لینک های روزانه
    نشانی ایمیل نویسنده
    h.ataei.n@gmail.com
    چکیده:
    نصیرالدّین کاشانی (قاشی) حلّی (د: 755 ھ. ق.) از متکلّمان و منطق‌دانان مهمّ امامیّه در قرون میانی است که آثار او، بویژه شروح وحواشی ارزشمندی که بر آثار کلامی و منطقی و فلسفی نگاشته است، حائز اهمّیّت بسیار است. با وجود این، تاکنون هیچ نوشتار شایان توجّهی در شرح احوال و آثار و افکار وی نوشته نشده است. در این مقاله تلاش می‌شود نخست، آگاهی‌های پراکنده‌ای که در منابع مختلف در خصوص زندگانی و تحصیل و تدریس کاشانی ثبت شده است، تدوین و بازگو شود، و در ادامه، آثار وی، خاصّه نگاشته‌های کلامی او معرّفی گردد.
    کلید واژه‌: نصیرالدّین کاشانی، ابن عَتائقی، حِلّه، کلام فلسفی، کلام امامیّه، نگاشته‌های کلامی.

    علی بن محمّد بن علی نصیرالدّین کاشانی (قاشی) حلّی (د: 755 ھ . ق.) در شمار عالمان امامی ناموَر حِلّه قرار دارد که در علوم مختلفی همچون کلام و منطق و فلسفه و فقه تبحّر داشته است. فاضل مِقداد او را با القاب «سلطان المحقّقين وارث الأنبياء و المرسلين نصير الملّة و الحقّ و الدّين علی بن محمّد القاشی» ستوده است1 سیوری، فاضل مقداد، إرشاد الطالبین إلی نهج المسترشدین، ص 177. و قاضی نور الله شوشتری در وصفش گفته: «به دقّت طبع و حدّت فهم، گوی مسابقت از حکمای عصر و فقهای دهر ربوده».2 شوشتری، قاضی نورالله، مجالس المؤمنین، ج 4، ص 532. با وجود آثار ارزشمندی که وی از خود به یادگار گذاشته، تاکنون نگاشته‌ای درخور و شایان توجّه در معرّفی او و آثارش تحریر نشده است. از این‌رو برآنیم در این نوشتار، آگاهی‌های پراکنده‌ای را که در خصوص کاشانی در منابع مختلف آمده است، تدوین و ارائه نماییم.
    گویا نخستین سرگذشت‌نامۀ به‌نسبت مبسوط از نصیرالدّین کاشانی را قاضی نورالله شوشتری (شهادت:1019 ه‍ . ق.) در مجالس المؤمنین نگاشته است3 همان، ج 4، صص 532 ـ 534. و پس از او بسیاری از منابع بعدی، بطور عمده، همان مطالبی را که قاضی دربارۀ کاشانی آورده است، بازگو نموده‌اند.4 برای نمونه نگرید به: افندی اصفهانی، مولی عبدالله، ریاض العلماء و حياض الفضلاء، ج 4، صص 180 ـ 182؛ خوانساری، محمّد باقر، روضات الجنات في أحوال العلماء و السادات، ج 4، صص 323 ـ 324؛ مدرّس تبریزی، محمّد علی، ریحانة الأدب، ج 6، صص 188 ـ 189؛ قمی، نوری طبرسی، میرزا حسین، خاتمة مستدرك الوسائل، ج 2، ص 323 ـ 324؛ عبّاس، الکُنی و الألقاب، صص 714 ـ 715؛ صدر، حسن، تكملة أمل الآمل‏، ج 4، صص 101 ـ 102. اطّلاعاتی که مرحوم سَیّد محسن امین در أعیان الشیعة5 امین، سَیّد محسن، أعیان الشیعة، ج 8، ص 309. و شیخ آقا‌بزرگ طهرانی در طبقات6 طهرانی، شیخ آقا‌بزرگ، طبقات أعلام الشيعة، ج 5، ص 149.دربارۀ وی آورده‌اند نیز در جای خود سودمند و قابل توجّه است.
    قاضی نورالله در باب محلّ ولادت نصیرالدّین کاشانی آورده است:
    «مولد شریفش دارالایمان کاشان است و در دارالمؤمنین حلّه نشو نما یافته [...] و همواره در حلّه و بغداد به افادۀ علوم دینی و معارف یقین اشتغال می‌نمود».7 شوشتری، قاضی نورالله، مجالس المؤمنین، ج 4، ص 532.
    امّا عمادالدّین یحیی بن احمد کاشی که معاصر، و به نوعی، معاشرِ با نصیرالدّین کاشی بوده ـ برخِلاف نقل قاضی ـ وی را «الحِلّيُّ مَولِداً الکاشيُّ مَحتِداً 8 کلمۀ «مَحتِد» به معنای اصل و نَسَب است؛ «المَحتِدُ: الأصل». المعجم الوسیط، ص 154. نیز نگرید: فرهنگ معین، ج 3، ص 3894. »؛ یعنی: زادۀ حِلّه و دارندۀ اصل و نَسَبی «کاشانی» معرّفی کرده است:
    «قال المولی العلامة سلطان أفاضل عصره وبرهان فضلاء دهره جامع علوم الأولين والآخرين عماد الملة والدين يحيی الکاشي ـ أدام الله ميامن أنفاسه ـ : لمّا تفضّل عليّ وتکرّم مولانا الأعظم سلطان أفاضل المحقّقين قدوة العلماء الراسخين أفضل المتأخّرين مستخرج الدقائق الأبیّة مستنبط الحقائق العليّة صاحب الذهن الثاقب المؤيّد بالفکر الصائب نصير الملّة والدّين حجّة الإسلام والمسلمين الحلّيّ مولداً الکاشيّ محتداً ـ متّع الله المسلمين بطول بقائه».9 عبارات یادشده بخشی از خطبۀ عمادالدّین یحیی بن احمد کاشی در آغاز شرحی است که بر رسالۀ النکاتِ نصیرالدّین کاشانی نگاشته است. این اثر هنوز منتشر نشده است؛ ولی برای متن این خطبه نگاه کنید به یادداشت زیر از آقای دکتر حسن انصاری در:


