۴ س ۹ معرفنه ← معرفته
۱۸ ص ۳۴ س ۱۳ یحصول ← بحصول
۱۹ ص ۳۶ س ۱۱ نجو الخبر ← نحو الخبر
۲۰ ص ۴۱ س ۷ الحصومة ← الخصومة
باری، عبارات مغلوط و نابسامانی که با یکدیگر مرور کردیم، تنها شمار اندکی از بیشمار اغلاط و اشتباهات این ویراست بود. به گمانم همین اندازه برای اثبات بی اعتباریِ این طبعِ نامطبوع و ویراستِ ناویراسته از کتاب گرانسنگ نهایة العقول و بیان ضرورت تصحیح انتقادی دقیق این اثر ارزشمند کافیست، و بیش از این حاجت به تطویل نیست.
با وجود این اشکالات و معایب، طبعاً دیگر نوبت به آن نمی رسد که از کاستیهای دیگر این ویراست، از جمله فقدان نشانه های ویرایشی و پاراگراف بندی و تقطیعهای نادرست متن انتقاد کنیم. جالب است که بدانید در ویرایش این کتاب اصلاً نشانه هایی مثل ویرگول و نقطه ویرگول بکار نرفته است. تنها نشانه هایی که از سوی مصحّحان تُرک این اثر به رسمیّت شناخته شده و از آنها استفاده شده است علامت "نقطه" است و البتّه گاه نیز علامت دو نقطه. بجز این، نشانۀ ویرایشی دیگری در سراسر متن کتاب مشاهده نمی شود. اکنون لحظه ای درنگ کنید و تصوّر نمایید که قرائت سخت خواهد بود. باز در اینجا نیز به گمانم علّت اصلیِ عدم کاربرد چُنین نشانه هایی در متن، عدم فهم و دریافت صحیح مصحّحان این اثر از متن آن بوده است.
همچنین در این ویراست هیچگونه توضیح و تحشیه و تخریجی ـ حتّی تخریج ساده آیات قرآن کریم ـ دیده نمی شود. یعنی متن کتاب بصورت خیلی ابتدایی و ساده و بی هیچ تعلیق و توضیحی به چاپ رسیده است. نهایت هنر مصحّحان آن بوده که متن را بصورت حروفچینی شده درآورند، و چنانکه دیدیم در همین کار هم تا حدود زیادی ناموفّق بوده اند.
در هر حال چُنین ویراست نااستوار و آشفته ای، که نمودار دانش و توانایی مصحّحان آن در دانش کلام و فنّ تصحیح متن است، و نیز دیگر ویراست های نااستوارتر و آشفته تر از این که امروزه از سوی بسیاری از محقّقان ترکیه در عرصه تصحیح متون اسلامی عرضه می شود، نشانگر عدم آشنایی و تبحّر بیشتر تراث پژوهان و اسلام شناسان آن مرز و بوم با میراث اسلامی و فنون احیاء و انتشار آن است.
نمی دانم که آیا می توان امید داشت در آینده ای دور یا نزدیک، شاهد ظهور دوباره محقّقان اسلام شناس برجستهای نظیر زَکی وَلیدی طُغان، احمد آتش، عبدالباقی گولپینارلی و یا دیگر کسانی که در صدر این نوشتار از آنها نام بردیم در میان عالمان و دانشوران ترکیه باشیم یا خیر؟ با روند فعلی آموزشهای اسلامی در ترکیه که دیگر از آن حوزه های سنّتی دینی و اسلامی پر رونق چندان خبری نیست، چُنین آرزویی اندکی دور به نظر می رسد. وأخرُ دَعوانا أنِ الحَمدُ للهِ رَبّ العالَمين.


* این مقاله به تازگی در فصلنامه نقد کتاب ایران و اسلام به چاپ رسیده است.
جمعه ۲۹ اسفند ۱۳۹۳ ساعت ۱۲:۴۱