    http://ansari.kateban.com/post/2015


    به هر حال ظاهراً نصیرالدّین کاشی عمدۀ مراحل تحصیل و تدریس خود را در حِلّه گذرانده بوده است و شاگردان او هم عمدتاً در همین شهر از محضرش استفاده کرده‌اند و به همین سبب نیز به «حِلّی» مشهور گشته است. بر این اساس باید نصیرالدّین قاشی را از عالمان امامی مکتب حِلّه در قرون میانی به‌حساب آورد و آثار او را در چارچوب همین مکتب ارزیابی نمود. مطالعۀ آثار کلامی وی هم نشان می‌دهد که نگاشته‌های کلامی کاشی در همان قالب مکتب کلام فلسفی حِلّه و به سبک و سیاق مکتوبات کلامی خواجه نصیرالدّین طوسی و علامۀ حلّی به نگارش درآمده است.
    پدر نصیرالدّین کاشانی، فقیه جلیل «شيخ جمال‌الدّين أبو جعفر محمّد بن علی قاشی» بوده که در زمرۀ شاگردان و راویان محقّق حِلّی (د: 676 ھ. ق.) قرار داشته است.10«الشيخ جمال الدين أبو جعفر محمد بن علي القاشي .[ فاضل ] جليل ، يروی عن المحقق». حُرّ عامِلی، أمَل الآمِل، ج 2، ص 289. شیخ حسن فرزند شهید ثانی در اجازۀ کبیرۀ خود به سَیّد نجم‌الدّین بن سیّد محمّد حسینی خاطرنشان کرده مکتوبی را از شهید اوّل دیده که در آن تصریح نموده: جمال‌الدّين أبو جعفر محمّد بن علی قاشی پدرِ شیخ ما نصیرالدّین قاشی دو کتاب نهایة و جُمَل [نوشتۀ شیخ طوسی] را در سال 769 [کذا]11 تاریخ 769 که در منقول از خطّ شهید اوّل در اینجا آمده است قطعاً نادرست است؛ زیرا محقّق حلّی و پدر نصیرالدّین کاشی و خود کاشی مدّتها پیش از این تاریخ از دنیا رفته بوده‌اند. به احتمال زیاد در اینجا تصحیفی اتّفاق افتاده است یا اینکه این تاریخ مربوط به زمان رِوایت از محقّق حلّی نبوده بلکه ناظر به امر دیگری است. از محقّق حلّی رِوایت کرده است:
    «ووجدت بخطه في موضع آخر ما هذا نصه: يروي الشيخ جمال الدين أبو جعفر محمد بن علي القاشي والد شيخنا نصير الحق والدين علي بن محمد القاشي قدس الله روحيهما النهاية والجمل قراءة على الشيخ العلامة نجم الدين أبى القاسم بن سعيد سنة تسع و ستين وسبعمائة عنه عن السيد مجد الدين علي بن الحسن بن إبراهيم بن علي بن جعفر ابن محمد بن علي بن الحسن بن عيسى بن محمد بن عيسى بن محمد بن علي العريضي ابن جعفر الصادق عليه السلام عن الحسين بن رطبة ، عن أبي على ، عن والده المصنف.».12 مجلسی، محمّدباقر، بحارالأنوار، ج 106، ص 36.
    در خصوص استادان نصیرالدّین کاشی آگاهی چندانی در دست نیست. در برخی منابع تنها از «جلال‌الدّين جعفر بن علی بن صاحب دارالصخر حسینی» به عنوان شیخ رِوایت و استاد او یاد کرده‌اند.13 نوری، میرزا حسین، خاتمة مستدرك الوسائل، ج 2، ص 324؛ طهرانی، شیخ آقا‌بزرگ، طبقات أعلام الشيعة، ج 5، ص 149.
    نصیرالدّین قاشی شاگردان برجسته‌ای نیز داشته است که از میان آنها باید اشاره کرد به: سَیّد حَیدَر آمُلی (د: 787 ھ. ق.) و شمس‌الدّین محمّد بن صَدقه حلّی و عبدالرحمن بن محمّد بن ابراهیم عَتائِقی حلّی (زنده در: 790 ھ. ق.). همچنین سَیّد جلال‌الدّین ابوالعزّ عبدالله بن شرف‌الدّین شرف‌شاه علوی حسَینی14 در پاره‌ای از منابع، حدیث زیر از طریق شرف‌شاه حسینی به نقل از نصیرالدّین کاشی رِوایت شده است: «وحدثني المولى العالم الواعظ، وجيه الدين، عبد الله بن المولى، علاء الدين فتح الله بن عبد الملك بن فتحان الواعظ القمي الأصل القاشاني المسكن، عن جده عبد الملك، عن الشيخ الكامل العلامة خاتمة المجتهدين أبو العباس، أحمد بن فهد قال: حدثني المولى السيد السعيد العلامة أبو العز جلال الدين عبد الله بن السعيد المرحوم شرف شاه الحسيني رضي الله عنه قال: حدثني شيخي الامام العلامة مولانا نصیر الدين علي بن محمد القاشي قدس الله نفسه، قال : حدثني السيد جلال الدين بن دار الصخر قال: حدثني الشيخ الفقيه (نجم الدين، أبو القاسم بن سعيد قال: حدثني الشيخ الفقيه) مفيد الدين، محمد بن الجهم قال: حدثني المعمر السنبسي، قال: سمعت من مولاي أبي محمد الحسن العسكري عليه وعلى آبائه وولده أفضل الصلاة والسلام يقول: أحسن ظنّك ولو بحجر يطرح الله فيه سرّه، فتناول نصيبك منه، فقلت: يا بن رسول الله ولو بحجر؟ فقال: ألا تنظرون إلى الحجر الأسود». (الأحسائي، ابن أبي جمهور، عوالی اللئالی، ج 1، ص 24). (متوفّای حدود 810 ھ. ق.) و ابوعبدالله محمّد بن القاسم بن مُعَيَّة بن سعيد حسنی دیباجی، ‏معروف به سَیّد تاج‌الدّین بن مُعَیَّة (د: 776 ھ. ق.)15 برای آگاهی بیشتر در باب او نگرید به: صدر، سیّد حسن، تكملة أمَل الآمِل، ج‏5، صص 84 ـ 87؛ حلّی، حازم، الحلّة و أثرها العلمی و الأدبی، صص 414 ـ 419. ـ نقیب و نَسّابۀ بسیار برجسته و استاد شهید اوّل و ابن عِنَبه ـ به رِوایت از او می‌پرداخته‌اند. 16 طهرانی، شیخ آقا‌بزرگ، طبقات أعلام الشيعة، ج 5، ص 149. شیخ حُرّ عامِلی در أمَل الآمِل، ج 2، ص 202 خاطرنشان کرده که ابن مُعَیَّة از کاشانی با عنوان «الامام العلامة أوحد عصره» یاد می‌کرده است: «الشيخ نصير الدين علي بن محمد بن علي القاشي .عالم فاضل، روى عنه ابن معية وقال عند ذكره : الامام العلامة أوحد عصره». بر اساس گواهی ابن عَتائِقی17 در پشت نسخه‌ای که ابن عَتائِقی از رسالۀ النکات کاشی به خطّ خود کتابت کرده و در سال 752 هجری قمری از آن فارغ شده است، به خطّ همو مکتوب است: «تُوُفّي مولانا و شيخنا المولى القدوة القبلة سلطان الفقهاء و العلماء و المتكلمين نصير الملة و الحق و الدين مصنف هذا الكتاب ـ طاب ثراه و جعل الجنة مقامه و مأواه ـ عاشر رجب سنة 755 هجرية». نگرید: امین، سیّد محسن، أعیان الشیعة، ج 8، ص 309. و نیز طبق آنچه که جُباعی در مجموعۀ خود به نقل از شهید اوّل آورده است،18«تُوُفّی الشیخ الإمام العلامة المحقّق استاذ الفضلاء نصیرالدّین علی بن محمّد القاشی بالمشهد المقدّس الغروی عاشر رجب سنة خمس و خمسین و سبع مائة». (جُباعی، شمس‌الدّین محمّد بن علی بن حسن، المجموعة، نسخۀ کتابخانۀ ملّی ملک شمارۀ 604، ص 261). نصیرالدّینِ کاشی در 10 رجب سال 755 هجری قمری در نجف از دنیا رفته است. 19 طهرانی، شیخ آقا‌بزرگ، طبقات أعلام الشيعة، ج 5، ص 149. بنابراین تاریخ 775 یا 777 که در برخی منابع20 نعمه، شیخ عبدالله، فلاسفۀ شیعه، ص 514. برای وفات او معرّفی شده است صحیح نمی‌باشد. همچنین با توجّه به حکایتی که سَیّد حَیدَر آمُلی از وی در حدود هشتاد سالگی‌اش نقل کرده است،21«و منهم الإمام العالم و الحكيم الفاضل نصير الدين الكاشي ـ قدّس الله سرّه ـ . فإنّي سمعتُ منه مراراً کثیرة هذا الکلام بعینه، و هو أنّه یقول: نهایة ما قد علمتُ في مدّة ثمانين سنة، هو أنّ هذا المصنوع محتاج إلى صانع. و مع ذلک، فتیقّن عجائز الكوفة أكثر من تیقّني‏ فی هذا الباب! علیکم بالعمل الصالح و طریقة الأئمّة المعصومین ـ علیهم السلام ـ فإنّ غیر هذا هویً و وسوسة، و لیس مآله إلّا إلی الحسرة و الندامة». (آملی، سَیّد حَیدَر، جامع الأسرار و منبع الأنوار، ص 496). حدس زده می‌شود که ولادت کاشی در حدود هشتاد سال پیش از سال755 ، یعنی در حوالی سال 675 هجری قمری بوده باشد.
    نصیرالدّینِ کاشانی آثار گرانسنگی خاصّه در علم کلام و دانش منطق نگاشته بوده است که هم‌اکنون پاره‌ای از آنها باقی مانده است. آثاری که در منابع مختلف به کاشانی نسبت داده شده عبارتست از:

    1) النِّكات في مسائل امتحانيّة في عِلمَی المنطق و الكلام
    این رساله مشتمل بر ذکر حدود پنجاه نکته و مسأله در مباحث مربوط به منطق و کلام و فلسفه است و تبحّر قاشی را در علوم نامبرده نشان می‌دهد. نصیرالدّین کاشانی این رساله را به درخواست عمادالدّين يحيی بن احمد کاشانی22 دربارۀ عمادالدّين يحيی بن احمد کاشی و تشیّع وی نگاه کنید به یادداشت پیشگفته در:

    http://ansari.kateban.com/post/2015

    ـ که نصیرالدّین از او با عنوان (الإمام بن الإمام یحیی) یاد کرده ـ نگاشته23«له كتاب النكات فی مسائل امتحانية فی علمی المنطق و الكلام، صنفه لعماد الملة و الدين يحيى». ‏(امین، سَیّد محسن، أعیان الشیعة، ج 8، ص 309). و به همو نیز تقدیم کرده است. عمادالدّين هم در همان زمان حیات نصیرالدّین، بر این رساله شرحی نگاشته است. دست‌نوشتی از این شرح هم اکنون در کتابخانه سلیمانیه ترکیه (بغدادلی وهبی افندی، شمارۀ 828) موجود است.
    نسخه‌ای از النِّكات فی مسائل امتحانيّة فی عِلمَی المنطق و الكلام به خطّ شاگرد کاشی، ابن عَتائِقی حِلّی، متعلّق به خِزانۀ غَرَویّه هم اکنون در کتابخانۀ روضۀ حیدریّه به شمارۀ 670 نگهداری می‌شود.24 ترقیمۀ این نسخه بدین شرح است: «علقها العبد الفقیر إلی الغنی الضعیف إلی القوی عبدالرحمن بن محمد العتائقی، غرة ذی الحجة سنة اثنین و خمسین و سبعمائة هجریة بالمشهد الشریف الغروی صلوات الله علی مشرفه و علی أولاده الأئمة المعصومین اجمعین». ابن عَتائقی کتابت این اثر را در ذی الحجّۀ سال 752 هجری قمری به پایان برده و بر آن پاره‌ای حواشی کوتاه نیز نگاشته است. رسالۀ النکات تاکنون چاپ نشده است ولی بنا به اظهاراتی، قرار است این اثر ارزشمند به زودی از سوی عَتَبۀ عَلَویّه در نجف اشرف منتشر شود.

    2) موصِل الطّالبین إلی شرح نهج المُسترشدین
    این اثر شرحی است تعلیق‌گونه بر رسالۀ کلامی پرارجِ نهج المسترشدین فی اصول‌الدّین از علّامۀ حلّی (د:726 ه‍‍. ق.). نویسنده در این شرح، در هر قسمت، پس از ذکر کلمه یا عبارتی از متن نهج المسترشدین به توضیح و تشریح معانی و مطالب مربوط به آن پرداخته است. ظاهراً در کتب تراجم، تا آنجا که بررسی شد، از این اثر در زمرۀ آثار نصیرالدّین کاشی هیچ یاد نشده است. در مکتوبات کلامی امامیّه هم گویا یادکردی از این کتاب نشده و هیچ ارجاع آشکاری به آن صورت نگرفته است. به نظر می‌رسد که این اثر در میان عالمان امامی چندان شناخته‌شده نبوده است. با این وصف، تاکنون دست کم چهار نسخه از موصِل الطّالبین شناسائی شده است که در دو دست‌نوشت از آنها (نسخۀ کتابخانۀ مَلِک و نسخۀ شمارۀ 14662 کتابخانۀ آستان قدس رضوی) به‌صَراحت نگارش این اثر به نصیرالدّین کاشانی نسبت داده شده است. بنابراین شکّی در انتساب این اثر به نصیرالدّین کاشی نیست.
    موصِل الطّالبین مبسوط‌ترین نگاشتۀ کلامیِ در دسترس از کاشی است و ازاین‌رو مأخذی ارزشمند برای آشنایی با دیدگاههای کلامی او و مهارت وی در این علم به‌شمار می‌آید. متأسّفانه این اثر تاکنون به چاپ نرسیده است، لیک به تصحیح و انتشار قریب الوقوع آن بشارت داده شده است. در مقاله‌ای دیگر، به توصیف افزون‌ترِ موصل الطالبین و نیز چهار دست‌نوشتِ یادشده از آن پرداخته‌ام که طالبان آگاهی بیشتر در این زمینه را بدان ارجاع می‌دهم.25 نگرید به مقالۀ راقم این سطور با عنوان «دست‌نوشتی تازه‌یاب از موصِل الطّالبینِ نصیرالدّینِ کاشانی» که در ادامۀ همین مقاله در مجلّۀ آینۀ پژوهش به چاپ رسیده است.

    3) حاشیه بر معارج الفهم فی شرح النظم
    چنانکه از عنوان یادشده پیداست، این اثر مجموعه‌ای است از حواشی نصیرالدّین کاشانی بر کتاب کلامی ارزشمندِ معارج الفهم فی شرح النظم تألیف علّامۀ حلّی.26 طباطبایی، سيد عبد العزيز، مکتبة العلامة الحلّی، ص 190؛ معجم طبقات المتكلّمين‏، ج 3، ص 132؛ معجم التراث الکلامی، ج 3، ص 61. حواشی مزبور به‌صورت مستقلّ نگارش و تدوین نیافته است و تنها در حاشیۀ برخی از نسخه‌های معارج الفهم کتابت شده است. این حواشی، در طبع آستان قدس رضوی از معارج الفهم به چاپ رسیده است،27 حلّی، حسن بن یوسف، معارج الفهم فی شرح النظم، مشهد، مجمع البحوث الإسلامیة، 1388 ه‍.ش. البتّه بی آنکه تصریح شود صاحب حواشی، نصیرالدّین کاشی است. حاشیه‌نگاری کاشی بر معارج الفهم حاکی از اهمّیّت این اثر نزد وی و نشانگر جایگاه ممتاز این اثر در میان سایر آثار کلامی علّامۀ حلّی است. بررسی حواشی کاشی، برای پی بردن به باریک‌بینی‌ها و ظرافتهای فکری او سودمند و لازم است.

    4) حاشیۀ تسدید القواعد فی شرح تجرید العقائد
    نصیرالدّین کاشانی بر شرح تجرید الاعتقادِ خواجه نصیرالدّین طوسی که به قلم شمس‌الدّین محمود اصفهانی (د: 749 ه‍ . ق.) نوشته شده و به تسدید القواعد (تشييد القواعد) موسوم و به «شرح قدیم» مشهور گشته است حواشی ارزشمندی نگاشته. قاضی نورالله شوشتری در وصف این حواشی گفته است:
    «از جملۀ مصنّفات او حاشیۀ شرح تجرید اصفهانی است که مشتمل بر اعلی مراتب تدقیق است و فی الحقیقه مادّۀ حاشیه‌ای که میر سیّد شریف بعد از آن بر آن شرح نوشته، همان است».28 شوشتری، قاضی نورالله، مجالس المؤمنین، ج 4، ص 532.
    قاضی همچنین خاطرنشان کرده که کاشی در حواشی خود در بحث امامتِ تجرید به دفع ایرادات اصفهانی پرداخته است و چون قوشچی، صاحب شرح تجریدِ جدید، قادر بر ردّ سخنان کاشی نبوده، در این مبحث از نقل ایرادات اصفهانی و پاسخهای کاشی پرهیز کرده است.29 همان، صص 532 ـ 533. نیز نگرید به: طهرانی، شیخ آقا‌بزرگ، الذریعة، ج 6، ص 118.
    این حواشی به چاپ نرسیده است و در حال حاضر راقم این سطور نسخه‌ای از آن نمی‌شناسد.

    5) شرح طوالع الأنوار
    کتاب طوالع الأنوار نوشتۀ قاضی ناصرالدّین بَیضاوی (د:685 ه‍ . ق.) یکی از مهمترین آثار کلامی اشاعره در دورۀ میانی است که شروح و حواشی متعدّدی هم بر آن نوشته شده است. نصیرالدّین کاشانی نیز شرحی بر این اثر نگاشته بوده است که حاکی از آشنایی عمیق وی با کلام اشاعره است. قاضی نورالله شوشتری دربارۀ این شرح می‌گوید:
    «و یکی دیگر از مصنّفات شریفۀ آن نحریر مدقّق، شرح طوالع قاضی بیضاوی است و در آنجا سخنان به‌رتبه30 اصطلاح «به‌رتبه» ظاهراً به معنای «مطالب عالی» است. میرزا عبدالله افندی، که در بیان سرگذشت نصیرالدّین کاشانی عمدتاً مطالب قاضی نورالله در مجالس المؤمنین را در کتاب خودش برگردان و بازگو کرده است، اصطلاح «به‌رتبه» را به «مطالب جلیل» ترجمه کرده است: «و من مؤلفات هذا المولى أيضا شرح طوالع القاضي البيضاوي، و أورد مطالب جليلة». (افندی اصفهانی، مولی عبدالله، ریاض العلماء و حياض الفضلاء، ج 4، ص 181). دارد».31 شوشتری، قاضی نورالله، مجالس المؤمنین، ج 4، ص 533.
    شیخ آقا‌بزرگ طهرانی نسخه‌ای از این شرح را، که در زمرۀ نسخ خطّیِ در تملّکِ جلال‌الدّین شَرفشاه حسَینی ـ شاگرد نصیرالدّین کاشی ـ قرار داشته است، در ضمن نسخ خطّی خِزانۀ غَرَویّه دیده بوده و از وجود نسخه‌ای دیگر از این شرح در کتابخانۀ آستان قدس رضوی خبر داده است.32«1361: شرح‏ الطوالع‏ تصنيف البيضاوي، للشيخ علي بن محمد المعروف بنصير الدين القاشاني الحلي، معاصر العلامة الحلي و المتوفى كما عن خط الشهيد الأول سنة 755 ه‍. رأيته في (الخزانة الغروية) و هو من متروكة جلال الدين عبد الله بن شرف شاه وقف سنة 810 ه‍. و نسخة منه في (المكتبة الرضوية) بخراسان.». (طهرانی، شیخ آقا‌بزرگ، الذریعة، ج 13، ص 365). با وجود این، در فهرست فنخا هیچ نسخه‌ای از شرح طوالع الأنوارِ نصیرالدّین کاشی معرّفی نشده است.33 نگرید: فهرست فنخا، ج 20، صص 91 ـ 95. صاحب ریحانة الأدب بجای شرح طوالع الأنوار از حاشیۀ نصیرالدّین کاشی بر شرح اصفهانی بر طوالع الأنوار موسوم به مطالع الأنظار سخن گفته است34 مدرّس تبریزی، محمّد علی، ریحانة الأدب، ج 6، ص 189: «حاشیۀ نصیرالدّین هم بهمین مطالع الأنظار میباشد». که البتّه با گزارش دیگر منابع، از جمله مجالس المؤمنین، ناسازگار است و احتمالاً سهوی است که بر قلم او رفته.
    نسخه‌ای از یک شرح دیگر بر طوالع الأنوارِ قاضی بَیضاوی در خِزانۀ غَرَویّه به شمارۀ 998 هم اکنون موجود است که نویسندۀ آن ظاهراً عالمی امامی همعصرِ نصیرالدّین کاشی است. متأسّفانه چون نسخه از آغاز و انجام افتادگی دارد نام شرح و اسم شارح و کاتب آن مشخّص نیست. نویسنده در یک موضع، ذکر خیری از کاشی کرده است که نقل آن در اینجا خالی از لطف نیست. در مبحث نفی اتّحاد خداوند با دیگر اشیاء ـ که در زمرۀ صفات سلبیۀ خداوند مورد بحث قرار می‌گیرد ـ برهانی معروف اقامه شده است که در بیشتر کتب فلسفی و کلامی مسطور است و مقبول متکلّمان نیز قرار گرفته. شارحِ مزبور، بر این برهان اشکالی وارد کرده است که آن را حاصل ذوق خویش و لطف خداوند بر خودش دانسته. سپس خاطرنشان کرده که این اشکال را «کاشی» از او شنیده و [احتمالاً بدون یادکرد از صاحب آن] در بعضی از تصانیفش ذکر کرده است:
    «أقول: البحث الثالث في نفي اتحاد الله ـ تعالی ـ بغیره و نفي حلوله في غیره. أمّا الأوّل، أی: نفي الاتحاد فلأنّه ـ تعالی ـ لو اتّحد بغیره فإن بقیا موجودین فهما بعد إثنان لا واحد و إن لم یبقیا موجودین لم یتّحدا أیضاً لأنّه إن عدم کلّ منهما و وجد ثالث فظاهر و إن عدم أحدهما و بقی الآخر فکذلک؛ لأنّ المعدوم لا یتّحد بالموجود و فیه نظر؛ لأنّ المراد بقوله: «المتحدان بعد الاتّحاد إن بقیا موجودین أو لا» هو: أنّ ماهیتهما موجودة أم لا فتحتاج (؟) ذلک قوله: «فهما بعد إثنان لا واحد» قلنا: لا یلزم ذلک و إنّما یلزم ذلک إن کان تشخّص کل منهما باقیاً و هو ممنوع أو أنّ تشخّص کلّ منهما باق أم ؟ (متجدد؟) لأنّ تشخّصهما غیر باق و لا یلزم من ذلک عدم کلّ منهما و وجود ثالث و إنّما یلزم ذلک ان لو لم یکن ماهیّة کلّ منهما باقیة و هذا السؤال من نتائج قریحه [کذا: قریحته] والذی اسبغ الله علیّ و قد سمع منه الکاشی و أثبته فی بعض تصانیفه» (برگ 3 ب).
    به احتمال زیاد منظور از «کاشی» همان نصیرالدّین کاشی است؛ چراکه اشکال پیشگفته (با اندکی تفاوت در تعبیر)، در حاشیۀ وی بر معارج الفهمِ علّامۀ حلّی مشاهده می‌شود:
    «قلت: إنّما یکونان اثنین أن لو لم تَتّحد التعیّنان أیضاً والوجودان، لکنّه ممنوع».35 حلّی، حسن بن یوسف، معارج الفهم، ص 314، پ 8.
    چنانکه گفتیم شرح‌نگاری کاشی بر طوالع الأنوار بَیضاوی حکایت از تبحّر وی در کلام اشاعره دارد. این امر از طریق دیگری نیز قابل تأیید است. بر اساس گزارش‌ها، نصیرالدّین کاشانی به تدریس دیگر کتاب مهمّ بَیضاوی در کلام اشعری، یعنی مصباح الأرواح اشتغال داشته و شمس‌الدّین محمّد بن صَدقه حلّی این کتاب را بطور کامل نزد او خوانده بوده است. در پشت نسخه‌ای از مصباح الأرواح که در خِزانۀ غَرَویّه موجود بوده یک گواهی قِرائت به خطّ نصیرالدّین کاشانی به این مضمون نوشته شده که شمس‌الدّین محمّد بن صَدقه حلّی کلّ این کتاب را در طَی مجالسی ـ که آخرینِ آنها در تاریخ پنجم جمادی الأولی سال 725 هجری قمری بوده ـ نزد وی خوانده است:
    «وجد على ظهر كتاب مصباح الأرواح تصنيف ناصر الدين عبد الله بن عمر البيضاوي الموجود منه نسخة في الخزانة الغروية ما صورته: وجدت انهاء بخط مولانا الأعظم الامام المعظم نصير الملة والحق والدين القاشي أدام الله أيامه انهى قراءة هذا الكتاب من اوله إلى اخره وبحثه وتفحص عن مشكلاته وتحقق معضلاته الأخ في الله الشيخ الصالح الفقيه العالم شمس الدين محمد بن صدقة نفع الله به وبأمثاله وأوصله إلى رتب كماله في مجالس آخرها خامس جمادي الأولى سنة 725 وكتب أفقر العباد إلى الله تعالى علي بن محمد القاشي عرفه الله عيوب نفسه وجعل يومه خيرا له من أمسه حامداً مصلياً مسلماً».36 امین، سَیّد محسن، أعیان الشیعة، ج 9، ص 374.

    6) حاشیۀ شرح شمسیّه
    کتاب شمسیّه از نجم‌الدّین کاتبی قزوینی (د:675 ه‍ . ق.) و شرح آن از قطب‌الدّین رازی (د:766 ه‍ . ق.) با عنوان تحریر القواعد المنطقیّة در زمرۀ آثار منطقی مشهور و پرارج در دورۀ میانی اسلامی قرار دارد. کاشی پاره‌ای حواشی بر این شرح نگاشته است. قاضی نورالله در باب حواشی کاشانی بر شرح شمسیّه اظهار داشته است که:
    «مجرّد اعتراضات و تدقیقات است و سیّد المحقّقین37 یعنی میر سیّد شریف جرجانی. ـ قدّس سرّه الشریف ـ در حاشیۀ خود متصدّی دفع بعضی از آن گردیده».38 شوشتری، قاضی نورالله، مجالس المؤمنین، ج 4، ص 533.
    از وجود این حواشی نیز هم‌اینک اطّلاع خاصّی در دسترس نیست.

    7) حاشیه (تعلیقات) بر شرح اشارات
    قاضی نورالله در زمرۀ آثار کاشی، از حواشی (تعلیقات) او بر شرح اشارات یاد کرده است: «و حواشی کنار کتابی39 اصطلاح «کنار کتابی» نشانگر آن است که این حواشی به صورت مستقل نوشته و مدوّن نشده نبوده است. بر شرح اشارات نیز دارد».40 شوشتری، قاضی نورالله، مجالس المؤمنین، ج 4، ص 533. منظور از شرح اشارات همان شرح خواجه نصیرالدّین طوسی بر اشارات و تنبیهاتِ ابن سینا است. میرزا عبدالله اصفهانی نیز از این اثر، زیر عنوان تعلیقات بر هوامش شرح اشارات یاد کرده است: «و له أيضا تعليقات على هوامش شرح الاشارات‏»41 افندی اصفهانی، مولی عبدالله، ریاض العلماء و حياض الفضلاء، ج 4، ص 181. ذکر اثر یادشده بدین شکل (تعليقات على هوامش شرح الاشارات) در منابع دیگر نیز آمده است. برای نمونه نگرید به: سبحانی و دیگران، موسوعة طبقات الفقهاء، ج 8، ص 160؛ معجم طبقات المتكلمين‏، ج 3، ص 132؛ كَحّاله، عمر رضا، معجم المؤلفين، دار إحياء التراث العربي، بیروت،‏ 1376 ه‍. ق.، ج 7، ص 219.‏ . مرحوم سیّد حسن صدر نیز همچون قاضی نورالله از این نگاشته با عنوان «التعليقات على شرح الإشارات‏» نام برده است.42 نگرید: صدر، حسن، تكملة أمل الآمل‏، ج 4، ص 102. به همین نحو، شیخ آقا بزرگ از اثر مورد گفت‌وگو، در ذیل حواشیِ نگاشته‌شده بر شرح اشاراتِ خواجه نصیرالدّین طوسی یاد کرده است.43 طهرانی، شیخ آقا‌بزرگ، الذریعة، ج 6، ص 112.
    نسخه‌ای از این حواشی در کتابخانۀ چِستِربیتی ایرلند به شمارۀ 5011 موجود است.44 نگرید: قره بلوط علی الرضا، قره بلوط احمد طوران، معجم التاریخ التراث الإسلامي في مکتبات العالم، ج 3، ص 2117 ش 5686. (از دوست ارجمندم جناب آقای محمّدعلی عیوضی که بنده را بدین نسخه رهنمون کردند سپاسگزارم). آرتور آربری که این نسخه را فهرست کرده است آن را دست‌نوشتی در 189 برگ و مورَّخ پنج شنبه 28 شوّال سال 756 هجری قمری معرّفی نموده است. او همچنین یادآور شده که نسخۀ دیگری از این اثر شناخته شده نیست.45 نگرید:

    Arthur J. Arberry, The Chester Beatty library; a handlist of the Arabic manuscripts, Dublin, HODGES, FIGGIS & CO., LTD. 1964, Pp. 4-5.


    8) رساله در بیان اعتراضات بر تعریف طهارت در کتاب قواعد الأحکام
    این اثر ظاهراً یگانه نوشتۀ نصیرالدّین کاشانی در علم فقه بوده است. چنانکه از عنوان رساله برمی‌آید، کاشی بر تعریفی که علّامۀ حلّی در کتاب قواعد الأحکام از طهارت ارائه کرده است اعتراضاتی داشته که آنها را در این رساله تحریر نموده. بنا به گزارش قاضی نورالله این رساله مشتمل بر بیست ایراد بر تعریف طهارت است و از شهرت و تداول برخوردار بوده است:
    «رسالۀ لطیفه مشتمل بر بیست اعتراض که بر تعریف طهارت از کتاب قواعد الأحکام نموده، متداول و مشهور است».46 شوشتری، قاضی نورالله، مجالس المؤمنین، ج 4، ص 533.
    از این رساله نیز گویا تاکنون نسخه‌ای شناخته نشده است و احتمالاً از میان رفته است؛ امّا شهید اوّل در کتاب غایة المراد فی شرح نکت الإرشاد47 عاملی (شهید اوّل)، شمس‌الدّین محمّد بن مکّی، غایة المراد فی شرح نکت الإرشاد، ج 1، صص 21 ـ 23: «وقد أمعن فضلاء العصر في إيراد الشكوك على هذا المعرّف، وحاصلها سبعة عشر ... وعرّفها مورد أكثر هذه الأسئلة العلامة المحقّق نصير الدين عليّ بن محمّد القاشي رحمه الله». خلاصه‌وار اعتراضات بیستگانۀ کاشانی را در قالب هفده اشکال نقل کرده و در مقام پاسخگوئی از آنها نیز برآمده است. شهید ثانی در کتاب حاشیه بر قواعد الأحکام موسوم به فوائد القواعد، ایرادات کاشانی را بغایت نیکو شمرده و پاسخ‌های شهید اوّل به آنها را غالباً متکلّفانه ارزیابی کرده است.48 عاملی (شهید ثانی)، زین‌الدّین بن علی، حاشیة القواعد (فوائد القواعد)، ص 13: «فاعلم أنّ العلامة نصیرالدّین القاشی قد أورد علی تعریف المصنّف عشرین إیراداً، و أکثرها فی غایة الجَودة، والمحقّق السعید الشهید رَدَّها إلی سبعة عَشَرَ، و أجاب عنها أجمع بأجوبةٍ متکلَّفة غالباً، و نحن نشیر إلیها و إلی ما فیها و نکملها بما یمکن وروده علی التعریف طرداً و عکساً إن شاء الله.». او به یکایک اعتراضات کاشانی بر تعریف علّامۀ حلّی از طهارت اشاره کرده، پس از آن، پاسخ‌های شهید اوّل به اعتراضات مزبور را بازگو کرده و سپس اشکالات خویش بر این پاسخ‌ها را طرح کرده است. افزون بر این، ایرادات دیگری را هم بر آن تعریف وارد کرده است.49 نگرید: همان، صص 13 ـ 20.

    9) تعريب زُبدَة الإدراك في علم الأفلاك
    این اثر ترجمۀ عربی رسالۀ زُبدة الإدراکِ خواجه نصيرالدّين طوسی در علم هَیأت به قلم نصیرالدّین کاشانی است. ابن عَتائقی شرحی بر این تعریب با عنوان الشُّهدَة فی شرح تعریب الزُّبدة نگاشته است که بنا به تصریح خودش کتابت آن را در 12 ذی الحجة سال 787 هجری قمری آغاز کرده و در 14 محرم سال 788 به پایان برده است. 50 طهرانی، شیخ آقا‌بزرگ، الذریعة، ج 4، ص 106؛ و ج 12، ص 17.نسخۀ این اثر به خطّ ابن عَتائقی در خِزانۀ غَرَویّه موجود است و اکنون در قید تصحیح و طبع قرار دارد.
    ****
    چنانکه ملاحظه شد بیشتر آثار نصیرالدّین کاشانی در زمینۀ علم کلام به رشتۀ تحریر درآمده است. اگرچه به غیر از رسالۀ کوتاه النکات، سایر مکتوبات وی در علم کلام در قالب شرح و حاشیه قلمی شده است و نوشتۀ مستقلِّ مبسوطی از او در این حیطه سراغ نداریم، بررسی همین شروح و حواشی می‌تواند دیدگاههای خاصّ وی در این عرصه را بر ما آشکار نماید. کاشی نوآوریهایی هم در علم کلام داشته است، از جمله اینکه برهانی نوین بر اثبات واجب الوجود ارائۀ نموده که در نوشتاری دیگر آن را بررسی کرده‌ایم. چاپ آثار کلامی او بطور حتم زمینه را برای تحقیق بیشتر در اندیشه‌های کلامی وی هموار می‌کند و تأثیرگذاری او را بر متکلّمان پس از خود، خاصّه بر فخر المحقّقین و فاضل مقداد، آشکار می‌سازد.

    کتابنامه
    آملی، سَیّد حَیدر، جامع الأسرار و منبع الأنوار، تصحیح: هنری کربین و عثمان اسماعیل یحیی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ چهارم، تهران، 1386 ه‍.ش.
    الأحسائي، ابن أبی جمهور، عوالی اللئالی، تحقيق: الحاج آقا مجتبى العراقی، قم، 1403 ه‍.ق. افندی اصفهانی، مولی عبدالله، ریاض العلماء و حياض الفضلاء، تحقیق: سَیّد احمد حسَینی، منشورات مکتبة آیة الله العظمی المرعشی النجفی، قم، 1403 ه‍.ق.
    امین، سَیّد محسن، أعیان الشیعة، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت، 1403 ه‍.ق.
    جُباعی، شمس‌الدّین محمّد بن علی بن حسن، المجموعة، نسخۀ کتابخانۀ ملّی ملک شمارۀ 604.
    حلّی، حازم، الحلّة و أثرها العلمی و الأدبی، المکتبة التاریخیة المختصة، قم، 1432 ه‍.ق.
    حلّی، حسن بن یوسف، معارج الفهم فی شرح النظم، مجمع البحوث الإسلامیة، مشهد، 1388 ه‍.ش.
    خوانساری، محمّد باقر، روضات الجنات في أحوال العلماء و السادات، 8 ج، انتشارات اسماعیلیان (دهاقانی)، قم، 1390 ه‍.ق.
    درایتی، مصطفی، فهرستگان نسخه‌های خطّی ایران (فَنخا)، ج 20، سازمان اسناد و کتابخانۀ ملّی جمهوری اسلامی ایران، تهران، 1390 ه‍.ش.
    سبحانی و دیگران، موسوعة طبقات الفقهاء، مؤسسة الإمام الصادق (ع)، قم، 1418 ه‍.ق.
    سبحانی و دیگران، معجم طبقات المتكلمين‏، مؤسسة الإمام الصادق (ع)، قم، 1425 ﻫ.ق.
    سیوری، فاضل مقداد، إرشاد الطالبين إلى نهج المسترشدين، تحقيق: سيد مهدی رجائی، ‏انتشارات كتابخانه آية الله مرعشي، قم،1405 ﻫ.ق.
    شوشتری، قاضی نورالله، مجالس المؤمنین، 7 ج، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، 1392 ه‍.ش.
    صدر، حسن، تكملة أمل الآمل‏، 6 ج، محقق: محفوظ، حسينعلى‏ و دباغ، عدنان‏ و دباغ، عبد الكريم،‏ دار المؤرخ العربی، بيروت‏‏، 1429 ﻫ.ق.
    طباطبایی، سيد عبد العزيز، مکتبة العلامة الحلّی، إعداد: مؤسسة آل البيت لإحياء التراث، قم، 1416 ﻫ.ق.
    طهرانی، شیخ آقا‌بزرگ، طبقات أعلام الشيعة، 17 ج، دار إحياء التراث العربی‏، بیروت،1430 ﻫ.ق.
    همو، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، 26 ج، دار الأضواء، الطبعة الثالثة، بيروت، 1403 ﻫ.ق.
    عاملی (شهید ثانی)، زین‌الدّین بن علی، حاشیة القواعد (فوائد القواعد)، چاپ شده در: موسوعة الشهید الثانی، الجزء الخامس عشر، المرکز العالی للعلوم و الثقافة الإسلامیة، قم، 1434 ﻫ.ق.
    عاملی (شهید اوّل)، شمس‌الدّین محمّد بن مکّی، غایة المراد فی شرح نکت الإرشاد، تحقيق: رضا المختاري، المساعدون: علی أكبر زمانی نژاد، علی مختاری، السيد أبو الحسن المطلبی، مكتب الإعلام الإسلامي، قم، 1414 ه‍.ق.
    قره بلوط علی الرضا، قره بلوط احمد طوران، معجم التاریخ التراث الإسلامي في مکتبات العالم، دارالعقبة / قیصری، ترکیا.
    قمی، عبّاس، الکُنی و الألقاب، مؤسسة النشر الإسلامی، قم، 1425 ﻫ.ق.
    كَحّاله، عمر رضا، معجم المؤلفين، دار إحياء التراث العربي، بیروت،‏ 1376 ه‍.ق.
    مجلسی، محمّدباقر، بحارالأنوار، مؤسسة الوفاء، بیروت، الطبعة الثانیة، 1403 ه‍.ق.
    مدرّس تبریزی، محمّد‌ علی، ریحانة الأدب، انتشارات خیام، چاپ چهارم، تهران، 1374 ه‍.ش.
    نعمه، شیخ عبدالله، فلاسفۀ شیعه، ترجمۀ سید جعفر غضبان، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1367 ش.
    نوری طبرسی، میرزا حسین، خاتمة مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، تحقيق: مؤسسة آل البيت لإحياء التراث، قم، 1415 ه‍.ق.

    Arthur J. Arberry, The Chester Beatty library; a handlist of the Arabic manuscripts, Dublin, HODGES, FIGGIS & CO., LTD. 1964, Pp. 4-5.


    1. سیوری، فاضل مقداد، إرشاد الطالبین إلی نهج المسترشدین، ص 177.
    2. شوشتری، قاضی نورالله، مجالس المؤمنین، ج 4، ص 532.
    3. همان، ج 4، صص 532 ـ 534.
    4. برای نمونه نگرید به: افندی اصفهانی، مولی عبدالله، ریاض العلماء و حياض الفضلاء، ج 4، صص 180 ـ 182؛ خوانساری، محمّد باقر، روضات الجنات في أحوال العلماء و السادات، ج 4، صص 323 ـ 324؛ مدرّس تبریزی، محمّد علی، ریحانة الأدب، ج 6، صص 188 ـ 189؛ قمی، نوری طبرسی، میرزا حسین، خاتمة مستدرك الوسائل، ج 2، ص 323 ـ 324؛ عبّاس، الکُنی و الألقاب، صص 714 ـ 715؛ صدر، حسن، تكملة أمل الآمل‏، ج 4، صص 101 ـ 102.
    5. امین، سَیّد محسن، أعیان الشیعة، ج 8، ص 309.
    6. طهرانی، شیخ آقا‌بزرگ، طبقات أعلام الشيعة، ج 5، ص 149.
    7. شوشتری، قاضی نورالله، مجالس المؤمنین، ج 4، ص 532.
    8. کلمۀ «مَحتِد» به معنای اصل و نَسَب است؛ «المَحتِدُ: الأصل». المعجم الوسیط، ص 154. نیز نگرید: فرهنگ معین، ج 3، ص 3894.
    9. عبارات یادشده بخشی از خطبۀ عمادالدّین یحیی بن احمد کاشی در آغاز شرحی است که بر رسالۀ النکاتِ نصیرالدّین کاشانی نگاشته است. این اثر هنوز منتشر نشده است؛ ولی برای متن این خطبه نگاه کنید به یادداشت زیر از آقای دکتر حسن انصاری در:


    http://ansari.kateban.com/post/2015

    10. «الشيخ جمال الدين أبو جعفر محمد بن علي القاشي .[ فاضل ] جليل ، يروی عن المحقق». حُرّ عامِلی، أمَل الآمِل، ج 2، ص 289.
    11. تاریخ 769 که در منقول از خطّ شهید اوّل در اینجا آمده است قطعاً نادرست است؛ زیرا محقّق حلّی و پدر نصیرالدّین کاشی و خود کاشی مدّتها پیش از این تاریخ از دنیا رفته بوده‌اند. به احتمال زیاد در اینجا تصحیفی اتّفاق افتاده است یا اینکه این تاریخ مربوط به زمان رِوایت از محقّق حلّی نبوده بلکه ناظر به امر دیگری است.
    12. مجلسی، محمّدباقر، بحارالأنوار، ج 106، ص 36.
    13. نوری، میرزا حسین، خاتمة مستدرك الوسائل، ج 2، ص 324؛ طهرانی، شیخ آقا‌بزرگ، طبقات أعلام الشيعة، ج 5، ص 149.
    14. در پاره‌ای از منابع، حدیث زیر از طریق شرف‌شاه حسینی به نقل از نصیرالدّین کاشی رِوایت شده است: «وحدثني المولى العالم الواعظ، وجيه الدين، عبد الله بن المولى، علاء الدين فتح الله بن عبد الملك بن فتحان الواعظ القمي الأصل القاشاني المسكن، عن جده عبد الملك، عن الشيخ الكامل العلامة خاتمة المجتهدين أبو العباس، أحمد بن فهد قال: حدثني المولى السيد السعيد العلامة أبو العز جلال الدين عبد الله بن السعيد المرحوم شرف شاه الحسيني رضي الله عنه قال: حدثني شيخي الامام العلامة مولانا نصیر الدين علي بن محمد القاشي قدس الله نفسه، قال : حدثني السيد جلال الدين بن دار الصخر قال: حدثني الشيخ الفقيه (نجم الدين، أبو القاسم بن سعيد قال: حدثني الشيخ الفقيه) مفيد الدين، محمد بن الجهم قال: حدثني المعمر السنبسي، قال: سمعت من مولاي أبي محمد الحسن العسكري عليه وعلى آبائه وولده أفضل الصلاة والسلام يقول: أحسن ظنّك ولو بحجر يطرح الله فيه سرّه، فتناول نصيبك منه، فقلت: يا بن رسول الله ولو بحجر؟ فقال: ألا تنظرون إلى الحجر الأسود». (الأحسائي، ابن أبي جمهور، عوالی اللئالی، ج 1، ص 24).
    15. برای آگاهی بیشتر در باب او نگرید به: صدر، سیّد حسن، تكملة أمَل الآمِل، ج‏5، صص 84 ـ 87؛ حلّی، حازم، الحلّة و أثرها العلمی و الأدبی، صص 414 ـ 419.
    16. طهرانی، شیخ آقا‌بزرگ، طبقات أعلام الشيعة، ج 5، ص 149. شیخ حُرّ عامِلی در أمَل الآمِل، ج 2، ص 202 خاطرنشان کرده که ابن مُعَیَّة از کاشانی با عنوان «الامام العلامة أوحد عصره» یاد می‌کرده است: «الشيخ نصير الدين علي بن محمد بن علي القاشي .عالم فاضل، روى عنه ابن معية وقال عند ذكره : الامام العلامة أوحد عصره».
    17. در پشت نسخه‌ای که ابن عَتائِقی از رسالۀ النکات کاشی به خطّ خود کتابت کرده و در سال 752 هجری قمری از آن فارغ شده است، به خطّ همو مکتوب است: «تُوُفّي مولانا و شيخنا المولى القدوة القبلة سلطان الفقهاء و العلماء و المتكلمين نصير الملة و الحق و الدين مصنف هذا الكتاب ـ طاب ثراه و جعل الجنة مقامه و مأواه ـ عاشر رجب سنة 755 هجرية». نگرید: امین، سیّد محسن، أعیان الشیعة، ج 8، ص 309.
    18. «تُوُفّی الشیخ الإمام العلامة المحقّق استاذ الفضلاء نصیرالدّین علی بن محمّد القاشی بالمشهد المقدّس الغروی عاشر رجب سنة خمس و خمسین و سبع مائة». (جُباعی، شمس‌الدّین محمّد بن علی بن حسن، المجموعة، نسخۀ کتابخانۀ ملّی ملک شمارۀ 604، ص 261).
    19. طهرانی، شیخ آقا‌بزرگ، طبقات أعلام الشيعة، ج 5، ص 149.
    20. نعمه، شیخ عبدالله، فلاسفۀ شیعه، ص 514.
    21. «و منهم الإمام العالم و الحكيم الفاضل نصير الدين الكاشي ـ قدّس الله سرّه ـ . فإنّي سمعتُ منه مراراً کثیرة هذا الکلام بعینه، و هو أنّه یقول: نهایة ما قد علمتُ في مدّة ثمانين سنة، هو أنّ هذا المصنوع محتاج إلى صانع. و مع ذلک، فتیقّن عجائز الكوفة أكثر من تیقّني‏ فی هذا الباب! علیکم بالعمل الصالح و طریقة الأئمّة المعصومین ـ علیهم السلام ـ فإنّ غیر هذا هویً و وسوسة، و لیس مآله إلّا إلی الحسرة و الندامة». (آملی، سَیّد حَیدَر، جامع الأسرار و منبع الأنوار، ص 496).
    22. دربارۀ عمادالدّين يحيی بن احمد کاشی و تشیّع وی نگاه کنید به یادداشت پیشگفته در:

    http://ansari.kateban.com/post/2015

    23. «له كتاب النكات فی مسائل امتحانية فی علمی المنطق و الكلام، صنفه لعماد الملة و الدين يحيى». ‏(امین، سَیّد محسن، أعیان الشیعة، ج 8، ص 309).
    24. ترقیمۀ این نسخه بدین شرح است: «علقها العبد الفقیر إلی الغنی الضعیف إلی القوی عبدالرحمن بن محمد العتائقی، غرة ذی الحجة سنة اثنین و خمسین و سبعمائة هجریة بالمشهد الشریف الغروی صلوات الله علی مشرفه و علی أولاده الأئمة المعصومین اجمعین».
    25. نگرید به مقالۀ راقم این سطور با عنوان «دست‌نوشتی تازه‌یاب از موصِل الطّالبینِ نصیرالدّینِ کاشانی» که در ادامۀ همین مقاله در مجلّۀ آینۀ پژوهش به چاپ رسیده است.
    26. طباطبایی، سيد عبد العزيز، مکتبة العلامة الحلّی، ص 190؛ معجم طبقات المتكلّمين‏، ج 3، ص 132؛ معجم التراث الکلامی، ج 3، ص 61.
    27. حلّی، حسن بن یوسف، معارج الفهم فی شرح النظم، مشهد، مجمع البحوث الإسلامیة، 1388 ه‍.ش.
    28. شوشتری، قاضی نورالله، مجالس المؤمنین، ج 4، ص 532.
    29. همان، صص 532 ـ 533. نیز نگرید به: طهرانی، شیخ آقا‌بزرگ، الذریعة، ج 6، ص 118.
    30. اصطلاح «به‌رتبه» ظاهراً به معنای «مطالب عالی» است. میرزا عبدالله افندی، که در بیان سرگذشت نصیرالدّین کاشانی عمدتاً مطالب قاضی نورالله در مجالس المؤمنین را در کتاب خودش برگردان و بازگو کرده است، اصطلاح «به‌رتبه» را به «مطالب جلیل» ترجمه کرده است: «و من مؤلفات هذا المولى أيضا شرح طوالع القاضي البيضاوي، و أورد مطالب جليلة». (افندی اصفهانی، مولی عبدالله، ریاض العلماء و حياض الفضلاء، ج 4، ص 181).
    31. شوشتری، قاضی نورالله، مجالس المؤمنین، ج 4، ص 533.
    32. «1361: شرح‏ الطوالع‏ تصنيف البيضاوي، للشيخ علي بن محمد المعروف بنصير الدين القاشاني الحلي، معاصر العلامة الحلي و المتوفى كما عن خط الشهيد الأول سنة 755 ه‍. رأيته في (الخزانة الغروية) و هو من متروكة جلال الدين عبد الله بن شرف شاه وقف سنة 810 ه‍. و نسخة منه في (المكتبة الرضوية) بخراسان.». (طهرانی، شیخ آقا‌بزرگ، الذریعة، ج 13، ص 365).
    33. نگرید: فهرست فنخا، ج 20، صص 91 ـ 95.
    34. مدرّس تبریزی، محمّد علی، ریحانة الأدب، ج 6، ص 189: «حاشیۀ نصیرالدّین هم بهمین مطالع الأنظار میباشد».
    35. حلّی، حسن بن یوسف، معارج الفهم، ص 314، پ 8.
    36. امین، سَیّد محسن، أعیان الشیعة، ج 9، ص 374.
    37. یعنی میر سیّد شریف جرجانی.
    38. شوشتری، قاضی نورالله، مجالس المؤمنین، ج 4، ص 533.
    39. اصطلاح «کنار کتابی» نشانگر آن است که این حواشی به صورت مستقل نوشته و مدوّن نشده نبوده است.
    40. شوشتری، قاضی نورالله، مجالس المؤمنین، ج 4، ص 533.
    41. افندی اصفهانی، مولی عبدالله، ریاض العلماء و حياض الفضلاء، ج 4، ص 181. ذکر اثر یادشده بدین شکل (تعليقات على هوامش شرح الاشارات) در منابع دیگر نیز آمده است. برای نمونه نگرید به: سبحانی و دیگران، موسوعة طبقات الفقهاء، ج 8، ص 160؛ معجم طبقات المتكلمين‏، ج 3، ص 132؛ كَحّاله، عمر رضا، معجم المؤلفين، دار إحياء التراث العربي، بیروت،‏ 1376 ه‍. ق.، ج 7، ص 219.‏
    42. نگرید: صدر، حسن، تكملة أمل الآمل‏، ج 4، ص 102.
    43. طهرانی، شیخ آقا‌بزرگ، الذریعة، ج 6، ص 112.
    44. نگرید: قره بلوط علی الرضا، قره بلوط احمد طوران، معجم التاریخ التراث الإسلامي في مکتبات العالم، ج 3، ص 2117 ش 5686. (از دوست ارجمندم جناب آقای محمّدعلی عیوضی که بنده را بدین نسخه رهنمون کردند سپاسگزارم).
    45. نگرید:

    Arthur J. Arberry, The Chester Beatty library; a handlist of the Arabic manuscripts, Dublin, HODGES, FIGGIS & CO., LTD. ۱۹۶۴, Pp. ۴-۵.
    ۴۶. شوشتری، قاضی نورالله، مجالس المؤمنین، ج ۴، ص ۵۳۳.
    ۴۷. عاملی (شهید اوّل)، شمس‌الدّین محمّد بن مکّی، غایة المراد فی شرح نکت الإرشاد، ج ۱، صص ۲۱ ـ ۲۳: «وقد أمعن فضلاء العصر في إيراد الشكوك على هذا المعرّف، وحاصلها سبعة عشر ... وعرّفها مورد أكثر هذه الأسئلة العلامة المحقّق نصير الدين عليّ بن محمّد القاشي رحمه الله».
    ۴۸. عاملی (شهید ثانی)، زین‌الدّین بن علی، حاشیة القواعد (فوائد القواعد)، ص ۱۳: «فاعلم أنّ العلامة نصیرالدّین القاشی قد أورد علی تعریف المصنّف عشرین إیراداً، و أکثرها فی غایة الجَودة، والمحقّق السعید الشهید رَدَّها إلی سبعة عَشَرَ، و أجاب عنها أجمع بأجوبةٍ متکلَّفة غالباً، و نحن نشیر إلیها و إلی ما فیها و نکملها بما یمکن وروده علی التعریف طرداً و عکساً إن شاء الله.».
    ۴۹. نگرید: همان، صص ۱۳ ـ ۲۰.
    ۵۰. طهرانی، شیخ آقا‌بزرگ، الذریعة، ج ۴، ص ۱۰۶؛ و ج ۱۲، ص ۱۷.
    شنبه ۷ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۹:۲۶
    نظرات



    نمایش ایمیل به مخاطبین





    نمایش نظر در سایت